سایر منابع:
سایر خبرها
ساواک و حزب بعث در دستگیری پدر همدست بودند
نداشتم و حالا یک جوان 18 ساله بودم. یادم است از ساعت 8 شب تا 3 نیمه شب همراه پدرم بودم، ولی ایشان نمی دانستند من پسرشان هستم! پدرم بعد از ظهر وارد فرودگاه مهرآباد شدند. در آنجا تشریفات انجام شد و ساعت 3 بعد از نیمه شب به خانه آمدند. برادرم را شناختند، ولی مرا نشناختند. حدود 10 دقیقه با ما بودند و بعد برای شرکت در جلسه ای رفتند. می دانستیم با آمدن حاج آقا قرار نیست ایشان همیشه در کنار ما باشند و به ما ...
اعتراف 2 برادرخوانده به قتل عام خانوادگی
متهمان ادامه دارد و آنها روز یکشنبه صحنه قتل را بازسازی می کنند. وی ادامه داد: سند خانه آمنه در حالی که اثر خون در آن وجود داشت کشف شده است. در همین حال، افشین 20 ساله بازجویی و قتل عمدی مادرش و ایراد جراحت با تبر و سرقت سند به وی تفهیم شد. حمزه 21 ساله هم متهم به دو فقره قتل کودکان و جرح با چاقو است. دو متهم دیگر پرونده نیز متهم به معاونت در سه فقره قتل هستند. بازپرس جنایی مشهد خاطر نشان کرد: به این پرونده به صورت ویژه رسیدگی می شود و پرونده پس از تکمیل تحقیقات با صدور قرار جلب به دادرسی و کیفرخواست به دادگاه کیفری استان خراسان رضوی ارسال خواهد شد. ...
نظر امام درباره حجاب از زبان تنها محافظ زن ایشان
(ره) حیرت انگیز بود، نظم در خواندن روزنامه، نظم در دیدارها، نظم در خواندن نامه ها و حتی نظم در تجدید وضو. حتی تجدید وضوی امام(ره) نظم خاصی داشت، یک روز در ساختمان روبه روی بیت امام(ره) مشغول پیاده کردن نوار بودم که ناگهان یادم آمد باید بروم، چون وقت تجدید وضوی حضرت امام(ره) بود، فکر کردم باید دستشویی را سرکشی کنم که تمیز و مرتب باشد. دوست نداشتم خانه ای که مسئولیتش با من بود، نامرتب به نظر آید ...
کت و شلوار سفید برای حجله سرخ شهادت
مسیر مبارزه با گروهک تروریستی پژاک به شهادت رسید. این قضیه برای ما خیلی تکان دهنده بود. وقتی خبر شهادتش رسید، مادرم خانه ما در تهران مهمان بود. ابتدا به دروغ گفته بودند که پایش گلوله خورده است. مادرم آرام و قرار نداشت و نصف شب به طرف اراک حرکت کردیم. در راه مادر مرتب ذکر می گفت و از خدا می خواست گلوله به پای مهدی خورده باشد نه سرش! چون آرزو داشت دامادی اش را ببیند و در آن شرایط فقط فکرش به این می ...
آزار و اذیت دختر 17 ساله، پایان دوستی خیابانی
...> دختر جوان ادامه داد: یکی از روزها سجاد با من تماس گرفت و مدعی شد که پدر و مادرش می خواهند عروس آینده شان را ببینند و به این بهانه مرا به خانه اش دعوت کرد. آن روز به خانه سجاد که در منطقه اعیان نشین تهران است، رفتم. خودش تنها بود با یک آبمیوه از من پذیرایی کرد و گفت بزودی پدر و مادرش می رسند. پس از نوشیدن آبمیوه بیهوش شدم و وقتی به خود آمدم متوجه شدم که سجاد مرا تسلیم نیت شوم خود کرده ...
مادربزرگ و دوقلوها چشم انتظار کمک خیرین+عکس
نمی کردم کارش به اینجا بکشد، اول معتاد شد و بعد هم به خاطر سرقت سر از زندان درآورد. وقتی فهمیدم معتاد شده خیلی تلاش کردم ترک کند، چندبار هم به کمپ رفت و پاک شد اما بی فایده بود، خواستم برایش زن بگیرم شاید زندگی اش سر و سامانی پیدا کند اما قبول نمی کرد تا اینکه یک روز به خانه آمد و حرف از دختری زد که از بخت بد ما مادر دوقلوها شد. دخترک اعتیاد داشت و مدام در خیابان ها گشت می ...
پروژه های بزرگ آمریکایی را رد کردم زیرا می خواهم در ایران کار کنم
اضافه شد، توضیح داد: زمان که دبیر جشنواره کن در نشست خبری اسامی فیلم ها را اعلام کرد در سخنانی بیان کرد که ممکن است طی چند روز آینده نام چند فیلم به لیست اضافه شود. همین مساله سبب شد تا ما 2 روز بعد فیلم را با نسخه بهتری به جشنورزه ارسال کنیم که خوشبختانه هفته بعد فروشنده در لیست فیلم ها اعلام شد. این سینماگر افزود: به هر حال این اولین بار نیست که یک فیلم بعد از اعلام لیست اولیه فیلم ها به ...
پرونده ای برای مرگ فاطمه 5 ساله/واکنش مسئولان در این 11 روز چه بود؟
...، اما نمی دونم؛ چرا اینجا هستم. آنقدر عصبانی هستم که هر روز صبح می رم توی پارک و فقط راه می رم و راه می رم... پدرش هم حال و روز بدی داره. شوهرم بیماری دیابت داره و با این اوضاع شب و روز گریه می کنه و حال و حوصله هیچ کاری نداره. ( برای خواندن درد و دل های بیشتر این مادر داغدار و وضعیت زندگی آنها اینجا کلیک کنید) عزل شهردار و مسئول خدمات شهری ناحیه 4 منطقه 15 و رییس اداره فضای سبز منطقه ...
برادری که خواهرش را آزار جنسی می داد توسط همسرش کشته شد
: 859 روز است که متهم پسرم را کشته و من در این مدت، هر شب با لباس های او می خوابم یاد جنازه صادق افتاد که سرش با سنگ له شده بود: متهم دختر مرا دزدیده و برده بود خانه اش. ای کاش به جای صادق، خودم یا پدرش می رفتیم دنبالش تا خودمان کشته می شدیم. صادق مخالف ازدواج متهم با خواهرش بود، برای همین کشته شد. و نشست روی صندلی؛ در فاصله کوتاهی از او و همسرش، سحر، دختری که قبلا مدعی شده بود برادرش به ...
شکنجه سه زن توسط دزدهای خشن در فرمانیه
توانم به آرامش برسم. هر لحظه احساس می کنم کسی در خانه است. از آنجایی هم که آسم دارم، مرتب حالم بد می شود. بیچاره مادرم، مرتب باید من و خواهرم را آرام کند. * اولین بار بود که متهمان را می دیدی؟ بله. من بعد از دستگیری تا به حال آنها را ندیده بودم. حتی برای شناسایی شان هم به آگاهی نرفتم و این اولین بار بود که آنها را دیدم. برای همین حالم بد شد. * آن روز با مادر و ...
پدر هوسران، مادرم را به سمت رابطه های غیر اخلاقی برد / سرنوشت تلخ یک جوان
ام چیست واز طرفی می خواست یک شریک برای بساط دود و دمش پیدا کند وچه کسی بهتر از من بود . سعید افزود : سرتان را درد نیاورم، معتاد شدم واز چند وقت پیش عمویم دست به کار شد تا ترکم بدهد و با اصرارهایش من در یک مرکز ترک اعتیاد بستری شدم . دیروز مرخصی گرفتم و بیرون آمدم ودست به سرقت زدم. نمی دانم چرا بدنم مور مور می شد بروم و مواد بخرم . در حال فرار بودم که ماموران ...
لقب - بی رحم ترین جنایتکار دهه های اخیر - برای قاتل خانواده4نفره
بود هر چه با تلفن همراه پدر و مادرش تماس می گرفت جوابی نمی شنید تا اینکه در محل زندگی شان – ملارد - به پلیس مراجعه کرد و گفت:پدر و مادرم و دو برادر دو قلویم، همراه با مردی برای خرید ملک به بیجار رفته اند که قرار بود یک روز بعد برگردند اما هیچ خبری از آنها نیست.مأموران آگاهی ملارد تحقیقات را آغاز کردند و پس از دو روز اجساد اعضای این خانواده به صورت پراکنده در گندمزارهای شهرستان بیجار و درون گودالی ...
عاملان قتل فجیع مادر و دو کودک خردسال: کودکان وحشت زده می لرزیدند!
... من در روستا بودم که افشین تماس گرفت و تلفنی از من خواست به مشهد بیایم. او گفت با من کاری دارد ولی من سوال نکردم که چه کار داری؟ فکر کردم حتما برای من شغلی پیدا کرده است. بعد از ظهر شنبه (روز جنایت) در پارک منطقه قلعه خیابان او را دیدم که با احمد و سهراب (2 متهم دیگر پرونده) بودند. افشین گفت: برویم به خانه مادرم! من می خواهم با او صحبت کنم!! چگونه وارد منزل مادر افشین شدید؟ ...
روایت قیام 15 خرداد سال 42 از زبان یک شاهد عینی
دیگر روحانیون و دو روحانی پیشوا به نام آقای صانعی و محی الدین و حاج سید آقا احمدی خدمتشان بودیم و پای صحبت شان می نشستیم و نماز جماعت را میخواندیم شب بعد از نماز مغرب و عشا بر می گشتیم داخل زندان و بیشتر روزها کارمان همین بود. لازم است بگویم حاج ابوالفضل توکلی بینا همواره به حال زندانیان رسیدگی می کرد و از بیرون زندان مایحتاج آن ها را فراهم می نمود. بعد از چند روز دیگر ما را از آن جا بردند ...
اوضاع و احوال هنرمندان پیشکسوت
. وی درباره شرایط خود به ما توضیح می دهد : اکثر رفقای هنرمند من در سنینی هستند که دچار مشکل جسمی هستند و دولت باید پشت این ها بایستد. اگر حمایت دولت نسبت به هرمندان انجام شود ، قطعا او در شرایط سخت آرامش خاطر بیشتری دارد و دستش در برابر دیگران دراز نمی شود. چند روز پیش حالم بد بود و دکتر گفت باید بستری شوی. من حساب کردم اگر در بیمارستان بخوابم 15 میلیون باید پول بدهم ، چرا که بیمه اساسی برای ما ...
پرونده خبری رضا ضراب:از هدیه سیاره مشتری به همسر وپول ایران در "حریم سلطان" تا مخالفت با آزادی با وثیقه ...
در کار نبوده است. پلیس اسپانیا بعد از بازجویی های اولیه، متهم را با وثیقه آزاده کرده و زنان ساکن خانه را با فرزندانشان به محلی دیگر منتقل کرده است. فرزندان آقای ش بین نه ماه تا هفت سال سن دارند. یکی از همسایه های این عمارت بزرگ ده اتاق خوابه که به سبک عربی ساخته شده است می گوید که این زنان همراه با فرزندانشان هر روز با اتومبیل های اعیانی از خانه بیرون می آمدند و همیشه لباس های گران ...
آیا بیماری روانی والدین را به ارث می بریم؟
روحی خودش و نگرانی هایش در مورد من بسیار تعیین کننده بود. احساس ناتوانی و ناکامی او در جلوگیری از خودکشی پدرم و نگرانی های او در مورد احتمال ابتلای من به اختلال روانی شبیه پدرم کاملا واضح بود. او روز مرگ پدرم را تعریف به یاد می آورد؛ او به مدرسه آمد تا به من خبر بدهد و بخوبی چهره من را که نه ساله بودم و روی پاهایش نشسته بودم در خاطر دارد. برایم تعریف کرد که آن شب گریه می کردم و ...
گفت و گو با خداداد عزیزی؛ از پیشنهاد بازی در فیلم های رزمی تا رفاقت با هاشمی نسب
خیلی از بچه های محل را می دیدم. خجالت می کشیدم. برایم خیلی سخت بود. از مادر گرامی تان حرف زدید. با مادر چگونه رابطه ای داشتید؟ مادرم سال 69 از دنیا رفت. من 19 ساله بودم. هنوز به ابومسلم نرفته بودم. پدرم خیلی با فوتبال بازی کردن من مخالف بود. دم مسجد رضاییه با بچه ها قرار می گذاشتیم. با وانت به محله دیگری می رفتیم تا بازی کنیم. از ساعت 6 تا10 و 11 طول می کشید. این کار هر جمعه ...
فرزندشهیدمدافع حرم: سر می دهیم اما سنگر نه
، فرمانده تیپ فاطمیون بود؟ شنیدیم ایشان به خانه شما هم آمده بود بله، یک روز ظهر ماه رمضان شهید ابوحامد به منزل ما آمد درحالی که مادرم منزل نبود و من هم کلید نداشتم؛ جلو در منتظر ماندیم تا مادر بیاید. ایشان را در برخورد اول نشناختم. ایشان را به عنوان فرمانده در سوریه به ما معرفی کردند. اما من چون از شهادت پدر ناراحت بودم هر کسی خودش را فرمانده معرفی می کرد می گفتم: فرمانده زیاد است تا چه ...
انتشار یک نامه، که گلشیفته فراهانی قبل از ترک ایران نوشت
.... فکر می کنم امروز از پس این همه اتفاق و حرف، حرف های گلشیفته تازه تر از همان زمان چاپ شدن آن به نظر می رسد: نامه گلشیفته فراهانی پیش از ترک تهران: چه می شد اگر آن روز گرم تابستان عکس های من به دست داریوش مهرجویی نمی رسید. من از بزرگترین هدیه عمرم محروم می شدم. آری زندگی چون سوزن بان، ایستگاه های مسیر قطار مرا عوض کرد... من در باغ های گلابی و سیب غرق شدم و چون دختری سحر شده ...
پیدا شدن بقایای جسد فاطمه در آبنمای پارک/ خودکشی خواننده معروف/ شلیک به مدیر کل سازمان جنگل ها
...> در حال حاضر با انتقال مدیرکل سازمان جنگلها به بیمارستانی دیگر تلاش برای نجات جان او ادامه دارد. قتل کارمند بانک توسط مرد بدهکار مرد جوان که قرار بود پول کارمند بانک را به او بازگرداند وقتی نتوانست پول را پس دهد، دختر 28 ساله را به قتل رسانده و جسدش را در بیابان های اطراف شهریار رها کرد. سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ با ...
نمی توان با ممنوع التصویری کسی را محدود کرد
...> طبیعتا یک سری خاطرات است و بعدا هم مطالعه کردم. مجری: شما چند فرزند دارید؟ 4 تا، 2 پسر و 2 دختر مجری: از حال و هوای سال 68 بگویید. از روزهایی که الآن سپری می کنیم و روزهای پر اضطرابی برای همه ملت ایران بود، برای بیت امام چگونه بود؟ فکر می کنم اوایل خرداد بود که امام متوجه یک خونریزی داخلی شده بودند. دکترها آزمایش هایی گرفتند. روز دوم خرداد امام را برای عمل ...
تنهایی؛ از اختیار تا اجبار
ناگهان همه شروع می کنند به گفتن اینکه چرا ازدواج نمی کنی یا نکند برای همیشه مجرد باقی بمانی! در کنار شخصی بودن مساله ازدواج یا تجرد، باید گفت: مجرد بودن به خودی خود بد نیست. فارغ از اهمیت پیدا کردن زوج مناسب و درک مفهوم عشق و ازدواج که در همه سنن الهی و دینی بر آن تاکید شده، گاهی اوقات شرایط زندگی و موقعیت های مختلف فرد را در شرایطی قرار می دهد که به هر دلیلی نمی تواند ازدواج کند. در این شرایط دو ...
حال و هوای حرم امام خمینی(ره) در آستانه مراسم سالگرد ارتحال
. نگاهش می کنم؛ موهای کم پشت سفید و محاسن سفیدش دوست داشتنی است. دوست ندارد نامش را بگوید انگار به امام که می رسند، نام شان را فراموش می کنند: ما فوت امام(ره) را 7 صبح از رادیو شنیدیم و همه از پا افتادیم. هنوز هم انگار با یادآوری آن روز غمگین می شود: اینجا آن زمان گندمزار بود. حرف کوشک نصرت قم هم بود و اینکه شاید امام را آنجا به خاک بسپارند. وقتی قرار شد امام در این محل دفن شود، دور تا دور اینجا را با ...
آنچه سیدحسن خمینی در برنامه زنده ی صداوسیما گفت
امام هستید متوجه این علم است. طبیعتا یک سری خاطرات است و بعدا هم مطالعه کردم. مجری: شما چند فرزند دارید؟ 4 تا، 2 پسر و 2 دختر مجری: از حال و هوای سال 68 بگویید. از روزهایی که الآن سپری می کنیم و روزهای پر اضطرابی برای همه ملت ایران بود، برای بیت امام چگونه بود؟ فکر می کنم اوایل خرداد بود که امام متوجه یک خونریزی داخلی شده بودند. دکترها آزمایش ...
دادگاه مرد شکاکی که همسرش را کشته - وقتی فرزندان می بخشند و والدین نمی بخشند
جایگاه حاضر شد و اتهام قتل را قبول کرد و گفت: وقتی با همسرم درگیر شدم خیلی حالم بد بود، اصلا کارهایم دست خودم نبود. می دانست من خیلی عصبی هستم و به او هم شک کرده ام بااین حال وقتی از او سؤال می پرسیدم جواب سربالا می داد. به همین خاطر هم کنترل خودم را از دست دادم و اصلا نفهمیدم چه می کنم. یک لحظه به خودم آمدم و دیدم همسرم را به قتل رسانده ام و جسدش وسط خانه افتاده است. من از او سه فرزند ...
طعمه قرار دادن دختر جوان برای اخاذی از مردان هوسران
وارد مرحله جدیدی شد. مشخصات سارقان فراری در اختیار گشت های پلیس قرار گرفت. در ادامه تجسس های پلیسی، هفته گذشته ردپای سارقان در یکی از محله های شهرستان ارزوئیه به دست آمد. ماموران با هماهنگی قضایی وارد مخفیگاه سارقان شده و آنها را دستگیر کردند. متهمان با انتقال به پلیس آگاهی در بازجویی اظهارات ضد و نقیضی را عنوان کردند تا این که دو روز بعد دختر جوان سکوت خود را شکست و به سرقت های خشن از ...
علی، پرنده وار پروازکرد...
ماشین بگیرد تا وسایل را تا خانه ببریم. دیدم گریه کنان آمد و درحالی که به سرو صورتش می زد گفت" علی ات شهید شده".مادرم را آرام کردم و به بنیاد شهید رفتم. گفتم من همسایه شهید اکبری هستم اگر شهید شده به من بگویید. وقتی از بنیاد شهید بیرون آمدم خیابان ها را نمی شناختم حتی راه خانه را گم کرده بودم. همان لحظه یاد حضرت زینب (س) افتادم و مصیبت های که کشیده بود و از او صبرخواستم . چند روز بعد پیکرش را ...
رابطه غیراخلاقی مرد متأهل با جسد دختر جوان
این زن متوجه این رابطه شده و از همسرش می خواهد به بازی ادامه دهد. مرد جنایتکار خود را دایی همسرش معرفی می کند. او همچنین از سه پسرش نیز می خواهد مادرشان را عمه صدا کنند. او در نخستین جنایت برای انتقامجویی خواهر پسر جوان را به خانه شان می کشاند و او را به قتل می رساند. بعد هم پسر جوان را به بهانه پیدا کردن گنج به دماوند برده و با همدستی دوستش او را می کشد. او در جنایتی دیگر گلوی ...
آزار و اذیت گروهی دختر جوان در مکانی خلوت
زدیم و شام خوردیم. در حال برگشت به خانه بودیم که با زن جوانی در کنار خیابان رو به رو شدیم. دوستانم گفتند سوارش کنیم. ابتدا قبول نکردم، اما با اصرارهای آنها قبول کردم. زن جوان را سوار کردیم. وقتی به محل خلوتی رسیدیم، دوستانم به سمت او حمله کردند. دهانش را گرفتند و سرش را به زیر صندلی بردند. خیلی ترسیده بودم. خواستم توقف کنم، اما از شانس بد من همان موقع گشت پلیس سر رسید. دوستانم ...