نعیم جلوی همسرانش به من تعرض کرد /به هوش که آمدم برهنه بودم
سایر منابع:
سایر خبرها
همسر شهید سیدرضی موسوی: روز خواستگاری گفت شما زن سومم هستی...
مرا شنیده بود. چند سال بعد پدرش و خاله تصمیم می گیرند تا برای سید زن بگیرند، شاید این طور باعث شود او کمتر به جبهه برود و خطر تهدیدش کند. سید رضی دیگر دیپلم گرفته بود و وارد سپاه شده بود. اتفاقاً چند مورد از طرف همکارانش به او معرفی شده بود که ازدواج کند اما قبول نمی کند و می گوید باید پدرو مادرم انتخاب کنند. شوهر خاله به سید رضی می گوید: در نظر داریم برای مهناز سادات دخترخاله ات برویم خواستگاری ...
طلاق به خاطر لجبازی کودکانه
همسرش کرد و گفت: حدود یک سال قبل من با دوستانم به سینما رفته بودم و شیرین هم با دوستانش به آنجا آمده بود. دختر خوش خنده و زیبا رویی بود که توجهم را جلب کرد. همان جا باب آشنایی ما باز شد و بعد از چند ماه هم رفتیم خواستگاری، اوایل خانواده ام موافق نبودند، اما با هر سختی بود آن ها را راضی کردم و بعد هم ازدواج کردیم. در این موقع شیرین اجازه خواست و گفت: آقای قاضی ببینید خانواده اش از اول ...
اشک های پشیمانی زنی که به خاطر عشق اینترنتی از شوهرش طلاق گرفت
گرفته بود به سراغم آمد و مرا از بهزیستی تحویل گرفت. حالا به عنوان یک خدمتکار در پاتوق او کار می کردم. چراکه منزل ناپدری ام محل رفت وآمد معتادان و سارقان حرفه ای بود. آن زمان 10 سال بیشتر نداشتم اما مانند یک زن خانه دار آشپزی می کردم و برای آن ها مواد مخدر می خریدم! چند بار برخی از افرادی که به آن پاتوق می آمدند تلاش کردند به من تعرض کنند ولی در همان سن کودکی مقابل این افراد هوسران ایستادم و با فحاشی ...
زن30ساله: از دوره راهنمایی با پسرها تریاک می کشم
را رویش کشیدم و از ترس بدون آن که کفش های دخترم را بردارم ، او را به آغوش گرفتم و از خانه فرار کردم. به خاطر این که خیلی خمار بودم همه ماجرای قتل را برای مرد ضایعات فروش بازگو کردم که در سرمای آن روز مرا به داخل اتاق برد تا هنگام مصرف مواد مخدر دختر کوچکم از سرما نلرزد و ...
ناگفته های پرونده شهلا جاهد/ شهلا به خانم سرهنگ چه گفت که شکی در قاتل بودنش نماند
زهرا غفاری درباره پرونده شهلا جاهد می گوید: آن روزها، شهلا تازه به اتهام قتل لاله سحرخیزان، همسر ناصر محمدخانی دستگیر شده بود. تقریبا هر روز در اداره آگاهی از او تحقیق می شد و هر بار در اتاق بازجویی کنار شهلا می نشستم تا کارآگاهان مرد در حضور یک پلیس زن از شهلا تحقیق کنند. آن زمان شهلا هنوز به قتل اعتراف نکرده بود و با حاشیه سازی و دروغ بافی سعی داشت خودش را بیگناه نشان بدهد ...
اسم پسر بهرام رادان قبل به دنیا آمدنش لو رفت | همسر بهرام رادان به لو رفتن اسم پسرش واکنش نشون داد
از سمت پدری اهل اصفهان بوده و 2 خواهر و 1 برادر دارد مادرش خانه دار و پدرش سرهنگ بازنشسته رژیم پهلوی قبل از انقلاب می باشد. بعد از خدمت سربازی وقتی 21 ساله بودم بین آگهی های روزنامه دنبال یک شغل مناسب می گشتم تا اینکه چشمم به آگهی کلاس های بازیگری هیوا فیلم خورد، گوشی را برداشتم و زنگ شدم و بعد هم خیلی سریع سر از کلاس ها در آوردم ...
ادعای تعرض مرد راننده به زن هم محلی
ستاره از مردی که مدعی است به او تعرض کرده شکایت کرده است. این زن می گوید زندگی اش با کاری که این مرد انجام داده تباه شده است اما متهم به نام رامین ادعای ستاره را رد می کند. ستاره آنچه را اتفاق افتاده است بازگو می کند: از مرد جوانی شکایت کرده ای و می گویی به تو تعرض [...]
قتل مرد تهرانی توسط همسر و معشوقه اش ! + گفتگو با زن شوهرکش !
نایلونی پیچیده شده بود مواجه شدند. متهم در تحقیقات اولیه مدعی شد که با همدستی دوستش این جنایت را رقم زده است.با اعتراف زن 25 ساله و دوستش مهناز، به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی پایتخت، متهمان بازداشت و در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار داده شدند. گفت و گو با همسر مقتول با شوهرت چطور آشنا شدی؟ 7 سال قبل با دختر خاله ام برای تعمیر تلفن ...
دوستم آمد در خانه ما زندگی کند اما شوهرم... | او گلوی فرزندم را گرفته بود و می خواست خفه اش کند | روایت ...
بچه طلاقم و در دوران کودکی پدر و مادرم از هم جدا شدند و مادر بزرگم از من نگهداری می کرد. تهران زندگی نمی کردم و ساکن شهرستان بودم. چند سال قبل از به خانه دختر خاله ام در تهران آمدم و برای خرید تلفن همراه به مغازه موبایل فروشی رفتیم که با کیوان آشنا شدم. او فوق دیپلم برنامه نویسی داشت و در آنجا کار می کرد. 7سال با او دوست بودم و سه سال قبل با هم ازدواج کردیم. وی ادامه داد: کیوان هم بچه ...
پیدا کردن گمشده ها،تخصص خانم کارآگاه
...؛ نظر خانواده تان درباره شغل تان چیست؟ من از کودکی عاشق هیجان بودم و پای تماشای فیلم هایی می نشستم که در ژانر اکشن و پلیسی بودند. کتاب های پلیسی می خواندم. فیلم و سریال های خانم مارپل، شرلوک هولمز، پوآرو را تماشا می کردم. حتی الان هم به تماشای این فیلم ها می نشینم تا از آنها ایده بگیرم برای کشف سرنخ در پرونده ها. خانواده ام وقتی علاقه مرا دیدند نه تنها مخالفتی نکردند بلکه تشویقم کردند تا ...
این مرد بی غیرت روی هر چی نامرد را سیاه کرد/ خواسته های غیر متعارف از همسر جوانش+جزییات
رفتارهای غیرمتعارف و بی شرمانه همسرش به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد مراجعه کرده بود. این زن جوان درباره ماجرای ازدواجش با مردی بی بند و بار گفت: پدرم کارگری ساده و بی سواد بود که به سختی می توانست هزینه های زندگی خانواده 5 نفره اش را تامین کند. به همین دلیل هم هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند حتی تا مقطع دیپلم تحصیل کنند. من در خانواده ای بزرگ شدم که نه تنها ...
خودکشی مرد 80 ساله پس از قتل همسر و فرزندش
می کرد. من به شدت ترسیده بودم و فورا در گوشه ای دور از چشمان او مخفی شدم. در آن لحظات نمی دانستم که چه اتفاقی افتاده است. اما بعد از تمام شدن تیراندازی کمی صبر کردم و وقتی مطمئن شدم که دیگر صدایی نمی آید از مخفیگاهم بیرون آمدم و صحنه فجیعی مقابل خود دیدم. اعضای خانواده ام همگی کشته شده بودند. او ماموران را به سوی اجساد هدایت کرد. یک زن 80 ساله، و یک زن و مرد 40 ساله در اثر جراحات گلوله ...
ادعای تعرض مرد راننده به زن هم محلی
؟ پزشکی قانونی رابطه را تایید کرده اما متهم می گوید تعرضی در کار نبوده است. رامین در بیابان به من تعرض کرد. این حرف دروغ است. رامین به من تعرض کرد. او را از قبل می شناختی؟ خیلی زیاد نمی شناختم. می دانستم در محله ما زندگی می کند، او را دیده بودم اما نمی دانستم تا این حد آدم بدی است. چرا سوار ماشین او شدی؟ یک بار تاکسی اینترنتی گرفتم ...
(تصاویر) کشف استخوان های پدر اسکندر کبیر در یونان
سلطنتی مقدونیه است. پیش از این، برخی محققان استدلال کرده بودند که فیلیپ دوم در مقبره دوم دفن شده است که آن مقبره هم حاوی بقایای یک مرد و یک زن است. با این حال، غیبت نوزاد، همراه با عدم وجود نشانه های آشکار ضربه فیزیکی روی اسکلت مرد، در نهایت این احتمال را رد می کند. با توجه به آسیب هایی که در این استخوان پا وجود دارد، محققان آن را مربوط به فیلیپ (پدر اسکندر مقدونی) تشخیص داده ...
رسم زمونه را برای بی بی جان سرودم
2شبکه داشت، در سریال آسانسور که خودم کارگردانش بودم، در نقش فردی به نام امیر نجاتی بازی کردم، تکیه کلامم این بود که هر جا می رفتم می گفتم نجاتی هستم... امیر نجاتی . یادم هست از فردای آن روز همه در خیابان به من می گفتند امیر نجاتی. اما اوج این قضایا به شعر رسم زمونه باز می گردد. پس از پخش این شعر و آهنگ بود که همه با آن انس و الفت گرفتند و حتی در روستاهایی که اسم رسول نجفیان را نشنیده بودند، شناخته شدم ...
تلافی غیراخلاقی زنی که شوهرش با زنان زیادی در ارتباط بود!
شدم احمد این بار با یکی از بستگانش ارتباط دارد. این درحالی بود که او پی به ارتباط خیابانی من و رامین نیز برده بود و با شکایت همسرم، به تحمل ده ها ضربه شلاق محکوم شدم اما نمی توانستم بدون مدرک پرده از ارتباطات خیابانی همسرم بردارم. تنفرم از او شدت گرفته بود که فهمیدم زن دیگری را به عقد موقت خودش درآورده است. تصمیم به طلاق گرفتم اما احمد برای شکنجه دادن من حاضر به طلاق نیست. کد خبر : 225273 08 بهمن 1402 - 14:39 0 ...
شهید سیدرضی موسوی به روایت همسرش؛ وقتی خواست خدا و خواست بنده یکی می شود
او را بشناسیم. اگر هم قرار باشد حماسه ای بسراییم مقدمه جدا نشدنی اش وصف خانمی است که حتی گمنام تر از مرد خود بود و راه را برای همسرش هموار می کرد. مهناز سادات عمادی نه تنها مانعی نبود؛ بلکه بعضاً موانعی هم که سر راه شهید موسوی قرار می گرفت را با سیاست و محبت یک زن ایرانی، چنان برطرف می کرد که گاهی سید هم متوجه آن ها نمی شد. به قول سید رضی، سادات خانم! وقتی شروع به صحبت کرد آن ...
آخرین گفت وگوهای دو دوست در جبهه
.... هنگامی که حرف می زد، گل ها را پرپر می کرد و مرا نگاه می کرد و دست تکان می داد. این آخرین دیدارمان بود. نامه می داد و تلگراف می زد که خیلی زود می آیم؛ ولی نیامد. سعید حسینی 25 دی 1365 شهید شد. روز 8 بهمن هم مسعود شهید شد و 13 بهمن تشییعش کردیم. مثل اینکه گلوله مستقیم تانک نزدیکش خورده بود و همه جایش از بین رفته بود. فقط سرش سالم بود. وقتی رفتم پیکرش را ببوسم، دیدم چشمانش باز است ...
زن داداشم با مرد غریبه به ترکیه فرار کرد! / برادرم افسرده شد و ثروتش را به باد داد!
برادرانم خیلی نسبت به من سخت گیر بودند. آن ها همیشه می گفتند: ما غیرتی هستیم. در واقع پدر و مادرم در خانه هیچ کاره بودند و فقط برادرانم حق داشتند. برادرانم یک تعمیرگاه خودرو اجاره کرده بودند و در آن کار می کردند؛ کارشان هم خوب گرفته بود. آن ها خانه و خودروهای مجلل خریدند تا این که برادر بزرگم ازدواج کرد. من که خواهر نداشتم رابطه خوبی با زن داداشم (آرزو) داشتم و با او درددل می کردم وهمه جا ...
رسول نجفیان: می توانستم برج داشته باشم
یلدایی را اجرا کردم. یادتان هست از چه زمانی مردم شما را شناختند و به اصطلاح معروف شدید؟ سال 1364 که تلویزیون فقط 2 شبکه داشت، در سریال آسانسور که خودم کارگردانش بودم، در نقش فردی به نام امیر نجاتی بازی کردم، تکیه کلامم این بود که هر جا می رفتم می گفتم نجاتی هستم... امیر نجاتی . یادم هست از فردای آن روز همه در خیابان به من می گفتند امیر نجاتی. اما اوج این قضایا به شعر رسم زمونه باز می ...
اوضاع وخامت بار آوارگان در نوار غزه؛ زنانی که حتی فرصتی برای گریه کردن نمی یابند /گزارشی از العربی الجدید
آن شد. یکی از زنان مجبور شد به من کمک کند تا بچه ام را به دنیا بیاورم. من از این تصور که فرزندم در مکانی شلوغ، کثیف و سرد به دنیا می آید، بسیار غمگین بودم و هزار بار آرزوی مرگ کردم تا اینکه از هوش رفتم سپس در راهروی بیمارستان از خواب بیدار شدم، جایی که مردم مرا آوردند، روی زمین دراز کشیده بودم و منتظر نوبتم برای ورود به اتاق زایمان بودم، پس از زایمان به پناهگاه بی و در پیکرمان بازگشتیم در حالی که ...
مردی که بخاطر پسر خردسالش سارق شد
قبول کردم که وارد دنیای سارقان شوم. اما من تخصصی در این زمینه نداشتم و خوب یادم است که وقتی برای اولین بار راهی سرقت شدم از شدت ترس، مثل بید به خودم می لرزیدم و نتوانستم سرقت را انجام دهم. حتی تا چند روز بیمار بودم و شب ها نمی توانستم بخوابم. رفته رفته توانستم بر ترسم غلبه کنم و سرقت را انجام دهم. البته حدود 6 ماه آموزش دیدم و با افراد مختلف راهی سرقت می شدم تا اینکه باند خودم را راه اندازی کردم ...
استخدام کارآگاه خصوصی راز سارق منازل را فاش کرد
...، بازپرس دادسرای ویژه سرقت، دستور تحقیقات را صادر کرد و متهم دستگیر و در بازرسی از خانه ارشیا مقداری وسایل سرقتی نیز کشف شد. متهم در تحقیقات اولیه، به جرم خود اعتراف کرد و گفت: مهناز را خیلی دوست داشتم و عاشق او بودم. می دانستم که اگر متوجه شود که سارق هستم آن هم سارق سابقه دار، قطعاً دور مرا خط خواهد کشید. به همین دلیل به دروغ به او گفتم مهندس هستم و هربار که سر قرار با او می رفتم لباس ...
رسول نجفیان: یک نوه ناخلف دارم! | می توانستم برج داشته باشم
.... البته با افتخار می گویم می توانستم در خیلی از رابطه ها وارد شوم و الان برج داشته باشم ولی این کار را نکردم. سال گذشته روز پدر با روز تولدم که 28 دی ماه است، مصادف شده بود. در شهر کتاب الهیه برایم جشن تولد گرفتند و همسر عزیزم به من یک کتاب مولانا هدیه داد که مدت ها بود دنبالش بودم. این هدیه برایم خیلی باارزش است. 2 فرزند، دخترم آهو فرزند اولم است که با تولدش مرا به ...
دختر 19ساله در تله ترسناک خواستگار کینه جو
قرار گذاشتیم و بیرون رفتیم. قرار بود همدیگر را ببینیم و صحبت کنیم. او در ادامه مرا به خانه اش دعوت کرد و وقتی فهمید نامزد کرده ام و قطعاً قصد ازدواج با او ندارم با هم مشاجره کردیم. از او خواستم فراموشم کند. در اینستاگرام با امیر آشنا شده بودم و قصد ازدواج داشتیم؛ اما وقتی فهمیدم او دزد سابقه دار است و درباره گذشته اش به من دروغ گفته، از ازدواج با او پشیمان شدم و روابطم را با او به هم ...
دردسر خوردن کله پاچه در خانه خواهر
! با این جمله مرتضی هم به دفاع از من برخاست و در یک چشم بر هم زدن درگیری هولناک به قمه کشی و فحاشی رسید. عده ای با چوب و چماق و عده ای هم با چاقو و قمه به جان هم افتادند. من هم که مات و حیرت زده بودم تا به خودم جنبیدم 2 ضربه چوب به سرم خورد و از ترس پا به فرار گذاشتم اما مرتضی درون درگیری ماند وقتی به خانه خواهرم رفتم او از چهره ام متوجه شد که اتفاقی برایم افتاده است. ...
ایستادگی پای عهدی جوانمردانه تا رسیدن به مقام والای شهادت
به گزارش خبرگزاری ایمنا ، طبق روال هر هفته با یک منطقه، این بار به سراغ خانواده یکی از شهدای منطقه 7 شهرداری اصفهان می رویم؛ برای ساعت 8:30 با همسر شهید هماهنگ می کنم تا با او ملاقاتی داشته باشیم. خانه شهید حسین آقادادی ابتدای کوچه ای قرار دارد و طبق نشانی، پشت در کرمی رنگی می ایستم، شاسی زنگ را فشار می دهم، ذکر علی ( ع) پخش می شود، از همین ابتدا تفاوت این خانه با سایر خانه ها از صدایی ...
شرح سوز معلمی از خانه مشیری نی ریز تا بالاده کازرون
آنجا می روم دیگر رها نمی کنند. صبح و ظهر و شب مرا دعوت می کنند به خانه شان. از جمله خود دکتر ملک زاده به مناسبت پنجاهمین سالی که به بالاده رفته بودم جشنی گرفت و همه دانش آموزان قدیمی را دعوت کرد. حتی عکس دانش آموزان متوفی را گذاشته بودند آنجا. البته آن زمان خانم من بیمار بودند و من نتوانستم بروم. خیلی اصرار کردند که مرا به آنجا بکشانند. حتی گفتند ما پرستار ...