عارف قزوینی می گفت: دوستانم مرا عرق خور و تریاکی کردند
سایر خبرها
مادری که با هنرش قلب ها را به تسخیر در می آورد
اتفاق برای همه تعجب آور بود، اما ما به خواسته مادرمان عمل کردیم. وی ادامه داد: از همان بچگی حجاب کامل داشتم و با توجه به حساسیت های مادرم و البته خواست خودم در تمامی مجالس حجابم را رعایت می کردم به گونه ای بود که همه فامیل به شوخی می گفتند دختر امام جمعه آمد. رجبی اظهار کرد:هیچ گاه نماز شب مادرم ترک نمیشد و همواره نماز اول وقت و قرآن می خواند و توکل و توسل به ائمه داشت و به ...
یک روایت گفته نشده؛ حاج یونس از حاج قاسم می گوید | فرمانده اطلاعات سپاه قدس از سخت ترین لحظات سردار ...
سلیمانی آدم باسواد و یک فرمانده عارف و مقتدر است. این موضوع گذشت تا اینکه چند ماه بعد، یک روز در حلب سر میز شام به حاجی گفتم شنیدید شخصی در بی بی سی درباره شما چی گفته؟ گفت نه. فیلمش را روی تبلت داشتم. نشانش دادم. تا گفت فرمانده عارف ، گفت ببرش، ببرش. از تمجید و تعریف گریزان بود. خیلی از این موضوعات پرهیز داشت و از این مدل حرف ها درباره خودش، آن زمان که در قید حیات مادی بود، خوشش ...
کدام نمایشگاه ها هفته پایانی دی ماه در گالری های تهران برپا هستند؟
در گالری سهراب به نشانی خیابان سمیه، بین مفتح و رامسر، شماره 142 برپاست. مبنای آثار نمایشگاه، کلمه عشق است که با توجه به تسلط روشن ضمیر بر خوشنویسی اکثر کارها بر پایه نستعلیق ساخته شده است؛ ضمن اینکه وی در این نمایشگاه چند کار گرافیکی نیز بر پایه این کلمه ارائه کرده است که البته این آثار گرافیکی، نستعلیق صرف نیستند. تمامی 19 مجسمه این نمایشگاه، جدید و مربوط به سال های 2022 و 2023 هستند ...
با علی رفیعی درِ گفت وگو همیشه باز است
صبوری 5 ماه تمرینی که تعدادی زیادی بازیگر و عوامل پشت صحنه در آن حضور داشتند، برای این بود که مطمئن بودیم، اثری درخشان از آن به جا خواهد ماند. اگر به خاطر داشته باشید، تیزری از این نمایش ساخته شد، که شخصیت های دختر هر کدام می آمدند و می گفتند عادت می کنیم ولی یکی از شخصیت ها به عنوان معترض می آمد و می گفت عادت نمی کنم. این آن چیزی است که در سال 97 توسط دکتر رفیعی روی صحنه رفت و ما بعدها شاهد اتفاقات ...
داستان دروغین سرجوخه جسیکا لینچ چه بود؟/ داستان تکراری جهان سومی ها و موطلایی ها
اون صحبت می کردم و به صدای ضربان قلبش گوش می دادم. عجیب بود. من با دهان به او تنفس مصنوعی دادم و این عجیب بود که من نگران یک [ناسزا] احمقی مثل اون شده بودم . گرین ادامه داد: بعد متوجه شدم که اون دیگه نفس نمی کشه ... ما برگشته بودیم و همه می گفتن اوه [ناسزا] اون رو ازماشین بیارین بیرون. ولی من می دونستم که اون مرده. می شد چشمان او را دید و هیچ چیزی در چشمان او نبود. من می-دونستم اونجا چه ...
نمایش های علی رفیعی دارای یک پیش آگاهی از جامعه است/ نگاه جامعه شناسانه ی کارهای رفیعی، غبطه برانگیز است
از آن به جا خواهد ماند. شخصا فکر می کنم آثار دکتر رفیعی، هرکدام ورقی است که از دفتر تاریخ این مملکت خورده می شود. اگر به خاطر داشته باشید، تیزری از این نمایش ساخته شد، که شخصیت های دختر هر کدام می آمدند و می گفتند عادت می کنیم ولی یکی از شخصیت ها به عنوان معترض می آمد و می گفت عادت نمی کنم. این آن چیزی است که در سال 97 توسط آقای دکتر رفیعی روی صحنه رفت و ما بعدها شاهد اتفاقات اجتماعی بودیم. و من ...
نمایش فیلم تئاتر خانه برناردا آلبا در خانه هنرمندان
همه ما در مقام شاگردان آقای دکتر رفیعی، سعی کردیم از او بیاموزیم تا نسبت به آن چیزی که در جامعه رخ می دهد حساس باشیم. او افزود: فکر می کنم بعد از دو یا سه متنی که آقای دکتر رفیعی انتخاب و تمرین هایی را برای آن آغاز کرده بود، به دعوت حمید پورآذری نازنین، من به عنوان شاگرد قدیمی آقای رفیعی به کار فراخوانده شدم. همیشه در مقام بازیگر یا منشی صحنه حضور داشتم ولی این بار در قامت تهیه کننده به کار ...
روایت فاطمه هاشمی دختر آیت الله هاشمی از افراد ناشناس؛ گفتند می خواهند پدرت را طوری بکشند که شما هم فکر ...
به گزارش جماران؛ فاطمه هاشمی در گفتگو با روزنامه اعتماد گفت: در آبان ماه یعنی دو ماه قبل از فوت بابا، دو نفر آقا به دانشگاه آمدند که من آنها را نمی شناختم. رفتم و دیدم دو نفر آقا با سن حدود 60 سال و موهای جوگندمی نشسته اند. گفتم که من کلاس دارم و باید بروم. گفتند چند دقیقه بنشینید تا ما حرف های مان را بگوییم و برویم. آنها از کربلای 4 و کربلای 5 صحبت کردند و من هم گفتم که این حرف ها چه ارتباطی به من دارد؛ گفتند اینها را می گوییم که وقتی شما خواستی برای پدرت توضیح بدهی، ایشان بداند که ما آدم های ا ...
روایتی از مدرسه بیمارستان اکبر مشهد که به دنبال جبران عقب ماندگی تحصیلی کودکان بیمار است
. خودش این طور می گوید: یک هفته است که در بیمارستان هستیم و من تازه دیشب متوجه شدم که چنین طرحی در حال اجراست. همان جا نذر کردم به خاطر سلامت همه کودکان بیمار، بخشی از وقتم را برای آموزش و یاددادن به آن ها بگذارم. ریاضی برای محمدرضای هشت ساله که چند وقتی است با بیماری دیابت دست وپنجه نرم می کند درس سختی است، اما با حوصله ای که خانم فرهادی به خرج داده است و درس را توضیح می دهد، محمدرضا ...
جزئیات تازه از فوت آیت الله هاشمی به روایت دخترش، فاطمه
آفتاب نیوز : فاطمه هاشمی رفسنجانی دختر ارشد آیت الله که رییس بنیاد بیماری های خاص است، قرابت زیادی با پدر داشته و آن گونه که از سخنانش برمی آید، زمان زیادی را در کنار پدر می گذرانده است. از همین بابت او یکی از گزینه هایی است که می تواند روایت های دقیقی از فعالیت های پدرش در زمان زنده بودن و حتی از روز فوت و بعد از فوت پدرش ارایه کند. او علاقه زیادی به پدرش داشته و این نه از گفته ها، بلکه از بغض و اشک ریختنش در هنگام صحبت از روز درگذشت هاشمی رفسنجانی پدر معلوم است. فاطمه هاشمی رفسنجانی، در ...
داش مشدی های همدان نگذاشتند قبر عارف قزوینی را از بین ببرند/ عارف می گفت پدرم می خواست مرا روضه خوان کند ...
می شود و روز های بعد، از ایرج وقت ملاقات می خواهد؛ اما دیگر دیر شده و ایرج تصمیم خود را گرفته بود... چنان که از مطالعه ی عارف نامه نیز می توان دریافت، این منظومه یک جا و در مدتی کوتاه سروده نشده و پیداست که شاعر قسمت هایی از آن را بعد بدان افزوده است. شاعر هر هفته قسمتی از این منظومه را می سرود و در محافل ادبی مشهد برای یاران ادب دوست و شعرشناس خود می خواند و نسخه ای از آن نیز به تهران ...
سخت ترین لحظات سردار سلیمانی در سوریه چه بود؟
بگویند این مرد منطقه را به آشوب کشانده و در سوریه و عراق دخالت می کند و... نوبت که به این شخص رسید، گفت ما امثال قاسم سلیمانی را قبلاً هم در ایران داشتیم مثل چمران. قاسم سلیمانی آدم باسواد و یک فرمانده عارف و مقتدر است. این موضوع گذشت تا اینکه چند ماه بعد، یک روز در حلب سر میز شام به حاجی گفتم شنیدید شخصی در بی بی سی درباره شما چی گفته؟ گفت نه. فیلمش را روی تبلت داشتم، نشانش دادم. تا گفت ...
وکیلی: کُمیت رقابت اصلاح طلبان لَنگ است/ بهادری : تفکرات سیاسی را حذف نمی کنیم
.... بهادری جهرمی: آقای وکیلی نماینده مجلس دهم از حوزه انتخابیه تهران بودند. 30 نامزد یک حزب، همان حزبی که مدعی به حذف شدن هستند، وجود داشت. اگر اکثریت اقبال کنند، در یک دوره به خاطر نارضایتی و انتقاد از دوره قبلی که مثلاً دست اصلاح طلبان بوده به لیست اصولگرایان رأی می دهند؛ شاید افراد را کامل نمی شناسند. در این دوره 30 نفر اصولگرا رأی آوردند، یک نظرسنجی کنید، من به شما ...
فرهنگستان هنر پس از طرح در شورای پژوهشی و طی مراحل داوری، چاپ کتاب را در برنامه خود قرار داد
ادامه داد: من از زمان کودکی همراه با پدر به آتلیه مجسمه سازی دانشگاه تهران می رفتیم، مش اسماعیل برای سرگرم کردنم برایم نقاشی می کشید، همان طرح های ساده برای من جالب بود و ساعت ها با آنها مشغول می شدم. پدر نقاشی ها را با ذکر تاریخ نگه می داشت. سال ها گذشت و طی یک اتفاق این مجموعه ارزشمند دوباره مورد توجه قرار می گیرد. شیخ الحکمایی با بیان اینکه در ابتدا قصد داشتم کتابی از مش اسماعیل تهیه ...
سرزمین مادری، روایت صادقانه تاریخ
خاکستری بود و بعد، به سمت منفی شدن رفت؟ بله، از همین جا شروع شد که کل این شخصیت را در همان ابتدا عیان نکنیم چون روابط خانوادگی و برخی شخصیت های دیگر باعث می شد که سرهنگ به سمت توحش پیش برود و بخواهد یک نوجوان مثل رهی را آزار دهد. البته آن روابط خانوادگی، لایه های دیگری هم داشت اما نمودش با سرهنگ بهادری بود. یک نکته دیگر حضور سرهنگ بهادری در بدنه حکومت است که هم نظامی و هم نماینده است ...
گفتگوی خواندنی با پرویز پرستویی/ ناگفته های خاص از آژانس شیشه ای، مارمولک و بید مجنون
های من، مثل بچه های دروازه غار، درخونگاه و آب منگل است، اما باید نشست و مرام و مسلکش را نگاه کرد. به او گفتم حاج عباس می توانم یک خواهش از شما بکنم. گفتم شما هر وقت فرصت کردی، بیا سر صحنه ما. مهم نیست من صورت شما را ببینم یا نبینم اما به من بگویند شما سر صحنه هستید. الان الگوی من شده حاج عباس نجف آبادی. *اگر چرخه کار پنج هزار عضو خانه سینما درست بچرخد و همه چیز بر وفق مراد باشد، فکر می ...
هاشمی: برانداز ها می خواهند تندرو ها باشند
مجلس بود هم به آیت الله هاشمی پیام داد که شما اگر انصراف بدهید، بهتر است و موجب می شود که دیگر ردصلاحیت و عدم احراز را اعلام نکنند. پیش از آن سال، موضوع عدم احراز صلاحیت مطرح نمی شد و فقط رد صلاحیت بود. *پاسخ آیت الله هاشمی چه بود؟ آیت الله هاشمی گفتند که من انصراف نمی دهم و یادم است آقای لاریجانی گفتند اگر رهبری بخواهند چه تصمیمی می گیرید که ایشان گفتند من انصراف می دهم، چون رهبری ...
خلاصه داستان قسمت 328 سریال ترکی خواهران و برادران
نشسته و پاهاشو دراز کرده و مدام به شنگول و بقیه دستور میده تا کار کنن شنگول کلافه میشه و میره پیش آکیف تا گلگی کنه فاطما میگه گردن و کمرم درد میکنه نمیتونم زیاد کار کنم گفتم با سالن ماساژ هماهنگ کنین برم اونجا آکیف به خاطر سوتی که دست فاطما داده قبول میکنه که شنگول جا میخوره و میگه یعنی چی؟ مگه میشه! بعد از مدرسه آسیه میگه من برم برای مصاحبه کاری آیبیکه میگه امروز روز اول کاری برکه ازم ...
پرویز پرستویی: تلویزیون حق ندارد مرگ من را زیرنویس کند
خودم می روم. داخل سینما که شدم، تماشاگران مرا دیدند و به من لطف داشتند. دیدم یک نفر آن گوشه با دو عصا روی من زوم کرده و به سختی به طرفم می آید. به سمت او رفتم و وقتی نزدیک هم شدیم، مرا بغل و شروع به گریه کرد. من هم که اشکم دم مشکم است، با او گریه کردم و به او گفتم چرا این طور می کنید، شما که مرا خراب کردید؟! گفت من خود عباس هستم. فقط اسمم فرق می کند؛ کمیسیون پزشکی تشکیل شده و من باید به ...
روایتی از کارتن خوابی و اعتیاد زنان؛ یک گروه تن فروش اند، گروهی رحم اجاره می دهند
شوهرم را گرفتند، آواره شدم. تازه فهمیده بودم باردارم. با پسر بزرگم رفتم برای زایمان. بچه که به دنیا آمد، او را بغل کردم و مستقیم رفتم پاتوق. خمار بودم. جنس می خواستم. خانه وامانده ساقی تحت نظر بود و همان جا ما را گرفتند و بردند کلانتری. بچه تنگی نفس شد که خانواده ام را خبر کردند. بچه حالا پسری 13-12 ساله است که زری او را همان روز تحویل داد و آمد تهران: 1 سالی می شود که از خانه ام بیرون آمده ام ...