سایر منابع:
سایر خبرها
هجده بار زندان، مرا ادب نکرد
تماس می گرفتم. با او برای چند روز بعد قرار می گذاشتم. وقتی راننده خاور یا کامیون به آنجا می آمد مدعی می شدم وسایلی که باید جابه جا شود، جهیزیه است و نیسان، وسایل را تا دقایقی دیگر می آورد. بعد چه می کردی؟ به این بهانه آنها را به ناهار، چایی یا شربت دعوت، بعد با شربت و چای یا حتی غذای مسموم بیهوش شان می کردم.اموال داخل جیبش را برمی داشتم و همراه خودش سوار کامیون می شدم و به سمت اصفهان ...
محاکمه نوجوانان داعشی در دادگاه کیفری تهران/ جزئیات عملیات انتحاری در میان پاسداران سپاه
ده ام نمی دانستند عضو داعش شده ام. همین که به دیاله رسیدم، پشیمان شدم. آنجا بود که فهمیدم شرایط آن چیزی که می گفتند، نیست. آن ها مرا یک ماه در چادری زندانی کردند، چون فکر می کردند ایرانی هستم، برای جمع آوری اطلاعات آمده ام. بعد از یک ماه تلفن همراهم را دادند تا با خانواده ام تماس بگیرم، سپس آموزش انتحاری دادند. من با دوستم رفته بودم. خیلی می ترسیدیم و گریه می کردیم. می گفتیم نمی توانیم آدم بکشیم، ...
قتل برای 50 هزار تومان!
به گزارش تابناک به نقل از خراسان، راز درگیری منجر به قتل اتباع خارجی در یکی از مرغداری های مشهد با اعترافات متهم به قتل در اولین جلسه بازپرسی فاش شد. صبح روز گذشته، محمدخان (جوان 26 ساله افغانستانی) که به اتهام قتل هموطنش دستگیر شده است، در پناه کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب هدایت شد تا جزئیات این حادثه هولناک را در حضور قاضی ویژه قتل ...
طنازی های وسوسه انگیز زن 28 ساله
در یک مرکز ترک اعتیاد بستری شدم و بعد از ترک مواد مخدر قصد داشتم از شهرام طلاق بگیرم اما شهرام یکی از بزرگان فامیل را واسطه کرد و مرا به زندگی مشترک بازگرداند و دوباره من آلوده مواد مخدر شدم. دیگر نمی توانستم پولی از پدرم بگیرم، به همین دلیل روزی طلاهای صاحبخانه ام را سرقت کردم و دیگر به منزلم بازنگشتم. آن روز در یکی از پارک ها و کوچه ها سرگردان بودم که با زنی مطلقه و سابقه دار آشنا ...
دختر 15 ساله: دوست داشتم در کنار عابد باشم
نظر گرفته بود و حتی اجازه استفاده از گوشی را هم نمی داد اما من باز هم به طور پنهانی و با گوشی های دیگری با عابد تماس می گرفتم و از او خواستم تا به خواستگاری ام بیاید و من هم به این ترتیب از چنگ برادرم رها شوم. خلاصه مدتی بعد عابد فقط با یک زن که مادرش بود به خواستگاری ام آمد این درحالی بود که خانواده ام به علت این ارتباط تلفنی مرا دختری هرزه و لاابالی می دانستند و بدون آن که درباره عابد و ...
قتل مرد 41 ساله توسط همسر 22 ساله اش! / قاتل: شیوه قتل را از گوگل یاد گرفتم!
، وقتی به بن بست تحقیقاتی رسید ناگهان راز هولناکی را فاش کرد. او گفت: آن قدر از رفتارهای همسرم خسته شده بودم که تصمیم به قتل او گرفتم اما درباره شیوه قتل تردید داشتم تا این که پس از جست وجو در گوگل به نقشه ای رسیدم که همسرم را با استفاده از داروهای مخدردار به قتل برسانم چرا که او مدام مشروبات الکلی مصرف می کرد و همه خانواده اش از این ماجرا خبر داشتند. پس از آن که شیوه مرموز قتل را آموختم، مقدار زیادی ...
من جوان 24ساله تا حالا 3 زن طلاق داده ام/ همسر سومم حتی تا بقالی هم با من می آمد که مبادا دست از پا خطا ...
ازدواج مخالفت کرد چرا که معتقد بود طاهره خانواده آشفته ای دارد و دختری سر به راه نیست اما من که به خودسری عادت کرده بودم نصیحت های پدرم را نادیده گرفتم و آن ها را مجبور کردم به خواستگاری بروند. خلاصه چند روز بعد من و طاهره درحالی پای سفره عقد نشستیم که حدود یک ماه بعد از این ماجرا متوجه رفت و آمدهای مشکوک نامزدم به مغازه سبزی فروشی محله شدم. این موضوع سوء ظن مرا برانگیخت و به همین دلیل ...
روایت زنی که در هر 3 ازدواجش شکست خورد
منزل پدرم بقالی داشت ازدواج کردم و بعد از ازدواج و بارداری متوجه شدم او زن دیگری هم داشته و به من دروغ گفته است. وقتی زن اولش فهمید من هم در زندگی آنها هستم بلوا به پا کرد و احمد من را طلاق داد و من ماندم و یک بچه. بار سوم با رسول ازدواج کردم که این هم شد عاقبتم. *با رسول چرا دچار مشکل شدی؟ رسول مثل من قبلاً ازدواج کرده بود. او بچه داشت و همسرش را طلاق داده بود، وقتی با هم ...
بابای ساعتی
هستم خوشحال بودم. جای بوسه اش روی لپم خیس شد. دلم برایش سوخت. پیش خودم گفتم کاش بیدار می شدم و با انگشت اشکش را پاک می کردم ولی به هر حال بدجنسی کردم و با قلبی پر از شادی خوابم برد. شبی که مامان بابا با هم خندیده بودند، برایم قصه خوانده بودند و هر دو مرا در آغوش گرفته بودند حتی برای ریختن سس روی لباسم غر نزده بودند من خوشبخت ترین دختربچه دنیا بودم. صبح که بیدار شدم مامان داشت در کشوی کمد ...
دردسر ازدواج پسر 25 ساله با زن 50 ساله پولدار در مشهد
آن زن 50 ساله نزدیک کردم به طوری که با جلب اعتماد او و ابراز محبت های بیش از اندازه، طوبی را به عقد موقت خودم درآوردم تا حداقل زندگی راحتی داشته باشم، اما متاسفانه فرزندان و دامادهای طوبی از ازدواج او مطلع شدند و بی درنگ مرا از آن شهر بیرون انداختند. در همان سال 98 دوباره به مشهد آمدم ولی این بار به دلیل سرقت به عنف به چنگ کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی افتادم و دوباره راهی زندان شدم ...
رتبه سوم کنکور سارق از آب درآمد!
زمان خیلی زود دستگیر شدم. یعنی در اولین شب دزدی دستگیر شدم و مرا به کانون اصلاح و تربیت بردند. چی شد که به فکر دزدی افتادی؟ من از بچگی عاشق موتور و موتورسواری بودم. همیشه دوست داشتم که سوار موتور شوم. خیلی زود هم به این آرزویم رسیدم. چون همیشه هدفم همین بود، خیلی حرفه ای موتورسواری می کردم. یک روز دوستم ترک موتور من نشست. گفت با هم به خیابان ها برویم. من هم کلی با موتورسواری ...
ترفند دختر ایرانی برای فرار از پای سفره عقد
.... چون به شدت عاشقش شده بودم و می خواستم هر طوری شده با او ازدواج کنم. وی ادامه داد: برای ازدواج با او تصمیم گرفتم وی را با اجبار پای سفره عقد بنشانم. از قبل برنامه ریزی ها را انجام دادم و با پرداخت پول به یک عاقد از او خواستم برای خواندن خطبه عقد به خانه ام بیاید. پس از آن با غزل تماس گرفتم و خواستم در خیابان چرخی بزنیم و بعد به رستوران برویم که او قبول کرد. به همراه یکی از بستگانم به ...
شهیدی که خودش خبر اسارتش را به خواهر داد
داشت رفت. تماس گرفتم گفتم برای چه رفتی نیامدی نامه من را ببری؟ خندید و گفت: ولش کن. این دفعه نشد، بماند برای دفعه بعد. یک روز سر نماز نشسته بودم که به من پیام داد و گفت: آبجی اسیرشدم، حلالم کن. زنگ زدم جواب نداد. پیام دادم که چه شده؟! گفت این جا اسیر شدم، به مامان بگو حلالم کند، شاید دیگر نتوانم برگردم. خیلی نگران بودم دست پاچه شده بودم. به سپاه زنگ زدم، با دوستان ...
پشت پرده نرفتن ایران به المپیک لس آنجلس
شدم به تماشای مسابقات کشتی رفتیم و از مرادعلی شیرانی نیز تقدیر کردم و بعدا وی رییس فدراسیون کشتی شد. سال 1337 کلاس ششم دبستان بودم و برای ادامه تحصیل به شهر یزد رفتم. در دبیرستان ایرانشهر در رشته ریاضی تحصیل کردم و سال 1343 در دانشگاه اصفهان و در رشته ریاضی فیزیک تحصیل کردم و در ادامه به دلیل تغییرات صورت گرفته در رشته فیزیک فارغ التحصیل شدم. آن زمان رشته کامپیوتر نیز به تازگی در ایران ...
زنی که با اسید صورت خواهرشوهرش را نابود کرد: توان پرداخت دیه را ندارم!
.... قاضی گفت: رسیدگی به پرونده تمام و حکم آن نیز صادر شده است. در این جلسه ما فقط در خصوص جزئیات پرداخت دیه صحبت می کنیم. متهم ادامه داد: چند سالی است که در زندان هستم و دیگر تحمل ادامه حبسم را ندارم. یکی از پاهایم فلج شده و نمی توانم زانویم را خم کنم و به انواع و اقسام بیماری ها مبتلا شدم. در این مدت همسرم طلاقم داده و با زن دیگری ازدواج کرده و حتی فرزندم را هم ندیده ام. حالا هم افسردگی گرفته ام. توان پرداخت دیه را هم ندارم. مرگ وحشتناک دو جستجوگر گنج زیر آوار خانه قدیمی در پایتخت زن 22 ساله شوهرش را کشت؛ مرا کتک می زد و طلاق نمی داد! ...
جوان تهرانی از جنون سرعت دویدن دزد خیابانی شد ! / 2 کیلو انار بدبختم کرد + فیلم گفتگو
آوردم هم چنین پدرم مرا کتک می زد و مادرم طلاق گرفت. من عاشق بودم اما بعد از چندسال با اذیت های پدرم از این کار هم بیرون آمدم و دیگر به خانه نرفتم، چندماه پیش یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد که دزدی بیشتر از پول حلال درآمد دارد، همان دوستم از طریق دزدی زندگی خوبی دارد و حتی دندان هایش را کامپوزیت کرده است اما من دوست نداشتم مردم مرا نفرین کنند. وی افزود: پدرم نمی داند دستگیر شدم، او می ...
محا کمه زو ج جوان د ر قتل مبهم پدر و دختر خردسا ل
. همچنین مشخص شد آخرین بار نامزد بهاره که مرد 34 ساله ای به نام شهرام بود، وارد خانه آن ها شده است. بازداشت زوج جوان مظنون به قتل بنابراین بهاره مورد تحقیق قرار گرفت و در اظهاراتش گفت: روز حادثه کمردرد شدیدی داشتم، به همین خاطر نامزدم به خانه مان آمده بود تا مرا به دکتر ببرد، ولی منصرف شدم. تصمیم گرفتم چند روزی استراحت کنم تا اگر لازم شد به دکتر بروم. شهرام می خواست به خانه اش برگردد، اما ...
زعفران های مرد تاجر رنگ خون گرفت / آغاز شمارش معکوس برای اعدام قاتل
همسایگی خانه یک پیرمرد ثروتمند که تاجر بود زندگی می کردم می دانستم بیشتر اوقات در خانه اش تنها زندگی می کند و اموال با ارزش زیادی در خانه اش دارد به همین خاطر وسوسه شدم و نقشه سرقت از خانه اش را طراحی کردم. روز حادثه از طریق دیوار حیاط وارد خانه او شدم، وقتی پیرمرد مرا دید شروع به سروصدا کرد من هم از ترس جلوی دهانش را گرفتم و با هم درگیر شدیم بعد هم دست و پای او را بستم و داخل انداختم ...
سوء ظن خیانت در سومین ازدواج!
بخوانید کشف جسد در دریاچه سد شیان جسد مرد جوانی که همراه دوستش برای قایق سواری به دریاچه سد شیان اسلام آباد غرب رفته بود بعد از سه روز کشف شد. بیشتر بخوانید سوء ظن خیانت در سومین ازدواج! فقط به دلیل این که همواره در زندگی خودم به تنهایی تصمیم می گرفتم و درباره مسائل مهمی چون ازدواج با هیچ کسی مشورت نمی کردم و از سوی دیگر نیز به نصیحت های دلسوزانه پدر و ...
عبرت از شکست های تلخ!
خواستم تا خوب درباره خواستگارم تحقیق کنند و علت طلاق همسرش را نیز جویا شوند زمانی که فهمیدم او در طلاق همسرش بی گناه است به این ازدواج رضایت دادم و سرپرستی پسر او را نیز به عهده گرفتم. طولی نکشید که سعادت و خوشبختی به من روی آورد و زندگی ام از سیاهی و تاریکی بیرون آمد چرا که مهدی جوانی خانواده دوست بود که برای امرار معاش تلاش می کرد و همواره قدردان من بود چند سال بعد و در حالی که خودم صاحب دختری ...
مهرداد مرا با بچه در شکم رها کرد ! / پایان سیاه دوستی خانم مربی ورزش با لیدر تور !
کرد ولی من با پولی که پدرم به من داد خانه ای رهن کردم و به ناچار تنها زندگی کردم. چند ماه بعد از آشنایی با مهرداد صاحب خانه مرا جواب کرد و من به شدت مستاصل بودم، نه می توانستم با وجود مشکلاتی که با همسر پدرم که تقریبا هم سن خودم است داشتم به خانه ی او برگردم و نه مادرم شرایط اش را داشت که مرا بپذیرد، از طرفی هم به زندگی مستقل عادت کرده بودم. وقتی به مهرداد مسئله را گفتم خیلی بی مقدمه از من ...
ساسان با حرف هایش مرا فریب داد/ اصلا نفهمیدم چی شد وقتی به هوش آمد به من تجاوز کرده بود!
فیلم نیست، شاید به من دروغ گفته بود که فیلم گرفته است. من دروغ نمی گویم، ساسان اول به من وعده ازدواج داد بعد تهدید کرد و حالا می گوید از من شکایت می کند ولی خودش قبول دارد با من رابطه داشته، حرفش این است که به زور نبوده در حالی که واقعاً به زور بود؛ من بیهوش بودم. خانواده ام در شهرستان هستند. من در تهران هستم و درس می خوانم، آنها نمی دانند چه شده است. من هم تصمیم ندارم بگویم چون پدرم خیلی ناراحت می شود، آبرویم می رود. قصد ندارم چیزی بگویم. البته تحمل این شرایط برایم سخت است، باید از یک روانشناس کمک بگیرم. ...
دام شیطانی برای دختر جوان/پیدا شدن دختر دانشجو در بیمارستان!+جزییات کامل
آلم برسم که یک مدت از داروهای پسر جوان استفاده کردم و و در این مدت توانستم وزن زیادی کم کنم. مریم گفت: داروهایم تمام شد و تصمیم گرفتم دوباره از همان داروها استفاده کنم که پسر جوان آدرس یک باغ در اطراف تهران را به من داد و خواست برای تحویل گرفتن داروها به آنجا بروم اما وقتی به محل رسیدم او با چوب دستی مرا به باد کتک گرفت و سپس یک آمپول به من تزریق کرد که بیهوش شدم. مریم در حالیکه با ...
زعفران های مرد تاجر رنگ خون گرفت / آغاز شمارش معکوس برای اعدام قاتل
م و شیر آب را روی سرش باز کردم و به دنبال سرقت اموال شروع به گشتن خانه کردم. بعد هم خودروی پیرمرد را که در حیاط پارک بود به همراه 10 کیلو زعفران، مقداری پول و اموال با ارزش خانه سرقت کردم و با عجله از خانه گریختم. عامل که در حال حاضر مرد 31 ساله است به جرم قتل یک دستگیر شد و پس از اعتراف به جنایتی که مرتکب شده بود از سوی دادرسان شعبه یکم دادگاه کیفری یک استان البرز به قصاص ن ...
در ویلای شمال چه گذشت؟ کامران بعد از قتل و آزادی چگونه دستگیر شد؟+جزییات
کرده بودم که خلافی نکنم اما نشد. 10 سال قبل من عاشق یک دختر شده بودم و قصد داشتم با او ازدواج کنم و به خواستگاری اش رفتیم اما بعد از چند روز متوجه شدم یکی از بچه محل هایمان نیز دلباخته دختر مورد علاقه ام است و او نیز به خواستگاری او رفته و همین باعث شد تا با رقیب عشقی ام درگیر شوم و با چاقو دست به قتل برسانم. بله، به قصاص محکوم شدم و بعد از 10 سال زندان و کابوس هرشبم با طناب ...
اسیدپاشی عروس حسود روی صورت خواهرشوهر!
کوچک بود یک روز به خانه آمدم و متوجه شدم مچ دست او آسیب دیده است. علت را پرسیدم که سمیه گفت دستش را گرفتم و که در رفت و اسیب دید. من حرف همسرم را باور کردم و او را به بیمارستان بردم. اما حالا با این اتفاق فهمیدم در آن حادثه هم سمیه مقصر بوده است. سپس متهم بار روبه روی قضات ایستاد و ادعا کرد عامل اسیدپاشی نبوده. او گفت: من بی گناهم و 2 سال است که شوهرم و خانواده اش اجازه نمی دهند فرزندم را ...
روایت کودک 2 ساله ای که گلوله کور تکفیر از بدنش عبور کرد/ التماس دعای پدر راستین از مردم
هوای زیارت کرده بود، تصمیم گرفتیم خانوادگی راهی سفر شویم و در این سفر پدر و مادرم را هم که تاکنون زیارت شاه چراغ نرفته بودند، همراهمان کردیم. آقای اسلامی می افزاید: روز حادثه به همراه همسر و پسر هشت ساله ام برای پیگیری پرونده به کامفیروز رفتیم، راستین دو ساله را به پدر و مادرم و آنها را خدا سپردم، بعد از پایان کار اداری در راه بازگشت بودیم که پدرم با من تماس گرفت و گفت حرم تیراندازی ...
اعتراف بادیگاردهای کمدین معروف به اسیدپاشی!
مدتی بعد از رفتار نابخردانه خودم پشیمان شدم و ... اعترافات این متهم 40 ساله درحالی ماجرای پرونده اسیدپاشی را معماگونه کرد که او قصد نداشت مشخصات دوستی را که به همراهش گریخته بود لو دهد اما در نهایت وقتی بازجویی های تخصصی از وی صورت گرفت به ناچار ابعاد دیگری از این حادثه هولناک را فاش کرد و گفت: در روز حادثه مرد جوان دیگری به نام یاسین در منزلم بود که امیر را با ترفندی خاص به خانه کشاندم و ...
افشای راز جسد زن جوان زیر چادر عروس!
شصت پاهایش را به هم بچسبانم اما کش مو بزرگ بود و به ناچار یک تکه پارچه بریدم و شصت پاهایش را به هم بستم و در ادامه روی کاغذ یک یادداشت گذاشته و همراه پسرم از خانه خارج شدم. مردی که همسرش را به شکلی وحشتناک به قتل رساند در رابطه با علت این جنایت گفت: شنیده بودم که همسرم قصد ازدواج دارد اما او حرفی نمی زد تا اینکه آخرین بار که به خانه ام آمده بود شنیدم که همسرم تلفنی با خواهرش و در مورد ...
راز زن خائن 22 ساله در قتل شوهر 41 ساله اش
را بی گناه جلوه دهد درباره چگونگی مرگ همسرش گفت: من دختر نوجوانی بودم که با محمد ازدواج کردم ولی از همان روزهای اول زندگی با هم اختلاف داشتیم، با آن که دو فرزندم نیز به دنیا آمدند ولی تاثیری در بروز اختلافات بین ما نداشت چرا که او مدام مشروبات الکلی مصرف می کرد و مرا کتک می زدحتی وقتی از منزل بیرون می رفت مرا در خانه زندانی می کرد. با این اظهارات دیگر تردیدی وجود نداشت که مرد 41 ساله ...