غفلت نویسندگان ایرانی از مستندنگاری ورزشی
سایر منابع:
سایر خبرها
مقتول زندگی مرا به شوهر سابقم گزارش می داد
روشن کردم و قصد داشتم از آن خیابان خارج شوم که ماشینم ناخواسته به او خورد. بعد هم از ترس فرار کردم. قاضی سؤال کرد: چرا در بازجویی ها به عمدی بودن تصادف با همدستی همسرت اعتراف کرده بودی؟ متهم پاسخ داد: تحت فشار روانی اعتراف کردم. قاضی پرسید: دوربین های مداربسته محل نشان می دهد تو روز قبل از حادثه چند باری در حوالی خانه مقتول پرسه زدی. چطور ممکن است ساعت 7 صبح روز ...
می گوید، باید خدای داستان باشی، امیرِ آن
اند . وسط حرفش می پرم و شما عاشق بوده اید، به تمامی . می گوید: هنوز برف می آید؟ می گویم: بله، زمین سفیدپوش شده . می گوید: زمین یخ زده، کاش بهار خوبی در پیش داشته باشیم، ما همیشه در انتظار بهاریم تا گرمایش جان بدهد به نوشته هایمان . می گویم: استاد، کتاب عرق ریزان روح تان را می خواندم، ده فرمان موجزی است از اصول نوشتن داستان، درباره اش می گویید ...
رمان آناهیتا باران کن
...> من و محمدمیعاد شب و روز بودیم. خورشید و ماه بودیم. ما دو نفر هیچ وقت ما نمی شدیم. و از طرفی دیگر... خونواده مامان قرار داشتند. خاله و... همه از ساختمان بیرون رفتند. فقط من بودم که تنها توی راهرو ایستاده بودم. ایستاده بودم و فکر میکردم. یکهو از جا در رفتم. طول راهرو را دویدم. دم در حیاط ایستاده بودند و تعارف تکه پاره میکردند. خیلی نزدیک نشدم. بی اختیار درحالیکه از استرس ...
پوریا شکیبایی: مفتخرم، راهی که پدرم رفته را نرفته ام؛ بازی این نقش تنبه من بود/ مجتبی جدی: جامعه باید به ...
.... من از کودکی کار تئاتر می کردم، عمه من نرگس هاشم پور بود و من در تالار محراب بزرگ شدم. من با تجربه فیلم نامه نویسی با ناصر تقوایی وارد سینما شدم. با نوشتن در این دوره و زمانه دچار چالش شدم با اینکه یک سریال هم نوشتم که هنوز به نتیجه نرسیده است؛ اما در تئاتر می خواهم با کسی کار کنم که حسی خوبی داشته باشم. مجتبی جدی جز آن دسته از آدم هایی که کار کردن با او لذت بخش است. بله، ...
پوریا شکیبایی: مفتخرم، راهی که پدرم رفته را نرفته ام
این روز ها در تهران هر شب 120 یا 130 نمایش روی صحنه می رود، هم تئاتر خصوص فعال است، هم تئاتر دولتی و هم دانشجویی، ولی فقط بعضی از شب شاید نمایشی را ببینید که شما را مجبور کند، ساعتی بعد از نمایش به نمایشنامه و فرم اجرا و بازی بازیگران فکر کنید.
اگر مردی این رفتار ها را داشت، یعنی شما گزینه اصلی او نیستید
تابناک با تو – در بحث روابط عاطفی هر چه با افراد بیشتری آشنا شوید، احتمال شکل گیری رابطه عاطفی بیشتر می شود. با این حال، اغلب افراد به دنبال پیدا کردن نیمه ی گمشده ی خود هستند. و گرچه آدم ها دل شان می خواهد عشق واقعی زندگی خود را پیدا کنند، اما حقیقت [...]
فاطمه هاشمی: دو ناشناس به من گفتند می خواهند پدرت را بکشند
ناحیه رییس تیم حفاظت افتاده بود. بابا محافظینش را خیلی دوست داشت و تا حرفی می زدیم به ما تندی می کرد که اینها خیلی زحمت می کشند و این حرف ها را نگویید وی درباره روز حادثه هم گفته است: من شنبه (روز قبل از فوت) تمام مدت کنار بابا بودم. شب هم وقتی ایشان راهی منزل شد من به خانه خودم رفتم و کارهایی که داشتم را انجام دادم و دوباره به خانه ایشان رفتم. بابا معمولا ساعت 10 و نیم می خوابید و تا ...
ایده تخته سیاه قرائتی از کجا آمد؟!
در کاشان حوزه علمیه داشت رسیدم و درس طلبگی را شروع کردم. سال دوم طلبگی هم به قم رفتم. کلاس های قرآنی شما از چه زمانی آغاز شد؟ زمانی که مقیم قم بودم، آنجا برای بچه ها کلاس می گذاشتم. روزهای جمعه هم برای تدریس به کاشان می رفتم. همیشه در این فکر بودم که اسلام و قرآن برای همه گروه ها و طبقات جامعه است و کودکان و نوجوانان هم جزو همین مردمند. بنابراین تصمیم گرفتم برای خدمت به نسل جوان و ...
نازنین بیاتی می گوید خدا او را بغل کرده است
را ایجاد کند؛ یک بازیگر پرانرژی که از عهده نقش هایش به خوبی برمی آید. بازی در سریال هفت دومین همکاری نازنین بیاتی با کیارش اسدی زاده است. این سریال درباره 7 دانشجوست که بعد از حضور در یک مهمانی وارد راهی می شوند که اتفاقاتی زیادی را برای شان رقم می زند. این سریال قرار بود در 7قسمت تولید شود اما درنهایت تبدیل به 2فصل شد. در این سریال بازیگرانی چون امیر جعفری، بابک حمیدیان، حدیث میرامینی، رضا ...
هری پاتر در تهران به جرم سرقت دستگیر شد
هایش را شرح داد: چرا تو را هری پاتر صدا می زنند؟ من آرین، متولد سال 82 هستم. دوستانم به من لقب هری پاتر داده اند. تیپ و قیافه ام شبیه هری پاتر است. سرقت ها را چگونه انجام می دادی؟ من و همدستم موبایل قاپی می کردیم. گاهی گوشی افراد پیاده را که در حال صحبت با موبایل شان بودند می زدیم و گاهی هم گوشی راننده هایی را که با تلفن صحبت می کردند و شیشه شان پایین بود ...
قتل پسر دایی به خاطر یک میلیون تومان
ترکیه دنبال بیرون کردن افرادی بود که قاچاقی به آنجا آمده بودند و من هم ترسیدم و از ترکیه خارج شدم و به نیمروز رفتم. مدتی در نیمروز افغانستان ماندم و بعد از آن دوباره به ایران برگشتم و کارگری را شروع کردم. به غیر از کارگری، کفاشی و خیاطی هم می کردم. پسر دایی ات کی به ایران آمد؟ مدتی بعد از من به ایران برگشت، شب قبل از حادثه به سراغ حافظ رفتم و پولم را خواستم. اما او سیلی محکمی به گوشم زد. من هم خواستم حالش را بگیرم و صبح چاقو به دست به دنبالش رفتم. فکر می کردم اگر او را کتک بزنم، می توانم پولم را بگیرم. انتهای پیام/ ...
وقتی داریوش مهرجویی تمام سکانس های این بازیگر را از فیلمش حذف کرد!
به گزارش وقت صبح ، او در بخشی از این مصاحبه گفت: در کارنامه سینمایی شما یک همکاری با بهمن فرسی در سال 1357 دیده می شود؛ دایره مینا به کارگردانی داریوش مهرجویی. هم شما و هم بهمن فرسی، عمری را در تئاتر گذرانده اید، اما تنها همکاری تان در سینما اتفاق افتاده که در نوع خود جالب توجه است. پس از آن با فرسی در ارتباط بوده اید؟ او قبل از انقلاب از ایران رفت و پس ...
وقتی هری پاتر سارق می شود | متهم: دوست داشتم دانشمند شوم اما سارق شدم
تبدیل به سارق شده ای؟ چون حسرت خیلی چیزها در دلم بود. از داشتن ماشین خوب گرفته تا لباس های گرانقیمت. پدرم یک کارگر است و خودم خیلی زیاده خواه هستم. می خواستم پولدار شوم و بعد دور سرقت را خط بکشم. راستش می خواستم درس را ادامه بدهم و دانشمند شوم چون خیلی باهوشم! چقدر درس خواندی؟ دیپلمم را گرفتم و می خواستم بعد از چند مورد سرقت، درسم را ادامه بدهم. چون مثلا دوست ندارم با ...
راز های یک طلاق سالم!
.... در نتیجه، آنان می توانند به طور مرتب او را ببینند. ما جشن کریسمس، جشن های تولد ها و مناسبت های خانوادگی خاص را با یکدیگر می گذرانیم. ما با هم کنار می آییم و از همه مهم تر آن که درباره یکدیگر همواره به خوبی صحبت می کنیم. "ما مراسمی برای جدایی مان ترتیب دادیم"؛ استلا، 31 ساله از برایتون من و شریک زندگی سابق ام چهار سال زندگی مشترک داشتیم. با این وجود، به دلیل کم تجربه ...
دختر فریبکار 3 پسر پولدار را همزمان عاشق خودش کرد و گریخت
این دختر سراغ پسران جوان و ثروتمند می رفت و با اغواگری آنها را عاشق خود می کرد و اموال شان را می گرفت. اولین شکایت از این دختر 25ساله از سوی نامزدش به پلیس داده شد. او گفت: یک سال قبل با دختری به نام سونیتا آشنا شدم. او بسیار مهربان و جذاب بود، من هم عاشقش شدم؛ اما چون ثروتمند بودم از اینکه با دختران ارتباط داشته باشم خیلی می ترسیدم چون نمی توانستم به آنها اعتماد کنم. سونیتا به من گفت ...
توجه به نویسندگان جوان باعث ارتقای سطح کیفی کتاب های کودک ونوجوان می شود
خودم شبیه است اما در مورد سوژه باید بگویم که کاملآ اتفاقی به ذهنم رسید و چون دیدم در این مورد کتابی ندیده و نخوانده ام گفتم پس جای کار دارد و شروع به نوشتن کردم. اعتمادی یادآور شد: البته این رمان؛ اولین رمان من بود و موقع نوشتن آن وسواس زیادی داشتم و برای همین در تمام مراحل نوشتن با تک تک شخصیت ها زندگی کردم و حوادث را حس کرد و به طور کلی به عنوان اولین رمان تجربه شیرین و خوبی داشتم و ...
فیلم اتفاق تلخ آزاده زارعی از کودک کار ! / باران واقعی را دیدم !
حرف های تلخ از کودکان کار به گزارش رکنا، آزاده زارعی با توجه به ایفای نقش خود به عنوان کودک کار در در خصوص آنان گفت : خیلی تجربه های عجیبی دارم و هر هر چه بیشتر فکر میکنم بیشتر حالم بد می شود. من پشت فرمون بودم پشت چراغ قرار گرفتم و ناگهان یک خانم با ظاهری مثل باران نزدیک من آمد و به شیشه زد. گفت: "تو بارانی وای، الهی بمیرم برات!" اما من به او گفتم "تو باران واقعی من فقط ...
به بچه ها درست زندگی کردن را یاد بدهید
را بلد باشیم و این فقط و فقط از دست معلم ها برمی آید. خبرنگار صدای نایین این بار سوژ مصاحبه را استادی خوش رویی برگزیده است که در حین شوخی، مهارت معلمی را به دانشجویانش یاد می دهد؛ حسین عسکری پور متولد اول مهر ماه سال 1353، استاد دانشگاه فرهنگیان کاشان و فرهنگی با تجربه ای که به تازگی بازنشسته شده است. 1. بهترین تجربه معلمی تان را تعریف کنید. من سال اول در روس ...
خاطره ایمان صفا از کتک خوردنش به دست مهلقا باقری + فیلم
به گزارش شمانیوز :ویدیویی از صحبت های ایمان صفا درباره کتک خوردنش منتشر شده است. ایمان صفا در این ویدیو از کتک خوردنش به دست مه لقا باقری صحبت می کند. ایمان صفا بازیگر کمدی و طنز سینما و تلویزیون ایران است. ایمان صفا با سریال عملیات 125 مشهور شد. در ادامه ویدیو صحبت های ایمان صفا را مشاهده می کنید. صفا در دومین تجربه تصویری خود سال 1385 با سریال عملیات 125 وارد قاب تلویزیون شد و چنان ...
ناگفته های تلخ آشا محرابی از خیانت پدر بازیگرش!
اسماعیل محرابی تنظیم داشتم. نوجوان بودم که از ما جدا شد و می خواستم زندگی تازه ای را تجربه کنم. به این ترتیب قرار ما به هم خورد و دیگر خبری از او نداشتم وقتی که در تئاتری برای تماشا آمده بود. وقتی مرا دید خیلی تعجب کرد و گفت نمی دانستم که بازیگر شده ای. شاید اگر همان زمان با آن علاقه و انرژی سراغ بازیگری می رفتم خیلی زودتر از این می توانستم صعودم کنم. زمانی که او رفت ...
چرا برخی پزشکان حال و حوصله پاسخ دادن به بیمارشان را ندارند؟
بیماران توی اتاق انتظار درباره شرایط یکدیگر بحث می کنند چون می دانند اطلاعات مناسب را از پزشک کسب نمی کنند و سعی می کنند از تجربه های یکدیگر استفاده کنند، یا سراغ اینترنت و گوگل می روند؛ کاری که دائم مادرم انجام می دهد و این کار ابهاماتش را بیشتر می کند. مثلاً می خواهد بداند بعد از پرتودرمانی باید جراحی بکند یا نه؟ سؤالی که پزشک به آنها جواب واضح نمی دهد و توی اینترنت که جست وجو می کند نوشته اند، عمل ...
اگر در مقدماتی جام جهانی 98 بازی می کردم مستقیم به جام جهانی صعود می کردیم | مایلی کهن بزرگترین لطمه را ...
را اینطور ادامه داد: من در دوران فوتبالم بابت بازی ملی خیلی بدشانس بودم و حقم این بود که خیلی بیشتر از این بازی ملی داشته باشم. قبل از شروع بازی های مقدماتی جام جهانی 1998 شرایط خیلی خوبی داشتم و حتی یک بازی با قطر انجام دادیم که یک بر صفر برنده شدیم و گل را من زد. در آن بازی محمد مایلی کهن از دقیقه 20 من را بلند کرد که گرم کنم ولی در دقایق آخر به زمین رفتم که گل زدم. بعد از شروع مرحله اول ...
می گفتند ایران سرزمین کفر است!
...> مدینه: نه به جان بچه هام. چند روز بعد از اینکه ساکن شدیم، نارضایتی من شروع شد. شما نمی تونید تصور کنید زندگی با قوانینی که داعش وضع کرده بود چقدر سخت بود. در سرزمین خلافت، برخلاف اسلام، با زن مثل کنیز و برده رفتار می کنند. زن، ارزشی ندارد. در ایران، من با شوهرم مشکل داشتم، ولی آزاد بودم. بازجو: اگر از شما می خواستند تو ایران کسی رو بکشی، این کار می کردی؟ مدینه: آره. خب شیعه رو دشمن می ...
این زورگیران همسرم را کشتند؛ روایت نازنین از شبی که ماه کامل شد
! آرین 16 ساله یکی از افراد این باند است که نزدیک به یک سال است که همراه پدرو مادرش به ایران آمده است. می گوید در شیرینی پزی کار می کردم، ماهی 5 میلیون تومان مزد می گرفتم اما بعد که با سهراب و دوستانش در قهوه خانه آشنا شدم آنها به من گفتند بیا با ما کار کن ما بیشتر به تو پول و خرجی می دهیم فقط وظیفه تو این است که ما را برسانی. آرین می گوید من یک موتور داشتم. گول خوردم ...
عارف قزوینی می گفت: دوستانم مرا عرق خور و تریاکی کردند
... ما که هستیم عجب بی پا و دستیم همه مغرور و مستیم به بزم دوستان دشمن نشستیم ما خرابیم، خراب اندر خرابیم چو صید اندر طنابیم همه مست شرابیم سال ها گذشت، کارم تمام شد و من به تهران آمدم. عارف آن زمان به همراه مهاجرین به اسلامبول رفته بود ولی مرحوم کمال الملک تهران بود. رفتم صنایع مستظرفه، ایشان من و برادر بزرگم میرمصور و پدرم را ...
بنا دارم تاریخ کرمان را از هزاره های دور تا امروز بنویسم
بودم . گلابزاده افزود: آن زمان ما سه بخش داشتیم که یک بخش آن اطفال بود و بخش سوم خالی بود. من ظهر بعد از اتمام کار به آن جا می رفتم و مطالعه می کردم تا خودم را برای کنکور آماده کنم. همکاری داشتیم به نام آقای دکتر کرباسیان، خدای رحمتش کند، گاهی می گفت تو با این گرفتاری های شغلی چطور می توانی کنکور امتحان بدهی؟ اما بالاخره بعد از چند سال که تعلل کردم در سال 47 در کنکور قبول شدم . ...
ماجرای آخرین ذکر لب های شهید سیاهکالی
زنه حالت شوک زدگی بدی داشتم، با همه وجودم می خواستم کاری کنم که این حرف ها را باور نکنم. هق هق می کردم، ولی گریه نه! مادرم خیلی نگرانم شده بود، به پدرم گفت: بریم خونه عمه، اینجا بمونیم فرزانه دق میکنه! . درست بعد از اینکه من با حمید برای آخرین بار صحبت کرده بودم یعنی چهارشنبه حدود ساعت یازده شب به خط دشمن زده بودند. مأموریت جعفر طیار، عملیات نصر ...
گفتند داربی در زندان برگزار شود/ حامی مالی استقلال در عراق کلاهبرداری کرد
برای استقلال انتخاب کرد؟ از تیم ملی جوانان چند بازیکن را برای کمک به تیم تاج خواست. من و محمود خوردبین بودیم. بعد دو، سه نفر که سنشان زیاد بود مثل وفاخواه و فریدون معینی بودند که رفتیم باشگاه تاج و قهرمان آسیا شدیم. این شروع راه من برای استقلال بود. دو، سه سال بودم تا سالی که از ایران برای ادامه تحصیل خارج شدم. * بیشتر درباره تاج صحبت کنید. به خصوص که شما اولین قهرمانی آسیا را با تاج ...
واکنش متفاوت به حذف از تیم ملی: باید بهترین بشوم!
.... به هر حال اولین مرتبه بودم که به تیم ملی دعوت شده بودم و دوست داشتم با تیپ و شخصیتی که مربی تیم ملی دوست دارد، به تمرین بروم. دلم می خواست طوری نباشد که مربی دوست نداشته باشد. به هر حال فوتبال حرفه ای است و باید به همه چیز توجه داشت. توضیح کوتاهی دادی ولی می خواهم بیشتر از حس و حالت بعد از خط خوردن از لیست تیم ملی حرف بزنی. به هر حال این اتفاق برای همه بازیکنان و فوتبالیست ...