سایر منابع:
سایر خبرها
مادری که 11 سال چشم به در دوخت/ انتظار پس از 5 ماه به قرار رسید
مخاطبان گرامی می کند تا این گل واژه ها در عصر یخ زدگی معنویات، باز هم شور و شعور را در دل ها زنده کنند. * لباس بسیجی پوشیدم و سرباز امام زمان (عج) هستم به گزارش رجانیوز به نقل از فارس حاج علی رنجبر پدر شهید حسین رنجبر اندر احوالات فرزند شهیدش اینگونه بیان می کند: پسرم حسین در سال 1345 به دنیا آمد و در سن 14 سالگی یعنی سال 1360 عضو پایگاه بسیج روستا شد و در برنامه های آموزشی پایگاه ...
نوروز در تهران قدیم به روایت مرتضی احمدی
خانه پدری مان هیچ وقت ماهی تازه ندیده بودیم. سیزده به در چه می کردند؟ – یکی از روزهای قشنگ ما همون سیزده به در است. همه از خونه میرن بیرون. دشتی، صحرایی؟، جنگلی، جایی بساط پهن کنن بشینن کنار طبیعت. از شب قبل هم مادر تدارکش رو می بینه، باقالی پلو با سبزی درست کنه. کاهو سکنجبین می گیرن. وسیله هم نبود. کجا می رفتند؟ – یا کن و سولقان، جای دیگه ای نمی تونستن برن، وسیله ...
جزییات آشنا شدن بازیگر زن ایرانی فرانسوی با ساعد سهیلی + تصاویر
را روی آن گذاشت. درواقع بیشتر وقتم را روی موسیقی گذاشتم و در فرانسه خواننده بودم. بعد از سریال کیمیا، صحبتی برای بازی در فیلمی سینمایی داشتم اما هنوز جدی نشده است. ایران هم خانه من است از اینکه در ایران زن دگی می کنم راضی هستم و ایران را دوست دارم. هم ایران خانه من است و هم فرانسه؛ هر دو وطن من هستند. اگر روزی تیم ملی ایران و تیم ملی فرانسه بازی کنند، من دوست دارم بازی ...
نسبت به بچه دار شدن تردید داشتم
مادرهای وسواسی نیستم. امیرمانی هم مانند نوزاد های دیگر هرچه دم دستش باشد به سمت دهانش می برد و من هم هیچ وقت مانعش نمی شوم و فقط سعی می کنم همان طور که گفتم محیط و وسایل تمیز باشند. خانه مادربزرگ ها مهد کودک ما بود با مهدکودک یا کارگاه های بازی برای کودکان موافقم چون کودک باید در کنار بچه هایی همسن و سال خودش بزرگ شود. هرچقدر هم که من یا همسرم با امیرمانی بازی کنیم باز هم نمی ...
وقتی پیشکسوت پرسپولیس برای بازی فوتبال در عید تنبیه شد
کودکی اش و ایام عید نوروز گفت: یادم است که شب سال تحویل بود و همه خانواده لباس عیدمان را پوشیده بودیم تا به خانه مادربزرگم برویم، من زودتر از بقیه جلوی در ایستاده بودم متوجه شدم در کوچه بقلی دوستانم در حال فوتبال بازی کردن هستند من هم رفتم و به آن ها اضافه شدم و درون گل ایستادم در یک صحنه ناگهان زمین خوردم و زانوی شلوارم پاره شد. پدر و مادرم به دلیل این کار، حسابی تنبیهم کردند، این خاطره همیشه در ذهنم هست و در مهمانی ها آن را تعریف می کنم. به دلیل شرایط آن زمان همگی پیراهن هایمان را حداقل یک سال نگه می داشتیم. ...
اندر احوالات آقای همسایه
بچه اش به خانه ما آمدند. با دیدن نرگس از خودم بدم آمد. تصمیم گرفتم گوشی را برگردانم. به راه افتادم. جلوی در خانه مالباخته ، زنگ را زدم و گوشی را روی زمین گذاشتم. اما لحظه ای که برگشتم و می خواستم فرار کنم. او و شوهرش که داخل ماشین نشسته بودند دستگیرم کردند. با گزارش موضوع به پلیس مرا به اینجا انتقال دادند. دوست خواهرم وقتی فهمید برادر نرگس هستم مرا بخشید . ولی من نمی ...
کتانی های لنگه به لنگه بزرگ ترین شکست آقای مجری است/به سیب سفره هفت سین علاقه شدیدی دارم
...> من همیشه با عید مشکل داشتم (با خنده). خانواده من اهل مسافرت رفتن بودند، اما من نه. همراهی نکردن خانواده دلیل خاصی داشت؟ آدمی در هر سن و سالی حس و حال خاصی دارد مایل بودم مستقل باشم برای همین همراه خانواده به سفر نمی رفتم. بنابراین تعطیلات را در خانه سپری می کردید؟ بله. در خانه می ماندم و گرسنگی را تحمل می کردم. البته تعطیلات 14 روزه نوروز را با بیسکویت ...
حرف هایی که تا بحال از خداداد عزیزی نشنیده اید
) بود و حدودا 8 دقیقه ای می توانستیم خودمان را از خانه به آنجا برسانیم.البته من در مشهد به دنیا نیامدم و در روستایی به نام چشمه عیلخی متولد شدم که چون چشمه های زیادی داشت این اسم را روی آن گذاشته بودند.هنوز هم گهگاه با پدرم به آن روستا می روم و بر سر مزار اقوام خود حاضر می شوم. اطراف حرم دستفروشی می کردم *از حدود 10 سالگی اطراف حرم دستفروشی می کردم. خدابیامرز مادرم با میل ...
قاتلی که همسر 5 سال بزرگتر از خودش را سر یک دعوای ساده کشت
بیماری روانی سخت است. اختلاف سن ما نیز مزید بر علت شده بود. او نمی توانست دوره درمان من را تحمل کند و توقع داشت من سر کار بروم. چگونه همسرت را به قتل رساندی؟ بعد از چند ماه زنگ زدم و به خانه رفتم. شب شام خوردیم اما من خوابم نبرد و تا صبح ماهواره دیدم. فردا تا ساعت دوعصر خواب بودم که وقتی بیدار شدم ژیلا ناهار درست کرده بود و ناهار را خوردم و دوباره خوابیدم. ساعت نزدیک هفت عصر ...
نگاهی به زندگی حضرت سلطانعلی بن امام محمد باقر(ع)
ترس و وحشت روی داد و جمعیت را راه ندادند. وقتی چشم جلال الدین در خابه بر سعیدبن قوام الدین و محمد بهروز افتاد، جمعیت را راه دادند. وی به سبب آب و هوای خوب آن قریه، گویا یک ماه را در آنجا اقامت کردند، پس از یک ماه به سوی فین و کاشان حرکت کردند و وارد آن دیار شدند. آن حضرت، بیش تر اوقات در مسجد جامع کاشان به عبادت می پرداختند و شیعیان نماز جمعه را به ایشان اقتدا می کردند و کرامات بسیاری از آن ...
گزارشی از تلاش نافرجام برای شکایت از دزدی در روزهای پایان سال
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ،ساعت 20:30جمعه شب، 28 اسفندماه، بعد از یک سال خستگی از کار در خانه نشسته بودم که یک پیامک از بانک پاسارگاد به دستم رسید که مبلغ 100 ریال از حساب شما کسر شده است. 100 ریال فقط می توانست هزینه موجودی گرفتن از حساب باشد. با عجله سمت کیفم رفتم و دیدم که کارتم صحیح و سالم سر جایش است. هنوز در این افکار بودم که چرا صد تومان از حسابم کم شده است که دوباره از بانک ...
حال و هوای نوروز در تاجیکستان
تاجیکستان غذای معروف سنتی تاجیکان پلو است، بیشتری از ساکنان سغد در شب نوروز به خانه های همدیگر از همین نوع غذا می فرستند. بیشتر مراسم نوروزی ساکنان شمال کشور عمدتا در میدانهای فراخ و باغهای سرسبز و گلپوش برگزار می شود. صبح روز جشن نوروز آنها خان نوروزی را با هفت سین و یا هفت شین می آرایند و همان صبح صدای غلغله دار کرنایها آنها را به جشنگاه دعوت می کنند. دوشیزه ای با لباس سفید یا سبز که ...
مهم ترین پرونده های قتل در سال 94 چه بود؟
بوده که قربانی سارقان شده است . در ادامه تحقیقات پلیسی ردپای پسر سابقه دار در این پرونده به دست آمد و مدتی بعد او دستگیر شد . متهم در اظهاراتش گفت :آن روز در حال مسافرکشی در آن محله بودم که پس از پیاده کردن مسافر متوجه دختر جوان و کیفش شدم. چون خیابان خلوت بود تصمیم گرفتم از او سرقت کنم. به همین دلیل چند متری جلوتر توقف کرده و پیاده به سمت خودرو رفتم. با باز کردن در عقب خودرو کیف را ...
8 اعتراف مردان درباره دلایل خیانت کردن
شرکت ما بود که همه چیز را خیلی راحت می گرفت و رفتار دوستانه ای با همه داشت و شاد بود. یک شب که هر دو تا دیر وقت در شرکت مشغول کار بودیم، تصمیم گرفتیم برای شام با هم بیرون برویم. همه چیز خیلی عالی بود. او بسیار خوب و پر احساس بود و شبی رویایی با عشقی پاک را با او پشت سر گذاشتم. این اتفاق جراتی در دل من به وجود آورد تا از رابطه ای که همیشه مرا آزار می داد جدا شوم. یک هفته خانه نرفتم و پس از آن از همسر ...
خواهرانی که مهر مادری را با شهد شهادت گره زدند
رز به دست. از همان ابتدا از من عذرخواهی کرد و گفت: "خواستم کارتان راه بیفتد نمی دانستم برای خاله ها میهمان آمده و امروز سر وقت کنار شهیدان نیامدند. نیم ساعتی را مادران شهدا کنار فرزندان شهیدشان به قرائت فاتحه و قرآن و زمزمه پرداختند و من هم از آنان دور شدم تا آنها راحت حرف های خصوصی خود را به فرزندانشان بگویند. حاجیه خانم کبری فیروز فلاح مادر شهیدان محمد و مستعلی فیروز فلاح است و حاجیه خانم ...
اخباری:در سربازی نه ساچمه پلو خوردم نه پست دادم
فوتبال باشگاهی و سایپا شدم در پست گلر به میدان می رفتم اما در مدرسه و در زمان ابتدایی مهاجم بودم. چه کسی استعدادت را به عنوان گلر کشف کرد؟ این علاقه شخصی خودم بود که دوست داشتم درون دروازه بایستم. گلرها در زمان نوجوانی مشکلشان با خانواده این است که زانوهای شلوارشان پاره می شود آیا بابت این مسئله مواخذه می شدی؟ باور کنید زیاد شلوار دروازه بانی داشتم که ...
رویاهای دم صبح را نجوا کن-شکوفه جباری*
زیبا بود که درد نان ندارند و هیچ وقت کبریت های یخ زده را رها نمی کنند و درحالی که گوشه لبشان چین قشنگی افتاده است فلسفه می بافند و برای بهار لباس می دوزند. روزی مادرم گفته بود: برای زندگی خندیدن لازم است و زن کارگری را دیدم که حتی از لبخند مونالیزا هم زیباتر بود و شاید گرسنگی نبود بیشتر می خندید. گفته بودم: برف های تنم آب نمی شود و زن گفته بود: خانه ات که ویران شود تنها خیابان پناهت می دهد ...
ماجرای این رستوران شما را شگفت زده خواهد کرد!
کاملا از دست می داد. به همین دلیل بود که به آنجا رفتم و پیشنهادم را مطرح کردم. در بدو ورود! هنگام ورود همراه دوستم به جلوی رستوران که روشن بود، راهنمایی شدیم. آنجا چهار منو وجود داشت: منوی سفید (غذاهای ناشناخته)، منوی قرمز (گوشت)، منوی آبی (ماهی) و منوی سبز (گیاه خواری). من منوی قرمز و دوستم منوی سفید را انتخاب کرد. سپس گارسون نابینای ما به اسم روبرتو ربچی برای خوشامدگویی ...
خداداد عزیزی: اطراف حرم دستفروشی می کردم
خانه کلاه می بافت و من می بردم دور و بر حرم و آنها را می فروختم. آن خدابیامرز کلاه های قشنگی می بافت و وسط آنها توپک قرار می داد و از رنگ های زیبایی استفاده می کرد. من دست فروشی را دوست نداشتم و وقتی بچه های همسن و سالم نگاهم می کردم حس و حال خوبی پیدا نمی کردم. در همان خیابان نزدیک به حرم کنار پدرم می نشستم و دست فروشی می کردم اما دوست داشتم کار دیگری انجام دهم. البته هیچ کاری عار نیست و همه حرفه ...
حرفهایی که تا به حال از خداداد عزیزی نشنیده اید
. خدابیامرز مادرم با میل بافتنی در خانه کلاه می بافت و من می بردم دور و بر حرم و آنها را می فروختم. آن خدابیامرز کلاه های قشنگی می بافت و وسط آنها توپک قرار می داد و از رنگ های زیبایی استفاده می کرد. من دست فروشی را دوست نداشتم و وقتی بچه های همسن و سالم نگاهم می کردم حس و حال خوبی پیدا نمی کردم. * در همان خیابان نزدیک به حرم کنار پدرم می نشستم و دست فروشی می کردم اما دوست داشتم کار دیگری انجام ...
پرده برداری از مسائلی جالب در گفتگو با "مهدی طارمی"
؟من همیشه خودم را شاگرد علی دایی می دانم. تلگرافی: شهر مورد علاقه: بوشهر رنگ مورد علاقه: قرمز ماشین مورد علاقه: ماشین باز نیستم بازیگر مورد علاقه: دوستان بازیگر زیادی دارم. اسم ببرم سو تفاهم می شود. فیلم مورد علاقه: مثل همان بازیگر است. البته ابد و یک روزبنظرم جالب بود. کتاب مورد علاقه: کلیدر نویسنده مورد علاقه ...
چگونه کتاب جزئی از زندگی ام شد/ خاطره نوروزی که عید نبود
، نداشتند. این را تقریباً همه می دانستند. به نظرم علت این ناخوش آمدی به اوضاع و مسائل فرهنگی حکومت بر می گشت تا مثلاً سیاسی. به ویژه این که مرحوم مادرم بزرگ از ماجرای کشف حجاب خاطره تلخی داشت. دیگر اینکه، تلویزیون در خانه پدربزرگ قطعاً حرام بود و رادیو هم به گمانم فقط برای اخبار بود. در حالی که ما خودمان در روستا یکی از سرگرمی هایمان رادیو بود با این که برخلاف تهران چون برق نداشتیم بسیار برایمان گران ...
گفتگوی خواندنی و جذاب با جواد خیابانی گزارشگر فوتبال
سال 1371 بود که رفتم و تست دادم، نخستین برنامه ای که اجرا کردم، برنامه مسابقه فوتبال بود. در همان زمانی که در تست قبول شدم، به من گفتند حالا که در تست موفق شدی، گزارشگر برنامه هم باش. البته من تنها گزارشگر فوتبال نبودم بلکه بسکتبال، تنیس، دوچرخه سواری و هندبال هم گزارش می کردم. وقتی شبکه سه راه افتاد، از طریق آقای خالقی سروش به مدیر گروه ورزش شبکه آقای سیدامیر حسینی معرفی شدم. در آن سال ها کنار ...
ابوعبدالله جدلی، رازدار امام علی (علیه السلام)
. او می گوید، روزی نزد ام سلمه همسر گرامی رسول خدا(ص) رفتم و از وی خواستم درباره ماجرای آیه تطهیر برایم سخن بگوید. وی گفت: پیامبر(ص) روزی به من فرمود: کسی را بفرست تا علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را به اینجا فراخواند. عرض کردم جز من در خانه کسی نیست. پس حرکت کردم و آن بزگواران را از خواست پیامبر(ص) آگاه ساختم. هنگامی که وارد منزل شدیم، علی علیه السلام در برابر آن حضرت نشست. پیامبر(ص) امام ...
وقتی رهبر معظم انقلاب به دیدار ما آمد/ همه دردها را فراموش کردم
پیاده تا آنجا می رفتم، یک اسلحه ژ3 به من دادند، با خودم گفتم الان بعدازظهر است، اگر حرکت کنم به شب می خورم، اگر سرمای شب و تاریکی مرا از پا در نیاورد، حیوانات وحشی حتماً به سراغم می آیند، اما به هر حال دستور بود و اجرای آن لازم، فکری به ذهنم رسید یک تکه پلاستیک برداشتم و روی آن نشستم و مثل یک اسکی از روی برف سُر خوردم و تا پای کوه آمدم. کلی راه رفتم هنوز دو ساعت تا غروب مانده بود، همین ...
سفیر اندیشه کارگردان هستم
دوستان که پزشک هم بودند می گفتند چه چیز باعث شد وقتی چشم باز می کنید به آن صورت در راهرو راه بروید؟ می گفتم اگر علمی بخواهید شاید تحقیقی نکرده باشم ولی حسی آن چیزی که برای من اتفاق افتاد، زمانی که می خواستم آرام آرام چشمم را باز کنم و انقدر این حس قلیان کرد و در رگ و پی من جاری شد که من احساس می کردم چگونه باید پایم را بردارم چون در نابینایی خیلی راحت تر راه می رفتم ولی الان انگار کودکی است که ...
ردپای نوروز در دیگر کشورها
قرمز را بالای سردر ورودی خانه بیاویزند که این معنی همان رمز نیکی و خوشی ایام سال را دارد . سپس وسایل خانه را مرتب چیده و با بازکردن در و پنجره هوای نوروزی و بهاری را که معتقدند حامل برکت و شادی است وارد خانه می کنند . در این سرزمین پخت شیرینی ویژه و غذاهای متنوع و غذای باج که در آن پاچه گوسفند با گندم پخته می شود جزو رسم و رسوم این ایام است، همچنین بزکشی، کشتی محلی، تاب بازی و ...
عبدالله مستوفی؛ تصویرگر نوروز در روزگار قاجار/ از آذین بندی شهر تا تدارک دیگ های رشته پلو و ماهی شب عید
نقاشی به چوب بندی نزدیک سقف، چلچراغ هایی هم آویخته می شد و تزیینات را کامل می کرد. آتش افروزها و غول بیابانی های شب عید! این نویسنده درباره دسته هایی که در روزهای منتهی به سال نو در خیابان ها راه می افتادند و شور خاصی به شهر می دادند، می نویسد: در هفته آخر سال دسته هایی در شهر راه می افتاد، یکی از آنها آتش افروز بود. چهار پنج نفر دست و صورت و گردن خود را سیاه کرده، مقداری خمیر ...
عفت مرعشی: تا آخرین نفس از هاشمی و اهدافش دفاع می کنم+عکس
همسر آیت ا... هاشمی چقدر باعث شد که شخصیت شما در سایه قرار گیرد و آیا موضوع را از این زاویه نیز می توان نگاه کرد که این موقعیت به رشد و شکوفایی شخصیت شما انجامیده است؟ آقای هاشمی تمام تلاشش را دارد که مسائل کاری به داخل خانواده نیاید و بسیار کم درباره مسائل کاری و اخبار و مطالب در خانه صحبت می کند، اما این اعضای خانواده هستند که به دلیل ارتباط زیادی که با مردم دارند از فرصت درو ن ...
دانستی های جذاب از کشورهای میزبان نوروز
آشار همراه با آویز می پزند و در قبال آن آینه، شانه و عطر هدیه می گیرند که سلت اتکیتر نامیده می شود. همچنین با پوشیدن لباس نو و سفید که برای شان نشانه شادمانی است، فرا رسیدن این روز را به هم تبریک می گویند. در عصر نوروز هم رقابت آیتس آغاز می شود که مسابقه شعر و شاعری است. روشن کردن دو عدد شمع در بالای خانه در شب تحویل سال و تمیز کردن خانه از دیگر رسوم نوروز است زیرا اعتقاد دارند تمیز بودن محل سکونت در ...