سایر منابع:
سایر خبرها
جزئیات تکان دهنده از محاکمه قاتل ستایش
. بعد از دقایقی که کنار جاده بودم یک ماشین ایستاد با او به نی ریز رفتم.آنجا آژانسی کرایه کرده و به سمت روستا رفتم. وی بیان کرد: کرایه آژانس 45 هزار تومان می شد اما من 32 هزار تومان بیشتر نداشتم. رفتم مابقی پول را از خانه پدرم بیاورم که یکی از افراد محل با همسرم آمد. مرا سوار کردند و خواستند که دنبال ستایش برویم. وقتی به مقابل منزلمان رسیدیم پلیس گفت به تو مظنون هستیم و مرا با خودشان ...
گفتند بیا در برنامه"خندوانه" مردم را بخندان؛ کو روحیه اش؟
. دیگر نمی دانند که نقشی به ما پیشنهاد نمی شود. فکر می کنید دلیلش چیست؟ واقعا نمی دانم. می خواهند دستمزد پانزده سال پیش را به ما بدهند که من معلوم است قبول نمی کنم. من برای چه باید دستمزد پانزده سال قبل را بگیرم و با تورم الان زندگی کنم؟ دلایل این بیکاری زیاد است. زمانی که وارد این حرفه شدید چقدر به جنبه شهرت در این حرفه توجه داشتید؟ من ده ساله بودم با ...
از بودن در کنار شهید عبدالله جماران تا شهادت مظلومانه شهید علی غفوری
.... شهید حاج عبدالله جماران در همسایگی ما خانه ای داشت محله فیض آباد سنندج . حاج عبدالله مرد مبارزی بود و مردم سنندج به خاطر مبارزات بی امان این شخصیت والا بر علیه رژیم پهلوی، احترام ویژه ای برای ایشان قائل بودند. حاج عبدالله طی سال های متمادی زندان های پهلوی را تجربه کرده بود و شکنجه های وحشیانه عمال رژیم را به جان خریده بود، به طوریکه شکنجه گران رژیم پهلوی ناخون های دست حاج عبدالله را ...
گفت وگو با مادری که قاتل فرزندش را با شرط ترک اعتیاد بخشید
تهران نیز او را از جنبه عمومی جرم به یک سال حبس تعزیری و دو سال کار در خانه سالمندان به نحوی که هفته ای سه نفر را استحمام کند، محکوم کرده است؛ تلاش مادر مقتول برای نجات قاتل فرزندش نتیجه داد؛ حالا او سبکبال شده است و هر شب وقتی به تصویر بزرگ پسرش روی دیوار اتاق خیره می ماند، با یک امید به خواب می رود: ای کاش تنها یک شب، امیرم به خوابم بیاید. شما چگونه از حادثه با خبر شدید؟ پسرم ...
دردسرهای تلگرامی برای دختر و پسرجوان
. موضوع را به او گفتم و دیگر به تلفن هایش پاسخ ندادم. یک هفته ای زنگ زد و پیام داد، اما هیچ عکس العملی نشان ندادم. بعد پیامی فرستاد و تهدیدم کرد. من تهدید را جدی نگرفتم. فکر کردم می خواهد مرا مجبور کند که به تماس هایش پاسخ بدهم. چطور دستگیر شدی؟ یک روز در خانه بودم که ماموران به آنجا آمدند و دستگیرم کردند. وقتی از اتهامم مطلع شدم، شوکه شده بودم. چطور ممکن بود او چنین ادعایی را مطرح ...
عامل جنایت گلابدره پای میز محاکمه
مرگ خانواده ام نقش داشته باشد. اعتراف به جنایت در ادامه مهدی دستگیر شد و پس از سه روز سکوت به قتل اعتراف کرد و گفت: مینا زن مهربانی بود. چند سالی با این خانواده رفت و آمد داشتیم تا این که وسوسه شدم مینا را فریب دهم. روز حادثه به خانه مینا رفتم. همسرش به محل کارش رفته بود و قصد داشت ظرف ها را بشوید. به او گفتم با همسرم دعوا کردم و نمی دانم باید چه کاری انجام دهم. از او خواستم با ...
انتقام مستاجر 90 ساله از صاحبخانه
...: صبح از خانه بیرون رفته بودم که یکی از همسایه ها تماس گرفت و از من خواست خودم را با عجله به خانه برسانم، بلافاصله به خانه برگشتم و متوجه شدم مستأجرم که 26 سال با ما زندگی می کرد سرانجام تهدیداتش را عملی کرده و با آتش کشیدن خانه و شلیک به همسرم از ما انتقام گرفته است. وی در ادامه گفت: چندین بار برایمان مزاحمت ایجاده کرده و کار به شکایت کشیده شده بود ما هم حکم تخلیه گرفته بودیم. قرار ...
جنایت خونین پس از جشن عروسی در سعادت آباد
علت ورود جسم تیز به ناحیه چپ سینه و جراحت شدید به ناحیه قلبش جان باخته است. همسر مقتول که طی تماس تلفنی با مرکز فوریت های پلیسی 110 کشته شدن همسرش به نام کاظم 50 ساله را به پلیس اطلاع داده بود، پس از حضور در اداره دهم پلیس آگاهی ضمن معرفی پسرعمه همسرش به نام محمدهادی 48 ساله به عنوان عامل جنایت به کارآگاهان گفت: پسرعمه همسرم، محمدهادی از حدود 10 شب قبل از جنایت به عنوان میهمان به خانه ...
وقتی سر زده وارد خانه ام شدم اتاق خواب بهم ریخته بود / شوهرم خیانتکار بود در حالی که پدر شوهرم به من سوء ...
به گزارش پیک نکا ، زن 26 ساله در حالی که عنوان می کرد خیانت همسرم و دخالت های بیجای خانواده اش موجب شد تا امروز حکم طلاق را از دادگاه دریافت کنم، به کارشناس اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: از این که در یکی از رشته های دانشگاهی زیرمجموعه علوم پزشکی پذیرفته شده بودم، از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم .در حالی که 2 سال دیگر به پایان تحصیلاتم باقی مانده بود روزی مادرم مرا بوسید و گفت: خانواده ای اصل ...
ماجرای پرونده 2 مادر برای یک دختر
مان آمدند و ما را از هم جدا کردند در حالی که من باردار بودم. پدرم از سر لجاجت برای اینکه به ما فرصت ادامه زندگی مشترک ندهد تصمیم گرفت به زور و اصرار مرا برای ادامه تحصیل به انگلستان بفرستد و رضا هم خانواده اش را وادار کرد که او را به خارج از کشور بفرستند. پیش از آنکه راهی این سفر شویم فرزندم تازه به دنیا آمده بود. به پیشنهاد رضا تصمیم گرفتیم او را به خانواده مطمئنی بسپاریم تا پس از سال ...
فرهنگ جالب و متفاوت خواب ژاپنی
بسیار جالب و حائز اهمیت است. هنر خوابیدن یا بهتر بگوییم، نخوابیدن ژاپنی ها! اولین بار وقتی در اواخر دهه 80 میلادی به ژاپن رفتم، با آن قضیه آشنا شدم. ژاپن در آن دوران در اوج اقتصاد حبابی خود قرار داشت؛ اصطلاحی به معنای رشد عجیب در حوزه اقتصاد. سبک زندگی مردم بسیار ماشین وار بود؛ انگار همه بی قرار هستند. مردم اوقات فراغت خود را با قرارهای کاری و تفریحی پر می کردند و ...
اندر احوالات آقای همسایه
کفش و لباس از داخل یک خانه مسکونی که در آن باز بود، چندبسته ماکارونی از یک فروشگاه و یک کیف زنانه سرقت کردم و در حال عبور از کنار یک خودرو بودم که در آن باز بود اصلا مالک خودرو را ندیدم و تصمیم داشتم وسایل داخل خودرو را نیز سرقت کنم که دستگیر شدم. همسر آقای همسایه آهی کشید و افزود: به مواد مخدر معتاد هستم و سه بچه دارم. چند سال قبل در پی یک عشق و عاشقی خیابانی خاطر خواه پسری شدم و به خاطر ...
"سمیه" قربانی هوس بازی همسر قاتل/ تلخ ترین سکانس 25 سال زندگی
گذاشتن قطعات پازل خودکشی شبانه این زن، نقاط مبهمی وجود داشت که کارآگاهان جنایی پلیس میامی با پیگیری دقیق و سریع آنها به راز این پرونده پی بردند. همسر متوفی در گفت و گو با افسر پرونده: 25 سال قبل با هم ازدواج کردیم و او شد همه کس و کار من. سال های سخت زندگی را با هم گذراندیم و به کمک هم پسر و دخترم را بزرگ و بزرگتر کردیم. تا اینکه... "سمیه" بیمار ...
ماجراهای محمود احمدی نژاد/بازخوانی افشاگری های اصولگرایان علیه رئیس دولت های نهم و دهم
: سال 91 که مسائل تحریم شدت گرفت از اسفند 91 بنده به زور خود را در [ستاد] تدابیر ویژه دولت جای دادم چرا که رئیس دولت موافقت نمی کرد که بنده عضو ستاد تدابیر شوم اما از کانال دیگری خود را وارد این ستاد کردم چون با مسائل بهداشتی و دارو سرو کار داشت. او ادامه می دهد: وقتی وارد ستاد تدابیر ویژه دولت شدم دیدم که وضع ارز به شدت وخیم است بنابراین به دوستانم گفتم به شدت به دنبال ارز برای تامین دارو باشید چرا ...
قتل به خاطر پیامک ناموسی
پلیس آبان سال گذشته جسد مردی را پیدا کرد که با ضربه چاقو به قتل رسیده بود. با اعزام مأموران به محل و آغاز تحقیقات مرد جوانی که از محل نزاع فرار کرده بود جزئیات را توضیح داد و گفت: دو برادر به نام های شاهین و آرشام، من و مقتول را که کیوان نام دارد به محل کشاندند و کیوان را به قتل رساندند اما من موفق به فرار شدم. وقتی مأموران مردان جوان را بازداشت کردند آنها اتهام قتل را قبول کردند و جزئیات را شرح ...
چهل و هفت رونین
؟ حالا دیگر کارت به جایی رسیده که به من پند و اندرز هم می دهی؟ که چنین اجازه ای به تو داده است؟... اگر طرز زندگی مرا نمی پسندی تنها یک چاره داری و آن جدا شدن از من است! زن بیچاره گریه سر داد و گفت: پوزش می خواهم! مرا ببخشید! - حالا دیگر اشکت هم سرازیر شده است! من دیگر از نق نق تو به تنگ آمده ام. از تو سیر شده ام. تو پیرزنی بیش نیستی و من دلم همسری جوان و زیبا می خواهد. باید از همدیگر جدا ...
یادداشت های من از سفر گرجستان
، دیوارهای بسیار قدیمی دارد که گفتند مدتی قبل در تعمیر اینجا آشکار شده و به خاطر آنها کار متوقف شده است. سردر حمام عباسی هم در حال تعمیر بود. از کنار حمام ها و همان رودک، بالا رفتیم و از پشت مسجد بالای کوه رفتیم که خانه ها و مسجد هست. مسجد الجمعه نام آن بود، نامی که ایرانی ها برای مسجد جامع بکار می برند. برخی از قسمت ها بازسازی شده است. داخل شبستان، مسجد دو بخش می شد. سمت راست منبری ایرانی هست و سمت ...
درس بخشش درجاده روشن زندگی
آسیب دیده بودم و به گفته پزشک معالج به دلیل قطع نخاع گردنی دیگر نمی توانستم راه بروم و دست هایم را حرکت بدهم و 90 درصد معلولیت پیدا کرده بودم. قدرت بلع غذا را نیز از دست داده بودم و باید به زندگی نباتی عادت می کردم. 4 سال بدون هیچ حرکتی در خانه بودم و همسرم از من پرستاری می کرد. در این مدت تنها با کمک نی غذا می خوردم و وزن زیادی را از دست داده بودم. از اینکه نمی توانستم دخترم ساناز را در آغوش بگیرم ...
هنرپیشه ای که از شهدا کسب اجازه کرد
خانه میثم و هنگامی که پایم به گلدان خورده و در حال جمع کردن خاک آن بودم، منولوگ و درددلی با پدر شهیدم انجام دادم که خاله طوبی می شنید و آن دیالوگ مهم را گفت. این بخش بعدا به کار اضافه شد و من آن را دوست داشتم. اصولا بازیگر باید نقش و دیالوگی را که در اختیار دارد با تعامل با کارگردان از آن خود کند و در قالب کاراکتری که در اختیار دارد، نقش را برای بیننده ملموس کند. من هم تمام تلاشم را کردم به ...
ایران در حلقه کاشی ها
، میدان ها، فلکه ها و پارک ها اقدامات خوبی صورت گرفته اما کاشان ظرفیت زیباتر شدن را به عنوان شهر توریستی دارد. فاطمه – دانشجو: کاشان به لحاظ تفریحی چه برای بانوان و چه آقایان مشکل دارد و واقعاً ما از نبود مکان های تفریحی در مضیقه هستیم. اصلاً یک سؤال هست که بیشتر جوان های کاشانی از خودشان می پرسند که کاشان کجا را برای تفریح دارد؟ خانم کیایی – آرایشگر: فضای سبز کاشان کم است و محلی برای ...
این درجه مرا یاد زحماتی که برای این کشور کشیدم، می اندازد و به یاد عشقی که به وطن و ملتم داشتم.
اتفاق تو را از آرزوهایت دور کند. کم کم او به زندگی برگشت و روزی که از بیمارستان مرخص شد، گفت حالا می خواهم پزشک شوم و برایم دعا کن. گذشت تا چند سال قبل که در بیمارستان مشغول کار بودم. کسی آمد و گفت آقای دکتری با تو کار دارد. برای دیدنش که رفتم، او را شناختم و از احوالش که جویا شدم، گفت جراح مغز و اعصاب شدم و مقاله ای نوشتم که پروفسوری از فرانسه بابتش برایم دعوتنامه ای نوشته است. او حالا ...
قتل مرد نقاش به خاطر پیامک سیاه
به گزارش جام جم ، رسیدگی به این پرونده از چهارم آبان سال گذشته و همزمان با قتل پسر جوانی در قرچک ورامین در دستور کار پلیس قرار گرفت. ماموران در تحقیقات متوجه شدند، مقتول به نام سهیل با 17 ضربه چاقو به قتل رسیده است. در ادامه ردپای دو برادر به نام شاهین و هومن در این پرونده به دست آمد و آنها دستگیر شدند. متهمان در بازجویی با اعتراف به قتل عنوان کردند، سهیل و دوستش مهدی با زن برادر ما ...
جنایت تلخ پس از پیامک های ناشناس/دو برادر در دادگاه کیفری محاکمه شدند
پیامک فردی به من گفت که همین الان به خانه برادرت برو و ببین که روی پشت بام یک کبوتر است. من متوجه نشدم. با این حال به خانه برادرم رفتم و پشت بام را نگاه کردم. ولی خبری از کبوتر نبود. می خواستم به خانه برادرم بروم و دستانم را بشویم که زن برادرم مخالفت کرد و گفت دوستانش در خانه هستند. من هم به خانه مان برگشتم؛ اما باز هم همان فرد ناشناس به من پیامک زد و گفت که تو چقدر به این موضوع بی اهمیت ...
اعدام در ملأعام برای قاتل ستایش نی ریزی
...> قاضی پرسید: بعد از قتل چکار کردی؟ متهم گفت: بعد از آن به خانه برگشتم و دوباره سوار موتور شدم و به آباده رفتم. گوشواره را با خود به همراه داشتم، برای همین به اولین طلافروشی رفتم اما چون فاکتوری نداشتم، طلافروش طلاهایم را نخرید. در خیابان قدم می زدم که یکی از اعضای شورای محل را دیدم اما او هم مرد طلافروش را نمی شناخت. دوباره به همان طلافروشی رفتم. زن جوانی آنجا خانواده مرا شناخت اما من شناختی از وی ...
خاطرات یک آمریکایی از "شستشوی مغزی" جنگ!
...، روزی نبود که به ویتنام فکر نکنم. صبح ها که از خواب پا می شدم، خیس عرق بودم. گاهی اوقات نصف شب از خواب بیدار می شدم چون فکر می کردم که ویت کُنگ در حال کمین کردن در اطراف خانه هستند. وقتی آمریکا بودم مدام به آن خاطرات فکر می کردم... تنها راهی که می توانستم از آن خاطرات رهایی یابم این بود که از شرایط عادی خودم خارج شوم. کلارک در سال 2007 تصمیمش را نهایی کرد. او به همان کوهی برگشت که ...
برلن، کوچه ای با آوازه جهانی مطلب ویژه
آغاز کردم به اصفهان و شیراز رفتم و الان نیز قصد دارم سفری به شمال ایران داشته باشم.در سفر قبلی با این دو کوچه آشنا شدم و به دلیل نزدیکی این مکان به هتل به اینجا مراجعه کردیم.اینجا مغازه های خوب و ارزان و مناسبی جهت خرید دارد و به نظرم جای خوبی برای گشت و گذار و پیاده روی با خانواده است.علاوه بر اینکه اجناس ارزانی دارد،به مراکز خرید فردوسی و بهارستان نیز نزدیک است و به همین خاطر مسافت طولانی برای ...
محمود دولت آبادی: شاهد تاریخی شکنجه ام
روزنامه شهروند - یاسر نوروزی: از بنی آدم چه خبر؟ خوب می فروشد. اما اگر تازه ترین کتاب محمود دولت آبادی همچنان در صدر فهرست پرفروش هاست پس دلیل این گفته های حاکی از خشم کجاست؟ نویسنده کلیدر روز گذشته در حالی به پرسش های خبرنگار ایلنا پاسخ می دهد که خمشگین تر از قبل است. خبرنگار درباره مجموعه داستان بنی آدم پرسیده، نویسنده از شکنجه و قتل و جوان مرگی و زودپیری سخن می گوید؛ هرچند که بی ربط هم نیست ...
نمی خواستم با یک چهره معروف ازدواج کنم
.... حتی آشپزی هم کرده ام. به نظرم اگر قواعد هر کار را رعایت کنید آن کار درست پیش خواهد رفت. هیچ گاه کسی به من اشاره نکرد و نگفت که این شخص همان کسی است که آشپزی درس می داد یا مسابقه آشپزی اجرا می کرد؛ در حالی که بیشتر از پنج سال این کار را در شبکه های پنج و سه انجام می دادم و حداقل خانم های خانه دار بالای 40 سال من را می شناختند؛ ولی تا به امروز هیچ کس چنینی حرفی به من نزده است یا کسانی که ...
اراده ای که بر بی پولی غلبه کرد
مهمان را درست می گفتم. آن وقت مادر می خندید و نوک بینی مرا می بوسید. می دانم که پدرم مرا دوست دارد چون تا وقتی که پیش ماست سعی می کند به من کمک کند. اوایل نمی خواست باور کند که فرزندی نابینا دارد و تا چند سال پیش توانایی های فرزند نابینایش را باور نداشت. یادم می آید یک بار او تابلویی از سفر آورده بود ساعت دیواری را برداشت تابلو را جای ساعت به دیوار زد و ساعت را به دیوار دیگری ...
جنایت هولناک 3 مرد در خانه زن شوهردار
به گزارش جام نیوز به نقل از همشهری، شامگاه شنبه، به قاضی سیدجواد حسینی، بازپرس جنایی مشهد خبر رسید جنایت هولناکی در خانه ای ویلایی در یکی از محله های خیابان حر41 رخ داده و در جریان آن مادر و دختری به قتل رسیده اند. با حضور قاضی جنایی و کارآگاهان اداره آگاهی در محل حادثه، تحقیقات آغاز و مشخص شد که زن جوان بر اثر اصابت ضربات جسمی سخت به سرش و دختربچه 3 ساله اش به نام نجمه به خاطر جراحاتی ...