حالِ دلِ شهید حاج ابراهیم همت در عملیات خیبر قبل از شهادت
سایر خبرها
سلام حاج علی به سالار شهیدان در آستانه شهادت
محمد ذاکری رفتم. محمد از بچه های گروه سرود مسجد بود. چاله ای یک متری برای سنگر بی سیم کنده بودند و محمد هم توی همان چاله به عنوان بی سیمچی نشسته بود. یک زیرپیراهنی تنش بود و از فرط خستگی خوابش برده بود. پریدم داخل سنگر و کنارش نشستم. پشت بی سیم مدام صدایش می کردند. به سختی بیدارش کردم تا جواب بی سیم را بدهد. دوباره پلک هایش رفت روی هم و خیلی زود صدای خروپفش بلند ...
مرصاد، پایان رویای مثلث شوم آمریکا ، منافقین و حزب بعث در ایران
از تنگه چهارزبر روز را به جای شب انتخاب کردند. طبق جدول زمانبندی شان باید تا ساعتی دیگر به کرمانشاه می رسیدند؛ اما در محاسبات خود، پیش بینی مقابله جدی در این تنگه را با نیروهای ما نداشتند. اول یک جیپ 106 میلیمتری به تنگه چهارزبر نزدیک شد و پدافند هوایی 23 میلیمتری ما رگباری رویش گرفت که جیب لب خاکریز، داخل تنگه چپ کرد و سرنشینان آن کشته شدند بلافاصله بچه ها با تیربار و آرپیجی از داخل تنگه و روی ...
سوزاندن جنازه مرد کارتن خواب به دست پیمانکار مخابرات
بررسی های پلیسی شدند که مالک پژو 206 مدعی شد خودرواش را چند روز قبل به یکی از دوستانش به نام مجید – خ امانت داده است، اما جسد سوخته فردی را که پشت فرمان قرار دارد، نمی شناسد! این اظهارات روند تحقیقات را به کلافی سردرگم تبدیل کرد و این گونه جلسات کارشناسی کارآگاهان در حضور مقام قضایی ادامه یافت تا این که مشخص شد جسد کشف شده پشت فرمان مربوط به جوانی کارتن خواب است که از سوی خانواده اش در یکی از شهر های ...
دختر هایی که در خرمشهر می جنگیدند!
راننده گفتم: چرا این کار رو کردی؟! چرا ماشین رو اینجا گذاشتی؟! گفت: من از کجا می دونستم که این اتفاق می افته. می خواستم زرنگی کرده باشم و ماشین رو از آتیش دشمن نجات بدم. بنده خدا حق داشت. در یک تک دیگر، یک گروه از بچه ها داخل جاده و تا نزدیکی عراقی ها رفتند و چند تا از آن ها را اسیر کردند و دست بسته آوردند. چندتایی از آنان ر ا هم کشته بودند که بعد از چند روز که جنازه هایشان همان جا ...
به حرمت نام حسین(ع)!
؛ یک بار بعد از نماز ظهر پشت میکروفون مسجد جامع خرمشهر رفتم تا برای رزمنده ها بخوانم. آن ها یک دست دم گرفته بودند: گل های پرپر، هدیه به رهبر... الله اکبر، الله اکبر... . هرچه به آن روزها فکر می کنم، بیشتر دلتنگ رفقای شهیدم می شوم. دورانی داشتیم و روزهایی که بی نظیر بود. ایام محرم، بچه های گردان ها مهمان هم می شدند؛ یکی از گردان امام حسین(ع) بود و آن دیگری از گردانی دیگر. یک ...
داستان مردی که گردان تک نفره بود / سرهنگ شهید عبدالرسول زرین را بیشتر بشناسید + عکس
تنهایی کار یک گردان را می کرد. در هر کجای خط که سنگر داشت، جبهه دشمن به هم ریخت. لقب گردان تک نفره فقط شایسته او بود. اخلاص، ایمان و تواضع، از سراپای وجودش نمایان بود. ایشان از لحاظ تجربه جنگی و سابقه حضور در مناطق عملیاتی در رتبه فرماندهی تیپ و لشکر بود ولی به دلیل تبحر خاص و منحصر به فرد در کار تیراندازی و تأثیر او در سرنوشت عملیات، به عنوان یک تک تیرانداز ویژه و استراتژیک در جبهه ...
بیماری ننه اکرم اصغر شلوغه را آدم کرد!
هم نشسته بودم، اما این زهرماری به من نساخته بود که صد البته خوشحالم چون الان می بینم که همه دوستانم چجوری خیابون خواب شدن. دیگه کار از کار گذشته بود، من یه بار هم از سوی پلیس ها دستگیر شدم و چند روزی بازداشت بودم اما با بستن دهنم هیچ چیزی رو به گردن نگرفتم و آزاد شدم. وقتی بعد از یک ماه اومدم خونه، یه ذره اوضاع و احوال بر و بچه ها عوض شده بود. عمو اسماعیل خیلی غمزده بود و ننه اکرم رنگ و ...
بالگردهای ویژه عملیات کوماندویی یگان صابرین / صابرین با تجهیزات ویژه به دستور رهبر انقلاب تشکیل شد / + ...
و شب بعدش خودم برای عملیات رفتم که به ما گفتند برگردید دلیلش هم این بود که پژاک گفت ما حاضریم منطقه را تخلیه کنیم و برگردیم. از آن روز به بعد دیگر عملیات بزرگی علیه آنها نداشتیم زیرا تمامی مناطقی که در اختیار داشتند را تخلیه کردند و می دانند نمی توانند پنجه در پنجه جمهوری اسلامی بیاندازند. در آن زمان گروهک های تروریستی در مناطق شمال غرب مستقر شده و سنگر و تونل هم احداث کرده بودند و مدعی ...
صفرعلی رضایی تنها شهید خراسان جنوبی در عملیات مرصاد
که رسیدیم در خدمت شهید جلسه توجیهی صورت گرفت. وی در ادامه بیان می کند: ما به گردان امام موسی(ع) معرفی شدیم و قرار شد گردان امام علی(ع) به فرماندهی شهید جابری در مقابل ما حرکت کند و قسمت ابتدای خط عراق را شهید جابری بشکند و عملیات نفوذی در داخل منطقه عراق را گردان ما (امام موسی) عهده دار شود. شهید کاوه گفت قبل از اینکه شهید جابری بخواهد خط را بشکند شما بروید نیروها را درون منطقه پشت سر ...
مادر شهید بیگلو: فرزندم را هدیه شش ماهه امام حسین(ع) کردم
امامزاده ای در استان البرز، همان بچه ای بود که فرشته ها به من داده بودند. جالب است من در دوران حاملگی سوریه هم رفتم. روز سه شنبه یک ربع به سه بعد از ظهر 6 اسفند سال 81 درد زایمان مرا گرفت و او را به دنیا آوردم در حالی که باران می بارید. *می خواستم بچه ام را سقط کنم چون در سن کم فرزند اولم را به دنیا آورده بودم خیلی سختی کشیدم و مشکل داشتم برای همین دیگر دلم بچه نمی خواست حتی دکتر هم ...
سلام بر زینب صبور
غریبان آماده کنم؛ بعد آن وقت روضه اصلی را رو می کردم. حالا این زینبی که از روز اول دویده، از روز اول به داد همه رسیده و از روز اول نگذاشته آب توی دلی کسی تکان بخورد، حالا تازه دویدن هایش شروع شده است. اول باید یک دور همه بچه ها و زن ها را فراری دهد، یک دور دنبال یک یکشان بدود؛ یک وقت آتش به دامنشان نگرفته باشد و یک دور تمامشان را بغل کند؛ یک وقت از ترس قالب تهی نکرده باشند ...
فرمانده اسبق یگان صابرین : صابرین با تجهیزات ویژه به دستور رهبر انقلاب تشکیل شد
تشکیل صابرین کلید خورد و حتی مبلغی هم خود ایشان کمک کردند که تجهیزات خاص برای این نیروها خریداری شود. خوب به نفس حضرت آقا شجره طیبه صابرین شکل گرفت و بعد هم گردان های فاتحین بسیج با الگو از صابرین ایجاد شدند. امروز هم خیلی از بازنشسته های صابرین در فاتحین کار آموزش را دنبال می کنند. همین الان 60 درصد فرماندهان یگان های رزم نیروی زمینی سپاه از نیروهای صابرین هستند. یعنی نیروهای استخوان داری که از ...
سقایی با شربت آبلیمو در جبهه های جنگ
اینجا جبهه های غرب ایران، سال 61 شمسی... از سومار تا گیلان غرب، از کِرِند غرب تا سرپل ذهاب. و... مهران... جایی که قرار است مرد چند صباح دیگر مثل اربابش، عباس، جانبازی کند و سی سال بعد هم به او ملحق شود... مسئول تدارکات جبهه های جنگ است. مایحتاج رزمندگان را از پشتیبانی تحویل می گیرد و از جاده های ناهموار و خطرناک، از میان بمباران و تلهٔ گروهک ها به مقصد می رساند. ...
دکتر و استاد دانشگاه هایی که استکان می شویند!
غنیمت است تا گرمایی شود به قلب یخ زده مان. 6 سال و 137 روز و چند ساعتی که خادم هستم رفتم سراغ مرد سالخورده دیگری که سینی های پُر از استکان را از بغل سماور تا میز پخش جابجا می کرد؛ گفتم حاج آقا مواظب خودتان باشید، خیلی سنگین است! آخر فکرش را بکنید هر دو دقیقه یکبار سینی های مجمع پر از چایی را از آن طرف به این طرف می آورد! یاحسین یاحسین گویان سینی پُر از استکان را گذاشت داخل ...
نگاهی به زندگی شهید مازندرانی عملیات مرصاد
با رنگ خون و نشار جان توطئه همه آن ها خنثی گشته و ملت همیشه در صحنه ما آن ها را بر جایشان خواهند نشاند. همسرم امیدوارم که در طول این چند سال زودگذر را اگر تندی و یا مواردی دیگر از من دیده اید که باعث رنجش خاطر گردیده اید که باعث رنجش خاطر شما گردید. ان شاالله مرا مورد عفو و بخشش خود قرار داده من از شما کاملاً راضی بوده و امیدوارم که خداوند بزرگ هم راضی باشد. همسرم زندگی کی کلاس درس بیش ...
مجاهدین عراقی برای حفظ ایران با منافقین درگیر شدند!
های انقلاب اسلامی بروجرد، لشکر 5 نصر خراسان، 31 عاشورا، 17 علی بن ابیطاب (ع)، لشکر 105 قدس گیلان، لشکر شش پاسداران، تیپ حضرت ابوالفضل (ع)، نیرو هایی از بوشهر، زنجان و... اشاره کنم. تیپ 12 قائم سمنان هم در منطقه بودند و بعد از اینکه بچه های انصار راه منافقین را در تنگه چهارزبر سد می کنند، رزمنده های تیپ قائم در ضلع جنوبی تنگه مستقر و از آنجا با منافقین درگیر می شوند. نهایتاً با حضور هوانیروز ارتش با هماهنگی و هدایت شهید صیاد شیرازی و همینطور بمباران ستون نفاق از سوی جنگنده های پایگاه هوایی شهید نوژه، کمر این ستون می شکند و سازمان منافقین در سراشیبی سقوط قرار می گیرد. ...
برای این پدر شهید روضه علی اکبر نخوانید!
! تشنگی مرا کُشت و سنگینیِ آهن، تاب مرا بُرد. آیا آبی برای نوشیدن هست تا با آن در برابر دشمن، نیرو بیابم؟ هر خط روضه که می خواند پرویز می آمد جلوی چشم هایم و لب های چاک خورده اش. خجالت کشیدم از امام حسین و علی اکبرش علیهم السلام. این بار دیگر برای ماندنش دعا نکردم. خدایا راضی ام به رضایت. پرویز رفتنی بود. ساعتی بعد، میان هیئت آمدند و خبر شهادت پرویز را آوردند. همسرتان لب تشنه شهید شد! شهیدی که هنگام انجام ماموریت تمام تنش سوخت و چند شب هم پای خانواده اباعبدالله تشنگی کشید ...
روایت مرحوم آیت الله قوچانی از ندای حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع)
بودم تا از منازل بین راه آب بگیرم. این در حالی است که دیدم در مسیر آب نبود و اگر منزلی هم بود آب نداشتند و همین طور، راهی کربلا شدم. حدود 80-70 کیلومتر رفتم و شرایط به صورتی بود که همه جگرم به شدت می سوخت چراکه عطش شدیدی داشتم. از دور، برق گنبد طلایی حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را می دیدم و به سرعت قدم هایم افزودم و به قدری عطش داشتم که اطراف خودم را سیاه می دیدم. یک مرتبه به یاد عصر عاشورا افتادم ...
تاثیرپذیری رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس از واقعه عاشورا
175 چم هندی در اطراف موسیان رفتم. خودم را به (شهید) ذبیح الله عالی فرمانده گردان مسلم رساندم. داخل کانال نشسته بود. تا مرا دید زد زیر گریه. پرسیدم: چرا گریه می کنی؟ گفت: غلام جان! دنکوب علی آبادی 14 ساله، دیشب غوغا کرد. گفتم چه طور؟ گفت: دیشب در حین عملیات، ما پشت سیم های خاردار مانده بودیم و نمی توانستیم محور را باز کنیم، بچه های تخریب با ما نبودند. این نوجوان غیور، از لای سیم خاردار رد شد و رفت ...
معلم جنگ
از روحانیون برجسته در اخلاق و عرفان بود. علاقه او به اهل بیت از همان بچگی نمود داشت. مادرش در کتاب گفته: چهارم دبستان بود. کلافه ام کرده بود. پایش را کرده بود توی یک کفش که: مامان، پیراهن مشکی ندارم. می گفتم: مادر زوده. چند روز تا محرم مونده! می گفت: می خوام زودتر بپوشم... پارچه داشتم. دادم زن عمویش برایش پیراهن مشکی دوخت. رفتم دیدم بچه ها را جمع کرده که انتهای کوچه تکیه بزنند. پیراهن مشکی ...
مهدکودک روضه، خطری جدی برای نسل آینده
زنی به کوچک ترها هم میدان دهند. تلفیق حضور بچه ها در هیأت بزرگسالان و مهدکودک کارشناس مذهبی می گوید: باید بین سخنران، مداح و پدر و مادر انسجام ایجاد کنیم برای مثال سخنران در ابتدای مجلس، داستانی را برای بچه ها بگوید حتی بسته به فضای جلسه جایزه بدهد، بعد از داستان سخنران بچه ها بروند هیأت کودک روضه و در آخر هیأت هم در عزاداری شرکت کنند، البته برای همه بچه ها نمی شود نسخه یکسانی ...
صدمتری عراقی ها روضه خواندم!
) و در بین رزمندگان و فرماندهان تیپ امام حسین(ع) آن زمان خواندم. آن شب آن چنان لذتی وجود من را گرفت که دیگر نتوانستم به نبودن در جمع این بچه ها که هرکدامشان دنیای صفا و معرفت و معنویت بودند، فکر کنم. حال وهوای حماسی و مهم تر از آن، معنوی شان قابل بیان نیست. فکر کنم دیدن این صحنه ها بود که من را ماندگار و برای ادامه راه پراشتیاق تر کرد. توی جبهه و سال های جنگ، محرم ...
توصیه به نوجوانان و جوانانی که ته صدایی دارند؛ مداح و روضه خوان شوید | مداحی باید جانسوز، حزن انگیز و در ...
عملیات والفجر2 به شهید داوود حیدری رسانده بودند که من مداح هستم. هر روز بعد از ظهرها من را صدا می زد و می گفت: برادری که مداحی می کنه بیاد بالا. وقتی فرمانده گردان صدایم می زد، هم خجالت می کشیدم و هم شعف داشتم. رفت تا شب عملیات که من را کشید کنار و گفت: برو کلاه و اسلحه ات را بردار و بیا. تو، توی عملیات با ما هستی. برایت بلندگو هم می آورم! هر وقت گفتم، از جایت پاشو و برای رزمنده ها نوحه بخوان! وقتی ...
علی اصغر دیگر تشنه نمی ماند
گروه زندگی؛ لعیا بغدادی :صدای کشیده شدن پرده ها که آمد، نور خورشید مستقیم به صورتش تابید. چشمانش را به سختی باز کرد. علی گفت: عسل خانم، رفتم اول صبح برات نون تازه گرفتم. همسایه هم برات آش نذری آورده که دیروز هوس کرده بودی. پاشو دیگه مامان خانم! همین پارسال بود که بعد از سال ها درمان، تمام آزمایش هایش را پاره کرده و با خودش عهد کرد دیگر سراغ هیچ دکتری نرود ولی دقیقا زمانی که کاملا نا ...
سرنوشت تلخ زن مطلقه در خانه شوهر دوم / بچه هایش زندگی را از من گرفتند
، تصمیم به ازدواج گرفتم. صالح همسرش را چند سال قبل به دلیل بیماری سرطان از دست داده بود و فرزندانش نیز ازدواج کرده بودند. خلاصه بعد از چند جلسه آشنایی به عقد موقت صالح درآمدم و با برگزاری یک مراسم ساده به خانه او رفتم. قرار بود هفته ای یک بار فرزندان صالح و هفته دیگر فرزندان من به منزل ما بیایند ولی زمانی که نوبت فرزندان من می شد، صالح با غرغر و نیش و کنایه، آن ها را ناراحت می کرد. بداخلاقی ...
روضه حضرت علی اصغر(ع) به روایت منبری های مشهور
اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِی بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ امشب می خواهم شما را به یک جای خوبی ببرم. می خواهم همه شما را به خیمه های ابی عبدالله (ع) ببرم. مگر در خیمه های ابی عبدالله(ع) چه خبر است؟ بچه ی شیر خواره ام را بیاورید،می خواهم ببینمش ...
خبرخوب| کودکانی که وقف خادمی اربابند
... سر تا پا مشکی پوشیده و کنار سفره یک بار مصرف وسط حسینیه نشسته است. کاسه کوچکی جلویش گذاشته اند و چند شاخه سبزی کنار دستش. قرار است درحالی که پستانکش را سفت می مکد، برگ های سبزی را هم از ساقه جدا کند و کنار همه بچه ها سهمی در لقمه نان وپنیر و سبزی هیئت داشته باشد. هیئتی که گردانندگانش کودکانی به سن وسال رقیه اند. این جا مسجدی واقع در مرکز تهران است و این اتاقک حسینیه ای که مادرانی زینبی دست ...
عهد کودکان با امام خوبان/گردهمایی کودکان عاشورایی برگزار شد
عزاداری سید و سالار شهیدان پرداختند. اما چند قدم آن سوتر در سالن غدیر مرکز آفرینش های فرهنگی هنری کانون، مصطفی فتحی پرده خوانی دو طفلان مسلم را بر عهده گرفت تا بچه ها همراه با تصاویری که روی پرده نقش بسته است با واقعه عاشورا بیشتر آشنا شوند. تعزیه حضرت علی اکبر و پرده خوانی دو طفلان مسلم تا سه شنبه 3 مرداد هر شب از ساعت 18:30 تا 20 در سالن غدیر اجرا می شود. از ابتدای محرم تا اربعین حسینی بیش از هزار مرکز فرهنگی هنری کانون پرورش فکری ویژه برنامه های مختلف فرهنگی، هنری، ادبی و مذهبی ویژه کودکان و نوجوانان برگزار خواهند کرد. انتهای پیام/ ...
شکست عشقی از من یک تبهکار ساخت / قمه کشی برای داماد در شب عروسی
جمعیت شده و قصد سرقت گوشی افراد را داشته که با هوشیاری شهروندان ناکام ماندند. رئیس گروه به نام سهیل 45ساله و سابقه دار هم که فرار کرده بود دو روز پیش بازداشت شد و از خانه اش گوشی های سرقتی ، قرص های روان گردان ، قمه و چاقو ، کلاه و ماسک پیدا شد . او با اعتراف به جرایمش گفت : 17سال پیش خانواده دختر مورد علاقه ام با ازدواج مان مخالفت کردند و او به زور با مردی دیگر ازدواج کرد. شب عروسی اش ...