سایر منابع:
سایر خبرها
پدر بی غیرت دخترش را در مشهد فروخت! / زن جوان همایون را لو داد
بیشتر شده است ومدام با مادرم در گوشی صحبت می کردند تا این که بالاخره خاله ام مرا برای پسرش کرد . او گفت: همایون چند روز دیگر به ایران می آید تا برای همیشه همین جا و در کنار ما زندگی کند،حالا هم قصدداریم تو را از خانواده ات خواستگاری کنیم. همایون از چند سال قبل به قبرس رفته بود تا به اصطلاح آن جا به تحصیلاتش ادامه بدهد ولی با آن که در ایران وضعیت مالی خوبی داشت در قبرس دچار مشکلات مالی شده ...
این گونه بود که دختری هوسران نام گرفتم و کسی سراغم نیامد...
دیگر آن عاشق دلباخته نبود و مرا رها کرد! من هم در اشتباهی بزرگ تر با پسران دیگر وارد رابطه غیراخلاقی شدم در واقع خط قرمز را پشت سر گذاشتم. تا به او ثابت کنم که پسران زیادی دوست دارند با من ارتباط داشته باشند ! ولی نمی دانستم با این رفتارها در واقع خودم را در لجنزار تباهی غرق می کنم! دیگر چیزی برایم مهم نبود! هوشنگ هم به تبریز رفت و در آن جا استخدام شد! از طرف دیگر ...
شهادت در سالگرد ازدواج و پس از پذیرش قطعنامه
برگزار شد و فقط ذکر صلوات داشتیم؛ ما روز اول مرداد 1364 ازدواج کردیم ودقیقا 3 سال بعد، در اول مرداد 1367 سیدداود به شهادت رسید. شرط من برای حلالیت شهید دفعه آخر که قرار بود سیدداود عازم جبهه شود به من گفت خانمم این سفر بدون بازگشت است و من دیگر برنمیگردم؛ حلالم کن. من هم گفتم اگر به جبهه رفتی و شهید شدی من حلالت نمی کنم مگر به یک شرط همسرم گفت به چه شرطی؟ گفتم دستت را روی قرآن ...
اسلام زندگی بازیکن مسلمان فوتبال فرانسه را تغییر داد
تغییر کرد. وی ادامه داد: مهم ترین تغییری که اسلام در شخصیت من ایجاد کرد، صبر داشتن بود؛ به من یاد داد که وقتی با اتفاق بدی مواجه می شوم، عصبانی نشوم. پوگبا در پایان گفت: پول آدم ها را تغییر می دهد و ممکن است خانواده ها را از بین ببرد و جنگ هایی به پا کند. گاهی به خودم می گویم: پول بیشتری نمی خواهم یا دوباره فوتبال بازی نمی کنم. می خواهم یک آدم عادی باشم و با مردم عادی زندگی کنم. کسانی که من را برای خودم دوست دارند نه برای شهرت و پول. بعضی از وقت ها شرایط سخت می شود، اما خدا کمکم می کند تا بر این افکار غلبه کنم و قدرت ادامه دادن داشته باشم. ...
دیدی آخرش بعث حمله کرد!
...؟ فقط می دانستم که هرچه هست در داخل عراق است و می خواهد از آنجا به ما آسیب برساند. خیلی طول نکشید که عصر یک روز صدای انفجار شنیدیم. خانه ما نزدیک فرودگاه مهرآباد بود و با شنیدن صدای انفجار به پشت بام خانه دویدیم. هیچ کسی در لحظات اول نمی دانست ماهیت دشمن چیست و این جنگنده ها مال کدام کشور هستند. منظورم از هیچ کسی، مردم عادی است. دقایقی بعد رادیو اعلام کرد که عراق فرودگاه های ایران و از جمله ...
زیر یک سقف اما سال ها دور از هم
کار یا مناسبت های مختلف به او پیام می دادم تا سر صحبت را با او باز کنم، اما او بسیار رسمی برخورد می کرد و به هیچ صراطی مستقیم نبود و همین رفتارش بود که مرا شیفته ی خودش کرد. یک زمانی به خودم آمدم که حس کردم عاشقش شده ام. تمام فکر و ذکرم شده بود او و جز او کس دیگری نمی دیدم. کار به جایی رسید که حتی تمایلی نداشتم به دختر های دیگر نزدیک شوم. خودش بود انگار. زن زندگی ام، کسی که ...
مرد 37 ساله: زنم را با لباس خواب در کنار دو مرد دیدم
بیرون آمد و به طرف خودرو رفت من هم پنهانی وارد خانه شدم اما از آنچه می دیدم دنیا روی سرم آوار شد. باورم نمی شد همسرم با وضعیتی زننده که در کنار آن مردان مشغول استعمال مواد مخدر صنعتی بود! حالا دیگر من فقط مرده ای متحرک بودم که بدون مشاجره و درگیری از خانه خارج شدم! تمام روز را در خیابان ها سرگردان بودم و به زندگی از دست رفته ام می اندیشیدم. شب هنگام وقتی به خانه بازگشتم سیما به پایم افتاد و ...
روزی که رفتیم زیارت
را به خانم کیانی گفتم و ازش خواستم که کمکم کند. خانم کیانی مهربانانه نگاهم کرد و پاسخ داد: دخترم. آقا خیلی کریم هست. هر کسی که حاجتش را به تو گفته. به آقا بگو. مهم نیست که کدام را اول بگویی یا آخر. مهم این هست که از ته دل براشون دعا کنی. ان شاءالله همه آدم ها به حاجتشون برسند . نمی دانم آن خانم به حاجتش رسید یا نه. ولی من براشون دعا کردم. برای همه دعا کردم. به نظرم همه چیز از روزی که من از زیارت برگشتم قشنگ تر شده است. انگار حال مادربزرگ و مادرم بهتره. کار و بار پدرم هم خوبه. فکر می کنم حتما حال فرزند آن خانم هم بهتر شده. پایان پیام/ ...
این معلم کلاس چهارم، ویارِ شاگرد باردارش را رفع کرد
خشک یاد کرد: من آنقدر در حاملگی تهوع و استفراغ داشتم که دو روز بعد زایمان وزنم از قبل بارداری کمتر بود، یعنی عملا چیزی وارد معده ام نمی شد. ولی در یک بازه زمانی حدود 2ماهه خودم را برای ساندویچ کالباس خشک می کُشتم. قشنگ یادمه همسرم می گفت اون کالباسش آشغالیه، برایت ژامبون درصد بالا گرفتم، می گفتم نه:)) خیلی عجیب بود. هالزیش هم از رفتار زشت شوهرش در این دوران نوشت: دو ماهه باردار بودم ...
دارو و درمان زیارتی
دیگر زائران امام هشتم نیز دست و دیده بر ضریح بسایند. اشک رهایم نمی کند و با هر قطره اشکی که از چشمانم جاری می شود، سبک تر و سبک تر می شوم. باور می کنم که دیگر آن حالت سرگردانی و آوارگی را ندارم و به آرامش رسیده ام. یاد زنگ گوشی همکارم می افتم " ای حرمت ملجا درماندگان". بیشتر بخوانید: رابطه ای متفاوت کنجکاوی تمام وجودم را گرفته است. من که از آقا چیزی نخواستم، حتی ...
جانباز اغتشاشات1401: مردم اجازه ندادند آشوبگرها سرم را ببرند
که از کار افتاده بود، با فیزیوتراپی باز به کار افتاد. 10 روزی در بیمارستان بستری بودم و سپس برگشتم خانه. در آن 10 روز بعضی از اقوام و آشنایان، 5 بار خبر شهادت من را به همسرم و خانواده ام دادند. انگار لذت می بردند از عذاب کشیدنشان. اما الآن خدا را شکر، حالم خوب است. فقط یک وقت ها یک سری چیزها یادم می رود. نکند مردم به راهپیمایی 13 آبان نیایند یک ماه و خرده ای از آن اتفاق گذشت ...
گولش را خوردم و به خانه خالی شان رفتم، اما او وقاحت را...
فهماندم که نمی خواهم هیچ ارتباطی با تو داشته باشم! پرویز هم که عصبانی شده بود دستم را به شدت پیچاند به گونه ای که از شدت درد جیغ وحشتناکی کشیدم و درد سراسر وجودم را فرا گرفت. او مرا سوار موتور سیکلت کرد تا به درمانگاه برساند ولی در نزدیکی درمانگاه رهایم کرد. من هم که می ترسیدم دوباره مادرم در جریان ماجرا قرار بگیرد و برای چند سال دیگر از همه چیز محروم شوم، این حادثه ...
سبک اسلامی شهید برای تربیت فرزند/ عنایت امام رضا (ع) به شهید کیهانی برای شهادتش
خود را طبق همان درسی که در حوزه خوانده بود، اجرا می کرد. نظر همسرم این بود که یا مادر و یا پدر باید حالت مراقب و حاکمیت و دیگری حالت نرمش برای بچه داشته باشد که اگر بچه خطایی کرد، یک نفر به او تذکر دهد و دیگری هوای بچه را داشته باشد که بچه تنها بار نیاید. مادر و پدر با هم باید بچه را تربیت کنند. وی ادامه داد: همسرم دائم حال و هوای دفاع مقدس را داشت و زندگی ما یاد و نشانی از دفاع مقدس ...
همسرکشی به خاطر مالکیت خانه 50 متری
.... اما من می خواستم خانه ای که پولش را خودم پرداخت کرده ام به نام خودم باشد. من حتی حاضر بودم که سه دانگ خانه را به نام من بزند، اما همسرم قبول نمی کرد. می گفت اگر حرف بزنی هم تو و هم دخترهایم را از خانه بیرون می کنم. فتانه رابطه اش با دختر ها هم خوب نبود. هیچ راه چاره ای برای پایان این درگیری پیدا نکردید؟ تمام راه ها را رفتم، اما بی فایده بود. چندین بار ...
خانمم مدام به من شک داشت، اماخودش رسوا شد و با دوست پسرش لو رفت
از روزی که فهمیدم همسرم نه تنها در دوران مجردی با جوانی غریبه رابطه داشته بلکه اکنون نیز با مرد دیگری ارتباط دارد دیگر خواب و خوراک ندارم زندگی ام تلخ و سیاه شده است به طوری که از چهار ماه قبل فقط از پله های کلانتری و دادگاه بالا و پایین می روم. افسوس آن تماس تلفنی را میخورم که زود قطع کردم!/ خودکشی شکوفه به خاطر خیانت همسرش و... به شوهرم خیانت کردم و احساس گناه می کنم| عذاب ...
رابطه نامشروع با زن متاهل بدجوری گرفتارم کرد/ اشتباه کردم ولی دیگه هیچ فایده ای نداره +جزئیات
و بعد هم سیگار و کم کم موادمخدر، درنهایت به مصرف شیشه روی آوردم و الان هم که می بینید به چه حال وروزی افتاده ام. او ادامه داد: من لکه ننگ خانواده و فامیلمان هستم و وقتی به گذشته برمی گردم، می بینم که فقط یک حرف برایم باقی می ماند و آن هم اینکه خودم کردم که لعنت بر خودم باد. دلم برای پدرومادرم می سوزد. در حق زحمت هایشان خیلی نامردی کردم؛ البته رو ندارم به چشمان مادرم نگاه کنم، چون یک بار چند تکه طلایش را دزدیدم و او متوجه شد. می گوید مرا بخشیده؛ ولی از خودم بدم می آید. این خبر مربوط به چند وقت قبل می باشد و تنها برای عبرت آموزی بازنشر گردیده است. ...
ازدواج پیرمرد 62 ساله با دختر 23 ساله | نقشه شوم برای ازدواج با دختر 23 ساله
زننده ای از من و مهرانه را برای همسرم فرستاد به گونه ای که زندگی ام به یک جهنم سوزان تبدیل شد. فرزندانم مرا طرد کردند و همسرم دادخواست طلاق داد./ خراسان بیشتر بخوانید مجرد ماندن و یا متاهل شدن؟ چه کسانی از ازدواج فراری اند؟ گزارشی از یک خانه امن دو بار ازدواج کردم تا در خیابان نخوابم یک مقام کودک همسری معضل امروز نیست / بالا رفتن سن ازدواج دختران و تجرد قطعی مساله شده مجردها شادترند یا متاهلها؟ ...
به بدحساب ها در اربعین بازهم نسیه داده می شود!
ی آرام پرسیدم: وضع مالی صاحبخانه خوب نیست درسته؟ زهرا خانم که متوجه شد به خاطر سفره پر رنگ و لعاب صاحبخانه سوال می کنم، جواب داد: بله. مرد خانه راننده است و خانمش هم گاهی خیاطی می کند و گاهی دستفروشی، ولی برایشان مهم نیست. این فرهنگ تو گوشت و پوستشان جا افتاده است که مهمانان امام حسین روزیشان را خودشان می آوردند و باید برای پذیرایی شان سنگ تمام گذاشت. کمی مکث کرد، یاد زندگی خ ...
وصیت نامه شهید رحیم توده کشت
ناقابلم را در راه خدا علی اکبرگونه بدهم بسیار متشکرم و امیدوارم که خداوند به شما صبر و اجر بدهد و شما را جزو صالحان در راه خویش قرار دهد و امیدوارم که مرا ببخشید نتوانستم دین خودم را نسبت به شما ادا کنم و از شما تقاضا می کنم که از همه دوستان و آشنایان بخواهید که مرا ببخشند و حلالم کنند. پدر و مادرم، دوستان و آشنایانم، همواره پیرو خط امام (ره) باشید. خداوندا، گناهان مرا ببخش و مرا در صف شهدای کربلا قرار ده. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته؛ برادر کوچک شما رحیم توده کشت معصومه میرحسینی - تیتر یک انتهای خبر/ ...
اشتباه کردم و نباید فریب می خوردم/ لذت رابطه با پسرجوان زندگیم را نابود کرد+جزییات
های روز برخوردار بودند همسرم نیز مانند دیگر اعضای خانواده اش دوست داشت من زنی اجتماعی باشم و با حجاب معمولی و پوشیدن مانتو در جامعه حضور یابم. خیلی زود شرایط ظاهری، روحی، رفتاری، و حتی اعتقادی من تغییر کرد احساس می کردم از یک دنیای تنگ و تاریک وارد دنیایی شده ام که می توانم از همه امکانات استفاده کنم دیگر خیلی آزادانه پای فیلم هاو سریال های خارجی ماهواره می نشستم و با آرایش های غلیظ و ...
متن زیارت نامه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم
خَلِیفَتَکَ الْإِمَامَ الْمَفْرُوضَ [الْمُفْتَرَضَ] عَلَیَّ طَاعَتُهُ فُلانَ بْنَ فُلانٍ خدایا بر دری از درهای خانه های پیامبرت (درود تو بر او و خاندانش) ایستاده ام، تو مردم را از اینکه بدون اجازه اش وارد شوند منع کرده ای، در قرآن فرمودی: ای آنان که ایمان آورده اید، به خانه های پیامبر وارد نشوید، مگر به شما اجازه دهند. خدایا من حرمت صاحب این زیارتگاه شریف را در غیابش باور دارم چنان که ...
حرف های تلخ یک هفته پس از حادثه مرگبار در معدن طزره دامغان
به تو تعلق بگیرد. مجبور شدم دیگر خودم هزینه ها را گردن بگیرم و حالا همان طور که می بینید، از سمعک استفاده می کنم. دلم می خواهد فقط بروید و آنجا را ببینید. آبی که برای چایی بار می گذاریم پر است از گِل. غذایی که می خوریم پر است از آلودگی و کثیفی. هیچ کس از طرف بهداشت روی آب و خورد و خوراک مان نظارت ندارد که با چه کیفیتی دست مان می رسد. هیچ جای این کار راحتی ندارد. اول تا آخرش آلودگی است. ...
وقتی پروانه ها مرا یاد تو می اندازند/ گریه برای امام حسین(ع) و یارانش وصیت سیامک بود
سیامک را می دیدم به زندگی امیدوارتر می شدم و آن دعاها را مرتب می خواندم و مرتب با خودم می گفتم حالا که سیامک هنوز دوست دارد با من زندگی کند چرا من کوتاهی کنم؟! ...تا اینکه یک روز صبح هنگام، وقتی پرستاری که برای درجه گذاشتن به اتاق من آمده بود، وقتی که مرا نشسته روی تختخواب دید فریادی از سر شوق کشید و فریاد شادی اش هنوز در گوش من هست...من در وجود خودم ناگهان نیرویی عجیب احساس کردم، توانایی و قدرت ...
از آسمان تا آستان | استقبال خادمان امام رضا (ع) از زائران در فرودگاه مشهد
به گزارش شهرآرانیوز، مثل همه مسافران خوشبختی که این روز ها مقصدشان شهر امام رضاست همانطور که از صندلی ام بلند می شوم برای خودم برنامه می چینم که کی به پابوس آقا بروم و عطر حرمش را بعد از این همه دلتنگی به جان بکشم. غافل از آنکه آقای کریم مان زودتر به استقبال مان آمده و خادمان آستانش را برای خوش آمدگویی فرستاده است. پایمان که به سالن فرودگاه می رسد قبل از آنکه سراغ چمدان هایمان را بگیریم. خادمانی ...
آناهیتا توکلی، چهره ویژه تکواندو در هانگژو
زم خود را جزم کنم حتما میتوانم به نتیجه دلخواه برسم و دوباره به نقطه اوج خود بازگردم حتی بهتر از قبل ظاهر شوم. در طی چند وقت اخیر متوجه شدم در بازی های آسیایی و در بخش زنان کسی نتوانسته تا به حال مدال طلا کسب کند. این موضوع، حس عجیبی در من شکوفا کرد و مرا به فکر فرو برد. حال وقت آن رسیده که خودم را به همگان ثابت کنم ولی نمی خواهم خودم را در فشار بگذارم و قولی در رابطه با کسب ...
زن بی شرم: برادر شوهرم به من علاقه داشت با او وارد رابطه شدم!
به کوچه های ندیدن و نفهمیدن سراب گونه بزند. روزها به سرعت در حال عبور از زندگی ناخوشایند من بودند که ناباورانه از نوع نگاه ها و رفتار سهیل دریافتم که او به من علاقمند است و پنداری که چندان بی رغبت نیست که در نبود برادرش، جای خالی او را برای من پر کرده و نقش همسر نداشته ام را برایم بازی کند. او چندین بار حضوری وغیر حضوری سعی کرد به من بفهماند که باید با او رابطه داشته باشم و ...
ردپای خواهر امام الرضا(ع) در تبریز
سر در مسجد و لابه لای نقش و نگار کاشی های آبی نوشته شده مسجد خانم امامزاده چرنداب چرندابش که مشخص است، همان محله تاریخی که کمال خجندی در یک رباعی ماندگارش کرده: تبریز مرا راحت جان خواهد بود پیوسته مرا ورد زبان خواهد بود تا درنکشم آب چرنداب و گجیل سرخاب ز چشم من روان خواهد بود اما عبارت خانم امامزاده در این سر در توجه عابران را جلب می کند. یعنی کدام بانوی مکرمه ای از خاندان عصمت و طه ...
این بانوی افغان در خانه اجاره ای میزبان زائران است
عاشق اهل بیت بودم. دوست داشتم خادم حرم حضرت رضا (ع) شوم. همسرم مداح اهل بیت (ع) بود و از این پیشنهادم استقبال کرد. به مرکز امور خادمین حرم امام رضا (ع) رفتم و بی حرف پس و پیش گفتم: می خواهم خادم علی بن موسی الرضا شوم. گفتند: کد ملی؟ اما من در افغانستان متولد شده بودم و با اینکه تمام عمر 40 و خورده ای ساله ام را در ایران گذرانده بودم جزء اتباع به حساب می آمدم! آن جواب رد به قدری برایم ...
رفاقت سید ابراهیم و ابوعلی ام آرزوست
گروه حماسه و جهاد دفاع پرس سیده فاطمه سادات کیایی؛ انگار هرچیزی قدیمی اش بهتر است، زندگی ها و خانه ها و رابطه ها و عروسی ها ، حس و روحی که قدیم بود زندگی های امروز ندارند مشابه این حرف ها را خیلی ها می گویند و در زندگی روزمره هم می شنویم. از من هم اگر بپرسید تائید می کنم همه چیز قدیمی اش بهتر بود، از نوشابه ها گرفته، تا کارتون ها و برنامه های تلویزیونی، از آدم ها و رفتار ها گرفته تا رابطه ها و ...
گلایه حضرت زهرا (س) از شاعری که برای امام حسن (ع) شعری نداشت
شهادت حضرت (ع) تا زنده بود به اختیار خودش حتی در سایه هم نرفت و می گفت: من خودم همسرم را دیدم که در آفتاب افتاده بودند و به حدی این زن باوفا بود که تا آخر عمرش به اختیار خود بلند نشد تا داخل سایه بنشیند. اما همسر امام حسن (ع) قاتل جان حضرت بود تا جایی که لحظات پایانی عمر مبارک امام حسن مجتبی (ع)، وقتی برای ایشان آب آوردند خون گلوی خودشان را در آن ظرف ریختند و وجود مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیهم ...