سایر منابع:
سایر خبرها
بازیگر مرد معروف ایرانی از همسرش کتک خورد
... الیکا در 11 سالگی با ابتلا به یک بیماری التهابی بنام گیلن باره دچار فلج موقتی شد و بعد از بهبودی پای چپش کمی مشکل پیدا کرد که در پلان های لانگ شات سریال سرباز این موضوع عیان است. او در سال 1391 و در 33 سالگی با امین زندگانی آشنا و یک سال بعد ازدواج کردند. این زوج هنوز فرزندی ندارند. امین زندگانی از هنرمندان خوب کشورمان است که سابقا یک ازدواج ناموفق با خانم بازیگر مینا لاکانی داشته است. خانم بازیگر در آثاری چون سلمان فارسی، برف بی صدا می بارد، سرباز، اسکار، قهوه تلخ، دورهمی، خندوانه، ویلای من، گنج مظفر و میوه ممنوعه و...بازی کرده است. ...
برشی از کتاب پسران گلبانو نوشته فاطمه روحی
آدم اصلاً احساس دل تنگی نمی کنه. برای این که او را از آن حال و هوا بیرون بیاورم، گفتم: پس کی می خوان این صدام لعنتی رو بکشن؟ خنده به لبش نشست و گفت: باید صبر کنیم. بعد از کمی مکث گفت: بابا! برای چی قربونی کردی؟ گفتم: برای تو که به سلامت برگشتی. با قیافه حق به جانبی گفت: بابا می خوای به خدا رشوه بدی که مواظبم باشه شهید نشم؟ گفتم: رشوه نیست. صدقه ست. خدا که به چیزی نیاز نداره. کتاب پسران گلبانو به قلم فاطمه روحی منبع: فارس انتهای پیام/ 134 ...
میم مثل مادر، مثل محمد حسین
توی صف وایسادم؟ گویا صف تلفن طولانی بود و ایشان دوبار در صف ایستاده و زنگ زده بود اما من نبودم؛ خلاصه به شوخی گفت من چندبار به خاطر تو باید به ته صف بروم؟ و همین، آخرین تلفن ما شد و حرفی از آمدن یا نیامدنش نزد؛ اما بعد از این تلفن و نامه های بی جواب، نگران شدم و به دوست همسرم که بسیجی بود گفتم می خواهم به منطقه بروم. مادر شهید تصریح می کند: اصرار داشتم که می خواهم به منطقه بروم و از همسرم ...
عکس های مدلینگ خارج از سریال خانم بازیگر نوظهور + ازدواج ، آوازخوانی و بیوگرافی آذین رئوف
...> آخرین نسلی که تو کوچه بازی کرده ، فوتبال بازی کرده استپ هوایی و لی لی رو بلده ، زندگی بدون موبایل براش مثل جک خنده دار نیست ، ویدیو یواشکی ها و وی اچ اسهای ممنوع رو یادشه ، یه دهه شصتی که متاسفانه یا خوشبختانه جهان کمتر دهه هفتادی براش قابل درکه ... شروع فعالیت آذین رئوف فعالیت خود را از تئاتر شروع کرد و با اثبات توانایی هایش به کارهای تصویری نیز دعوت شد او تجربه حضور در سریال ...
رویای درختی که تعبیر شد
دوستانش صحبت می کردند که من متوجه شدم، دارند برنامه ریزی می کنند و همین این روزها راهی خواهد شد. مادر کفگیر را کنار می گذارد و عصبانی رو رضا می گوید: ساکت شو، این چه حرفی است که می زنی، او دانشگاه قبول شده و می خواهد درسش را بخواند و معلم شود، دیگر این حرف را نشنوم. اتاق دور سر مادر می چرخد، ناخودآگاه یاد خواب پریشان همسرش می افتد، دستانش را دور سرش می گیرد و می نشید. ...
از کتاب رهایی نداریم
. خراسانی (با پیشوند عینی) با همان لبخند همیشگی که انگار توی دلش دارد به آدم می خندد، گفت: جلسه ساعت 10 و 30دقیقه شروع می شود. کمی با نفر سمت چپ و کمی سمت راست گپ زدم و بعد زل زدم به دیواری که یک متر از دماغم فاصله داشت. چهار دقیقه بعد ما را به سالن کنفرانس راهنمایی کردند و در را به روی مان بستند تا هرچه می خواهیم سروصدا کنیم. همکاران آمدند، فیلمبردار، عکاس و خبرنگار هم؛ اما من هنوز چشم انتظار بودم ...
اثری که از تنهایی و رنج می گوید
فِتنه وَ اَنَ اللَه عِندَهُ اَجرَ عَظِیمُ در این آیه با جمله واَعلَموا آغاز شده که هشدار است و در ادامه کلمه اَنَما آمده است یعنی آزمایش با مال و فرزند هیچ چون و چرایی ندارد. علاقه افراطی باعث آزمایش می شود و در داستان، نویسنده این علاقه و وابستگی و عدم پذیرش مرگ را به خوبی نشان داده است؛ حتی بعد از سال ها مرگ فرزند برای زن داستان، تازه است. مولانا می گوید: چون که غم بینی تو ...
ارتش جمهوری اسلامی ایران آغازگر عصر ارتش های ولایی
فقیه در شکل گیری ارتشی کلاسیک و مقتدر با رویکردهای والای انسانی اسلامی نمایان می شود. شهید خلبان دوران در نامه به همسرش می نویسد: مهناز مواظب خودت باش. این حرف ها را نزدم که ناراحت بشی. بالاخره جنگ است و وضعیت مملکت غیر عادی. نمی شود توقع داشت چون یک سال است ازدواج کردیم و یا چون ما همدیگر را خیلی دوست داریم جنگ و مردم و کشور را رها کرد و آمد نشست توی خانه. از جیب این مردم برای درس خواندن امثال من ...
اوپنهایمر که بود؟
رابی از دور او را دید: هرگز قدم برداشتنش را فراموش نمی کنم. هرگز فراموش نمی کنم که چگونه از ماشین پیاده شد... انگار از دوئلی بزرگ برگشته بود... با غرور قدم برمی داشت. کار خودش را کرده بود. اوپنهامیر در مصاحبه ای در سال های 1960، ابعادی تازه از احساساتش در آن زمان رو کرد. او گفت که لحظاتی بعد از انفجار، سطری از متن هندوی بهاگاواد گیتا به ذهنش خطور کرد که می گفت اکنون من خود مرگ شده ام ...
اختصاص بنزین به کد ملی تورم زاست
ملی است، کل کشور در حال دیدن این برنامه هستند؛ در شهر های کوچک، روستاها، جا های مختلف، فقط تهران و شهر های بزرگ را نگاه نکنیم، البته تهران هم هست خانوار هایی که خودرو ندارند، اما آمار واقعی کشور این است. ما شرایط مان روز به روز بدتر شده در حوزه بنزین و ضررش را کسانی می برند که هیچ سهمی از یارانه بنزین ندارند، هیچ سهمیه ای به آنها تعلق نمی گیرد. این شرایط با همه دارد پیش می رود، یعنی چهار سال پیش ...
تصویری از نحوه توزیع شیر رایگان در مدارس که پربازدید شد+عکس
توزیع شیر رایگان مدتی است دوباره در مدارس از سر گرفته شده است. کاربری به نام خانم فردوس در توئیتر ادعا کرد: امروز پسرم با این پاکت شیر اومد خونه، بهش گفتم شیر داشتیم چرا شیر خریدی؟ گفت نخریدم مدرسه مون امروز به همه از این شیرها دادن! مثل اینکه دولت خواسته جبران کم کاری های گذشته رو بکنه، بجای شیر تک نفره، شیر خانواده توزیع میکنن تو مدارس! ...
جادوی دختر خاله ام مرا قاتل کرد
خانواده در را قفل کرد و اجازه نداد وارد خانه شویم، اما بالاخره توانستیم در را بشکنیم و وارد شویم و آنها را به بیمارستان برسانیم. با توجه به شواهد و مدارک و عمدی بودن آتش سوزی، مأموران به تحقیق از پدر خانواده پرداختند که وی به آتش زدن همسرش اعتراف کرد و گفت: من و همسرم اختلاف داشتیم، شب حادثه عصبانی شدم و با ریختن بنزین خانه را آتش زدم، می خواستم خودم را هم بکشم اما زنده ماندم. ...
بابا حسن و ساک های پر از پول!
...، در سال 96 یکی از دوستانم که روحانی است، با من تماس گرفت و گفت: حاجی، ما مأموریتی برای خارج از کشور در سوریه داریم. شما هم تشریف میارید؟ البته من اسم شما رو دادم. می تونید با ما بیاید؟ . من هم گفتم: کار بسیار خوبی کردید. بله البته میام . به این ترتیب خرداد 96 (14/3/1396) مرحله جدیدی از زندگی برایم آغاز شد. یار غار از قبل با همسر و فرزندانم درباره تصمیمم صحبت کردم ...
بهترین بازیکن ایران برای تیم ملی ناز نمی کند!
فنی رشد به سزایی داشته ایم اما هنوز خیلی کار داریم که با یک مربی خوب در درازمدت و استفاده از او در بیش از سه چهار سال، خیلی کارها شدنی خواهد بود. •س: پس از نگاه تو که بی تعارف یکی از بهترین های تاریخ این رشته ورزشی هستی والیبال زنان ایران توانایی درخشش در آسیا را دارد؟ رشته ای که حتی سال 1966 در بازی های آسیایی بانکوک مدال برنز هم گرفته است. صد درصد، والیبال زنان ایران بی شک توا ...
خاطرات خواندنی رزمنده ای از سرزمین دلیران تنگستان و دشتستان
نامه را داشتم. تلفن را زده بود روی آیفون. آن خانم صدای من را می شنید، بعد گوشی را به او داد. گفتم: نامه به این صورت بود که به دست ما رسید. شما آن موقع دانش آموز دوم یا سوم راهنمایی بودید. بعد از هشت تا نه سال نامه را به ضریح امام حسین (ع) انداختم. می خواستم بگویم: پیامت را رساندم. این دختر به حدی گریه کرد که تلفن قطع شد. وقتی قطع شد، دوباره زنگ زدم. گفت: تورا به خدا قطع نکن. هنوز داشت گریه می کرد ...
می خواست مدافع حرم شود شهید دفاع از امنیت شد
شهدا زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند، بیشتر ایمان می آورم. بار ها حضور معنوی او را در کنار خود حس کرده ام. به وقت مشکلات به کمکم می آید. خوب یادم است بعد از شهادتش خیلی دلم گرفته بود. با شهید درددل کردم و گفتم ما قرار بود به مشهد برویم، اما تو زیر قولت زدی، فردای همان روز زنگ زدند و گفتند یک سفر مشهد برای ما هماهنگ شده است. سفر بسیار خوبی بود. من حضورش را در کنار خودم حس می کردم، حتی ...
خدا شهادت را به پسرم و صبر را به من هدیه داد
زیادی آشنایی داشت. خانم حسینی مادر شهید می گوید که وقتی قرار بود محمدمهدی به ایران برگردد، پسر دیگرم در نوبت اعزام بود تا بعد از بازگشت برادرش، او نیز به سوریه اعزام شود. حاج خانم پسرتان را چطور تربیت کردید که شهید مدافع حرم شد؟ پسرم متولد سال 64 بود. حوالی سال 67 در حالی که محمدمهدی حدود سه سال داشت، حفظ قرآن را با او شروع کردم. وارد پنج، شش سالگی که شد، تازه در قم مکتب قرآن ...
سردار سرلشکر شهید یوسف کلاهدوز
فاش نیوز - یوسف کلاهدوز از نیروهای انقلابی ارتش در دوران رژیم ستم شاهی بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در تشکیل سپاه پاسداران نقش مؤثری ایفا کرد. وی سمت قائم مقام فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را بر عهده داشت و سرانجام در سال 1360 به همراه فرماندهان ارشد جنگ در حادثه سقوط هواپیمای سی 130 در کهریزک تهران به شهادت رسید. نام و نام خانوادگی: یوسف کلاهدوز محل تولد ...
جانباز 70 درصد و فرمانده گردان حضرت زینب به شهیدا پیوست
گریه میکرد و تمام جمع با گریه این فرمانده دلاور گریه میکردند....میگفت من هم قاطی رفتنی ها بودم دست و پام اینجا قطع شد اما شهادت روزی من نشد و از قافله جا موندم... من در مسیر برگشت وقتی تنها شدیم بهش گفتم حاج غلام علی!!!! تو رو خدا دیگه اینجوری روایت گری نکن... او هم با مهربونی که یه خورده خوشونت توش بود به من گفت: بچه!!! چرا اصرار کردی من خاطره بگم.. من این جا اومدم حالم عوض شد. انگار همه ی ...
آقامهدی چگونه ستاره شد؟
زیر آتش توپخانه دشمن تجاوزگر بود، همسرش را نیز به اهواز برد. شهید باکری دائماً در جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور داشت و مکرراً جانباز شد. بارها بعد عملیات به خانواده اش زنگ می زدند که کمر یا دست یا پایش ترکش خورده و در بیمارستان است. بعد از مدت ها حضور مداوم در جبهه، شهید باکری با سمت معاون تیپ نجف اشرف در عملیات بیت المقدس شرکت جست و شاهد پیروزی های سپاه اسلام بر جنود کفر ...
گفت وگوی داغ و جنجالی موافقان و مخالفان نکونام
تیم نیاز داره قهرمان بشه، یک وجهه ای ساخته بشه، چند بازیکن خوب اضافه بشن، تیم فوتبال خوب بازی کنه. حرفی که فرهاد هم تو نشست بازی با سپاهان زد. تیمی که 9 ساله قهرمان نشده، هوادار نمیاد به خاطر بازی زیبا کردن بهش کردیت بده. میگه من بازی قشنگ نمی خوام من جام می خوام. پس اول نکونام و فرهاد باید جای پاشون رو با قهرمانی سفت کنن بعد برن دنبال بازی زیبا که اگر مثل ساپینتو خوشگل بازی کردن و جام نگرفتن ...
روایتی که نباید خانواده های شهدا می شنیدند
.... من در مسیر برگشت وقتی با غلامعلی بودم، بهش گفتم: حاج غلامعلی! تو رو خدا دیگه اینجوری روایتگری نکن! او هم گفت: بچه! چرا اصرار کردی من خاطره بگم. من اینجا اومدم حالم عوض شد. انگار همه آنچه دیده بودم مثل یک فیلم جلوی چشمم آمد و بیان کردم. حاج غلامعلی رضایی بعد از مجروحیت در دی ماه سال 1365 تا پایان جنگ در کسوت فرماندهی در جبهه حضور داشت و سرانجام این جانباز 70 درصد روز 19 اسفند 1402 بعد از سال ها حسرت شهادت به آرزویش رسید. منبع: فارس انتهای پیام/ 134 ...
ماجرای دیدار حسین و منیژه پس از 18 سال
(علی) که در زمان رفتن پدرش چندماهه بود، چشم انتظار او بودند. منیژه لشگری در کتاب خاطراتش درباره آن روزهای سخت می نویسد: بعد از قبول قطعنامه در سال 1367، زمزمه آمدن اسیران همه جا پیچید. خانواده روادگر همسایه طبقه اول ما بودند. آقای روادگر اسیر بود. او از طرف صلیب سرخ ثبت نام شده بود و به همسر و بچه هایش نامه می نوشت. تابستان سال 1369 تابستان گرمی بود. از نیروی هوایی آمدند و ساختمان، ورودی ...
وعده شهادت در رکاب امام حسین (ع) را در خواب دیده بود
زمین افتادم و پا های امام را بوسیدم و اشکم جاری شد. به امام گفتم: می خواهم پاسدار تو باشم. امام دست به شانه ام زد و گفت: تو پاسدار اسلام باش. امام از او پرسید: همسر و فرزند داری؟ گفت: من یک پسر دارم به نام عمار. امام خمینی (ره) همان موقع لقب ابوعمار را به ایشان داد. دوازدهم بهمن 57 که امام وارد ایران شدند ابوعمار همراه امام به ایران آمد. هفته بعد هم امام ایشان را به فرانسه فرستاد تا همسر و فرزندان ...
هشت سکانس که باید به آن بخندیم اما گریه دارد!
... تعجب بامشاد از قیمت 80هزار تومانی سکه کدام سریال؟ نقطه چین چه سالی پخش شد؟ 1383 مجموعه نقطه چین هم از آن سریال هایی است که دیدنش همه را شگفت زده می کند. بامشاد با بازی رضا شفیعی جم، شکم برآمده، نوع حرف زدن جالب، لباس های رنگ و وارنگ و گل گلی های عجیب و ... بعد از سال ها در یاد همه مانده است. در یکی از قسمت های نقطه چین، بامشاد در حال صحبت با همسرش یعنی سحر ...
هیچ کس جای دیگری را نمی گیرد | گفت وگو با سلمان فرخنده، بازیگر سریال گناه فرشته
به گزارش شهرآرانیوز ، سلمان فرخنده را بینندگان به واسطه اجرا، بازی ها، قلم و شباهتش به زنده یاد خسرو شکیبایی می شناسند و حتی برخی هنوز هم او را به اشتباه به جای پوریا شکیبایی، پسر زنده یاد شکیبایی، می شناسند. این هنرمند در این سال ها نقش های بسیاری بازی کرده است. او دانش آموخته رشته ادبیات نمایشی است و سریال آسپرین به کارگردانی فرهاد نجفی اولین بازی او در شبکه نمایش خانگی بود. فرخنده برای دومین ...
آیا می توانیم میراث والدگری پدر و مادرهایمان را فراموش کنیم و والدین بهتری شویم؟
...: تو نمی خوای کاری رو که من انجام می دم انجام بدی، چون من انجامش می دم. اما تو نمی خوای ازش بگذری، باز چون من انجامش می دم. در هر دو صورت من دارم تو رو کنترل می کنم . از جهتی حق با اوست: والدین ما، مرده یا زنده، ناگزیر در تصمیمات ما تأثیر دارند. اما شاید کلید رهایی از این احساس اسارت در نحوۀ تأمل ما بر دوران کودکی مان نهفته باشد، اینکه به جای مقصردانستن والدین خود با آن ها همدلی کنیم ...
داستان ورود نوبر وکلا به مجلس
.... بعد مبلغش را ببخشید. گفتم: خیر، اگر از من اجاره می خواهید همان سالی یک تومان است که 10 ساله اش 10 تومان می شود. پس از صحبت زیاد برخاسته رفتند . شیخ باقر در جلسات مجلس، خودرأی و مستبدانه رفتار کرده و به همین واسطه با دیگر نمایندگان دچار مشکل می شود و بارها دچار درگیری شده و از مجلس، قهراً خارج می شود 27 ذیحجه 1324- برف هنوز می بارد ولی خیلی ملایم و هوا بی اندازه خوش است. عصر رفتم ...