سایر منابع:
سایر خبرها
90/ داستان من و مشحون وحذف شده ها
کرد و چهره های اصلی این داستان تغییر چهره دادند، تصمیماتی که گرفته می شد و برخوردهایی که می کردند من را به شناخت دیگری رساند و از آنجایی که راست گویی در خانواده ما اهمیت بسیاری دارد و از بچگی هم به من یاد داده اند که حق را بگویم هیچ گاه نتوانستم در برابر ناحقی سکوت کنم حتی زمانی که کاملا می دانستم امکانش هست برای خودم گران تمام شود اما باز وجدانم می گفت حق را بنویس حتی اگر به ضرر خودت شد . ...
احمد توکلی: از چهره ام، مهربان ترم
...> *رابطه آقای احمد توکلی با همسر، فرزندان و نوه هایش چگونه است؟ من از چهره ام مهربان تر هستم.بعضی وقت ها که عکس خودم را نگاه می کنم می بینم چقدر اخمو هستم. در زندگی روزمره همان چهره سیاسی خشک را ندارم. من و همسرم زبانزد همه فامیل و دوست و آشنا هستیم که همیشه دوران نامزدی مان ادامه دارد. *آقا زهیر پسر شما گویا داماد آقای صادق زیبا کلام هستند.و این جور که از حرف ها و خبرها بر میاد ...
2 گل خوشبوی زندگی ام را در 3 ماه از دست دادم
اقوام را جانگذاشته بود. به او گفتم شام منتطرت باشم؟ گفت حتماً می آیم. غذا را آماده کردم. دیر وقت که شد گفتم شاید جایی مانده و شامش را خورده است. کمی بعد آمد و پرسیدم شام خوردی؟ گفت بله اما می خواستم آخرین شام را با تو باشم. اشک از چشمانم جاری شد و نمی توانستم حرفی بزنم. بعد از شام وصیت نامه اش را آماده کرد و گفت خیلی دلم می خواست روز تشییع پیکرم برادرت وصیت نامه ام را می خواند، حالا در نبود او وصیت ...
ولخرجی مدافع حرم برای ازدواجش+عکس
آماده کردن غذا کمک کند می گفت دلم می خواهد کنارت باشم. همیشه همینطور بود.حتی وقتی در خانه پدرم با بقیه خواهرها جمع می شدیم هم کمکم می کرد. باجناق ها به شوخی به او می گفتند بیا بنشین، با این بساط زن ذلیلیِ تو، صدای بقیه خانم ها هم در می آید و همه متوقع می شوند. می گفت زن ذلیل نیستم، فقط چون خانمم را دوست دارم، به او کمک می کنم. *انگار فقط کامران زن دارد! وقتی به سوریه می رفت ...
این صدای یک گُمشده است!
، الان چیکار کنم؟!... من آدم بدبختی هستم و مدتیه که اصلا حال و روز خودم رو نمی فهمم! - چرا باباجون؟ مگه چی شده؟! - انگار مدت هاست که گُم شدم! مرد میانسال، به چشم های جوان نگاه می کند و می خندد:" این که غصه نداره جوون؛ خودم پیدات می کنم و کُلی مژدگانی می گیرم!!" - من آدم بد شانسی هستم آقا؛ قرار بود امشب دایی جونم برام بره خواستگاری!... ای روزگار!... ...
رسانه بما هو رسانه/ ابتذال معانی در شبکه های اجتماعی
ارتباط است. زمانی مارکسیست ها می گفتند یک زیربنا داریم یک رو بنا و می گفتند اقتصاد زیربنا است؛ یعنی همه کنش های انسانی تابعی از اقتصاد است، اقتصاد زیرساخت همه رفتارهای انسانی است، بگو از چه طبقه ای هستی تا بگویم چگونه می اندیشی، مارکسیست ها این طور می گفتند، بگو کارمند کجا هستی تا من به تو بگویم چگونه فکر می کنی، بگو چه قدر درآمد داری تا به تو بگویم شیوه زندگیت چگونه خواهد بود. مارکسیست ها می گفتند ...
گلستان سرزمین رنگ ها و نقش ها
دیدن زندگی آن ها باعث شد که معنای واقعی این جمله را درک کنم: تا وقتی چیزی را از دست ندهیم ارزش واقعی آن را نخواهیم فهمید و این روایت زندگی ما انسان هایی است که قدر داشته هایمان را نمی دانیم. *آیا تاکنون مجموعه عکس های شما خروجی خاصی در برداشته است؟ بستگی دارد نتیجه را در چه چیزی بدانیم؛ دقیق اطلاعی ندارم بعد از عکاسی هایم اتفاق خاصی برای آن مکان یا سوژه افتاده است یا نه؛ اما ...
ماجرای گم شدن چفیه و حاجت روایی شهید مدافع حرم!
موضوعاتی همیشه در آن وجود داشت. همیشه به عنوان یک مادر می خواستم بچه هایم آگاه به دین و جامعه باشند و بچه های متعهد، پرسشگر و تلاشگر که دنبال ناشناخته ها باشند تربیت کنم و در واقع در خانه ما مدام این حرف ها زده می شد و خودمان به تبع این اعتقادات دینی، وظیفه شرعی داریم. همسرم همیشه می گوید "خودت کردی که رحمت بر خودت باد" یعنی تو خودت محمدرضا را این طور تربیت کردی. پدر ایشان موافق اعزام محمدرضا بود، همسرم ...
شهیدی که هنوز صدای اذانش در شهر شنیده می شود/ رزمنده اهل سنتی که پیکرش پس از 13 سال به کشور بازگشت
را به انجام کار نیک دعوت کرد و می گفت خداوند در همه حال از ما با خبر است و ما باید با کارهای خودمان آن را خوشحال کنیم. رحمان حمیدی با بیان اینکه برادرم به صورت خودجوش تمرینات نظامی و آمادگی جسمانی را انجام می داد، تصریح کرد: برادرم می گفت من باید خودم را برای مقابله با عراقی ها آماده کنم که در زمان اعزام به جبهه ورزیده باشم به همین دلیل در تپه های پشت خانه ساعت ها تمرینات نظامی را انجام ...
ای کاش می فهمیدی اعضا و جوارح تو له و علیه تو شهادت می دهند
نیز پوست بدن شهادت می دهد که تو بودی که نماز اوّل وقت خواندی و پای منبر نشستی و گوش دادی و بعد هم عمل کردی. قرآن در اینجا می فرماید: این وحشت زده می شود و می بیند چشم او و گوش او و پوست بدن او علیه او شهادت می دهد. آنگاه اعتراض می کند: وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا [3] ای پوست بدن من و ای زبان من و صورت من! چرا علیه من شهادت می دهید؟ زنی که آرایش کرده در کوچه ...
خانه به دوشی نویسنده افغان
ایران یا جامعه ی ایران برایم کار فراهم کند، نه. همین قدر که می توانستم یک مدرک اقامتی داشته باشم. به هر حال سال ها در اینجا کار کرده ام و زندگی خودم را چرخانده ام. بازهم می توانستم. من هنوز وقتی به عنوان مسافر وارد ایران می شوم بخشی از دوستانم ایرانیان هستند و خویشان خونی افغانستانی ام را هم می بینم. خوشبختانه این رابطه از راه دور همچنان ادامه دارد. ...
گلرسایپا:به عالیشاه گفتم مصدومم، خوشحال شد!
نظر نهایی را بدهند. من 3روز است که تمریناتم را با تیم شروع کردم و اگر در لیست 18نفره باشم بازی خواهم کرد؛ خودم هم دوست دارم بازی کنم تا به تیمم کمک کنم. احساس خودت چیست؟ فکر می کنی بازی می کنی؟ فکر کنم که بازی خواهم کرد. در فوتبال ایران دیگر همه می دانند که تو استقلالی هستی و آنها می خواهند که مهدی طارمی را در گلزنی ناکام بگذاری؟ مگر دفعه قبل که با پرسپولیس بازی داشتیم پنالتی طارمی را نگرفتم ...
زورآزمایی با دلالان داخلی سخت تر از رقابت با رقیبان خارجی است+تصاویر
وارد این کار شدید؟ در چه زمینه ای تحصیل کردید؟ از سال 91 شروع به کار کردن برای خودم کردم چون تا قبل از آن 8 سال در قسمت های مختلف کار می کردم که البته تجربه خوبی بدست آوردم. تحصیلاتم در زمینه مکانیک و ساخت و تولید است و هم اکنون دانشجوی ارشد رشته ساخت و تولید دانشگاه اراک هستم. *سرمایه اولیه تان برای آغاز این شغل چه قدر بوده؟و برای چندنفر اشتغالزایی کردید؟ با حدودا 10 میلیون ...
آزار و اذیت دخترفراری ایرانی در غربت
. نخستین جایی که برای رفتن به نظرم رسید، خانه "ژاله" بود. دوست شهرستانی ام که برای تحصیل به تهران آمده بود. پول هایم آن قدر نبود که کفاف هزینه زندگی کردن در خانه دیگری را بدهد. ژاله راحت قبول کرد که هم خانه اش شوم. روز و شب کار می کردم تا چیزی دستم را بگیرد. یک سالی گذشت، وضعم روبه راه شد، زندگی خوشی داشتم. مادر انگار دلش برایم تنگ شده بود. به قول خودش یک سال گذشته بود تا خانه ی ژاله را ...
خوشحالم درهوای ادبیات معاصر نفس نمی کشم/ گمشده ام آرمان خواهی است
... شاید آرمان خواهی ادبی از دل این دورافتادگی درنیاید و شاید من را تبدیل به آن چیزی کند که دوست ندارم. نه از باب نقد جریان های ادبی معاصر که از باب ضرورت دور شدن از موج ها و جریان ها این مطلب را عرض کردم. من آدم اهل گپ و گعده و جامعه پذیری نیستم و دوست دارم در فضای خودم کار کنم. در جمع های شلوغ دور خودم هاله ای قرار می دهم و سعی می کنم تنها باشم. شاید این خیلی ازنظر اجتماعی خوب ...
جستاری در نظام اخلاقی قرآن
...، (فصّلت، 46). من اگر به دیگران خوبی یا بدی می کنیم حاشیه و سایه عملکرد من به آنها می رسد و اصلش به خودم بر می گردد، اعتقاد قلبی به این اصل موجب خواهد شد من با رغبت و اهتمام بیشتری دنبال خوبی به دیگران باشم و آن را هزینه دادن تلقّی نکنم بلکه توفیقی برای خود بدانم آنگونه که امام حسین(ع) می فرماید: انّ حوائج النّاس الیکم من نِعَمِ الله اَلا فلا تملّوا النعم ، (نیازهای دیگران به شما از نعمت های خداوند است ...
دنیا هیچ بدهی به شما ندارد، اون قبل از شما این جا بوده
.... چند وقت پیش پیامی برایش فرستادیم تا از اوضاعش پرس و جو کنیم. جواب او این بود: زندگی من که جهنم واقعی بود ولی من هنوز هم میتونم لبخند بزنم. بستگی به خودتون داره که با یه موقعیت چطوری برخورد میکنین. برای من اصلاً آسون نبود، شاید سخت ترین تصمیمی بود که تو زندگیم گرفته بودم. ولی تصمیم گرفتم خودم رو اونقدر دوست داشته باشم که قدرت درونی رو برای اینکار پیدا کنم. این قدرت درون همه ...
حماسه آفرینی رزمندگان لرستان در عملیات مرصاد
حمید ملکی به طرف پایین حرکت کردیم با وجود مال رو بودن راه ارتفاعات گردنه حسن آباد و وجود صخره ها باید مواظب حمله منافقین که استتار شده بودند نیز باشیم و متاسفانه هر از چند گاهی پای ما روی سنگهای خشن لیز می خورد که به تبع علیرضا حاجیوند از روی برانکاد به زمین می افتاد و درد بسیار زیادی می کشید ، دیگر کنترل خود را از دست داده بود وبه ما مرتب غر می زد و داد بیدا راه می انداخت و گاه از هوش میرفت ...
5 مرداد 1367؛ روزی که فروغ جاویدان ، منافقین را به زباله دان تاریخ فرستاد
امیدوار بودند که با تشکیل خانه های تیمی و هماهنگی با یکدیگر و اقداماتی از این دست بتوانند نظام جمهوری اسلامی را ساقط و جمهوری دموکراتیک اسلامی (سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، ج 3؛ ص276 و 277) را در ایران حاکم کنند. اما این اقدامات راه به جایی نبرد و زمان زیادی نگذشت که سازمان با تئوری سازی های جدید به ترور برگان نظام و افراد حزب اللهی (حزب اللهی در مسلک آنها کسی بود که ظاهرش مذهبی بود!) روی آورد ...
من یکی مثل خودتان هستم
تابستانی درست می کنم. نخواستی، خودم خانه درست می کنم برایت. آقا سیدضیاء و خانواده را هم بیاور! بی بی برکت گفت: سیدیحیی، این مردمان را رها می کنی بروی کجا؟ قم که زیاد هست مثل شماها، تو بمان برای ما. و بعد لبخندزنان نگاهی به پسرش کرد و گفت: تو هم ریکه خودمانی، همین جا برایت عیال می گیریم؛ اگر پسندت به ما بخورد. من تسبیح تربت دستم بود و این حرف ها را استغفار می کردم که باورم نشود. من برای این اهالی چکار ...
دلم را برای جایزه گرفتن صابون نزده بودم / فیلمی ساخته ام که خیلی مناسب سینماست / فیلم را برای خوشامد ...
فیلم نامه و فیلم من سعه صدر داشتند. آقای حسنی جایی به من گفتند ممکن است جایی فیلم نامه تو را قبول نداشته باشم. طبیعتا باید در جاهایی از فیلم نامه دفاع می کردم. من هم گفتم این روایت حسین مهدویان از فیلم است اگر این روایت را قبول نکنید قید ساختن آن را می زنم. تعامل می کنم و اصلاحات را انجام می دهم اما اگر ببینم فیلمم جوهر خودش را از دست می دهد و به فیلمی دیگر تبدیل می شود، به راحتی آن را کنار می گذارم ...
این دار زندگی می بخشد
گذاشتی؟ او هم گفت وقتی مادرت تو را باردار بود من در مزرعه ای کار می کردم که ارباب، دختری به اسم نیک اندیش داشت، من هم دلم می خواست تو به اندازه آن دختر خوشبخت باشی برای همین اسمت را مثل دختر ارباب نیک اندیش گذاشتم. پدرم مرد بسیار ساده و مهربانی بود. او هیچ وقت فکر نمی کرد دختر ته تغاری اش شرایط بد زندگی را با پوست و گوشت خود تجربه کند. مانده ام باشم بسازم خویش را... پشت دار قالی ...
حمید رسایی: رفراندم برای رابطه با آمریکا؟ موافقم! (2)
نمایندگی چه؟ - اولین دیدارم قبل از اینکه من مسئول باشم اتفاق افتاد. من حدود سیزده چهارده تالیف دارم که درباره مباحث روز و مستند هستند. آسیب شناسی و تحلیل مسائل فرهنگی و سیاسی در این کتاب ها گاهی برای اینکه یک حرف را مستند کنم، شاید دو روز وقت گذاشته ام. آیت الله مشکینی به من می گفتند تو اینقدر که روی روزنامه ها وقت گذاشته ای اگر در فقه و اصول وقت می گذاشتی، الان مجتهد بودی. البته بعد ...
باباچاهی: پست مدرنیسم دیگر مرا شاداب نمی کند
...: کارنامه علی باباچاهی در دو سه دهه اخیر شاعری پرکار و پی جو را نشان ما می دهد که بی وقفه و خستگی ناپذیر نوشته، تحقیق کرده و در کارگاه های ادبی اش دست شاعران جوان را گرفته است. به کتاب هایش که نگاه کنید شاعری چند بُعدی را می بینید که در یک جا نمانده و مدام خودش را به چالش کشیده است. از شعر پسانیمایی تا گونه ای از شعر پست مدرن ایرانی و از آنجا تا شعر در وضعیت دیگر و انواع نوشتارهای تجربی که از تسلطش بر زبان کلاسیک فارسی پرده بر می د ...
90/ از خدایم است در داربی گلر استقلال باشم
؟ صد در صد . بمب انگیزه هستم و می خواهم ثابت کنم چه توانایی هایی دارم. به خودم اطمینان دارم و خیال تیم و هواداران از بابت درون دروازه راحت باشد. 90: دوست نداشتی در این دو بازی اول فصل قرعه کشی به شکلی بود که با پرسپولیس بازی می کردید؟ این بهترین اتفاق ممکن بود. ای کاش در هفته اول یا دوم داربی برگزار می شد تا من مقابل پرسپولیس بازی می کردم . از خدایم است در داربی ...
باهنر: به جهانگیری گفتم حذف یارانه ها را به من بسپارید/کاندیداتوری مجدد به صلاح احمدی نژاد نیست
، ساواکی ها ما را گرفتند. ما همینجور در ماشین دست بسته می رفتیم، گفتم من قبول دارم ضد شاه هستم اما در این منبر چی گفتم که شما الان من را گرفتید؟ فرد ساواکی حرف قشنگی زد. گفت من کار ندارم تو چه گفتی، مهم این است که آنهایی که پایین منبر هستند چه فهمیدند. تو درباره یزید حرف می زنی آنها شاه می فهمند. در مورد امام حسین حرف می زنی می فهمند امام خمینی. من هم اصلا کار ندارم آقای هاشمی چه کرد اما آنچه ...
مهدی رحمتی باز هم وارد حاشیه شد!
کنم تقریباً همه بچه ها به درصدی از آمادگی ایده آل رسیده اند و با گذشت یکی دو هفته از لیگ به هماهنگی لازم هم دست پیدا می کنند. * یکی از مشکلات استقلال در دو هفته ابتدایی لیگ غیبت خودت است. فکر می کنی غیبت تو به تیم ضربه می زند؟ - استقلال در حال حاضر یکی از دروازه بان های جوان و مستعد فوتبال ایران را در اختیار دارد. حسینی را سال هاست می شناسم و می دانم که می تواند خیال استقلالی ...
گفتم حالا کو تا شهادت، چیزی بگو در اندازه ات باشد / گفت اگر دمشق نشد، حلب شهید می شوم
شهادت محمدرضا گاهی وقت ها زمانی که دلتنگی های مادرانه به سراغم می آید پدر محمدرضا به من می گوید خودت کردی که رحمت بر خودت باد! شما خودت از کودکی تا بزرگی باعث شدی تا محمدرضا اینگونه تربیت شود و این راهی بود که خودت جلوی پایش گذاشتی.این یک راه حقی بود که محمدرضا انتخاب کرده و من در مقابل راه حق او هیچ وقت مانع نشدم و جزو آرزوهایم بود که بچه هایم راه حق را ادامه دهند. حدود یک سال قبل از ...
می گفت تاب دوری از ایران را ندارم
. حادثه بسیار تلخی بود و با آنکه مدت ها از آن حادثه می گذرد، هنوز نتوانسته ام آن تصاویر را از ذهنم پاک کنم. همیشه به این فکر کرده ام که ای کاش هول نمی شدم و خودم را سپر بلای او می کردم تا جامعه از وجودش محروم نشود. اغلب به جای داریوش می گفتم زندگیم و رفتنش برایم بسیار دردناک است. از لحظه ای که خبر شهادت داریوش را در بیمارستان به من دادند، فقط جسمم در این دنیاست و در انتظار روزی هستم که دوباره او را ببینم. یادش به خیر. همیشه برای آرمیتا می خواند: حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت/ آری به اتفاق، جهان می توان گرفت ...
بازخوانی پیام مهم حضرت امام درباره قطعنامه 598
ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و رسیدن به خودت جبران فرما. فرزندان انقلابی ام، ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظۀ عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می گذرد. می دانم که به شما سخت می گذرد؛ ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی گذرد؟ می دانم که شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست؛ مگر برای این خادمتان اینگونه نیست؟ ولی تحمل کنید که خدا با ...