برای همه بچه های ایران بازی می سازیم
سایر منابع:
سایر خبرها
گوشه چادر مادر را ول نکن که برای همیشه گم می شوی
47 ساله که تا گفتم در آستانه روز مادر... از شدت اشک تلفن قطع شد. خودم از بستن گزارش و سمت و سویی که برای مادران آسمانی بود پشیمان شده بودم، اما سوگل خودش زنگ زد. گفت به خاطر شرایط کاریم و زندگی کمتر می شد پیش مامان برم. بعد از فوت بابا، مامانم خیلی تنها شد. منتظر فرصت بودم تا بازنشسته بشم و وقتم در اختیار خودم باشه و مامانمو بیارم پیش خودم یا حداقل یک شب در هفته برم اونجا، اما نشد... ...
توهین زشت ژاله صامتی به خانم بازیگر | دلیل رفتار زشت ژاله صامتی روی آنتن زنده چه بود؟
شش سال است و این فاصله سنی نسبتا کم باعث شد در ابتدا مادر شدن برایم شکل خاله بازی باشد. (می خندد) به خصوص اینکه فانتزی های بامزه ای از مادر شدن در ذهن داشتم و یاس برایم هم حکم بچه را داشت و هم مانند عروسک و اسباب بازی ام بود. (می خندد) داشتن یاس برایم تجربه ای هیجان انگیز بود که تا مدت ها وقتی او را تر و خشک می کردم و شیر می دادم با خود می گفتم یعنی این بچه منه؟ و باورم نمیشد که صاحب یک دختر ...
روایت مادرانه از شهادت شهید اغتشاشات غلامرضا بامدی/ به مامان چیزی نگو!
و گفتند: حکمت خدا بوده. خب دو فرزند کوچک با فاصله کم خیلی برایم سخت بود. وقتی غلامرضا شهید شد گفتم: خدایا شکرت! الان می فهمم حکم وجود احمدرضا را. خواستی بعد غلامرضا جای خالی اش را برایم پر کنی. غلامرضا دوست داشت همه فامیل در مراسم عروسی اش باشند غلامرضا وارد دانشگاه شده بود که یک روز آمد و گفت: مامان دختری هست که من خانواده اش را می شناسم و چند ماهی است زیر نظرش دارم. خانواده ...
روایتی از آرزوی خالصانه شهید بازیار برای دیدن خط مقدم جنگ
تعجب و کنایه گفت پانصد تومان از حقوق شما کم کردند، ناراحت هستید! گفتم کل حقوقم هزاروپانصد تومان است. آمدم تا این پول را بگیرم و به منزل بدم و قرض هایی را هم که دارم بدهم. ایشان باز با کنایه گفتند: بچه های مردم در جبهه دارند جان می دهند، از شما پانصد تومان کم کردند، ناراحت هستید؟! گفتم برادر بازیار خودم منطقه هستم و مرخصی آمدم. گفت از کجا بدانم که شما راست می گویید؛ برگه مرخصی ام را از ...
روایتی متفاوت از روز مادر در بخش بستری اطفال/ مادرها فرشته اند
مادرها ناخودآگاه مرا به سمت اتاق می کشاند. پسر بچه 3 ساله روی پای مادر به خواب رفته و اشک ها از گوشه چشم مادر به آرامی روانه می شود. همین که مرا می بیند، طوری که انگار منتظر یک هم صحبت بوده، با اشاره سر مرا به داخل دعوت می کند. پاورچین پاورچین وارد می شوم تا پسربچه را بی خواب نکنم. چند دقیقه ای به خواندن ادامه می دهد و وقتی خیالش از بابت کودک راحت می شود، با صدایی آرام می گوید: فکر نکنید ناشکری ...
آن ها بی منت، زندگی بخشیدند
می دهد: در این درگیری، پسرم به دلیل شدت ضربات چاقو، بعد از نیم ساعت در بیمارستان فوت کرد. سواعدی می گوید: پسرم یک دختر و یک پسر داشت که حالا پیش من زندگی می کنند و تنها یادگارهای پسرم هستند. هر وقت دلم برای پسرم تنگ می شود یادم می آید که این بچه ها تکه ای از پسرم هستند. این مادر ادامه می دهد: پسرم خیلی مهربان و خوش اخلاق بود. بنایی کار می کرد تا بتواند روی پای خودش بایستد و ...
مهر مادری بر دل های قومسی/ روایت اسطوره هایی از جنس مهربانی
در بیمارستان بسر می برد و ما همه نگران او هستیم از خدا می خواهیم به حق حضرت فاطمه (س) ایشان را شفا دهد. سید محمد رضا میرکریمی با بیان اینکه چهار روز است که تمام خانواده مان اعم از خانه مادرم و حتی ما بچه ها که برای خودمان زن و زندگی و بچه تشکیل داده ایم، درگیر این ماجرا هستیم و اگر به شما بگویم در این چهار روز روی هم رفته یک بار غذای درست نخورده ایم باور نمی کنید، می گوید: مادر ...
روایتی از زهرا سلطان/ مادرانه های 5 نسل در یک قاب
... به رخت سیاهی که بر تن دارد اشاره کرده و به حرف هایش ادامه می دهد: انگار به دلش افتاده بود، مرد مومنی بود دیگر! در زیارت سکته کرده و همان جا یعنی در مکه دفنش می کنند و الان نزدیک به 60 سال است که من رخت سیاه بر تن دارم و عزادار همسرم هستم. او ادامه می دهد: من سر قول خودم مانده و مراقب بچه هایش بودم و فقط دلتنگ همسرم هستم، کاش حداقل یک تکه سنگ قبر داشت که من گاها سر قبرش رفته و باهاش ...
نقش مادر در تکمیل آموزش های قرآنی فرزندان بر کسی پوشیده نیست
، نقش مهم والدین به ویژه مادر در تکمیل آموزش های اساتید قرآنی بر کسی پوشیده نیست. مادر نقش اول را به عنوان همراه قرآنی فرزند دارد زیرا بهترین اساتید نیز ساعات مشخص و محدودی برای آموزش کودک دارند، بعد از آن والدین به ویژه مادر است که می تواند در یادگیری مطالب فرزند را همراهی کرده و حتی او را علاقه مند و یا دلسرد از ادامه فعالیت کند. مادر فاطمه در خصوص نقش پدر تصریح کرد: از نقش پدر در این ...
راه هایی برای بند آوردن گریه نوزاد؛ علت گریه نوزاد چیست؟
فرادید | معمولاً نوزادان برای نشان دادن خواسته های خود از گریه استفاده می کنند پس به خودی خود گریه نوزاد نه تنها بد نیست بلکه در بسیاری از موارد مفید است، چون نشان می دهد که نوزاد با مشکلی رو به رو است البته باید انواع گریه را شناخت و به آن واکنش درست نشان داد. خوب است بدانید که بیشترین شدت گریه نوزاد در سه ماه اول زندگی او است و به گریه بیش از 3 ساعت در 24 ساعت ...
قتل هولناک خواستگار
منطقی است؟ مرد میانسال گفت: خیلی تلاش کردم شایان دست از سر دخترم بردارد اما او گوشش به این حرف ها بدهکار نبود. به برادرم گفتم با شایان صحبت کند اما به جای این که با پسرش حرف بزند به من گفت عقد دخترعمو و پسرعمو را در آسمان ها بسته اند. شایان که از من به نتیجه نرسید، سراغ دخترم رفت و در مسیر دانشگاه راهش را سد و برایش ایجاد مزاحمت کرده بود. ماجرای عاشقی شایان را همه شهر فهمیده بودند و آبروی ...
حاشیه ای بر دلتنگی های مادرانه در روز "مادر"
در همه اینها دردهایی هست که شاید برای همیشه ناگفته می ماند. هر سال روز مادر که می شود غصه وجودم را می گیرد؛ دخترم اکنون 16 سال دارد ولی من فقط چهار سال برایش مادری کردم... یک جمله کوتاه ولی پر از حرف های گفته و ناگفته. اینها بخشی از صحبت های یکی از صدها مادری است که به ناچار مجبور به ترک فرزند خود شده اند. م.احمدی در گفت وگو با ایسنا از سرگذشتش می گوید: با سن کم و ...
زنان سرپرست خانوار و تلاش برای زندگی
... خودش را مریم معرفی می کند و می گوید 38 ساله است، با سه فرزند 19، 16 و 12 ساله که همسرش را پنج سال پیش در تصادف از دست داده و حالا، سه، چهار سالی می شود که برای تأمین هزینه های زندگی، کارگاه خیاطی تأسیس کرده است. مریم می گوید: بعد از فوت همسرم، مهم ترین نگرانی ام، تأمین هزینه های زندگی بود و مدیریت بچه ها. یادم هست که مدام از خودم می پرسیدم حالا باید چه کنم؟ در عین حال، فرزندانم ...
ناگفته های مادران فداکار از مصائب و شیرینی پرورش معلولان
ایامی که به نام مادر مزین شده، پای صحبت دو مادر ساکن شهرستان پیشوا در استان تهران که فرزندان 15 ساله دارای معلولیت دارند، نشستم. طیبه که فرزندش محمدمهدی از بدو تولد، آسیب بینایی داشته و مریم که فرزندش ابوالفضل ، دارای مشکل هیدروسفالی و مننگوسل (نوعی ضایعه نخاعی) است و از ویلچر استفاده می کند. گریه اولین واکنش پس از متوجه شدن معلولیت فرزند از این دو مادر، درباره اولین واکنش پس ...
مادران شاغل و دغدغه تربیت فرزند
این است که مادر باور کند بچه ای که هم سن خود را ندیده است و دوست ندیده است آسیب است. یک بخش آن هم این است که در نظر بگیر من مدیر مثلاً 70 بچه را از ساعت 8 صبح تا 2 بعد از ظهر می بینم. 70 بچه را بزرگ کرده ام و هر روز آنها را دیده ام. طبیعی است که استرس من در مقابل وقایع تکراری کمتر می شود و این برای من عادی می شود. ولی باید قبول کنیم برای مادر یک فرزند 5 ساله، عمر مادری همان پنج سال است ...
پای صحبت همسر اولین شهید هسته ای کشور
به عنوان اولین سوال ابتدا خود را به طور کامل معرفی بفرمائید؟ منصوره کرمی، متولد 1342 در تهران بدنیا آمدم. پدر و مادرم اهل تویسرکان همدان هستند. پس از شهادت همسرم تحصیلاتم را ادامه دادم و در حال حاضر نیز در مقطع دکترای رشته جامعه شناسی سیاسی مشغول به تحصیل هستم . اگر دوران کودکی خود را به خاطر دارید کمی از آن دوران برای ما بگوئید که چگونه برای شما سپری شد؟ من نیز مانند همه بچه هایی که ...
مادر شهید: قهر کردم تا پسرم به جبهه نرود!
اتاق رفتم و برای بدرقه اش هم نرفتم. وقت رفتن آمد پیش من و گفت: مادر قهر نکن، قول می دهم زود زود برگردم. دلم کمی آرام گرفت. کاسه ای آب را پشت سرش خالی کردم و از جلوی در راهش انداختم. هنوز با قهر کردنم و ناز کشیدنش خوش بودم که خبر شهادتش را آوردند، ولی فقط خبرش را بدون اینکه جنازه ای در کار باشد. پسرم مفقودالاثر بود و بعد از سال ها انتظار جنازه اش را دیدم، اما نمی دانم چقدر اینقدر دیر برگشت. پایان پیام/ ...
زندگی من از زمانی شروع شد که مادر شدم!
به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، معصومه شیخ برادران، دانشجوی دکتری، استاد دانشگاه، متاهل و دارای دو فرزند است. او اکنون 54 سال دارد، اما زمان تولد خود را تاریخ ثبت شده در شناسنامه اش نمی داند. او می گوید: تولد اصلی من، همزمان با تولد فرزند اولم بود، احساس می کردم که تازه وارد این دنیا شده ام، زمانی که لذت مادر شدن را احساس کردم. این مادر نمونه می گوید: مادر شدن، لحظه تاج ...
پای درد دل مادران شاغل به بهانه روز مادر
به سمت محل کارم می روم و بعد از ظهر که به خانه می آیم به امور منزل می پردازم و تا ساعت 1 بامداد به درس فرزندم رسیدگی می کنم. با این حال اطرافیان این حس را به من می دهند که مادر خوبی نیستم؛ چون شاغلم! چرا باید علایق خودم را فراموش کنم؟ سحر 37 نیز یک مادر شاغل است که این روز ها دختر 4 ساله اش را بزرگ می کند: مادر های شاغل همیشه جملات ناراحت کننده و البته تکراری از اطرافیان می ...
مادرچشم و چراغ خانه / روایتی از مادران سرزمین مان
می گویم، او با لحن دوست داشتنی برایم دعای خیر کرده و متقابلا این روز را به من هم تبریک می گوید. در لابه لای صحبت هایش از دلتنگی برای فرزندان و خانه اش صحبت می کند و می گوید: دلم برای خانه خود خیلی تنگ می شود و دوست دارم دوباره به خانه ام برگردم. این مادر 72 ساله، ادامه می دهد: بعد از مرگ شوهرم، زمانی که دیگر توان جسمی خود را از دست دادم و بچه هایم دیدند تنها در خانه می مانم، تصمیم ...
شهید مدافع حرمی که حنجره اش وقف اهل بیت بود
فضای مسجد، مداحی و سرود و قرآن انس پیدا کرد و بعد مدتی مداح قابلی شد و در مناسب ت های مختلف ازجمله ایام ارتحال امام خمینی (ره) مداحی می کرد. محمد همزمان که مدرسه می رفت در بسیج فعالیت داشت و خیلی تلاش می کرد که بچه های دیگر را جذب مسجد کند و برنامه های فرهنگی و آموزشی مختلفی انجام می داد. محمد مدتی به حوزه علمیه رفت و موفق بود و به ورزش هایی مانند فوتبال، کشتی، بسکتبال ...
بعد از قراردادم خیلی ها فکر کردند پرسپولیسی هستم/ اتفاقات ریو را در ذهنم مرور می کنم، اشک می ریزم
پرسپولیس هستید اما بارها از شما شنیده ایم که می گویید طرفدار تیم نساجی مازندران هستید. چرا؟ طرفدار تیم همشهری خودم ؛ یعنی نساجی هستم. بعد از قراردادی که با پرسپولیس بستم خیلی ها فکر کردند پرسپولیسی هستم اما واقعاً قرمز و آبی برایم فرقی ندارد. رابطه تان با هنر هفتم چگونه است؟ اهل فیلم دیدن هستم اما صبر می کنم وقتی CDهای فیلم ها آمد، بروم و فیلم مورد علاقه ام را بخرم ...
دانش آموزان در اردوگاه اجباری افتر اسکول
مادر شاغل است که دو فرزند دارد و این روزها درگیر مدرسه دختر کلاس اولی اش است: اساسا شرایط یک مادر شاغل با دو بچه سخت است، اما از سال گذشته که بعد از عید نوروز اعلام شد همه باید سرکار بروند، من در شرایطی بودم که نه می توانستم برای پسر چهار ساله ام مهدکودک پیدا کنم و نه سرویس خوبی برای دختر شش ساله ام که به پیش دبستانی برود. خیلی سخت گذشت و حتما باید یکی کمکم می کرد. با آلودگی هوا در هفته گذشته ...
بیرانوند: آقا یحیی قبل از بازی کلی قرص خورد!
به گزارش “ورزش سه” علیرضا بیرانوند بعد از پیروزی مقابل ون پارس اصفهان به خبرنگاران گفت: بازی خیلی خوبی بود و خدا را شکر برنده شدیم و به هواداران خوبمان تبریک می گویم. دیدار نفس گیری بود و توپ های زیادی را گل نکردیم. قبل از مسابقه به بچه ها گفتم تیم های این مدلی شاید 10 سال یک بار شانس این را دارند که دیده بشوند. او در ادامه گفت: الآن هم تایمی است که بازیکنان می خواهند دیده شوند و به بچ ...
گفتگوی حیات با مادر شهید مجید قربانخانی به مناسبت روز مادر؛ از سفره خانه تا خان طومان/ دردانه ای که نحوه ...
صاحب برادر شده است؛ ولی مدتی بعد که به مجید گفتیم عطیه خواهرت است، خیلی ناراحت شد و بعد هیچ وقت اسم عطیه را صدا نکرد و به او داداش می گفت. حیات: ارتباطش با درس و مشق چطور بود؟ من همیشه باید وقتی مدرسه می رفت با او می رفتم. یک روز که به او گفتم نمی توانم با شما به مدرسه بیایم خیلی ناراحت شد، قهر کرد و از خانه رفت. تا نیمه های شب که زنگ زد متوجه شدیم با دوستش به مشهد رفته ...
جهاد تبیین ، تعلل توابین و رسالت امروز ما/ شهدایی که زنده اند و هوای انقلاب را دارند
شُکر که رسیدم. با خودم گفتم با این وضعیت پادردی که دارد، با سن بالا و مسیر دوری که دارد، چرا خودش را این طور به زحمت انداخته؟! خدمت به شوهرم برکت زندگی ام بود خانه ای صد متری داشت، در اوایل زندگی شان بعد از هفت سال قالی بافی، زمینی خریده و کم کم آن را ساخته بودند. 56 سال داشت و با سختی و زحمت، آرام راه می رفت. همسرش را چهار سال و نیم پرستاری کرده بود ولی متاسفانه ...
رفتار درس آموز شهید خضرایی با خطای یک رزمنده
یک بمب خورد توی صخره های پیکان شهر که خانه های سازمانی بود. ما توی پیکان شهر یک چاله کنده بودیم و رفته بودیم پایین. آن شب بچه های کمیته خیلی اصرار داشتند که این بمبی که ما داشتیم خنثی می کردیم را ببینند. من همان اول بهشان گفتم: کسی دور و بر ما نیاید. وسط کار بودم، یک دفعه یک سنگ خورد به شانه ام. نگاه کردم بالا، دیدم یک سایه بالای چاله است. یک فحش خیلی بدی دادم. بعد از چند دقیقه آن سایه ...
مردی که همه سال را روزه بود!
هوای خنده هایش بودیم که وسط حرف هایش گفت: بچه ها! یک جوری زندگی کنیم که در آخرت هم در کنار هم باشیم. من دلم برای دخترهایم تنگ می شود. دوست دارم کنار هم باشیم. با خودم فکر کردم همین الان داشت شوخی و خنده می کرد. چه شد که رفت در این فاز؟ فکر کردم باز دارد شوخی می کند. با حالت شوخی گفتم: حاج حمید! تو کجا؟ ما کجا؟ تو فقط 30 سال روزه بوده ای. این همه بخشندگی، این همه نماز شب. تازه این ها چیز ...