سایر منابع:
سایر خبرها
روایت زندگی یک مدافع حرم از زبان همسرش
همه زندگی من بود.من در طول سال های زندگی مشترک با عبدالرضا خوب یاد گرفته بودم که آدم به خاطر کسی که خیلی دوستش دارد می تواند از علایق خود دست بکشد و من چون خیلی دوستش داشتم همیشه از خدا می خواستم که او به آرزویش برسد.
مردی که به او بسیار اعتماد داشتم به من هتک حرمت کرد
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، زن جوان و همسرش در مدت زندگی کوتاه خود مشکل خاصی با همدیگر نداشتند. زن جوان و همسرش همیشه خریدهای منزلشان را از سوپری سر کوچه شان انجام می دادند. آقا جواد در این مدت کوتاه چنان خوب برخورد کرده بود که زن جوان و همسرش اعتماد زیادی به او پیدا کرده بودند. آن روز صبح ، زن جوان برای خرید به سوپری کنار خانه رفت. بعد از خرید جزئی می خواست به ...
تحلیل روان شناسانه زندگی زنی که به دلیل ابتلا به سرطان برای خودش هوو آورد
امری طبیعی است. پس در مرحله اول سعی کند همسرش را درک کند و وی را مطمئن کند که به ریحانه و فرزندانش عشق می ورزد. باید جایگاه همسر اولش را با توجه به تمامی سختی ها و مشکلاتی که طی سال ها با یکدیگر به دوش کشیده و در صدد ساختن زندگی مشترک بوده اند به وی گوشزد کند و او را قانع کند که نقش اصلی و سکاندار زندگی زناشویی ریحانه است. باید کمک کند عزت نفس خدشه دارشده همسرش ترمیم شود و وقت بیشتری با وی صرف کند ...
جنایت؛ پایان عشق ممنوع
کرده بود. او گفت: همسرم به من گفت مازیار صاحب کارش است و یک بار که به دیدنش رفته، او را در خانه مورد تعرض قرار داده و فیلم تهیه کرده است، من هم برای اینکه انتقام بگیرم، او را کشتم. به همسرم گفتم او را به خانه بکشاند و بعد هم با واردآوردن ضربه به سرش او را بیهوش کردم و سرش را بریدم. این در حالی بود که رکسانا مدعی شد اصلا در جریان نبود، که شوهرش قصد کشتن مقتول را داشته است. با توجه به مدارک ...
مُهر دومین چاپ بر مجموعه هنوز هم... دکتر حدادعادل
به گزارش خبرگزاری شبستان، به نقل پایگاه خبری سوره مهر، دکتر غلامعلی حدادعادل درباره این مجموعه گفت: آنچه در این دفتر آمده، به استثنای چند شعر قدیمی، عموماً شعرهایی است که پس از انقلاب سروده شده است. وی افزود: من از دوران دبیرستان، در اواخر دهة سی و اوایل دهة چهل، به قول مولانا، کور و کبود ، شعرهایی می گفتم، اما پس از آن تا سال ها به ندرت چیزی سرودم. حدادعادل ادامه داد ...
چندبار به همسرم تجاوز کرد، سرش را بریدم! + جزئیات
پنهان شده بودم و قفل فرمان در دست داشتم. ساعت 9:30 رسید. تا آمد داخل خانه، می خواست زنم را بغل کند که سریع به سمتش رفتم و با قفل فرمان به سرش کوبیدم. افتاد روی زمین. یک تیغ موکت بری آن اطراف بود. برش داشت تا با آن به من حمله کند اما باز با قفل به سرش زدم تا تقریبا از حال رفت، در همان شرایط مدام می گفت: خوب کردم تعرض کردم. این حرفش آنقدر عصبانی ام کرد که تیغ را برداشتم تا گلویش را ببرم اما شکست ...
باغبان فرش ها...
استفاده می کنند و سود چند برابری را خودشان می برند. باقری بیان می کند: سال ها پیش یک همکار تبریزی داشتم که نقشه او را کپی کردند و او نیز شکایت کرد؛ از طرف خاطی جریمه ی آن را گرفتند اما حالا این طور نیست، نقشه را از دست من می گیرند و از آن کپی می کنند و از هنر هم هیچ سر در نمی آورند. حالا یک طراح دلش به چه چیز خوش باشد؟ وی می گوید: من دیگر خیلی کم از خانه بیرون می آیم امروزه ...
ماجرای خودکشی دانش آموزان در پرند
متولد 79 است. او خودش تجربه خودکشی ناموفق با قرص را داشته: خیلی بودند توی دوستام که می خواستن، خودکشی کنن. هر کسی یه دلیلی داره اما بیشترش به خاطر فضای خونه و محدودیت هاییه که پدر و مادرها برای ما درست می کنن البته به خاطر عشق و عاشقی هم هست. دخترها ساده هستند. پسرا میان و سوءاستفاده می کنن. بااین حال، الان خودکشی خیلی مد نیست. همه رفتن تو فاز گل و علف . وقتی از او می پرسیم که در کوزو ...
کارگری که رزمنده لشگر فاطمیون شد/ به اسم سفر مشهد رفت اما سر از سوریه در آورد/ روایت دفن مظلومانه شهید ...
و صداقت و محبت منصور بود و ایمان نابی که داشت. با اینکه کار ثابتی نداشت و درآمدش کم بود اما تولدم و یا سالگرد ازدواج مان برایم هدیه می خرید؛ گاهی می شد که در محل کارش یک وعده غذا به آنها می دادند. همان غذا را با خود به خانه می آورد تا با هم بخوریم، چند لقمه اول را می خورد و از غذا خوردن دست می کشید؛ فقط به خاطر من. شیفته رابطه زیبایش با خدا شدم اما عشق من به منصور به خاطر ...
جهاد نکاح برای سرکرده منافقین
، جبهه النصره و بوکوحرام تحت عنوان های جعلی مثل رقص رهایی و جهاد نکاح دست به گناه کبیره رابطه جنسی نامشروع می زنند. پاسخ روشن است؛ این گروه های به ظاهر مسلمان زیر پرچم اسلام مارکسیستی هستند، یعنی خط مشی ای که هدفی جز تخریب اسلام ندارد. راهبرد همه این گروه ها اصلی ترین راهبرد کمونیستی است که می گفت: هدف وسیله را توجیه می کند. در هر حال مسعود رجوی نیز مانند سایر هم قطاران خود مثل اسامه بن لادن، ملا عمر، ابوعمر الشیشانی، زهران علوش و بسیاری از تروریست های دیگر به زباله دان تاریخ پیوند خورده است و شاید تا چند سال آینده دیگر اسمی از آنها در خاطر کسی نباشد... انتهای متن/ ...
بنیاد در آینه مطبوعات
در جمع خبرنگاران گفت: بنده از دیدن خانواده شهدا و جانبازان یک استفاده معنوی می برم و احساس می کنم آثار تربیتی برای ما دارد که بدانیم این انقلاب را چه کسانی به وجود آوردند و از آن دفاع کردند و چه کسانی افتادند و جان دادند تا ما به این مناسب برسیم و مردم ما به برکت وجود این عزیزان در فضای آکنده از عشق و محبت، آزادی و سرزندگی استشمام کنند و این طراوت به واسطه حضور این عزیزان است. ...
گفت وگوی اختصاصی با علیرضا سپاهی لایین(شاعر، نویسنده و روزنامه نگار خراسانی)
... ما فکر می کنیم که عالم سرای ماست هر راه ناتمام نشانی برای ماست با ما، شناسنامه زبانی کفایت است بر روی سفره لقمه ی نانی کفایت است در خانه جز صفای حضوری، غمم مباد با رنج ، روی سفره ی ما هیچ کم مباد بر روی سفره، کوزه ی آبی همین و بس نان فطیر و تُنگ شرابی، همین و بس احساس عشق و سفره ی خالی، همین و بس ...
ای نور هر دو دیده بی تو چگونه بینم؟
با دست های پینه بسته اش دانه دانه قبرها را می شوید؛ آن یکی مال محمدحسین است، 17 سال بیشتر نداشته و مثل امام حسین(ع) تشنه رفته، خدا بیامرز پدرش را یادم هست، چه پیرمرد نازنینی بود... بعدی مزار علی اکبر است، یکی از علی اکبرهای مردم قم که پدر و مادرش خیلی وقت است خانه نشین شده اند و دیگر نمی توانند به دیدار پسرشان بیایند. غلامرضا نادری، پدر یکی از شهدای عملیات بیت المقدس است که 34سال از آرمیدن پسرش ...
ام.اس اثر انگشت خاص است/ عمل زیبایی موجب نوعی تناقض است
. خیلی دردناک است که بعضی مواقع اطرافیان یک فرد بیمار نمی توانند موقعیت او را درک کنند و برخورد نامناسبی با بیمار می کنند. مثلا خانمی نوشته بود که همسرش به دلیل ام.اس از او جدا شده است. یا خانم دیگری عنوان کرده بود که ام.اس را از خانواده پنهان می کند زیرا می داند که برخورد بدی خواهند داشت. فرد دیگری نوشته بود که ام.اس باعث شد که شغلم را از دست بدهم و ... همه اینها دردناک است. ام.اس واقعا اسم وحشتناکی دارد اما آن قدرها هم ترسناک و عجیب و غریب نیست که کسی بخواهد به خاطر آن زندگی، کار و ... را از دست بدهد. این است که به نظرم برخورد اطرافیان و نوع واکنش آنها بسیار مهم است. انتهای پیام/ ...
ما با یک شاعر سر و کار داریم
کوشش هایی که برای نام گذاری "روز حافظ" و ایجاد مرکز حافظ شناسی و انتشار مجله حافظ پژوهی و انجمن دوستداران حافظ صورت می گرفت، شرکت مستقیم داشتم و در سال های اخیر و در دوران بازنشستگی نیز برنامه های حافظ خوانی و فال حافظ را در شبکه های جهانی اینترنتی ارائه می کردم. ماحصل آن که در این 40 سال، حافظ عشق زندگی ادبی من بود و پیوسته می کوشیدم تا با اشتیاق فراوان، هر چه را که درباره حافظ نوشته می شود، بخوانم ...
مروری بر فیلم های یک ستاره، خسرو شکیبایی
اینکه با مادر روستایی اش زندگی می کند، زنی متجدد را به همسری بر می گزیند. فیلم به نمایش تناقض ها و اختلاف های آنها می پرداخته که تجربه موفقی از کار درنیامد. اتفاق مهم صاعقه برای شکیبایی، آشنایی با مهرداد فخیمی است. دزد و نویسنده باز هم حضور در اولین ساخته سینمایی یک فیلمساز جوان، در نقش رحمان؛ جوانی که کیف نویسنده ای را می رباید و وقتی جز دست نوشته های نویسنده چیزی در آن نمی یابد ...
تاریک و روشن وزنه برداری از زبان کیانوش رستمی
موقع مسابقه دیدم. آن زمان هیچ چیزی دست خودم نبود اماالان بخواهم المپیک هم نمی روم و هیچ کس هم نمی تواند جلویم را بگیرد زیرا زندگی خودم است. چه کسی می خواهد من را به زور به المپیک ببرد؟ المپیک لندن، اولین المپیک من بود و ذوق داشتم، اکنون به عشق مردم به المپیک ریو می روم اما ا گر بخواهند به زور و اذیت من را به المپیک ببرند به خدا نمی روم، من را بکشند هم نمی روم. چه چیز می خواهند به من بدهند که ...
می گفت می روم آلمان، اما از سوریه سر درآورد/ مجید ما، مجید سوزوکی اخراجی ها نیست/ آخری ها نماز شب می ...
داستان مجید را بسیاری با مجید سوزوکی اخراجی ها مقایسه کرده اند. پسر شروشور و لات مسلکی که پایش را به جبهه می گذارد و به یک باره متحول می شود؛ اما خواهر مجید می گوید مجید قربان خانی، مجید سوزوکی نیست: بااینکه خودش از مجید اخراجی ها خوشش می آمد؛ اما نمی شود مجید ما را به مجید اخراجی ها نسبت داد. برای اینکه مجید سوزوکی به خاطر علاقه به یک دختر به جبهه رفت؛ اما مجید به عشق بی بی زینب همه چیز را به یک باره رها کرد و رفت. ...
می گفتند سیدحکیم ماهی 100 میلیون می گیرد و به سوریه می رود!
؟ آنجا به من گفت: این ترکش نیست و در بدنم گلوله است. گلوله خوردنش برای من که خیلی سید را دوست داشتم و حاضر به دیدن حتی سردردش نبودم، سخت بود. گفت: شما برو، فردا حتما بیا. بعد از این که مرخص شد به مدت یک هفته در خانه مادرم بودم و بعد به مشهد برگشتیم. یادم است که در راه برگشت به مشهد، با هر دست اندازی که اتوبوس روی آن می رفت، چهره اش یک طوری می شد و با درد شدیدی که داشت، هیچ حرفی نمی زد. هیچ وقت از ...
دورهمی مهران مدیری هم تو زرد از آب در آمد!!پشت پرده دورهمی و بی اخلاقی مدیران تلویزیون در گفتگو با مهران ...
ممنوع شده و از من خواستند در خانه بمانم و کار کنم که به نظر من احمقانه بود. من می خواستم تجربه کارگردانی را به دست بیاورم و مسلم است که از راه دور ممکن نبود. این همه بی اخلاقی و عدم حرفه ای گری عجیب نیست؟ این کار شبیه سرقت بود. حتی وقتی شما ممنوع الکار هستید، قواعد خاصی وجود دارد. به این ترتیب که تهیه کننده اسم همه را به سازمان می دهد و سازمان می گوید این اسامی باشند و این اسامی نه. به ...