سایر خبرها
این شهید برای رفتن به جبهه اعتصاب غذا کرد
و گفتم بشین، دستم ننداز! او رفت و بعد از چند روز عملیات مرصاد شروع شد و در آن عملیات مفقود شد و سال ها چشم انتظار آمدنش ماندیم تا اینکه مردادماه 79 جنازه اش را برایمان آوردند و در مزار شهدای امامزاده یحیی (ع) دفن شد. این شهدا خودشان را به قافله اباعبدالله رساندند و شهادت مزد مجاهدت ایشان شد. حتی من یک بار می خواستم مانع رفتن علی به جبهه شوم، گفتم بس است دیگر، چقدر می روی جبهه؟ حالا یک نفر در جبهه نباشد که به جایی بر نمی خورد. علی گفت یک نفر در جبهه هم یک نفر است. تک تکی که جمعشان می شود یک گردان. انتهای پیام ...
کادوی روز پرستار امسال بر سر مزارت/دیدار با دخترها 22 روز قبل از شهادت!
من می گفت زهرا من به حسودی می کنم چون 10 سال بیشتر از من، مامان را داشتی! در خانه ما هانیه از دوری مامان در اتاق را می بندد و با صدای بلند گریه می کند، من و خواهرانم از شب اول شهادت مان خواب و خوراک نداشتیم، الان یک شب در میان حال مان بد می شود ... *مادری که پرستار است خسته می شود! وی با اشاره به اینکه همیشه خواب هایم را برای مادرم تعریف می کردم، بیان می کند؛ مدتی قبل ...
رزم بچه محل فردوسی در شکست حصر آبادان
زمانی که در قید حیات بود و نفس می کشید، بر دلش ماند، به ویژه وقتی داستان شهادت پیرمرد نیشابوری حاج قربان نوروزی را شنید که در سن 105 سالگی به شهادت رسید و یا زرعباس تنگستانی که روزی سرباز رئیسعلی دلواری بود و بعد ها سرباز امام خمینی (ره) شد و در سن 95 سالگی به شهادت رسید. من 18 ساله بودم که همراه دو برادرم عازم جبهه شدیم، بعد از گذران روز های آموزشی در پادگان 04 بیرجند به جبهه کردستان اعزام ...
هنوز نمی دانیم زنده است یا شهید شده؟!
... من در آن زمان 15 سال بیشتر نداشتم و تازه وارد دبیرستان شده بودم. بعد از قطعنامه که گفته شد جنگ تمام شده، خوشحال شدیم و این طبیعی بود، ولی بعد از این عملیات فهمیدیم که حمله ای شده است و از برادر بزرگم پیگیر شدیم که گفتند مفقودالاثر است. همراه با برادر کوچکم و چند تن از پسرعموهایم جمع شدند و تا باختران رفتند تا مسأله را از پشت جبهه پیگیر باشند که اگر به شهادت رسیده است، حداقل جسدش را پیدا کنند و ...
مراسم ازدواج محمدرضا شاه و فرح پهلوی در شب یلدا
از 400 مهمان به جشن دعوت شدا بودند و شاه با خونسردی و خوشحالی می خندید و سیگار می کشید. فرح دیبا درباره مراسم عقد می گوید: بر خلاف رسم که عروس باید بعد از سه بار به سوال عاقد که آیا مایل است با داماد ازدواج کند یا نه پاسخ دهد، من همان بار اول بله را گفتم. آنجا بود که فهمیدیم هیجان زیادی یکی از مهم ترین رسوم ازدواج را از یادمان برده! بله من برای شاه حلقه ازدواج نخریده بودم! یعنی با خودمان گفتیم که ...
قتل زن آبستن زیر دوش / او زن سوم مهران بود
مردی که در جریان یک اختلاف خانوادگی همسر سومش را با ضربات متعدد چاقو به قتل رسانده بود پس از 11 سال از وقوع جنایت موفق شد از اولیای دم رضایت بگیرد و صبح روز گذشته به لحاظ جنبه عمومی جرم در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. وقوع این جنایت از سوی زن جوانی به پلیس اعلام شد. وقتی تیم جنایی به محل حادثه رفت با جسد زن جوانی مواجه شدند که با ضربه های چاقو به قتل رسیده بود. مریم که ...
قتل زن آبستن زیر دوش / او زن سوم مهران بود
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، مردی که در جریان یک اختلاف خانوادگی همسر سومش را با ضربات متعدد چاقو به قتل رسانده بود پس از 11 سال از وقوع جنایت موفق شد از اولیای دم رضایت بگیرد و صبح روز گذشته به لحاظ جنبه عمومی جرم در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. وقوع این جنایت از سوی زن جوانی به پلیس اعلام شد. وقتی تیم جنایی به محل حادثه رفت با جسد زن جوانی مواجه شدند که ...
حاج قاسم؛ مهمان سرزده مراسم خواستگاری!
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی گرو به نقل از مشرق ، زینب اکبری از دماوند، ماجرایی واقعی درباره شهید حاج قاسم سلیمانی را به قلم داستانی درآورده و نوشت: می خواست ازدواج کند. یکه و تنها و حالا مضطرب مانده بود. بعد از شهادت پدر او بود و مادری که دیگر فقط پسرش را داشت. چند شب پیش پدر در خواب گفته بود رفیقم را می فرستم تنها نباشی، آبرویت باشد. اما دیگر هیچ خبری نشد؛ نه از پدرش نه از رفیقی که ...
زن جوان منکر کور کردن چشم شاکی شد
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، رسیدگی به این پرونده از سال 97 با شکایت مردی آغاز شد که در بیمارستان بستری و مدعی بود از سوی همسر کارگرش مورد ضرب و شتم قرار گرفته و در پی آن یکی از چشم هایش را از دست داده است. مأموران پس از حضور در بیمارستان و تحقیقات اولیه از شاکی دریافتند که زنی به نام فریبا که همسر یکی از کارگرانش بوده با پاشنه کفش ضربه ای به صورت و چشم شاکی زده و همین موضوع باعث ...
روزهای شاد سمانه با عقد به پایان رسید
تنها کسی بود که این راز مگو را می دانست، هرچند روز یک بار با هم به کافی شاپ می رفتند یا دست در دست در خیابان ها قدم می زدند و عشق را معنی می کردند، اما این راز مگو برملا شد و پدر و پدربزرگ از ماجرا خبردار شدند، سمانه دیگر باید به عشقش پایان می داد. سمانه می گوید: من خودم قصد ازدواج نداشتم و مسئله را با میلاد در میان گذاشتم و گفتم هرچه زودتر باید این رابطه را تمام کنیم؛ اما او قبول نکرد و ...
زن جوان به اتهام کورکردن صاحبکار شوهرش محاکمه شد
دادگاه کیفری استان تهران حاضر شده بود، وقتی ازسوی قضات دادگاه مورد سؤال قرار گرفت، مدعی شد روز حادثه مقابل کارگاه نبوده و هرچه قبلا گفته یا درباره او گفته اند، دروغ است. این متهم سال 97 بازداشت شد. بازداشت او درپی شکایت مردی بود که در بیمارستان بستری شده بود. او در شکایت خود آورد همسر یکی از کارگرانش او را با کفش زده و کور کرده است. وقتی مأموران سراغ زن جوان رفتند، او گفت ...
زیارت به نیابت 250 هزار پرستار
با نگاه به پنجره فولاد زمزمه می کند:... البته امام رضا(ع) را دارم. این پرستار مدافع سلامت در ادامه تصریح کرد: خدا را شاکرم که همسری به من داد که تا آخرین روز عمرش در حوزه سلامت هم میهنانش مردانه جنگید و به فیض شهادت نائل آمد. خستگی ناپذیری ویژگی بارز وی بود. از 7 صبح تا 12 شب در بیمارستان و بخش کرونایی ها بود و تازه بعد حضورش در منزل دو ساعتی با بچه ها بازی می کرد. طی سال اخیر چهار ساعت بیشتر نمی ...
قهوه مسموم برای سرقت میلیونی از دختر تنها
فرهاد ارتباط داشتم تا اینکه او از من خواستگاری کرد. چند روز بعد هم مرا به خانه اش دعوت کرد تا با مادر و خواهرش آشنا شوم. این آشنایی ادامه داشت تا اینکه شب حادثه به خانه یکی از بستگانم رفتم و بعد از آن با فرهاد تماس گرفتم تا او مرا به خانه ام برساند. وقتی به مقابل خانه مان رسیدم فرهاد به بهانه استفاده از سرویس بهداشتی به خانه ام آمد. چون پدر و مادرم هر دو فوت کرده اند، سال هاست که تنها زندگی می کنم ...
پیرو خط مبارک ولایت فقیه باشید/ اختلاف و تفرقه را کنار بگذارید
بپذیری و در زمره شهیدانت قرار دهی و شب اول قبر هم یک نگاهی به من داشته باشی. حسین جان، هر وقت من تابوت شهیدی را روی دوش مردم می دیدم احساس حقارت و حسادت می کردم. البته از بعد مثبت به خودم وعده می دادم که روزی قسمت من شهادت بشود. سر قبر هر شهیدی که می رسیدم با او نجوا می کردم و از او می خواستم و او را قسم می دادم که دعا کنند تا شهادت نصیب من هم بشود. و حال با اذن خدای متعال و ...
پایان ترسناک ارتباط پنهانی دختر جوان و مرد متاهل | همسر سینا به رابطه ما پی برد
خانواده بودم و حالا باید خواهران و برادرانم را سر و سامان می دادم. خوشبختانه بعد از دانش آموختگی بلافاصله در یکی از ادارات دولتی استخدام شدم و تصمیم گرفتم نگذارم اعضای خانواده ام از نظر مالی در نبود پدرم کمبودی را احساس کنند. در همین روزها به همه خواستگارانم نیز پاسخ منفی می دادم با این تصور که ابتدا باید جای پدرم را پر کنم و امکانات لازم را برای ازدواج خواهران و برادرانم فراهم آورم ...
از تو می خواهم اگر من هم نبودم، داد پدرت را بستانی
انجام نداده ام. جان مادر بخشی از دادخواهی سلبی است بخشی ایجابی. بخشی به تلاش تو و نسل تو برمی گردد برای سرفرازی این سرزمین. بخشی به دادخواهی و ... از تو میخواهم اگر من هم نبودم، داد پدرت را بستانی. کاری را که تازه آغاز کرده ایم به پایان برسانی... شاید روز های بعد بیشتر برایت گفتم که تا کجا پیش رفته ایم... قرار شده با سایر خانواده های هسته ای کاری کنیم برای دادخواهی خون شهدایمان. دادخواهی بین المللی... تو هم منتظر باش خبر های جدیدی در راه است به زودی..." انتهای پیام/ ...
با شیطان نفس مبارزه کنید
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، شهید عبدالرحمن حیدری مدوئیه 3 فروردین 1335 در شهرستان ابرکوه به دنیا آمد و تا پایان دوره کارشناسی ارشد در رشته پرستاری تحصیل کرد. سال 1358 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. با آغاز جنگ تحمیلی از سوی ستاد مشترک امور درمان به عنوان بسیجی و مدیر بیمارستان در جوانرود راهی جبهه های حق علیه باطل شد. سرانجام 2 اسفند 1362 توسط نیرو های عراقی دچار سانحه رانندگی و ...
می گفت برات شهادت را از امام سجاد (ع) گرفته ام
عملیات آزادسازی نبل و الزهرا برای پاکسازی به منطقه رتیان رفته بودند. ظاهراً به کمین نیرو های جبهه النصره یا داعشی خورده بودند و در این میدان به شهادت رسیده بودند. خبر شهادت محمد را چطور شنیدید؟ اولین کسی که فهمید، بنده بودم. شهادت محمد روز جمعه اتفاق افتاد. ولی ما خبردار نشدیم تا روز شنبه. من از کلاس های حوزه برگشتم. ظهر خوابیده بودم. ساعت چهار بعد از ظهر یکی از اساتید ما تماس ...
قتل زن تهرانی پس از مرگ پسر 130 کیلویی اش/جنازه فرنگیس در باغ دفن بود
فرنگیس خبری نبود. کیف و وسایل همسرم داخل اتاقک باغ بود ولی از خودش خبری نبود. با خودم گفتم احتمالاً باز قهر کرده و به خانه رفته است. شب همان جا ماندم و صبح به خانه برگشتم. او ادامه داد: صبح که به خانه برگشتم شیشه های خانه و خودروی دامادمان شکسته بود و احتمال دادم همسرم این کار را انجام داده باشد. چرا که همسرم از زمانی که پسرمان فوت کرد دچار افسردگی شد. ما یک پسر 14 ساله داشتیم که 130 ...
آشنایی با گردان لوطی ها
... در سال 58 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در می آمد و به سرعت برای مقابله با ضد انقلاب، همراه گردان 2 سپاه به پاوه اعزام شد. در مدت حضورش در استان کردستان، در شهرهای نقده، سنندج، باینگان می جنگد. پس از شروع جنگ تحمیلی، مرتضی راهی جبهه های جنگ جنوب شد. مدتی در محور عملیاتی سوسنگرد و پس از آن در جبهه های آبادان در جهاد علیه مزدوران عراقی شرکت کرد. او هنگام درگیری با نیروهای ...
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
می رسونم، گفت مبادا این طرف ها آفتابی شوی، ملاقاتی در کار نیست و اگر بیایی نمی بخشمت. متأسفانه بعد از آن به هر دری زدم نتوانستم جویای احوالات کروناییش شوم، تلفنش چون نوار قلبش به سردی گرایید و این ویروس منحوس روح بزرگ رزاق را 28 آذر 99 از قفس تن آزاد نمود. استاد شاهمرادی با تخلص شعری (#آزاد) به واقع انسانی حر و آزاد از تعلقات زائد و دست و پاگیر مرسوم بود. روحش شاد و یادش ماندگار باد ...
فردین گفت نشسته ام تا بمیرم
کس الگوبرداری کند و صوت یاد بگیرد. اما من قرآن می خواندم و صدای خوبی هم داشتم. بعد از انقلاب بیکار بودم و شغلم را از دست داده بودم. بیمه هم نبودم. از ته جیبمان می خوردیم. تا 15سال هم از بنیاد شهید هیچی نگرفتم. زیر بار نمی رفتم و می گفتم برای وطنم بچه ام را داده ام. شب ها تا صبح با خاطراتم بیدار بودم. خاطره ای از گذشته در یک سیرک من کار می کردم، یک خانمی ...
علت درگذشت تهمیه اطمینان مقدم همسر ایرج قادری چه بود؟+ بیوگرافی
تهمینه اطمینان مقدم همسر ایرج قادری هنرپیشه معروف سینما و تلویزیون ایران بود که او هم در سال 32 وارد عرصه بازیگری شد. این هنرپیشه قدیمی روز گذشته در سن 85سالگی دار فانی را وداع گفت. تهمینه اطمینان مقدم در سال 1314 در شهر تهران به دنیا آمد او بعد از آشنایی کوتاهی با ایرج قادری بازیگر سینما و تلویزیون با او ازدواج کرد قابل ذکر است که شهلا ریاحی خاله تهمینه اطمینان مقدم می باشد. ...
چرا از بزرگ مردی بنام آقاسیدمجتبی خامنه ای، ضد انقلاب در داخل و خارج کشور میترسند؟
عملیات بیت المقدس 3 بود که دیدم آقا سیدمجتبی آن جا ظاهر شد. اما در هنگامی که من مشغول صحبت با بی سیم و انجام کارهای دیگر بودم، به طرف خط حرکت کردند، من هر چه کردم نتوانستم ایشان منصرف کنم. بعد با فرمانده لشگرشان تماس گرفتم و گفتم: مواظب ایشان باشد... که در خط شکنی شرکت نکنند. روز بعد که به منطقه رفتم، دیدم آقاسیدمجتبی روی ارتفاعات قَشَن جایی که در نوک نقطه دفاعی قرار داشت و در محلی که واقعاً ...
برخورد ترسناکِ شوهر سنگدل با همسرش
جلوی در رفتم به او گفتم خودش وارد حیاط شود و کفش هایش را بردارد اما اصرار داشت که من داخل حیاط شوم که در یک لحظه مرا در داخل حیاط روی زمین انداخت و زانویش را روی گلویم گذاشت و می گفت باید رضایت بدهی، چون احتمال می داد که پسرم به خانه بازگردد از ترسش فرار کرد که بعد از آن به اداره پلیس و پزشکی قانونی رفتم و از او شکایت کردم. فریادهای کمک اشرف سادات حسینی زیر ضربات قمه مرد عصبانی ...
شهید مدافع حرمی که به شیرمرد معروف بود
ماموریت خود در فرودگاه نظامی تی فور واقع در استان حمص سوریه، هدف حمله موشکی رژیم اشغالگر صهیونیستی قرار گرفت و به شهادت رسید. پدر شهید سیدعمار موسوی در مصاحبه با کیهان به ذکر خاطره ای پرداخته و گفته بود: یک شب من را به روستایی به نام شبیشه در حمیدیه دعوت کردند، در آن منزل عکس های شهید را نصب کرده بودند، بعد از اتمام مجلس یکی از حضار آمد دست من را گرفت و گفت می خواهم دستت را ببوسم که من قبول نکردم... ...
هزینه ای که به کار خیر ختم شد
شعار "ایثار ادامه دارد..." را در عمل به اثبات رسانده اند و هر بار به نوعی راه شهدا را در جامعه جاری و ساری کرده اند. گفتنی است شهید عبداله نادری 5 فروردین سال 1344 ، در منطقه شناط از توابع شهرستان ابهر دیده به جهان گشود. پدرش شعبان، و مادرش نرگس نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند و در سال 1362 ازدواج کرد و به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. این شهید والامقام 22 دوم بهمن ماه سال 1362 ، در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله، به درجه رفیع شهادت نائل آمد. مزار وی در زادگاهش واقع است. انتهای پیام/ ...