سایر منابع:
سایر خبرها
افشاگری رضائیان از جلسات مدیران پرسپولیس
به گزارش تابناک مازندران ، رامین رضائیان گفت: سه روز پیش به باشگاه رفتیم و بعد از 6 ساعت جلسه قرارداد دو ساله ای امضا کردیم. ▪️قرار بر این شد حدود 150 میلیون کمتر نسبت به فصل گذشته از باشگاه دریافت کنم و قراردادم را تمدید کنم که آن را پذیرفتم و امضا کردم. ▪️بعد از اینکه در جلسه با برانکو در محل تمرین این تیم شرکت کردم گفتم شما به گردن بنده حق دارید و یک سال زحمت کشیدید و مدیون شما ...
گزارش یک روز به یاد ماندنی با دانش آموزان نخبه
سر در نمی آوردم ، بعد هم تا دیدم دارند با داور ها سر امتیازشان کل کل می کنند خواستم تا با نرمی تمام جیم شوم که داور گفت آقا شما از کدوم گروه هستید ... با حالت خاصی گفتم خبرنگار ... لبخندی زدمو در را بستم ... کم کم داشت شلوغ می شد ، گروه ها زود ترمی آمدند تا با فضا آشنا شوند ، با گروهی از آذربایجان غربی شروع کردم به گپ زدن ، بچه های با حیایی بودن ،آنقدر که نمی شد ازشان حرف کشید ، از وضعیت علمی ...
گوتزه: باید با دو بازیکن دیگر به بقیه شام می دادم
هواداران دورتموند را به دست آورد و با آنها صلح کند. سیگنال ایدونا پارک میزبان بازی سوپرجام آلمان بین دورتموند و بایرن مونیخ است و گوتزه امیدوار است که با ارائه یک عملکرد خوب در این بازی پیش چشمان هواداران دورتموند، استارت آشتی با آنها را بزند. گوتزه در کنفرانس خبری اش که در آن هم تیمی جدیدش آندره شورله هم حضور داشت، گفت: من آماده ام و می خواهم در نخستین فرصت ممکن بازی کنم. یکشنبه برای من روز ...
گفتگوی خواندنی با دنیل نوروزی پیش از ترک ایران
بازی کند. باشگاه در مورد خدمت سربازی به من قول داده بود که مشکلی پیش نمی اید و من خودم هم با چند وکیل صحبت کردم و آن ها گفتند که مشکلی نیست و می توانم بازی کنم. ولی به هر حال این کار یک ریسک بود که من با آگاهی از آن به ایران آمدم ولی فکر نمی کردم اینقدر قضیه پیچیده شود. باشگاه سپاهان هم بعد از اینکه احسان حاج صفی به تیم بازگشت دیگر مثل قبل پیگیر موضوع نشد. البته سپاهان می توانست من را به عنوان سهمیه ...
کسی مرا مجبور به داشتن حجاب نکرده/ صحبت های ترامپ واقعا خطرناک هستند
مسلمان دارند نیز مرا به چالش می کشد. بعضی ها فکر می کنند که کسی مرا مجبور به حجاب داشتن کرده. ولی اینطور نیست. کسی که مرا بشناسد می داند که من خیلی راحت احساسات و خواسته هایم را مطرح می کنم. همیشه همینطور بودم. یادم می آید که در بچگی به من می گفتند که نباید شمشیربازی کنم، چون سیاه پوست هستم ولی من درک نمی کردم. می خواستم این کار را انجام دهم و به هدفم هم رسیدم. .................... پایان پیام/ 218 ...
سونامی مازندرانی در آرزوی مدال المپیک
وجود ندارد. من چهار مسابقه سخت در ریو خواهم داشت و تمام تلاشم را می کنم که برای کشورم افتخار کسب کنم. آن موقعی که فدراسیون جهانی به تو لقب سونامی داد، چه حسی داشتی؟ فکر کنم بعد از قهرمانی در مسابقات گرند پریکس 2015 که سه حریفم را که همه قهرمان جهان بودند شکست دادم، این لقب به من داده شد. خب قطعا از شنیدنش خوشحال شدم و هنوز هم خوشحالم. اما دیگر به این لقب فکر نمی کنم. بعد از این ...
مشکلات بانوی ملی پوش تیراندازی با کمان
...> این ورزشکار با اشاره به این که همیشه دوست داشتم برای استان یزد تیراندازی کنم، می گوید: با توجه به این که در استان برای یک قهرمان تیراندازی با کمان، ارزش چندانی قائل نمی شوند اما باز هم دوست داشتم در استان خودم برای یزد تیر بیندازم. به یزد برگشتم و با همه مشکلات موجود باز هم برای استان و به عشق یزد ورزش می کنم. رمضان پور می گوید: بعد از مربی و خانواده، آقای طلایی مقدم فرماندار شهرستان بافق و ...
باغبانی که با ویلچر درختکاری می کند
که همه مسخره ام کردند و مخالفت شد. گفتند به سرت زده است چون این قسمت از باغ به خاطر استحکام خاکش سخت بود و حتی از خاکش برای تنور استفاده می شد. وقتی کلنگ می زدم از داغی زمین نوک کلنگ جرقه می زد. بعد از 10 تا 15 روزبه قدری که کندم که می توانستم داخل آن بروم. وقتی همه دیدند که چه کار می کنم گفتند که حداقل به اندازی بساز که برای استراحت کردن یک تخت روی آن جا بدهی. اما من گفتم که نمی خواهم قبر بسازم ...
سفرنامه نویسی که به دنبال کشف حقیقت هستی بود
سفرنامه نویس می نویسد: چون از خواب بیدار شدم، آن حال تمام بر یادم بود برمن کار کرد و با خود گفتم که از خواب دوشین بیدار شدم باید که از خواب چهل ساله نیز بیدار گردم. اندیشیدم که تا همه افعال و اعمال خود بدل نکنم فرح نیابم. روز پنجشنبه ششم جمادی الاخر سنه سبع و ثلثین و اربعمایه نیمه دی ماه پارسیان سال بر چهارصد و ده یزدجردی. سر و تن بشستم و به مسجد جامع شدم و نماز بکردم و یاری خواستم از باری تعالی ...
هاشم یک عاشق و سرباز تمام عیار ولایت بود
نیست مال همه و برای همه جهان اسلام است مادر شهید : واقعا روزهای سختی را گذارندیم شب و روز برای آمدنش دعا می کردیم. هر شب فامیل و اطرافیان منزل ما جمع می شدند. بردارهایش رجز اهل بیت (ع) می گفتند و همه برای برگشتنش دعا می کردند. هر روز به امامزاده می رفتم از ته دل از خدا او را می خواستم. روزهای اول در دلم التماس خدا را می کردم ولی رفته رفته با صدای بلند با خدا درد دل می کردم. خیلی می ...
کاپیتان سابق پرسپولیس:برابر پرسپولیس تمام توانم متعلق به تراکتور است
مرا برای تیمش می خواست. متاسفانه در آن زمان که حتی به همکاری نیز نزدیک شده بودیم با توجه به قراردادم با تیم هما نتوانستم شاگردشان باشم. اما پیش از این یک سال در تیم ملی با ایشان کار کردم. آقای قلعه نویی همیشه به من لطف داشته و همیشه در مصاحبه هایشان از من حمایت می کردند اکنون زمان این است تا جواب حمایت هایشان را بدهم و این قول را می دهم حتی اگر یک دقیقه هم به من فرصت داده شود در حد توانم به او و تراکتورسازی و همچنین هواداران این تیم کمک کنم. ...
زمانی که شوهرم درخانه خواب بود من دوست پسرم را به خانه آوردم +عکس
تمام شد ] شوکه شده بودم ؛ حتی یک لحظه می خواستم تا آنجا را ترک کنم . از لیلا مقداری پارچه گرفته و دسته و پای مقتول را بستم ؛ [ جسد ] را داخل کیسه پلاستیکی گذاشتم و با کمک لیلا ، مقتول را تا حیاط آوردیم . لیلا داخل کوچه را دید ؛ کسی نبود ؛ من ماشین خودم را آوردم جلوی در [ خانه ] ؛ بعد مقتول را با همدیگر روی صندلی عقب ماشین گذاشتیم و داخل یک رودخانه انداختیم " . سرهنگ کارآگاه ...
رضاییان: همه تلاشم را کردم در پرسپولیس بمانم
پرسپولیس نیوز : مدافع فصل گذشته تیم پرسپولیس گفت: باز هم امیدوارم که تا فردا قبل از بازی با صبا،برانکو رضایت بدهد و من بمانم. رامین رضاییان پس از خروج از باشگاه پرسپولیس اظهار داشت:من همه تلاشم را کردم در پرسپولیس بمانم.امروز هم جلسه ای داشتیم که استیلی هم حضور داشت.طاهری هم محترمانه با من و پدرم صحبت کرد.سرمربی تیم می گوید که من را نمی خواهد و برانکو تصمیم گیرنده اصلی است. ...
عشقی که با قتل ثابت شد
منزل کناری زندگی می کردند. بعد از این که کار مقتول تمام شد، شوکه شده بودم؛ حتی یک لحظه می خواستم آن جا را ترک کنم. از لیلا مقداری پارچه گرفتم و دست و پای مقتول را بستم. جسد را داخل کیسه پلاستیکی گذاشتم و با کمک لیلا، مقتول را تا حیاط آوردیم.لیلا داخل کوچه را دید؛ کسی نبود. من خودروام را آوردم جلوی در خانه بعد مقتول را با همدیگر روی صندلی عقب گذاشتیم و داخل یک رودخانه انداختیم. با توجه به ...
عشقی که با قتل ثابت شد!
.... بعد از این که کار مقتول تمام شد، شوکه شده بودم؛ حتی یک لحظه می خواستم آن جا را ترک کنم. از لیلا مقداری پارچه گرفتم و دست و پای مقتول را بستم. جسد را داخل کیسه پلاستیکی گذاشتم و با کمک لیلا، مقتول را تا حیاط آوردیم.لیلا داخل کوچه را دید؛ کسی نبود. من خودروام را آوردم جلوی در خانه؛ بعد مقتول را با همدیگر روی صندلی عقب گذاشتیم و داخل یک رودخانه انداختیم. با توجه به اعترافات لیلا و حسن، قرار بازداشت موقت برای هر دو متهم صادر شد اما به علت ارتکاب جنایت در شهرستان اسلامشهر، عاملان جنایت جهت ادامه رسیدگی به پرونده در اختیار پلیس آگاهی و مقام محترم قضائی شهرستان اسلامشهر قرار گرفتند. ...
امام زمان (عج) ایشان را سر راه من قرار دادند/چشمانشان به قدری جاذبه داشت که نمی شد به ایشان نگاه کرد
آدرس مرا از کجا پیدا کرده! اولین سوالی که از ایشان کردم این بود: اسم شریف شما چیست؟ گفتند من جعفر هستم. ته لهجه ترکی داشتند و بسیار شیرین صحبت می کردند. بعد سوال کردم که نشانی منزل را از چه کسی گرفتید؟ گفتند آقا جان! ما به بوی عشق آمدیم. پرسیدم کدام عشق؟ نگاه معناداری به من کردند و گفتند همان عشقی که در دل شما نسبت به ساحت مقدس حضرت ولی عصر(عج) زبانه می کشد. شما از حضرت چه خواستید؟ حیرت زده شدم ...
ناگفته ها تلخ کارتن خواب ایرانی در کانادا
روز نو : سال پیش که محمد از ایران به کانادا مهاجرت کرد در سودای زندگی بهتری بود، سال ها در تورنتو زندگی کرد بعد به ونکوور رفت، اما در همه ی این سال ها زندگی با او نساخت و بالاخره بی خانمان شد و کارتن خواب. او یکی از 12 نفری است که تا همین چند وقت پیش در خانه شماره 5025 در Imperial Street شهر برنابی سکونت داشت، اما حالا دوباره آواره خیابان ها شده است. او در گفتگو با ...
باشگاه پرسپولیس شکایتش از رضاییان را پیگیری می کند
پرسپولیس نیوز : باشگاه پرسپولیس شکایت خود از رامین رضاییان را تا آخرین مرحله ادامه می دهد. باشگاه پرسپولیس همچنان اعتقاد دارد رامین رضاییان تحت قراداد این باشگاه است و این بازیکن باید به این قرارداد خود پایبند باشد! رضاییان بعد از اینکه برگه فسخ قرارداد خود با باشگاه پرسپولیس را از سازمان لیگ دریافت کرد و راهی ترکیه شد، مسئولان این باشگاه به کمیته انضباطی شکایت کردند تا ...
طاهری:قراردادقبلی مان با رضاییان پابرجاست
برانکو را بگیریم آقای برانکو اقبالی نشان نداد جلسه دیگری انجام دادیم نهایتا به دنبال راهکار دیگری بودیم تا اینکه دیروز در حضور آقای استیلی صحبت کردیم و آقای پروین هم همزمان تماس گرفتند اول متوجه تماس ایشان نشدم اما بعد خودم تماس گرفتم. آقای استیلی گفتند بهتر است نیم فصل برود و به صورت قرضی جای دیگری بازی کند. آقای استیلی به ایشان گفت شما دو راه دارید یا اینکه به صورت قرضی بروی یا اینکه پولی بدهی و ...
شوهرکشی با کمک خواستگار سابق
صحبت می کردیم؛ بعد به همراه لیلا وارد اتاق شدم و بالای سر مقتول رفتم و پس از مقداری کشمکش، با چکشی که از چند روز قبل به لیلا داده بودم و او در خانه مخفی کرده بود، ضربه ای به سر مقتول زدم. هم زمان با من، لیلا نیز یک بالش را روی صورت مقتول فشار می داد تا صدایش درنیاید چون پدر و مادر لیلا در منزل کناری زندگی می کردند. بعد از اینکه کار مقتول تمام شد شوکه شده بودم؛ حتی یک لحظه می خواستم آنجا را ترک کنم ...
آئین تکریم و معارفه دبیر بنیاد غدیر در چهارمحال و بختیاری برگزار شد
بنده درخواست داشتند که این مسئولیت به شخص دیگری واگذار شود و پیشنهاد دادند که اگر این مجموعه را یک روحانی مدیریت کند حتما موفقیت حاصل خواهد شد. نماینده ولی فقیه در استان گفت: آقای هاشمی نیز بسیار در رابطه با غدیر پر دغدغه هستند و بنده به مجرد این که از ایشان خواستم این مسئولیت را به عهده بگیرند بی درنگ پذیرفتند و گفتند من در موضوع غدیر و هر آنچه مربوط به آن باشد هر خدمتی که بتوانم انجام می دهم. نکونام در پایان گفت: امیدواریم به لطف الهی آینده این مجموعه را آینده ای درخشان ببینیم و بتوانیم در محضر پروردگار ذخیره ای داشته باشیم. ...
رضا عنایتی: مجیدی اراده کند، سرمربی استقلال می شود
روزهای افت این تیم شروع می شود پیدایشان می شود و هر کاری می کنند که تیم نتواند از حاشیه خارج شود. دو فصل قبل که من در استقلال بودم، تیم ما می توانست مثل آب خوردن قهرمان شود، قسم می خورم که به راحتی قهرمان می شدیم اما همین آقایان پول باشگاه را قطع کردند و باعث شدند نتوانیم نتیجه بگیریم. مظلومی در مصاحبه ای گفته که یک بازیکن را هرگز نمی بخشد و همه می دانند منظور او مهدی رحمتی است. در این باره ...
راز جسد رودخانه کن فاش شد (+عکس)
چکشی که از چند روز قبل به لیلا داده بودم و او آن را در خانه مخفی کرده بود، ضربه ای به سر مقتول زدم ؛ همزمان با من ، لیلا نیز یک بالشت را روی صورت مقتول فشار می داد تا صدایش در نیاید چون پدر و مادر لیلا در منزل کناری زندگی می کردند . بعد از اینکه مقتول جانش تمام شد شوکه شده بودم، حتی یک لحظه می خواستم تا آنجا را ترک کنم. از لیلا مقداری پارچه گرفته و دست و پای مقتول را بستم و جسد را داخل کیسه پلاستیکی ...
این سوژه، روی لبه تیغ است
...> نه، اصلاً. آنچه دلخواهتان بود نوشته شد؟ بله. البته تا اسفند 1394 هیچ کس متنم را نخوانده بود و از این تاریخ بود که به دوستانم دادم که بخوانند. پیش از این در کار پژوهشش بودم و به فراخور تحقیق نیز جسته وگریخته با دوستان صحبت می کردم که می خواهم این کار را انجام بدهم و همه هم از ابتدا موضع می گرفتند اما این متن، صرفاً از منظر خودم نوشته شده است. چه جرقه ای سبب نوشتن متنی درباره مصدق ...
شوهرکشی با کمک خواستگار سابق
منزل بودیم؛ حوالی ساعت سه روز 10 دی بود که حسن به در منزل آمد؛ بعد از اینکه من در خانه را باز کردم، او مرا هل داد و داخل حیاط شد. او یک میله آهنی در دست داشت و گفت: امشب می خواهم مرتضی را به قتل برسانم . مرتضی خواب بود. من در حیاط ماندم و حسن به داخل خانه رفت. بعد از گذشت حدود نیم ساعت، حسن از ساختمان بیرون آمد. میله ای که در دست داشت، خونی بود. از من کیسه ای پلاستیکی خواست تا جسد مرتضی را انتقال ...
شوهرکشی با کمک خواستگار سابق
...> لیلا در اعترافاتش ضمن معرفی حسن. الف (23ساله)به کارآگاهان گفت: شب قتل، من و همسرم درِ منزل بودیم؛ حوالی ساعت سه روز 10 دی بود که حسن به در منزل آمد؛ بعد از اینکه من در خانه را باز کردم، او مرا هل داد و داخل حیاط شد. او یک میله آهنی در دست داشت و گفت: امشب می خواهم مرتضی را به قتل برسانم . مرتضی خواب بود. من در حیاط ماندم و حسن به داخل خانه رفت. بعد از گذشت حدود نیم ساعت، حسن از ساختمان بیرون آمد ...
شوهرکشی با کمک خواستگار سابق
، با چکشی که از چند روز قبل به لیلا داده بودم و او در خانه مخفی کرده بود، ضربه ای به سر مقتول زدم. هم زمان با من، لیلا نیز یک بالش را روی صورت مقتول فشار می داد تا صدایش درنیاید چون پدر و مادر لیلا در منزل کناری زندگی می کردند. بعد از اینکه کار مقتول تمام شد شوکه شده بودم؛ حتی یک لحظه می خواستم آنجا را ترک کنم اما از لیلا مقداری پارچه گرفتم و دست وپای مقتول را بستم. جسد را داخل کیسه ...
گریه اش را فقط هنگام خواندن دعای شهادت دیدم
به ازدواجتان شد؟ من و شهید نسبت فامیلی با هم داریم ولی تا شب خواستگاری من ایشان را ندیده بودم. من دو برادرم در دفاع مقدس شهید شده اند و آقا قدرت مرا سر مزار برادرهایم می بیند و با خانواده ا ش برای خواستگاری صحبت می کند. بعد از مراسم خواستگاری ازدواجمان در سال 1385 خیلی ساده برگزار شد. شهید در همان مراسم خواستگاری به من گفت لطف الهی را شاکرم که شما با مقوله شهادت آشنا هستید و مشکلی ندارید ...
شوهرکشی با کمک خواستگار سابق
زندگی می کردند. [بعد از اینکه کار مقتول تمام شد] شوکه شده بودم؛ حتی یک لحظه می خواستم تا آنجا را ترک کنم. از لیلا مقداری پارچه گرفته و دسته و پای مقتول را بستم؛ [جسد] را داخل کیسه پلاستیکی گذاشتم و با کمک لیلا، مقتول را تا حیاط آوردیم. لیلا داخل کوچه را دید؛ کسی نبود؛ من ماشین خودم را آوردم جلوی در [خانه]؛ بعد مقتول را با کمک همدیگر روی صندلی عقب ماشین گذاشتیم و داخل یک رودخانه انداختیم ...