سایر منابع:
سایر خبرها
خاطراتی از معلمان نهضت سوادآموزی دهه شصت
.... به عشق بچه های تو دِه حاصل 59 ساعت مصاحبه با تعدادی از آموزشیاران نهضت سوادآموزی دهه شصت در کاشان است. فاطمه بابایی، تحقیق و تدوین این کتاب را برعهده داشته است. در برشی از این کتاب می خوانیم: یکی دو هفته ای از کلاس گذشت. مشغول گفتن املا بودم که یکی در زد. در را باز کردیم و دیدیم یکی از پیرزن های روستا با چادری گل گلی پشت در ایستاده. عصایش را به زمین کوبید و وارد ...
کودک را به خاطر تلاشش تحسین کنید نه هوشش!
؛ ایشون اومدن به بچه ها اول یک سری سوال دادن و فارغ از اینکه به مسائل جواب درست یا غلط می دادن به یک سری شون گفتن که چقدر باهوشی و به یک سری دیگه گفتن چقدر داری خوب تلاش می کنی. در ادامه، اومدن دوباره به بچه ها تکالیف جدید دادن، ولی این دفعه به همه شون الکی گفتن که جوابتون اشتباه بود! تیم تحقیق دیدن بچه هایی که بخاطر هوش شون تحسین شده بودن شدیدا احساس ناامیدی نسبت به اشتباهشون داشتن و انگیزشون به شدت افت کرده بود. پس رفقای عزیز، از این بعد به جای اینکه هوش بچه تون رو تو فامیل و اطرافیان تون بوق کنید و پزش رو بدید بیشتر به این توجه کنید که بچه تون چقدر اهل تلاش و پشتکاره و سره این تشویقش کنید. ...
تجمع در برخی دانشگاه ها در پی درگذشت مهسا امینی | فیلم کامل از حضور مهسا امینی در وزرا پخش شد
کدام مریض؟ گفتم امینی. پرسید نام مریض امینی است؟ رو به همکارش کرد و گفت: برای اون دختره است . همکارش نزدیک آمد و گفت که خانم امینی ممنوع الملاقات است. خواستم که برادر یا پدر یا مادرش را ببینم. گویا اجازه نداشتند. کمی ایستادم. مردی با موهای آشفته و چشم های بی خواب پایین آمد. نزدیکش شدم. دایی مهسا بود. از حال خواهرزاده اش گفت: مغزش که از کار افتاده بود. قلبش هم حالا دیگر نیمه فعال ...
نامه ای به دخترم
خبرگزاری فارس یادداشت علی مهدیان : سلام دخترم. پاره تنم، جگر گوشه ام. نمی دانم شنیده ای یا نه، که این روزها دخترکی که پاره تن و جگر گوشه بابایش بود، جلوی چشم این مردم در دامن همین نظام دینی ما پر پر شد و جگر همه را سوزاند. نظام دینی همان که سر سلسله اش اباعبدالله (ع) است. اباعبدالله. مخصوصاً این نام را گفتم. اباعبدالله یعنی پدر بندگان. وقتی دامن نظام دینی می گویم تو دامن پدر را تصور کن ...
ملاک درس اخلاق باید عمل باشد
یک خط هم برنداشتم و بعد متوجه شدم که این جا همه چیزش حساب کتاب دارد. وقتی که حاج آقای عباسیان بستری شد، تصمیم گرفتم تمام تلاشم را برای راه شهدا و درکشان بگذارم. وقتی بعد از یک ماه حاج آقای عباسیان در بیمارستان به شهادت رسید، من رفتم و دست پدرم را بوسیدم. بابا گفت: چیه ؟ نمره تو داد استادت ؟ گفتم نه. خودش نمره عالی گرفت. [0] کنگره 4000 شهید روحانی. کمیته علمی و محتوایی، تعهد سرخ (3)، صفحه: 260، زمزم هدایت، قم - ایران، 1397 ه.ش. ...
هیچوقت برای مراجعه به روانشناس دیر نیست!
روانشناس مراجعه می کنن، آمار ها نشون میده که طی دوران کرونا، از هر 4 نفر بالای 65 سال، یک نفر گزارش اضطراب و افسردگی داده که نسبت به دوره قبل از بیماری، بیشتر از دو برابر افزایش داشته. همه این ها رو گفتم که بگم، امید میره که با افزایش آگاهی کلی جامعه نسبت به مسائل رواشناختی، روز به روز تعداد بیشتری از افراد مسن بتونن به خدمات رواندرمانی دسترسی داشته باشن، اما خودتون هم لطفا یادتون باشه ...
عمو سیفی و انتقاد شدید از کی روش!
که به قول خودشان سربلند و آبرومندانه حذف بشیم! اما همه می دونیم که فوتبال دو رو داره و تیمی که به امید دفاع وارد زمین میشه اگه همون اول گل بخوره، تمام شیرازه اش به هم میریزه و می پاشه. تیم های کیروش پلن B یا نقشه دوم ندارن. در چنین شرایطی حتی اگر بزرگترین مربی دنیا هم باشی باز هم موفقیتی حاصل نمی شه. تیمی که با تک مهاجم بازی می کنه و چشم به اشتباه بازیکنان حریف داره که دروازه خودشون رو باز کنن یا ...
چگونه اعتیاد فرزندان مان به فضای مجازی را درمان کنیم؟
.... این را می گوید و سرش را در تلفن همراهش می کند. مادرش که از دست رفتارهای او عاصی شده سعی می کند، آرامشش را حفظ کند تا مبادا به تریش قبای خانم بر بخورد . بعد از چند لحظه می گوید: سارا جان! صبح تا شب سرت تو گوشیه. دو ساعت نمیتونی از وقتت رو همراه ما بیای واقعا؟ این چندمین باره که بدون تو می ریم. سارا همان طور که سرش در تلفن است نق می زند: نه مامان دست از سرم بردارین تو رو خدا . این یک ...
ضرر چهارصد میلیون تومانی در خرید خودرو خارجی
که من میخواستم. بعد از صحبت و گپ و گفت دیدم چه آدم متشخصی بود و با هم سر معاوضه خودرو به توافق رسیدیم که خود مالک بی ام و بسیار اسرار کرد که حتما خودرو را کارشناسی کنیم و به من گفت به هیچ عنوان بدون کارشناسی خودرو نخر که منم گفتم خدا امواتت رو بیامرزه که انقدر انسان صادقی هستی. وقتی خواستم اقدام کنم به ارتباط با یک کارشناس و ثبت درخواست کارشناسی یک دفعه گفت وایسا منم تست کنم ...
عقب ماندگی یا عقب راندگی
اینجا وایستاده ام و همه جا رو خوب می بینم. شما حرفای منو باور می کنین، هرچی که می گم. ولی خودتونو می زنین به اون راه، کثافت می زنین به خودتون، چرا؟ واسه اینکه می ترسین، همه تون ازدم می ترسین، ترس مثل خون بیست وچهار ساعته تو تنتون می گرده، اون وقت چیکار می کنین؟ هی دست و پاتونو جمع می کنین، هی توخودتون فرو می رین، تا جایی که فلج می شین و دیگه نمی تونین تکون بخورین. درنهایت اما هیچ کس حاضر به جلو ...
مرگ پایان کبوتر نیست
- اکبرآقا کی مرده؟ - حاج خانم. - کدوم حاج خانم؟ - حاجیه خانم رضایی، حتما می شناسین، خونه اش ته همین کوچه تو اون بن بستی آخری بود، همون کوچه باریکه که سرش یه خونه قدیمی بود که چهار ماه پیش خرابش کردن که یه ساختمون نو بسازن. یادش آمد متوفی چه کسی بوده، با خودش گفت: آخی، حاجی خانم رضایی که همیشه با همه مردم با مهر و محبت رفتار می کرد و تا از دور می دیدشان ...
هزار دلیل زشت پسران و مردان جوان برای متلک گفتن به زنان در خیابان
...، توهین آمیز و یه جور فحشه. رامین می گوید: در جمع قرار گرفتن و تفریح بودن متلک جای خود ولی تقریبا توی وجود همه هست که دوست دارن با جنس مخالف ارتباط برقرار کنن. اگه طرف پایه باشه و یه حرفی پیش بیاد، ممکنه طولانی بشه و حتی دوست هم بشن، یا نه، اون طرف خوشش نمیاد و رد میشه یا حتی دو تا فحش میده و میرن پی کارشون. خودش این تجربه را داشته که متلک گفتن به رابطه ای کوتاه در حد چند بار بیرون رفتن ...
نگاهی به فیلم تی تی | روایتی جدید از اصالتی قدیمی در انسان
راهله سرادار | شهرآرانیوز - دیشب از دیوانگی برات گفتم، یادته! از دنیای تی تی آمدم بیرون و زوج کناری ام را که باهم پچ پچ می کردند نگاه کردم. ظاهرا نقطه مشترکی بین خودشان و فیلم آیدا پناهنده دیده بودند. رسیده بودیم به آن قسمت از فیلم که نامزد تی تی رو به ابراهیم می گوید: این دختر دیوانه است؛ فکر می کنه دریا شفا می ده. یک شب تا صبح رفته وسط دریا برای خوب شدن تو دعا کرده. در حقیقت خیلی ...
میری یا با خاکِنّاز جمعُت کنم؟
ساناز دستش را گذاشت روی گلویش و گفت: _ دقیقا به اینجام رسیده بی بی، اینجا... هر چی فک می کنم دیگه نمی تونم بابی رو تحمل کنم... به مامان بابامم گفتم، گفتم این زندگی، دیگه برا من زندگی نمیشه ... چقد بسوزم و بسازم و دم نزنم؟ تا کی؟ تا کجا؟ به اونام گفتم، گفتم فقط و فقط طلاق! بی بی دست ساناز را گرفت و او را نشاند کنار خودش... _ بیشین کولی بازی درنیار بینم ساناز. بیشین ...
خاطرۀ اخوان از ملاقاتِ شهریار روی تخت بیمارستان
، یک وقت دیدم صدای زنگ در آمد، زنم در را باز کرد، دیدم سرکار خانم لاله خانم، زن دکتر حمید مصدق و مادر بچه هاش، و ضمناً دختر برادر شهریار، مثل دستۀ گل آراسته و خوب – مثل دخترم لاله که خوابش برده – دور از جان لاله خانم زن مصدق – آمد تو حیاط و با زنم چند کلمه ای حرف زد و بعد هم رفت. با من سلامی، نه علیکی، البته من تو اطاقم و کتابم بود و او تو عجله و شتابش. زنم دوید توی اطاق من و گفت دیدی که زن ...
از آنالیز ضعیف تا فشار وحشتناک روی حسن یزدانی
. من اصلا از شکستش ناراحت نشدم. بلکه درس بگیرن. دلیل خاصی نداشت ؛ مبارزه ی کادیلاک با پیکان بود! یا برزیل با مالدیو! همونطور که دوستان نوشتن دلایلی همچون جوگیر شدن و قومیتی کردن و تبلیغاتی شدن مسابقه می تونه باعث این شکست باشه ، اما اینها دلایل کافی نیستن ، شما وقتی می بینی که کشتی گیران آمریکایی با علم و دانش رو دنیا در زمینه کشتی و با آنالیز کامل به تشک کشتی با کشتی گیران ما ...
شوهران سوییسی سارا و نیکا را دیده بودید؟ + عکس
... سارا:روال مدرسه های اونجا به این شکل بود که برای ملیت های مختلف، یک کلاس وجود داشت؛ مثلا یک کلاس برای ایرانی ها که ما در اون کلاس درس می خونیم و بعد از اینکه مدتی از حضورمون گذشت به صلاحدید معلم مون کلاس های زبان سوئدی رو هم شروع کردیم و به این ترتیب زبان مشترک ما با بچه های دیگر از ملیت های مختلف، سوئدی خواهد شد. نیکا:قبل از سفر به ایران برای حضور در پایتخت 4، فصل امتحانات مون ...
پدر مهسا امینی: دخترم هیچ بیماری ای نداشت
10صبح که جنازه ژینا را آوردند، دست هایش را بالا برده رو به آسمانِ صافِ سقز و می گفت تو کجا و زیر این خاک کجا؟ مژگان افتخاری و امجد امینی، کنار گودال، روی تل خاک نشسته و فریاد می زدند. امجد نیمه هوشیار بود که او را به درمانگاه بردند. او طاقت مرگ ژینا را نداشت که دخترم خود زندگی بود، مرگ به او نمی آید خانم ؛ و مژگان دست ها را می برد زیر خاک، می پاشید به بالا و می گفت: ژینا بلند شو، ببین این ...
# پرسه در فضای مجازی
/> فاطمه پورنخعی: خانومه از آلمان استوری گذاشته بود خجالت نکشیدین رفتین اربعین پول ریختین تو جیب عربایی که 8 سال مارو کشتن. منم گفتم اونوقت بریم آلمانی که بمب شیمیایی داد به صدام بندازه رو جوونامون مشکلی نداره؟! نمی دونم چرا بلاکم کرد.
قیمت میلیونی کتاب خاطرات سایه
بودم نبینمش. بعداً دیگه نه ... درو باز می کرد و یه جور سلام علیکی می کرد. خب منم سر به زیر بودم ... به هر حال رو نمی گرفت و دیگه خودی شده بودم براش. من کم می دیدمش. معمولاً در خونه رو خانوم، مادر شهریار باز می کرد. ای وای مادرم رو تو روزنامه خوندم. رشت بودم اون زمان. با خودم گفتم: وای خانوم، مادر شهریار مرد. شعرو که خوندم تو خیابون زار زار زدم به گریه ./ تسنیم ...
ترک مواد سخت بود؛ اما شد
یک روستا بود و یک اسفندیار. کدخدای روستا بود اسفندیار و همه قسم می خوردند روی اسمش. اسفندیار اما تنها آرزویش داشتن بچه بود و خصوصاً پسری که وارث مال و منالش باشد. مرد می گوید: پدرم اسفندیار بچه می خواست، پسر می خواست و آن طور که شنیدم خدا بعد از سال ها و پس از 3 خواهرم، مرا به او بخشید. سه روز و سه شب پدرم ولیمه داد بعد از به دنیا آمدن من... چه خواب ها که برایم ندیده بود و چه ...
تو هم تجربه کن
الان چند روزه اینستا رو گذاشتم کنار. واتساپ و تلگرام هم در حد ضرورت و خیلی کم و برای رد و بدل کردن پیام های ضروری. اخبار رو هم دنبال نمی کنم. واقعاً حس کردم فضای مجازی همه زندگیم رو گرفته و بهش معتاد شدم. و اینو از اونجایی فهمیدم که یکی دو روز گوشیم هنگ کرد و به اینترنت وصل نشد. سردرگم بودم. پر از حس های جورواجور: اضطراب؛ احساس این که یه چیزی گم کردی و نمی دونی چیه؛ خلاء؛ دلشوره و ...
کودکان چطور در دعوا ها از خود دفاع کنند؟
، آن ها هم ناراحت شدند و گفتند که الان بچه هایشان را کتک می زنند. کمی مکث کردم، دستی روی سر مائده کشیدم تا به اعصابم مسلط شوم، از آن خانم ها هم خواستم که آرامششان را حفظ کنند، بعد هم دست دخترم را گرفتم و به او گفتم که اشک هایش را پاک کند و پیش دوستانش برویم تا ببینیم که چه شده؟ وقتی به زمین بازی رسیدیم، بچه ها هر کدام مشغول بازی بودند. به مائده گفتم: بگو کدام یک از دوستانت تو را کتک زده؟ او هم به ...
افشاگری علی صبوری از فوت ناگهانی مهسا امینی | خبر جدید از بیمارستان کسری رسید
بلافاصله پرسید کدام مریض؟ گفتم امینی. پرسید نام مریض امینی است؟ رو به همکارش کرد و گفت: برای اون دختره است . همکارش نزدیک آمد و گفت که خانم امینی ممنوع الملاقات است. خواستم که برادر یا پدر یا مادرش را ببینم. گویا اجازه نداشتند. کمی ایستادم. مردی با موهای آشفته و چشم های بی خواب پایین آمد. نزدیکش شدم. دایی مهسا بود. از حال خواهرزاده اش گفت: مغزش که از کار افتاده بود. قلبش هم حالا ...
ماجرای اسلحه ای که از ام الرصاص آورده شد
آن را از سیلاب پر کردم. من آب می ریختم و او دوش می گرفت و بچه ها هم به ما می خندیدند. فردای آن روز من مسئول شستن ظرف های ناهار بچه ها بودم. بعد از صرف غذا تمام ظرف ها را به کنار یکی از چاله های آب بردم و مشغول شستن آنها شدم. قابلمه ها را اول شستم و پس از آن قاشق و بشقاب ها را یکی یکی درون آن گذاشتم. همان موقع سروکله مرتضی پیدا شد و به من گفت، می خواهی به تو کمک کنم؟ گفتم نه! تمام است، اما او قبول ...
ستاره سی و هفتم؛ منتخب شهادت
... همه می رن، ولی الان رفیقام، همکلاسیام دارن میرن... اصلا برا چی از تبریز اومدیم غربت... این جا غریبیم. کسی رو نمی شناسیم که معرفم بشه... همه رفتن. من موندم... بازم تنها شدم... مادرش هم گفت: -پسر جان! تو شهر امام رضا (ع) که کسی تنها و غریب نمی مونه... حرف هایش را کسی نمی فهمید و او را درک نمی کرد تا اینکه خبر شهادت عباس منوری توی محله و کوچه باروت کوب ها پیچید. دوباره ولوله ...
جک های بی مزه خنده دار میدونی چرا
...> میدونی اسم دیگه وزیر نیرو چیه؟ وزیر جرم ضرب در شتاب. می دونید اون کدوم شهره که دوبار خداحافظی می کنه؟ دوبای. می دونید اگه ماهواره ها زیاد آب بخورن چی میشه؟ دیششون می گیره. می دونی به چیزی که دو تا ج داشته باشه چی می گن؟ دوجداره. می دونید تو کره به خر چی می گن؟ کره خر. می دونی تخم خر به کی ...
حضور پدرم را در زندگی حس می کنم
بچه بر بیایم. تا 4 سال سیاهم را از تن در نیاوردم و در هیچ مجلس شادی شرکت نکردم. بعد از فیروز، دست و دلم به هیچ چیز نمی رفت. .. تا این که بعد از گذشت 4 سال، یک شب او را در خواب دیدم. پرسید: چرا ناراحتی؟ گفتم: بعد از تو با این سه تا بچه چکار کنم؟ از پس مشکلات بر نمی آیم. گفت بلند شو! من با آقا امام زمان آمده ام. به ایشان هر چه می خواهی بگو و هر چیزی می خواهی از او طلب کن. یکباره کل خانه ...
بهترین کرم ضد لک گیاهی صورت برای انواع پوست+ برسی فواید و معایب
وایت رز با داشتن ویتامین E و Q10 و پروتئین باعث افزایش جریان خون و کلاژن سازی تو این نواحی میشه و در کمترین زمان، سیاهی و چین وچروک اطراف چشم شما رو تا حد زیادی کاهش میده. د) جوان کننده پوست: این کرم به خاطر وجود آنتی اکسیدان ها و کمپلکس های mdi باعث چند برابر شدن کلاژن سازی در پوست میشه و صورت شما را از سلول های مرده و خسته پاکسازی می کند. وجود ویتامین K تو این ...
زندگی فوق لاکچری الهام حمیدی قبل از ازدواجش | زندگی خاص و عیونی خانم بازیگر کولاک کرد
...> دلنوشته الهام حمیدی برای تولد پسرش: لحظه شماریمون برای گرفتن دستای کوچولوت به پایان رسید پسرم، با اومدنت زندگیمون رو زیباتر کردی، دنیایی شدنت مبارک.. 1399/3/12 بالاخره 9 ماه انتظار به سر اومد دخترم، گرفتن دست های کوچولوی تو بهترین اتفاق این پاییز بود. چقدر بی تاب دیدن چشمای درخشان تو بودم. تو که ثمره ی عشقِ ما هستی! لذت ...