سایر منابع:
سایر خبرها
داوری های جشنواره دلخورم کرد/ خدا را شکر من را از اول شهید کردند/ اگر کسی بگوید جنگِ بی معنی ، طوفان به ...
آورده اند یا انتخابات باعث شادابی مردم شده است، البته که اعتقادم چنین نیست. نمی دانم چه نسیمی وزیدن می گیرد و چه اتفاقی در سینما می افتد. هر بار هرچه می گویند، نقیضش هست. پارامترهای مختلفی را نام می برند برای فروش فیلم که اگر آن ها را به رایانه بدهیم، جوابی به ما نمی دهد که قانون و قاعده مشخص چیست، نمی دانم چه احساس در مردم ایجاد شده است. *فیلم های کیفیت بهترین نسبت به سال های قبل داشت ...
از پاکی تا حرفه آموزی
صورتش اشک می ریزد، در آغوشم گریه می کند و آستین هایش را پایین می کشد تا جای خودزنی های عمیقش پنهان بماند... سارا را از مرکز سیمای سبز رهایی می شناسم، دختر جوانی که از کرمانشاه برای درامان ماندن از دست عمویش به تهران آمده و حالا معتاد شده. او میان گریه هایش می گوید: دو روز بعد از آزادی از مرکز اعتیاد به اینجا آورده شدم، هرچه گفتم پاکم و متادون مصرف می کنم کسی گوش نکرد، تو رو خدا یه کاری کنید آزاد شم ...
گفتگوی خواندنی با جانباز مدافع حرم +عکس
آقا بغلم کردند احساس کردم از همه سلامت تر هستم. حضرت آقا که آمدند من را بوسیدند گفتم آقا یک بار دیگر من را اینجوری ببوسید. به خاطر عظمت آقا من چیزهایی که می خواستم برایشان بگویم فراموش کردم. آقا رفتند من ایشان را صدا کردم. آقا مسیر را برگشتند. گفتم “آقا دست بذارید زیر گلوی من دعایی بخونید”. دعا خواندند و رفتند. دوباره آقا را صدا کردم. آقا برگشتند بعد من یک چیز خصوصی به ایشان گفتم. گفتم ...
از استانبول تا آنفیلد؛ همه چیز از آن شب آغاز شد
...> بعد از این جمله، بقیه بازی در خاطرم نیست، به عنوان یک پسر بچه معصوم فقط دعا می کردم؛ برای رسیدن به آن پیراهنی که فراتر از همه چیز بود. برای گل بلتی اشک ریختم و پس از به دست آوردن این پیراهن، هر شب با آن پیراهن هم آغوش می شدم. 2سال را که رد کنیم، به سال 2008 می رسیم که مردی به نام یورگن کلوپ به دورتموند آمد. آن ها را فقط به واسطه یان کولر و گل هایی که در پلی استیشن با او زده بودم می شناختم ...
فداکاری یک ایرانی، در کتب درسی عراقی ها
به خاطر اینکه خودم هم شیمیایی بودم و وضع جسمی ام خوب نبود، کمی از بچه ها دور شدم. اما بهبود که پیدا کردم به سراغ بچه ها رفتم. واقعا زمین و آسمان را زیر و رو کردم تا آنها را پیدا کنم. حدود 40بچه از فاجعه بمباران شیمیایی حلبچه در بهشت زهرای تهران و کرمانشاه پیدا کردم، با سنگ هایی که روی آن نوشته شده بود شهدای گمنام، بدون هیچ اسم و نشانی. زمانی که به بهشت زهرا رفتم، هر قبری را که می دیدم، چهره یکی ...
در دانشگاه صنعتی اصفهان: سخنان صریح آیت الله روح الله قرهی در نقد جریان نفوذ و اهانت به ساحت دانشجویان
شنیدیم شما دعاهایی مرحمت فرموده اید که من نشنیده ام، احساس خسران دارم از این قضیه چراکه من فقط یک دعا و یک ذکر بلد بودم و آن را بیان می کردم. حضرت فرمودند چه ذکری؟ گفت: ذکر صلوات بر محمد و آل محمد را بیان می کردم؛ حضرت قسم خوردند و فرمودند والله هیچ کسی به اندازه تو ثواب نبرده است. لذا ذکر گرانمایه، گران قدر و ذکر عجیبی است. حضرت آیت الله بهجت فرمودند گشتیم و گشتیم و بالاتر از این ذکر پیدا ...
اشعار آیینی ویژه ولادت حضرت جوادالائمه علیه السلام
خوش عود مبارک میلاد کرم، لطف و عطا، جود مبارک ازبس که شد این فاطمه مولود مبارک ازدست علی هرچه گدا تاج گرفتند در عرش ملائک همه معراج گرفتند عالم همه پست و پسر فاطمه بالاست یک عمر شدم نوکرش، آنقدر که آقاست از نسل علیّ و نوه ی حضرت موساست مولام رضا، او علیِ اکبرِ مولاست اسفند بپاشید سر آتش ایمان ...
سجاد شهید شد تا خیلی ها بیدار شوند
منزل پدرم رفتم. بعد از طریق همسر یکی از همکارانش متوجه شدم که به سوریه رفته است. همانجا زدم زیر گریه. خدا می داند آن لحظات چه بر من گذشت. بعد از آن لحظه، ثانیه شماری می کردم تا برگردد. آن یک ماهی که من از سوریه رفتنش مطلع شدم، برای من سال ها گذشت. سجاد بعد از 62 روز برگشت. وقتی به خانه آمد اول فقط به او خیره شده بودم و نگاهش می کردم. باورم نمی شد آمده باشد. گفتم چرا به من نگفتی؟ او هم گفت نمی خواستم ...
فرهنگ در رسانه
وضعیت اسفبار فرهنگی کشور را تشریح کردم و تعبیر اضمحلال فرهنگی را به کار بردم، عده ای از در انکار در آمدند و عده ای ناراحت شدند ولی چند صباح بعد، این فاجعه چنان بروز و گسترشی پیدا کرد که همانها هم تعبیر اضمحلال را ملموس و واقعی یافتند. آن زمان گفتم که لااقل چهل سال طول می کشد که لطمات و ضایعات فرهنگی جبران شود اما حالا بر این باورم که بسیاری از مصائبی که بر سر فرهنگ ایران آمده است از اساس قابل ...
برای آخرین بار با او خداحافظی نکردم/ از تقدیر فرزندم راضی ام
...> • حاج خانم لطفا خودت را معرفی کن. – فخر السادات ساحلی هستم. 66 ساله. مادر شاهین. شش فرزندم دارم . 5پسر و یک دختر. شاهین فرزند دومم بود. • از پسرشهیدتان بگویید. چگونه به شهادت رسید؟ – شاهین سال 73به سربازی رفت. اعزامی از نیروی دریایی ارتش به بندرعباس. در جریان آموزش و حضور در میدان تیر در یکی از بیابان های جنوب حادثه دید، گرما زده شد و بعد از یک ماه کما، به شهادت رسید. ...
اسطوره هایی که دیگر به خانواده خود تعلق ندارند!
. یکی از روزها به دیدار استاد شجریان رفته بودم و خدمت ایشان بودم که برای نخستین بار این اتفاق افتاد. 18 سال پیش بود، آن موقع 20 سالم بود، باورم نمی شد که ایشان را از نزدیک ببینم. فقط دنبال هنر بودند زمانی دیدار با ایشان رؤیا بود تا این که از طریق یکی از دوستان به خدمت ایشان رفتم. بسیاری از هنرمندان ما که امروز تازه هنرمند شده اند، اخلاق و رفتاری را که این دو بزرگوار با مردم ...
در واکنش به انکار تخلف توسط معاون اول رئیس جمهور؛ توکلی اسناد تخلف دولت روحانی در برداشت از صندوق توسعه ...
احمد توکلی نماینده مردم تهران در مجلس در واکنش به انکار تخلف در برداشت از صندوق توسعه ملی از سوی معاون اول رئیس جمهور و سازمان مدیریت، اسناد این تخلف در دولت روحانی را منتشر کرد. به گزارش جنوب نیوز، احمد توکلی نماینده مردم تهران در مجلس با اعلام اینکه میل نداشتم به دولت جواب بدهم ولی خیرخواهی و شفافیت مجبورم کرد، گفت: مقامات بجای متهم کردن منتقدان خیرخواه، به مدیران بیشتر نظارت کنند ...
پای سخنان یک برگشته از فرقه بهاییت
: وقتی اسم حضرت سیدالشهدا، امام حسین (ع) می آید موهای بدنم سیخ می شود. به حضرت زهرا(س) هم ارادت خاصی دارم و برای استجابت دعاهای خودم در نزد خداوند، این دو معصوم را واسطه انتخاب می کنم. اثراتش را هم در زندگی دیده ام. در سال 72 و یا 73، در یک هیئت حسینی دعا کردم و از امام حسین(ع) خواستم که واسطه استجابت دعای من در نزد خداوند باشد و بتوانم برای سال بعد خانه بخرم. من برای سال بعد تا همان روز، خانه خریدم ...
دلنوشته یک آسمونی در وصف صدوق
یکی از فعالین زن محیط زیست کشورمان طی یادداشتی در پویش نوشت: من یک فعال محیط زیست هستم که با دکتر صدوق از طریق یکی از طرفداران ایشان آشنا شدم. پیش تر اسم ایشان را به عنوان فردی کارکشته در حیطه محیط زیست و از افراد کلیدی سازمان محیط زیست بخصوص در دولت اصلاحات، به وفور شنیده بودم و مطالب ایشان را که بیشتر در نقد ریاست سازمان فعلی بود دنبال می کردم. از روی نوشته های ایشان جسارت ...
معلم آزاده ای که در اسارت زبان فرانسه تدریس می کرد
شهروند مکزیکی آرام شد و تشکر کرد. * در جنگ ما بودیم و خدا سال 59 حال و هوای کشور طوری بود که سریع خواستم به ایران بازگردم و خدمتم را ادامه دهم. در بسیج فعالیت هایی داشتم؛ سپس بنده از مهر 1360 به عنوان نیروی فرهنگی بسیج همدان برای انجام کارهای تبلیغاتی و فرهنگی به جبهه اعزام شدم و در پادگان اهواز بودم. در جریان عملیات الی بیت المقدس که منجر به فتح خرمشهر شد، برنامه ...
بررسی سیره نبوی در تربیت کودکان + تصویر
عقریه بن جهنی می گوید: در جنگ احد از حضرت پرسیدم پدرم چگونه شهید شد؟ حضرت فرمودند: او در راه خدا به شهادت رسید، درود و رحمت خداوند بر او باد من گریستم، ایشان مرا در آغوش گرفته و دست بر سرم کشیدند و با خودشان سوار مرکب کرد و فرمودند: آیا دوست نداری که من جای پدرت باشم؟ رعایت حال کودکان حتی در نماز جریان مشهور امام حسن و امام حسین(ع) که هنگام سجده روی دوش حضرت قرار می گرفتند شنیده ...
ناگفته های یک قربانی اسیدپاشی،قبل ازمرگ
روزی خواهد آمد که هیچ مادری تنها از ترس حفظ فرزندش از زخم ها، او را در آغوش نخواهد گرفت و آغوش مادران جایی برای نوازش های عاشقانه خواهد شد. اکنون یکسال است که رعنا آغوش گرم مادر را ندارد تا دستی نوازشگر و تسکینی بر درد زخم هایش باشد. زخم ها هدیه کسی است که قرار بود پدر باشد. سمیه به همراه دو دخترش در یکی از نیمه شب های اردیبهشت ماه سال 90 قربانی کینه همسر و برادر شوهرش شد و ...
صحبت های حاتمی کیا درباره بیضایی، کیارستمی و فرهادی
. احساس می کنم حرفی گفته نمی شود. اخیراً سینما رفتم و اسم فیلم را نمی آورم؛ می بینم وای وای! چه فیلم فارسیِ متعفنی! بعد می بینم هیچ کس حرف نمی زند و همه لال شده اند! انگار کسی نمی خواهد بگوید آقا این متعفن چیست این وسط افتاده؟! مگر می شود بخندیم به اصولی که داشتیم؟ من حرفم را می گویم . ولی اگر رفتم در حوزه ای غیر از جهاد هشت ساله ی ایران حرف زدم، بکوبید توی دهان من. من هرچه گفتم در این ...
روایت زیباترین گلی که خدا می خواست بچیند
مأموریت آخر من است و خدا مرا انتخاب کرده است. در سلام کردن به دیگران همیشه پیشی می گرفت و سعی می کرد اسم افراد را با پسوند جان صدا کند، جز حرف راست از او چیزی نشنیدیم و از همان کودکی هیچ وقت دروغ نمی گفت، تمام سعی و تلاش خود را می کرد تا نماز خود را در اول وقت به پا دارد. بسیار زحمت کش و اهل کار بود، از همان نوجوانی قبل از اینکه به خدمت سربازی برود، مشغول به کار بود و تلاش می کرد ...
شهید بابانژاد ، عاشق قرآن و مادر بود
مرادشان این جوانان الهی شده اند در این جنگ آزادی بخش نه گرفتن و تسخیر سرزمین وجود دارد و نه نسبتاً به منافع اقتصادی در این جنگ حساب اسلام و انقلاب اسلامی در کار است. در این جنگ نه صدام بلکه صد صدام وجود دارد که همه بنام یک صدام جنایت می کنند. بنابراین عزیزانی که این نوشته به دستتان می رسد امروز نشستن و در لاک خود فرو رفتن و شما هم حتماً راضی به رضای خدا باشید. پس در راه خدا صبر کنید و ...
گزارش ایکنا از شب آرزوها در کنار مادر شهید گمنام تا پسر گلفروش آرامستان
کجا دفن شده و به همین خاطر است سر قبر همه شهدا می روم تا دلم تسکین یابد؛ در مقابلش چیزی نداشتم بگویم و فقط گفتم امیدوارم تا سال دیگر گمشده خود را پیدا کنید. در مسیر از لابه لای مزارها رد می شدم و به شهید گمنام فکر می کردم و به اینکه الان فرزند آن مادر در کجای این سرزمین با نام فرزند روح الله دفن شده است؟ با خود گفتم بهتر است در گزارش نگویم شهید گمنام و به جای آن تنها به نام مادر اکتفا ...
سمنوی گلبهار مزه عشق می دهد/ در طب سنتی سمنو غذایی کامل است
سیدةالنساء است و در زمانی که خودم پای کار بودم با خانم های فامیل و همسایه هنگام پخت سمنو قرآن می خواندیم و بعد همگی ذکر صلوات می گرفتیم و هرکس دعا و ذکری می خواند و واقعاً این غذا متبرک می شد. بعضی افراد اعتقاد دارند و نذر می کنند، گاهی برای شفای مریض یا گرفتاری دیگر سمنو می برند و در طول این سال ها هم دیدم که همین افراد بر حسب نیت قلبی شان از حضرت فاطمه(س) جواب گرفته اند. هر وقت که ...
تبلیغ جالب طلاب؛ از فضای مجازی تا ورزشگاه آزادی و فردوسی پور! + تصاویر
استقلال دیدار سنتی خود را برگزار می کنند. به این بهانه، گزارش جالبی از حضور و تبلیغ جالب طلاب در ورزشگاههای فوتبال را بخوانید. به کوشش: زهرا شاهرضایی داستان طلبه ما شبیه به تمام آدم های شهر است. جوانی که سال هاست در فضای مجازی فعالیت دارد. خوب قلم می زند. در خوشنویسی دستی بر آتش دارد. خوب قاب می بندد و و سال هاست عکاسی می کند و البته در همه این ها خود را مانند یک طلبه مبتدی می ...
معلمی که بعد از 40 سال اولین معلم خود را پیدا کرد
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ معلم 46 ساله ی قلعه گنجی بعد از 40 سال معلم اول دبستان خود را پیدا کرد. در تمام 25 سال تدریسم بزرگترین آرزویم این بود که دوباره بتوانم معلمی که گوشم را به شنیدن، زبانم را به گفتار و چشمانم را به دیدن باز کرد ملاقات نمایم. در طول همه ی سال های که معلم بودم دنبال نام و نشان الف قامت یار دبستانی خود بودم اما دریغ از آدرسی و تلفنی. ...
اولیویرا : جام را به اصفهان پست کردیم
... اما وقتی سمت بازیکن هایم برگشتم دیدم قیافه هایشان خوشحال نیست. من یک لحظه شک کردم. به خودم گفتم یعنی ما لیگ را از دست داده ایم؟ من همین چند ثانیه پیش قهرمان بودم. در تمام زمانی که مردم روی سر و کله من بودند هم حس قهرمانی را داشتم اما بعد بلافاصله بعد از خروج از چمن به خودم گفتم چرا بازیکن ها رفته اند دوش بگیرند؟ مگر آنها نباید خوشحال باشند و شادی کنند؟ این جا بود که فهمیدم سرمربی تیم قهرمان لیگ ...
"A157"، غم نامه مردم مظلوم خاورمیانه است/ با دیدن دختربچه های باردار، بهت زده شده بودیم
گفتم باید در این اتفاق سهیم باشم. جاهدی: "A157" یک غم نامه از تاریخ روزگار امروز دنیا به شمار می رود به نظر این مستند یک غم نامه و ثبت یک مقطعی از تاریخ روزگار امروز خاورمیانه است و واقعا پروژه سختی بوده است. معمولا افراد در پروژه ها در سینما و سر صحنه لذت می برند؛ اما در این مستند وقتی درگیر تدوین بودم واقعا در برخی مواقع اعصابم به خاطر اتفاقات این مستند خرد می شد؛ چرا که ...