سایر منابع:
سایر خبرها
خوابی که تعبیر شد/ عبدالله را در میان پیکر 700 شهید شناختند
او اسیر شده، در حالی که برادرم کیف عبدالله را حاوی وسایلی چون دفترچه، ساعت مچی، خودکار و سربند یادگاری دایی اش، با دو نسخه بیمارستان کردستان مریوان بود با خود آورد. قطره ای اشک بر نی نی دو چشمان این خواهر و مادر صبور شهیدان زعفرانی و اپرناک موجبی بغضی بر گلویم شد تا اجازه دهم چند ثانیه ای حاج خانم را تصوری بر قرار گرفتن کنار فرزندش ببرد و سکوت اختیار کنم. آن زمان در ذهنم بدلیل ...
فرهنگ در رسانه
درست شبیه باران است و همان طور که باران باعث تمیزی طبیعت می شود گریه کردن هم روح و فکر ما را تمیز می کند... اما خب، به نظر می رسد در نمود بیرونی هنرتان یا تاثیرات اجتماعی کارهای تان بیشتر طرفدار شادی و خنده باشید... نه، واقعا این طور نیست. شادی یک احساس است و نشان می دهد که یک نفر واقعا همان احساس را در درونش دارد. این را نمی توان به عنوان یک نسخه تجویز کرد. نمی توان به همه ...
یک قصه، یک زندگی؛ دختر آبادانی
......نه!...به گمانم دچار حس و حالی شده بودم که می توانست زمینه ای مثل دوری از خانواده داشته باشد. برایم پذیرفتنی نبود که با چند ارتباطِ کاری و چند نگاهِ معصومانه و یک قاچ هندوانه می شود به کسی دل بست. تلاش کردم خودم را مشغول کنم و به دختر پرستار فکر نکنم...اما نمی شد. شب، خوابم نمی برد. نماز صبح را هم خواندم و خوابیدم. روزش نتوانستم از بستر برخیزم. انگار کوهی عظیم روی بدنم افتاده بود. ...
ماجرای تماس تلفنی اشرف با شهید قرنی/وقتی شهید قرنی مقام آمریکایی را به جنوب تهران برد
. بیژن یک دخترخاله داشت که در رباط کریم درس می خواند و خواهر من در آنجا معلم ورزش بود. زمانی که پی به رابطه من و بیژن بردند این باعث شد که رفت و آمدها خیلی زیاد شود. به طوری که من دیگر یکی از اعضای خانواده آنها شده بودم و شوکت خانم (خواهر شهید قرنی) مرا خیلی دوست داشت. این رابطه به گونه ای شده بود که دیگر مانند یک فامیل برای آنها شده بودم. آخر هفته ها دور هم جمع می شدیم و گاهی اوقات تیمسار هم به ...
خاطرات خواندنی از زندگی شخصی شهید شاه آبادی
خانوادگی انجام دادند . در همان ابتدا به من گفتند که مادر ناتوانی دارند و دوست دارند خودشان مستخدم مادرشان باشند و به ایشان خدمت کنند. حرف های ایشان از همان اول به دل من نشست و همین کافی بود تا با همه تصمیمات ایشان موافق باشم و ایشان را همراهی نمایم. این علاقه باعث شده بود به چیز دیگری توجه نکنم و برای برآوردن انتظارات ایشان کمر همت ببندم . خانواده همسر خانواده ایشان خیلی ...
اینجا همه برای فرزندت مادری می کنند
چگونه می توان به اعتکاف آمد؟! از آنها سراغ مادرانی را می گرفتم که فرزندشان در مهدکودک مسجد حضور داشت، منصوره تقوایی یکی از آنها بود. وقتی سر صحبت را با این خانم باز کردم، گفت: بزرگترین حُسن اینجا همین مهدکودکش است و گرنه ما نمی توانستیم به اعتکاف بیاییم بچه هایی هم که به مهد نمی روند داخل مسجد خیلی راحت بازی می کنند (سفال و نقاشی). وی اظهار داشت: در نظر گرفتن مهد برای معتکفان ایده ای ...
پدر کارگردان به روایتِ پسر روحانی اش!
به گزارش قدس آنلاین، تعریف هر دو پسر فرج الله سلحشور را زیاد شنیده بودم؛ یک کارگردان موفق ایرانی که هر دو پسرش طلبه هستند؛ یکی سال ها در مناطق محروم شرق کشور مشغول تبلیغ و فعالیت جهادی بوده و دیگری در قم سخت مشغول درس خواندن! این خانواده تفاوت زیادی با آنچه از سایر اعضای خانواده هنر سینمای کشور دیده ایم دارند. با هماهنگی چند نفر از دوستان شماره تماس پسر کوچک تر مرحوم سلحشور را گرفتم و ...
فرهنگ در رسانه
اندازه برون گرا ندارم. پس آنچه بر پرده یا صحنه از خودم به عنوان بازیگر می بینم با من واقعی، کاملا متفاوت است. در عین حال اصلا حتی هنوز نمی دانم که بازیگر خوبی هستم یا نه. فقط تلاش می کنم آنچه به من سپرده شده، با تمام توان انجام دهم و به دلیل سال ها تجربه ام در حرفه منشی صحنه، هنگام بازی دقت زیادی در بازیگری دارم و نکات اشتباه خیلی سریع برای من جلب توجه می کند. آیا الگویی برای رسیدن به ...
کاروان اعتکاف به سرمنزل آخر رسید/ وداع در اعتکاف؛ اتصال دوباره با باری تعالی
برنامه معنوی که ثواب بسیاری نیز دارد شرکت می کنم . وی که خود را خانم جعفری معرفی کرد، در پاسخ به این سوالم که گفتم مادرم شما با این سن با زانوی درد روزه داری برایت سخت نیست؟ گفت نه اتفاقا روزه که هستم درد زانویم کمتر است یا اینجا که میایم اصلا درد زانو برایم رنج آور نیست و فراموشش می کنم . وی ادامه داد: از موقع ساخت این مسجد من همسایه همین مسجد بودم فقط خدا بهم توان بده همه ...
نگاهی گذرا به صنایع دستی و سوغات شهر نراق
دوشکی را پهلوی هم می گذاشتند و به صورت جفت نخ می پیچیدند و گنداله درست می کردند و کار پشم ریسی خاتمه می یافت. به عنوان مثال این کار توسط خانواده های مرحومان سید حسن و سید حسین و سید محمود میرسلطانی فرزندان سید ابراهیم و مرحومه عصمت جوادی فرزند رضا و دخترش خانم آغا جوادی فرزند سید جواد و دیگران که در این کار مهارت داشتند انجام می شد . مرحله بعد تبدیل گنداله به کلاف بود .این کار هم ...
دورریزهایی که ماکت می شوند
خریداری نشده است. گرچه حمیدرضا همه این وسایل را با علاقه درست می کرد اما در خانواده اش کسی نبود که او را تشویق به ادامه کار کند. خودش در این باره می گوید: من تنها عضو مجرد خانواده مان هستم و با پدرم زندگی می کنم، به همین خاطر خیلی از اوقات پدرم مخاطب کارهای هنری من است اما هیچ وقت از دیدن آنها ذوق نشان نمی داد و همیشه یک جمله می گفت برو فکر نان باش . با این حال دلسرد نمی شدم چون با ساخت ماکت و مجسمه ...
عشق به وطن، از فرهنگ تا سیاست
...> خانم بهار! در ابتدا و برای شروع بحث، برایمان از محیط خانوادگی که در آن به دنیا آمده اید بگویید. اینکه ملک الشعرا بهار در آن زمان مشغول چه کاری بود و مادرتان چه نقشی داشت؟ تفاوت سن من با برادر بزرگم 15 سال بود و با مهرداد که پیش از من بود 7 سال. در واقع من از نظر سنی با خواهرها و برادرهایم فرق داشتم. 4 خواهر بودیم و 2 برادر. برادر بزرگم؛ هوشنگ، دیپلمش را در آن زمان گرفته بود، به مدرسه ...