طمع پدرزن به مهریه دخترش، زوج جوان را به دادگاه کشاند
سایر خبرها
ماجرای سقوط مرگبار دختر جوان از پشت بام
روزی که پزشکان معالج دخترم اعلام کردند که او ضربه مغزی شده است و به این دنیا باز نمی گردد، سالن بیمارستان دور سرم چرخید، بغض غریبی گلویم را فشرد به طوری که نمی دانستم حالا چگونه این موضوع را برای همسرم بازگو کنم و ... مرد 52 ساله که برای انجام امور اداری مرگ دختر 17 ساله اش وارد کلانتری سپاد مشهد شده بود، با چهره ای غمگین، اما قلبی آکنده از رضایت و شادمانی روی صندلی اتاق مشاور و مددکار ...
سرنوشت زنی که مسلمان شد؛ خدا بهترین ها را به من داد
. بعد از کلاس برخی از خانم ها او را به قهوه دعوت کردند و به سرعت متوجه شد هدف آن ها حرف زدن پشت سر دختر محجبه است. لی می گوید: هرچند دلم می خواست دوستان جدیدی پیدا کنم ولی علاقه ای به این حرف های خاله زنکی و تمسخر مردم نداشتم و به همین دلیل نیز تصمیم گرفتم با دختر محجبه دوست شوم. بعد از مدتی فهمیدم که ما اشتراکات زیادی با هم داریم و دانستم که او یک زن مسلمان است. آن ها ...
عوارض روانی جانکاه کرونا
طبق آمار رسمی، عزیزی را از دست دادند و به سوگ نشستند. مادر زهره که همچنان پس از چند ماه در عزای همسر 65 ساله اش گریان است می گوید: سخت تر از مصیبت همسرم، اتفاقی بود که برای دخترم افتاد. او برای پدرش خیلی کم اشک می ریخت و آرام بود. اما انگار آرامش قبل از طوفان بود. او پس از چهلم همسرم از خواب هایی می گفت که هر شب از او می دید تا این که یک روز گفت که خواب نمی بیند بلکه با پدرش در ارتباط ...
متن کامل حدیث کسا + ترجمه و صوت
شد بر من پدرم رسول خدا در بعضی از روزها و فرمود: سلام بر تو ای فاطمه در پاسخش گفتم: بر تو باد سلام فرمود: من در بدنم سستی و ضعفی احساس می کنم، گفتم: پناه می دهم تو را به خدا ای پدرجان از سستی و ضعف فرمود: ای فاطمه برایم کساء یمانی را بیاور و مرا بدان بپوشان من کساء یمانی را برایش آوردم و او را بدان پوشاندم و هم چنان بدو می نگریستم و در آن حال چهره اش همانند ماه شب چهارده می درخشید .فَما ...
تمام عمر شهید موسوی در مطالعه، عبادت و مبارزه سپری شد
شهید خیلی به خانواده اش علاقه داشت و در نامه هایشان به خوبی به این موضوع اشاره کرده است. این نامه را هم اوایل جنگ نوشته اند، یعنی زمانی که خرمشهر را بعثی ها اشغال کرده اند. شهید در وصیتنامه اش نوشته است: صدیقه عزیزم از تو سخن گفتن هیچگاه برایم بس نیست و می دانی که هرگز چنین سرنوشتی را برای تو و فرزندم دوست نمی داشتم. هیچگاه دوست نمی داشتم نهالی را که هنوز پا نگرفته و غنچه ای را که هنوز نشکفته است در تنهایی رها کنم، اما عزیزم تو خود خوب می دانی من قبل از اینکه به تو و فرزندم متعلق باشم به انقلاب و به راهی که مرا ادامه اش سخت گرفتار کرده متعلقم ...
روایت همسرانه فرمانده شهید حزب الله؛ از انصار الخمینی لبنان تا دسته گل ایرانی شهید وهب
...> بنابراین به این خط مطمئن بودم و با او ازدواج کردم، به پدرم گفتم: من هرگز دوباره به منزلت باز نخواهم گشت. ، پس از شهادت همسرم، پدرم گفت: به منزلم بیا. ، پدر همسرم نیز همین درخواست را داشت. من حرفی به پدرم زده بودم و باید به فکر و سخن خودم احترام می گزاردم. منزلم واقعاً کوچک بود و در همان جا ماندم، به هیچ کس اجازه دخالت در روند تربیتی فرزندانم را ندادم، خداوند نیز کمک کرد و به لطف شهید مسیر را ...
ماهشهر، یک سال پس از وقایع اعتراضی/ مردم اعتراض شان برای کار بود
.... شما به هر خونه در شهرک بروید 3 یا 4 تا بیکار دارد. همه بدبخت و فقیر. برو نگاه کن تو یک خانه 3 یا 4 خانوار زندگی می کنند. جوانی را نشان می دهد که چون بیکار بوده کنار پدرش راننده تاکسی شده است. می گوید: یک ترمینال گذاشتند درش را بستند چرا چون بچه های شهرک اونجا می ایستند و مسافرکشی می کنند. مگه ما رو از اسرائیل آوردند اینجا؟ می گوید که این شرکت های پتروشیمی زندگی ما را گران تر و سخت تر کردند ...
دست و دلبازی آرشیویست های شجریان
، در صفحه فیسبوک کانون بین المللی عالم پور منتشر شد؛ کمی بیشتر از 4دقیقه. هانا کامکار و آرش رئیسیان که چند سال پیش مستند چاووش از درآمد تا فرود را با حضور محمدرضا شجریان ساختند، بخشی هشت دقیقه ای از حرف های استاد را که از فیلم بیرون مانده بود، منتشر کردند؛ گفت وگویی که 17 مهر سال1382 انجام شده بود. اجرای خصوصی یعقوب انوش سال1375 در اجرایی خصوصی در دستگاه شور با شجریان ویولن ...
آرامش خانواده چگونه بازمی گردد؟
السلام فرمودند: در زمان رسول الله صل الله علیه و آله، یکی از انصار به دنبال کاری از خانه خارج شد (به مسافرت رفت) و قبل از رفتن به همسرش گفت: از خانه خارج نشو تا من بازگردم. اتفاقاً در غیاب آن مرد، پدر همسرش مریض شد. زن، کسی را نزد پیامبر خدا (ص) فرستاد و پیغام داد که شوهرم مرا امر به ماندن در خانه کرده، پدرم مریض شده است، آیا اجازه عیادت از پدر را به من می دهید؟ پیامبر (ص) فرمودند: زن در ...
ماجرای امضایی که از آقای مدیر در بهشت زهرا گرفته شد
در ادامه قاضی از نماینده دادستان خواست توضیحات خود را بیان کند.نماینده دادستان در جایگاه قرار گرفت و بخشی از اظهارات متهم روحی را قرائت کرد.قهرمانی با اشاره به نقش فردی به نام امیرحسین کریمیان که در اظهارات متهم روحی به آن اشاره شده بود، گفت: امیرحسین کریمیان فردی است که شبکه ای داشته و دارای اسناد جعلی است، وی متولد آرژانتین است، اما خانواده او در ایران هستند، او در دادگاه استان البرز پرونده ...
به مناسبت چهاردهمین سالگرد پرواز ابدی شهید، سرتیپ دوم خلبان رسول عابدیان وقتی عاشق پرواز تا ملکوت می رود
...، مشکلی نداری؟ می گفتم: این حرف ها را نزن، همه چیز را به خدا می سپارم. شرایطش را قبول کردم و ما چهار سال عقد بودیم. بعد که درسش تمام شد، برگشت اصفهان و سال 73 با هم ازدواج کردیم. حاصل ازدواج ما یک دختر و یک پسر است. دخترم دانشجوی تربیت معلم است و پسرم علی هم وارد ارتش شده و راه پدرش را ادامه می دهد. اخلاق نیک و مهربانی شهید همسرم اخلاق و رفتار خیلی خوبی داشت. وقتی مشکلی در ...
نگاهی کوتاه به زنان در شاهنامه | گردآفرید و رزم با سهراب
ایران سپاه چنین دختر آید به آوردگاه سهراب محو زیبایی گردآفرید شده بود و از او خواست دور شود، زیرا نمی خواست با او بجنگد. گردآفرید دانست که نتواند از دست وی رهایی یابد جز با درایت و چاره اندیشی. به ناچار گردآفرید لب به سخن گشود: 2 لشکر نظاره گر نبرد ما بودند و چشمشان به ماست و حال که روی و موی من گشاده است، حرف و گفتگو بسیار خواهد بود. بهتر است خرد خویش را به کار بندیم. حال 2 لشکر از ...
به مناسبت سالگرد شهادت ادواردو آنیلی روایت شهادت تنهاشاهزاده میلیاردر و شیعه ایتالیا
از طبقات ضعیف جامعه حمایت می کرد و حتی عدم تمایل خود را برای به ارث بردن مجموعه فیات بیان می داشت و در عوض علاقه خود را در ادامه مطالعاتش در زمینه ادیان و خداشناسی اعلام کرده بود. بلیندا راچمن یکی از هم دانشگاهی های او می گوید: ادواردو مغرور و خودشیفته نبود. مادرش از یک خانواده سلطنتی و پدرش یکی از موفق ترین و پولدارترین سوداگران جهان بود در حقیقت ادواردو شاهزاده ایتالیا بود اما در طرز ...
روی پیشانی ام نوشتند تیم نگهدار
خرین گفت و گوی این چهره نام آشنای فوتبال کشور را منتشر کنیم. قرار مصاحبه با سرهنگ یاوری در منزل ایشان بود و همراه و همسفر یک عمر زندگی سرهنگ نیز میزبان ویژه این مصاحبه بود که محمود خان از او خواست در طول مصاحبه کنار ما باشد اگه شما نباشین، یک کلمه هم حرف نمی زنم . در طول مصاحبه سعی کردیم، کمتر سوال بپرسیم تا بیشتر شنونده باشیم و با یک سوال کلیشه ای مصاحبه را آغاز کردیم. ...
ماجرای امضایی که از آقای مدیر در بهشت زهرا گرفته شد
دخالت کند. در چارچوب ضمانت نامه ها دفاعیات را ارائه دهید اگر قبول ندارید توضیح دهید. اینجا دادگاه است تلاش نکنید که ما را عصبانی کنید. ما رسیدگی ها را انجام می دهیم، در دو جلسه قبل نیز وکیلتان قبل از شما اجازه گرفت و گفت لایحه داریم و می خواهیم بخوانید، وکیل شما دیگر حق دفاع ندارد تا دفاع شما تمام شود و بعد مجددا میتواند دفاع کند.متهم امامی گفت: من در زندان حتی یک تذکر کتبی هم ندارم.متهم امامی گفت ...
حیدر بابا ؛ بابک رادمنش
هیکل چو تولستوی رسیده اش شکّر زلب بریزد و شادی ز دیده اش او آبرو عزّت آن خشگناب بود در مسجد و مجالس ما آفتاب بود مجدالسّادات خندة خوش می زند چو باغ چون ابر کوهسار بغُرّد به باغ و راغ حرفش زلال و روشن چون روغن چراغ با جَبهتِ گشاده ، خردمند دیه بود چشمان سبز او به زمرّد شبیه بود آن سفره های باز پدر یاد کردنی است آن یاریش به ایل من ...
وقتی مهری چمدانش را بست
زندگی ام دود شده بود و با اینکه به سن پیری نرسیده بودم، همه موهایم داشت سفید می شد... پسرم پشت لبش سبز شده بود و دخترم داشت به سن ازدواج می رسید. مهری نبود اما صدای اعتراض دختر و پسرم مرا به یاد مهری می انداخت. ترسیدم... یکباره ترس برم داشت که اگر پسرم جا پای من بگذارد چه می شود یا دخترم با کسی ازدواج کند که شبیه پدرش باشد... به یاد مهری و چمدان بسته اش افتادم... اگر بچه ها ترکم می کردند نابود می شدم. بعد از این همه سال باید تصمیمم را می گرفتم... با چند نفر مشورت کردم و بالاخره به مطب دکتر علیزاده آمدم... سخت بود اما شد... الان چند سالی می شود که دور مواد را خط کشیده ام... ...
# پرسه در فضای مجازی
تا شهید تشییع می کنند! شما اگه تونستید تو یه روز 370 تا شهید بدید و تشییع کنید بعدش بیاید حرف از براندازی و رژیم چنج بزنید! ما گر زِ سر بریده میترسیدیم / در محفل عاشقان نمی رقصیدیم! مدیران خدوم هم داریم سید نظام الدین موسوی: قبلاً گفتم در همین دولت مدیران خدوم و باانگیزه زیادند اما هسته مرکزی دولت اجازه کار به آنها نمی دهد. یک نمونه، دکتر صالح رئیس سازمان خصوصی سازی که پرونده دشت مغان ...
نظر همسر شهید خداکرم درباره نحوه شهادتش/حکایت سرداری که به زابل رفت و برنگشت
به شهادت برسد، همینطوری که نگاهش می کردم گریه ام گرفت. اشک چشمانم را پاک کردم، چشمم را که باز کردم دیدم جواد بیدار شده است و مرا نگاه می کند، گفت چیه؟ چرا داری گریه می کنی؟ مشکل پیش آمده؟ چیزی شنیدی؟ گفتم نه، می ترسم، استرس دارم، می ترسم تو از در که بیرون می روی دیگر... گفت بیا اینجا بنشین، بیا با من حرف بزن، ببین تا خدا نخواهد یک برگ از درخت نمی افتد، اما اگر خدا ...