سایر منابع:
سایر خبرها
ترجمه ای از پرفروش ترین رمان جهان
...> عملاً گم شده ام. اما خیلی زود همه مرا مرده فرض خواهند کرد. مختصر و مفید خواهیم گفت مرده. چند ساعت بیش تر نگذشته، اما احساس خیلی بهتری دارم: مفاصل شل، ماهیچه های لرزان. امروز صبح یک لحظه متوجه ی تغییر قیافه ام شدم. قیافه ام عجیب شده بود. از داخل آینه ی ماشین، به پشت سرم نگاه کردم. کارتاژ ترسناک را پشت سر گذاشته بودم. شوهر کوته فکرم بیکار، در بار چندش آورش وقت می گذراند. متوجه می شوم که با چنین فکری لبخند به لبم آمده است. آها... این حس تازه است. این ترجمه در 480 صفحه و با قیمت 27 هزار تومان منتشر شده است. ...
کلید جدید روحانی برای توسعه/ رونمایی مصباح از پروژه حذف ولایت فقیه/ قول امیر قطری به معاون احمدی ...
منتشر کرد:حالا اگر رفتید به نوه ی امام و پسر هاشمی و اون یکی نوه ی امام و پسر عارف و برادر نوبخت و خواهرزاده ی روحانی و دختر هاشمی و برادرزاده ی قاسم سلیمانی و پسر آیت الله مطهری و برادر اسحاق جهانگیری و پسر وزیر اطلاعات و خواهرزاده ی خاتمی و پسر شهید مفتح و داماد آیت الله مهدوی کنی و برادرزن وزیر اطلاعات و دختر آیت الله طالقانی و نوه شهید مدرس و ... رای دادید، حداقل باز پس فردا نیاید تو پلاس و ...
چرا سمیر قنطار "سردار اسرا" لقب گرفت؟/ ماجرای گریه پزشک سوئیسی برای سمیر
دست دادن با مروان برغوثی قنطار حاضر به دست دادن با وی نشد. نویسنده کتاب "حقیقت سمیر" در توضیح این ماجرا با اشاره به اینکه در همان شب مجری شبکه 2 رژیم صهیونیستی قصد محکومیت نماینده رژیم را برای دست دادن با نمایندگان اسرا در زندان داشت که این فرد خود اذعان کرد که پس از دست دادن با برغوثی قنطار از دست دادن با وی اجتناب کرد و دست هایش را در جیب نهاد. بنابر این نشان داد قنطار حتی به اندازه ...
گفت و گو با یک پدر بسیار با گذشت و مهربان
.... البته من گفته بودم دیه نمی خواهم و این پول را هم به عنوان دیه نگرفتم، چون اگر می خواستم دیه بگیرم مبلغ خیلی بیشتری باید می گرفتم. من دیگر حوصله دادگاه رفتن نداشتم چون من چوپان هستم و هر روزی که به دادگاه می رفتم به ضرر من بود و از این همه رفت وآمد خسته شده بودم برای همین به این نتیجه رسیدم که ببخشم. آیا خانواده قاتل برای طلب بخشش پیش شما آمده بودند؟ بله، خیلی زیاد آمده بودند، اما ...
پیامی که روشندل شیرازی را خوشحال کرد/دیدار با رهبر را از یاد نمی برم
بیاناتشان پرداختند . ذاکری عنوان کرد: طی تمام اتفاقاتی که می افتاد، من با ناراحتی تمام به این فکر می کردم که چرا در زمان قرائت من ایشان حضور نداشتند؟ کسالت آنچنان روح و جسم مرا تصرف کرده بود که تمام مدت مراسم در دنیای خودم غرق بودم و با حزن بسیار به سخنان گوش می دادم . وی خاطرنشان کرد: بعد از اتمام سخنان مقام معظم رهبری تعدادی از سرداران استان فارس با من احوالپرسی کردند، اما ...
گیلدا و ژاکلین رقبای عشقی فرح
...، خانم ...، ... و حاج آقا محمد سروش دور هم جمع می شوند و بین آنان صحبت های خصوصی انجام می شود. خانم سروش می گوید شنیده ام معاونین حزبی وزارت کشور عوض شده اند از جمله خانم صوفی . توران کاوسی می گوید: عوض شدن خانم صوفی بدین سبب که دختر برادرش گیلدا با شاهنشاه ارتباط داشته و چون این موضوع بین مردم بروز کرد و بالاخره بعد از دو سال گیلدا حامله شد و پس از مدتی به طوری که پشت مجله عکس گیلدا را مشاهده ...
اشعار ویژه ولادت پیامبر اعظم (ص)
درمانده ی راهم بر من بگشا دستِ گداپروری ات را ای خاتمِ بی خاتمه ی راه نبوت ای کاش ببخشی به من انگشتری ات را خورشید تویی ، پس همه دور تو بگردند با دست تهی رد نکنی مشتری ات را هستیِ تو پاک است ، هر اندازه بگردیم نسلِ پدری و نسبِ مادری ات را رحمان نوازانی : گلدسته های عرش به نام محمد است تنها خدا ی ...
سیاه بازی های دو مرد با دلارهای باطله
64 ساله ای را سرکیسه کرده بودند. در همین ارتباط مرد دیگری با مراجعه به پلیس ادعا کرد از سوی دو مرد جوان هدف کلاهبرداری قرار گرفته است. به گفته وی آنها با چنان مهارتی او را فریب داده اند که تا زمان مراجعه به بانک نمی دانست که همه صحبت های ردوبدل شده میان آنها قسمتی از نقشه های فریبکارانه شان بوده است. وی گفت: در خیابان بودم که مرد جوانی به من مراجعه کر . او ادعا کرد می خواهد ...
اشعار آیینی ویژه ولادت پیامبر اکرم حضرت محمد (ص)
کردند سید هاشم وفایی *** طنین یک صلواتم من به شوق این همه زیبایی *** هراس و دلهره خواهد رفت همان شبی که تو می آیی همان شب آمنه می بیند درون چشم تو دنیایی همین که آمده ای از راه، قریش محو تو شد ای ماه! یتیم کوچک عبدالله! ببین نیامده، آقایی! گل قشنگ بنی هاشم، سلام بر تو ابوالقاسم دلم کنار تو شد مُحرم، ندیده خوشتر ...
رضا عطارانِ محبوب، ستاره سینمای ایران
در رفتارش موج می زند، اما پیچیدگی های فردی اش است که او را تبدیل به سوژه ای کرده که برای مصاحبه همیشه انتخاب جذابی باشد.او 21 سال پیش ستاره تلویزیون شد، حتی ممنوع الکاری دو ساله اش هم او را خسته نکرد و بعد از اینکه به پخش مواد غذایی روی آورد، رویاها و هوش و توانایی اش باعث شد در ادامه راه با انتخاب تیزهوشانه به کارگردانی برسد. او مثال بی منازعه ستاره بود، ستاره هست و ستاره خواهند ماند ...
جمعیت، متهم ردیف اول آلودگی هوا/ مرگ دانش آموز پس از تنبیه در مدرسه / آمدن معین و نیامدن باهنر/ گلستان ...
تاکید دارند. در ابتدای دولت یازدهم اگرچه در ابتدا براساس امیدها و انتظارات سرمایه گذاران شاخص بورس مسیر صعودی پیمود ولی وضعیت اقتصادی و سیاسی، آرام آرام دستخوش عوامل مهم دیگری شد که شاخص سهام را کاهش داد. ازجمله افزایش تحریم ها، کاهش رشد اقتصادی چین است که اقتصاد ایران را به شدت تحت تاثیر قرار داد. کاهش قیمت نفت، کاهش قیمت فلزات اساسی و مواد معدنی و پتروشیمی ها در بورس های جهان، همه و همه باعث شد ...
آدم ربایی مرد شیشه ای برای ترک دادن دوستش
نوزدهم خرداد امسال پسر جوانی با مراجعه به کلانتری یافت آباد از دوستش به اتهام آدم ربایی و سرقت شکایت کرد. به گزارش اعتماد، پسر 26 ساله در شکایتش مدعی شد، ساعتی قبل درحال رفتن به خانه مان در محله یافت آباد بودم که دوستم مرا به خانه شان دعوت کرد. دقایقی بعد متوجه شدم او حالت طبیعی ندارد و شیشه مصرف کرده است. رضا با تهدید چاقو گوشی تلفن همراهم را گرفت و پس از بستن دست و پایم مرا داخل ...
روایتهایی از زندگانی مردی که سخت ترین شکنجه ها را تحمل کرد
همین امر باعث شد که مرحوم غفاری را به بیمارستان بردند. بعد از اینکه ایشان را بردند، ما دیدیم شب گذشت و خبری نشد. هر چه می پرسیدیم، جواب سربالا می دادند تا اینکه فردایش متوجه شدیم ایشان از دنیا رفته اند و به شهادت رسیده اند . آیت الله علی اکبر مسعودی خمینی در کتاب خاطراتش درباره شهید غفاری گفته به خاطر دارم که طلبه جوانی بودم که روزها به مدرسه فیضیه می رفتم و در آنجا با روحانی خوش هیکل و ...
خیری: پرسپولیس خوش شانس بود که مقابل ما شکست نخورد/ داور خیلی ما را اذیت کرد
بردند مخصوصاً در نیمه دوم که بازی زیبایی را شاهد بودیم. پس از اینکه ما گل زدیم، موقعیت داشتیم که باز هم به گل برسیم. وی ادامه داد: در صحنه ای که من با سوشا مکانی تک به تک شده بودم، می توانستم گل سوم را به ثمر برسانم و تا حدودی دیگر کار پرسپولیس تمام شود، اما گلر سرخپوشان روی من خطا کرد. در دقایق پایانی بازی هم اشتباه فردی باعث شد که پرسپولیس به یک گل راحت دست یابد. به نظرم سرخپوشان خوش ...
غفوریان: تغییر نکردن با ازدواج یعنی یک جور نقص
تغییرات به سمت خوبی بوده است. ورزش های برادرانه مدتی همراه برادرم کاراته را دنبال می کردم. خیلی هم خوب پیش رفتم اما بعد از مدتی رهایش کردم. بدی کار بازیگری این است که شما نمی توانید برنامه منظمی داشته باشید و از خیلی از کارها که دوست شان دارید، می مانید. روزی دوست داشتم قهرمان هنرهای رزمی بشوم و عاشق لباس های این رشته بودم. من ذاتا استعداد چاقی دارم و به همین دلیل خیلی دوست ...
فرار پسر زیرک از اسارتگاه دوست شیشه ای
.... برای همین تصمیم گرفتم از آن خانه بیرون بیایم. ولی مجید فرصت هیچ کاری را به من نداد و بلافاصله چاقویی از آشپزخانه برداشت. او با این چاقو به سمت من آمد و تهدیدم کرد اگر تلفن های همراهم را به او ندهم، مرا می کشد. مجید با داد و فریاد و ضرب وشتم من، تلفن های همراهم را از من گرفت. او قصد سرقت داشت و من هم تسلیم شدم. ولی مجید باز هم دست بردار نبود. دست و پایم را با تهدید و زور ...
اقدام هولناک پسر جوان پس از سرقت خودروی دختر دانشجو
حرف می زد، گفت: من دانشجو هستم و قصد داشتم برای امتحان به دانشگاه بروم. وقتی خودروام را از پارکینگ بیرون آوردم، پیاده شدم تا در پارکینگ را ببندم که ناگهان مرد جوانی سوار خودروام شد و به راه افتاد. با داد و فریاد از مردم کمک خواستم و خودم را به جلوی خودرو رساندم تا مانع فرارش شوم، اما سارق مرا به سطل زباله کنار کوچه کوباند به طوری که بینی، صورت و سرم زخمی شد. پس از این بلند شدم و دوباره به دنبالش ...
بازیگر مشهور از ازدواج سینمایی اش پرده برداشت!/عکس
من عشقی بود که از کودکی به آن می پرداختم. درواقع اولین ورزشی که مرا جذب کرد، فوتبال بود که در آن حتی به دنبال حرفه ای شدن هم بودم اما بعدها نگاهم عوض شد. با این حال هنوز هم فوتبال یکی از علایق جدی و همیشگی من است. در کنار فوتبال شروع به بدنسازی کردم چون فارغ از هر چیزی، دلم می خواست استایل بدنی خوبی داشته باشم. این مساله قطعا در هر کاری به نفع شماست و در بازیگری و مدلینگ که جای خود را دارد. ...
خدا نکند کسی در تبریز هنرمند باشد / عاقبت کسی که گیر صدا و سیما بیفتد/ بی انصاف ها روحیه را از من گرفتند!
.... یک دفعه، وسط نمایش، بمباران شروع شد و همه جمعیت راهی زیرزمین تالار شدند تا پناه بگیرند؛ و این خود، شد نمایش دیگری. یعنی مجموعه عوامل نمایش و تماشاگران، همگی، بازیگر یک نمایش تلخ و دلهره آور شده بودید، به نام جنگ همه داشتیم یک کابوس مشترک را با هم می دیدیم. بعد از این که وضعیت سفید شد، دوباره نمایش روی سن رفت و تماشاگران روی صندلی ها نشستند. در چنین وضعی کار می کردیم. ایام ...
آدم ربایی و سرقت به بهانه ترک اعتیاد
نوزدهمین روز آذرماه گذشته مردی 26 ساله با مراجعه به شعبه هشتم بازپرسی دادسرای جنایی از مردی به سبب آدم ربایی و ربودن اموال خویش شکایت کرد. مرد در اظهارات خود گفت: در منطقه یافت آباد در حال تردد بودم که یکی از دوستانم مرا دید و به داخل منزل دعوت کرد و در داخل منزل با هم گفت وگو کردیم و در این حالت بود که متوجه شدم وی حالت طبیعی ندارد و گویا شیشه مصرف کرده است. وی افزود: او ...
من آدم ربا نیستم، معتادان را ترک می دهم
به گزارش قدس آنلاین به نقل از جام جم ، رسیدگی به این پرونده نوزدهم خرداد و همزمان با مراجعه پسر 26 ساله ای به کلانتری یافت آباد آغاز شد. پسر جوان به نام کامبیز در شکایتش به ماموران گفت: ساعتی قبل در حال رفتن به خانه مان بودم که دوستم، بهنام مرا به خانه شان دعوت کرد. وقتی وارد خانه شدم، دریافتم او حالت طبیعی ندارد و شیشه مصرف کرده است. دقایقی بعد بهنام با تهدید چاقو، گوشی تلفن همراهم را گرفت و با ...
نقش عشق مادر شهید بر 8 گلیم و قالیچه
. خانواده ما مذهبی بودند و عزت الله همیشه همراه پدرش به مسجد می رفت. در مسجد سعی می کرد به کودکان نماز خواندن یاد بدهد و حتی سوره هایی را که در نماز خوانده می شود روی کاغذ می نوشت و به بچه ها می داد و آنها را تشویق می کرد که نماز بخوانند. در کلاس های قرآن شرکت می کرد و قرائت و صوت زیبایی داشت. یکی از بستگان نزدیک مسئولیت آموزش قرآن را داشت یک بار از او خواستم تا به عزت الله قرآن بیاموزد ولی او گفت همه ...
پس از ارسال نامه گله مندانه به امام زمان(ع)؛ پاسخ مرجع تقلید به نامه دختر ایرانی
امّیدی های مطلق، به آن پناه می برم. چون اگر به تو یقین داشتم در زندگی حقیقی ام جایگاهی داشتی. ای امام عصر، ای سرور من، تو مرا از این نفرت فزاینده به در آور ... من دیگر نمی توانم به پیش بروم... من از همه چیز متنفّرم ... هر چه افزون تر می دانم نفرتم فزونی می یابد ... و زندگی و جامعه هم مرا به این نفرت تشویق می کند ... ای امام عصر! من با جنسیّتم بسیار مشکل دارم ... من دختری سرکش و گردن فرازم ...
از دراکولا تا فرانچسکو رزی و عمر شریف/ دنیای سینما در سال 2015 با این چهره ها خداحافظی کرد
...> ماتیسن نیز در دی وی دی توضیح داد: برای چهار یا پنج روز در دفتر کوچکم در هالیوود نوشتم و بعد با ماشین به مارینا دل ری رفتم، جایی که استیون اسپیلبرگ در یک آپارتمان کوچک در ساحل در حال تدوین بود. کاغذهایم را آورده بودم و ما نشستیم و روی آن کار کردیم. حدود هشت هفته طول کشید تا اولین نسخه فیلمنامه را بنویسیم که فکر کنم خیلی سریع بود. ماتیسن فیلمنامه "کوندون" (1997) به کارگردانی مارتین ...
یک جامانده از کربلای 4
کردیم و به سمت اروند خروشان آمدیم. درگیری آنقدر بالا بود که از شدت میزان دود، چند متر جلوتر هم به سختی دیده می شد. ابتدا دست یکدیگر را گرفته بودیم و با آغاز حرکت کردن در آب دستها را رها کردیم و شروع به شنا کردن نمودیم تا عرض 600 متری اروند را طی کنیم و به خاکریز خودی برسیم . *چه مقدار در کنار هم شنا کردید؟ در حالی که 30 تا 50 متری را شنا کرده بودم با زدن اولین منور که فضا را ...
گفتگو با متهم نوجوانی که با " تصادف" کلاهبرداری می کرد
اون چیکار می کردی؟ کارگری در شرکت شهر صنعتی اشتهارد. مواد مصرف می کنی؟ نه اصلاً هیچی. نه سیگار، نه قلیون هیچ کدوم. اشتهارد زندگی می کنی؟ بله. با خانواده ات؟ بله. شغل پدرت چیه؟ کارگری می کنه. تک فرزندی؟ نه، یکی دیگه هم هست که البته هنوز شیرخواره است. سابقه هم داری؟ همین کلاهبرداری. چطوری کارگری رو رها کردی و دنبال ...
نقشه جالب مرد جوان برای به دام انداختن زن رمال
ناجوانمردانه شیما به آن زن مطلقه را می شنیدم چرا که او خودش موجب جدایی آن ها شده بود و از زندگی او اطلاع کاملی داشت وقتی به طور ناگهانی وارد اتاق شدم سمانه از تعجب خشکش زد و من در همان لحظه ضمن تماس با پلیس 110 همه ماجرا و خواسته های شوم شیما را مقابل چشمان همسرم بازگو کردم. سمانه در حالی که عنوان می کرد تنها برای کمک به دوستش دچار این اشتباه بزرگ شده است از من طلب بخشش می کرد و وقتی پلیس شیما را دستگیر کرد من هم به سراغ همسر آن زن مطلقه رفتم و حقیقت ماجرا را برایش بازگو کردم اکنون آن مرد هم که همسرش فریب زن رمال را خورده بود او را بخشیده و قرار است دوباره زندگی جدیدی را آغاز کنند. ...
حقوق زنان در غرب شامل مادران پناهجو نیست + تصاویر
ترسناک بود، من کیفی را به پشتم انداخته بودم و دخترم را در آن جای داده بودم. او مریض بود، دمای بدنش به 41 درجه می رسید. وحشتناکتر این بود که زمانی که مردی بر روی موتور سیکلت می خواست پسر مرا ببرد، گفت که تنها می تواند پسر را با خود ببرد، دختر را نه. گمان کردم که میخواهد پسرم را بدزدد. مانند همه مادران دیگر، ریما از اتفاقات قریب الوقوع در هراس بود که جایگزین نگرانی های مربوط به کثیفی ...
گزاره های عاقبت به خیری در قرآن کریم و روایات اهل بیت عصمت و طهارت
تضمین می کنم. آن جوان پس از سکوتی طولانی گفت: فدایت شوم، آنچه فرمودی انجام می دهم. سپس مطابق آنچه عهد کرده بود، عمل کرد؛ یعنی از همه اموال خود و حتّی از لباس هایی که به تن داشت، دست شست، تا جایی که من برای اینکه عریان نباشد، برایش لباس خریدم. چند ماهی نگذشت که مریض شد. روزی به عیادت او رفتم و مشاهده کردم که در حال احتضار است. چشمانش را گشود و به من گفت: سوگند به خدا که مولای تو، به وعده ...
رضاییان: 8 را به خاطر علی کریمی نشان دادم که مدیونش هستم
.... بعد از گلزنی، اصرار عجیبی داشتی، عدد 8 را نشان بدهی؟ به خاطر علی آقا کریمی بود. با خودم قرار گذاشته بودم، اگر گل زدم بروم سمت دوربین و عدد 8 را نشان بدهم. به خود کریمی هم گفته بودی، قصد این کار را داری؟ نه، معلوم نبود که حتماً گل بزنم. از چند روز پیش دلم هوای علی کریمی را کرده بود. به خودم گفتم اولین گلی که زدم، می روم سمت دوربین ها عدد 8 را نشان می دهم تا به ...