سایر منابع:
سایر خبرها
با خبر آزادی غش و ضعف نکردیم/ جنون بی حد سربازان عراقی در شکنجه
.... دفاع پرس: لحظه ای که اسیر شدید چه حس و حالی داشتید؟ به چه چیزهایی فکر می کردید؟ وقتی کردها ما را به عراقی ها تحویل می دادند نمی توانم واقعا آن احساس را به زبان بیاورم، حس عجیبی بود. انگار تمام غم های دنیا روی قلبم سنگینی می کرد. من متاهل بودم. 10 ماه بود که نامزد بودیم. عروسی نگرفته بودیم و زندگی مشترک را زیر یک سقف آغاز نکرده بودیم. آنقدر احساس سنگین و ...
داستان های شگفت از بزرگان درباره احترام به مادر
نمی گذاشت تا زمانش هدر نرود. لویی پاستور با ناراحتی و تأثر در جایگاه سخنرانی قرار گرفت و گفت: ای مادر! ای گمشده دلبند که سالیانی دراز در این خانه با من به سر بردی. تویی که اکنون همه چیز را مدیون تو می بینم. مادر شجاع و دلدارم. تمام حس فدارکاری و شور و هیجانی که در راه عظمت علم و بزرگی میهنم به کار بسته ام و از این پس نیز به کار خواهم بست، تو به من آموخته ای و در وجودم رسوخ داده ای. کار ...
یک روز با فتاح و فقرا +تصاویر
؛ انگار دنیا را به آن ها داده اند؛ فتاح رو به مسئول دامغانی می کند و می گوید: همین امروز هر سه با مادرتان می روید و یک دوچرخه و یک لپ تاپ می خرید؛ با سلیقه خودتان... در آخر هم به عنوان حسن ختام، یک کوپه دربست به مقصد مشهد و یک زیارت؛ مادر خانواده گریه اش بند نمی آید؛ به قول خودش تا به حال مشهد نرفته و آرزو به دل یک زیارت امام رضا (ع) بوده و حالا به برکت امام رضا هم زیارت نصیبش شده، هم به خانواده اش ...
همراه با شیطان
ضربان قلبم بشدت بالا رفت، به طوری که لرزه بر تمام بدنم افتاد. ترسیده بودم. از کیان خواستم با اورژانس تماس بگیرد، اما او بی توجه به حال من گفت: تحمل کنی بهتر می شی. اگر به اورژانس تلفن بزنم پای پلیس وسط می آید چند دقیقه ای صبر کردیم، اما هر لحظه حالم بدتراز قبل می شد. کیان که ترسیده بود مرا سوار ماشین کرد و جسم نیمه جانم را جلوی در خانه مان انداخت و زنگ خانه را زد و خودش به سرعت از آنجا دور ...
هم پیمانی آل سعود با صهیونیستها در کشتار مسلمانان/ هزار سؤال بی پاسخ در پرونده 7 هزار قربانی فاجعه منا
و بی رمق عبور کردند و مردم به یکدیگر امیدواری می دادند که بالگردها برای کمک برمی گردند اما ساعتها هیچ اقدامی انجام نشده است و از سوی دیگر، دوربینهای مداربسته مدام در حال ضبط حوادث بودند و حتی بالای چادرهای اطراف خیابان 204، تصویربرداران با اینکه می دیدند مردم در حال جان دادن هستند در حال فیلم برداری از این حادثه دل خراش بودند؛ این یعنی همه نظاره گر بودند و هیچ کس نیامده به این وضعیت سامانی بدهد ...
درس بزرگی که آیت الله العظمی بروجردی از پیرزنی گرفت
: قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًی ، انبیاء هستند؛ یعنی هدایت بیرونی و در رأس آن ها، امام و معصوم است. (البته این را بناست بعداً مفصّل بیان کنیم؛ چون این بحث عقل(هدایت درونی) تمام نشد. نکاتی را حسب برخی از آیات الهی و روایات شریفه بیان کردیم و هنوز آن بحث ادامه دارد). اوّلاً پروردگار عالم در یک حدیث قدسی می فرماید: إِنِّی قَدْ قَضَیْتُ لِکُلِ قَوْمٍ ...
رضا عطاران و ویشکا آسایش، ترکیب جادویی سینما (2)
، سکوتی در اهالی هنر است و دلیلش همان اشاره کوچکی است که کردم؛ همان حسادت که در خودم هم هست و بدون رودربایستی به آن اشاره کردم. یعنی هم حرف بقیه بود، هم حرف دل خودم! آسایش: حسودی در همه وجود دارد و همیشه هم بد نیست. مثلا وقتی لیلا حاتمی به عنوان داور به جشنواره کن رفت، در عین حالیکه برایش خوشحال بودم ته دلم گفتم کاش من جای لیلا بودم، چی می شد!... بعدها به خودش هم گفتم (من کلی به تو حسودی ...
فاطمه گودرزی: در سینما کسانی که روابطی دارند، همه کار برایشان می شود!
...> تجربه این چنین کارهایی در وهله اول برای خود فرد لذت بخش است. به یاد دارم در چند سال گذشته که تجربه ساخت اولین فیلم کوتاهم را داشتم بعد از پایان یافتن فیلم به مدت یک هفته حس راه رفتن روی ابرها را داشتم. آنقدر این موضوع برایم لذت بخش بود که خواب به چشمانم نمی آمد و گویی پرواز را تجربه کردم. مدام درحال فکر کردن بودم. شب به صحنه فیلمبرداری و صبح زود مشغول کار! عوامل همکاری لازم را با من داشتند. گروه ...
قصه پردرد فوتبالیستی که از تیم ملی به شیشه بری رسید!
تیم اتکای آمل مصدوم شدم و برای اولین بار رباط صلیبی پاره کردم. این مصدومیت در شرایطی برای من اتفاق افتاد که بعدا فهمیدم در آن مقطع جزو گزینه های اصلی عبدالله ویسی برای پیوستن به تیم استقلال خوزستان در فصل اول حضورشان در لیگ برتر بودم که متاسفانه این مصدومیت همه چیز را خراب کرد. این مصدومیت درست در زمانی که بعد از آن همه مشکلات دوباره در حال احیا شدن بودم، گریبان گیرم شد. جراحی زانو و ...
روایت آزادگانی که هرگز سهمی از انقلاب برای خود قائل نشدند
شد مثلا هر روز سه هزار نفر را مبادله می کردند. تبادل از اردوگاه موصل یک شروع شده بود اما من در موصل چهار بودم و 31 مرداد ماه سال 69 آزاد شدم. ما را شبانه با قطار به بغداد آوردند و صبح نیز در مرز خسروی ما را به ایران تحویل دادند. البته آزادی ما به خاطر اسباب و عللی بود که به دست خداوند رقم خورد؛ علت اصلی آزادی ما جنگ عراق با کویت بود که صدام برای اینکه خیالش از جانب ایران و خطر حمله اش آسوده ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (296)
.... شنیده بودم مارلبرو خوبه رفتم هول شدم گفتم اقا یه نخ مارلون براندو بدین. 7. اینام یه فیلم هندی دارن تو استودیو! خیابانی بغض کرده، توکلی گریه میکنه، فیلم برداره دست میزنه، آمیتاباچانم الان میره هیئت ژوری رو میکشه! 8. حتی جا داشت یکی از داورا میومد بالا چند تا ضربه چاقو به پای سلیمی میزد و میرفت سر جاش میشست! جامعه فقط دکتر مهندس لازم نداره که... احمقم لازم داره ...
آزادگان، تندیس های مقاومت در برابر ظلم و بیدادگری هستند
دم به این امید، روزها را لحظه شماری می کردند. آنان در گوشه زندان های تاریک وحشتناک دشمن با پدر پیر خود درد دل می کردند و آن پیر فرزانه با عشق پدری به آنان پاسخ می داد: "فرزند بسیار عزیزم ! از نامه دلسوزانه شما بسیار متاثر گردیدم. من ناراحتی شما عزیزان در بند را احساس می کنم، شما هم ناراحتی پدرتان را که فرزندان عزیزش دور از وطن هستند، احساس کنید. عزیزان من! سید و مولای همه ما حضرت موسی ...
دلم برای آن روزها تنگ می شود
و هشت صبح حمله کردند. برای دفعه سوم که حمله کردند، گفتند باید اعلام کنید که راهنمای آسایشگاه، امام جماعت و مداح چه کسانی هستند، باید این افراد را به ما معرفی کنید. لحظه ها ی بسیار سختی بود. کسی هم شکست؟ همکاری را قبول کرد؟ خیر. خودشان هم دیگر پیگیری نکردند. عارضه خاصی که در دوران اسارت به آن گرفتار شدید، چه بود؟ همه اسرا عارضه هایی دارند که یادگار جنگ است. ناراحتی ها ی ...
20 نشانه آدم های به شدت احساساتی
احساسی بودن ویژگی بارز شخصیت شما است و شک نکنید که این لزوما خوب یا بد نیست. 1. همه چیز را حس می کنید گاهی فکر می کنید احساسات شما واقعا ملموس هستند، چون هرچیزی می تواند احساسات شما را تحریک کند؛ از متنی در یک کتاب گرفته تا یک صحنه ساده در یک فیلم سینمایی و حتی چند خط از ترانه ای که اتفاقی از ضبط ماشین کناری شنیده اید. این مسائل کوچک شاید برای دیگران هیچ معنایی نداشته باشد، اما برای ...
نگذار آزاده گریه کند...
در آنجا با ناهید، پرستار بخش دوست شدم و علی را نخستین بار، وقتی دیدم که روی تخت بیمارستان بودم. علی برادر همسر ناهید بود. حال خوبی نداشتم و اصلا حواسم به این حرف ها نبود اما علی بعدها می گفت: همانجا که دیدمت دلم لرزید. هنوز هم از دیدنت، دلم مثل همان روز می لرزد . با حرف هایش چه غوغا و توفانی در دلم راه می انداخت. طور خاصی عاشقش بودم. طوری که فکر می کردم تنها من در دنیا اینجوری ام. بلندبالا و رشید ...
رقابت شانه به شانه دورهمی و خندوانه در نظرسنجی
.. پاسخ دادن هدا می گه: مرداد 27, 1395 در 1:35 ب.ظ ایولا موافقم شدید پاسخ دادن یکتا می گه: مرداد 27, 1395 در 2:32 ب.ظ تو باید بگی هیچوقت عمو پورنگ نشده،فرید جینگل برد بود اون وقتی که مدیری کمدی میساخت که ایران جنگ زده بخندن،وقتی حال خودش خوب نبود ولی حالمونو خوب کرد،بچه بازی شده همه چی پاسخ دادن ...
دلاوری که 3000 بعثی را به درک واصل کرد/گردانی که با تیربار شهید زرین متلاشی شد
زمان یکی از فرماندهان پیش من آمد و گفت دستور عقب نشینی آمده شما هم بیا بر گردیم ما حالا حالا به وجود شما نیاز داریم. گفتم اگر عقب بیایم نیرو ها تماماً اسیر و قتل عام می شوند وقتی همه برگشتند اگر زنده ماندم بر می گردم و شروع کردم در گودالی که کنده بودم اول تیربارچی ها را زدم، بعد نیروهای اطراف تانک را و سپس راننده تانک که در حال خروج و فرار از تانک بود. فرزند شهید در این خصوص ...
قدر گوهر یکدانه
/ که آدمی بچه ای شیوه پری داند هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست / نه هر که سر بتراشد قلندری داند مدار نقطه بینش ز خال توست مرا/ که قدر گوهر یک دانه گوهری داند ما به برکت لحظه هایی که آفتاب را در وجودمان، احساس می کنیم اشعه ها را برای روشنایی از خود عبور می دهیم و اگر هزار نقد به بازار مکاره هدیه کنیم چیزی در سراچه جان ها نمی نشانیم تا به محض وصول حقیقت، مشتاقان را به معرفت و دلدادگی ...
پیروزی در سایه وحدت ارتش و سپاه
. گفتم: رضا مقاومت کن آمدم. تک عملیاتی با کمک نیروهای حاضر در منطقه در حالی که تنها و دست خالی بودم و هیچ راهی به ذهنم نمی رسید، دیدم از دامنه ارتفاع رضاآباد تعدادی سرباز و سپاهی که شب قبل در آن منطقه پاسداری می دادند، پایین می آیند. وقتی در دست آنها آرپی جی هم دیدم بسیار خوشحال شدم و همگی را به سمت خود خواندم. خودرویی از راه رسید که برای پایگاه ها آب می برد. آن را متوقف کردم. سوار شدیم ...
"چاری یوای" زائر را دوست دارم
امام رضا(ع) می داند و می گوید:اجابت دعاهای مادرم مرا شیفته امام رضا(ع) کرد. برای مداوای مادرم به مشهد رفتیم و با اجابت دعاهایش، شیفته این امام شدم و حالا به هر بهانه ای به زیارت می آیم. وی ادامه می دهد: من همسایه و خویشاوند ترکمنستانی شما هستم؛ بله خویشاوند هستیم چون در آخرین ملاقات آیت الله خامنه ای رهبر ایران با رئیس جمهور ترکمنستان، ایشان فرمودند که ایران و ترکمنستان نه تنها همسایه ...
رضا عطاران و ویشکا آسایش، ترکیب جادویی سینما
...> آسایش: یادم می آید موقع تمرین هم به این نکته تاکید می کردند. مثلا بهاره رهنما پیشنهاد داد کمی صدایم را کلفت تر کنم ولی رامبد گفت من همین صدای تیز و زنگ دار را می خواهم که با فیزیک و چهره ات تناسب دارد. بیشتر بازی من در این فیلم با رضا عطاران بود و اواخر کار مانی حقیقی به کار پیوست که من به قالب نقش رفته بودم. واقعا بده بستان خوبی با آقای عطاران داشتم و آنقدر راحت بازی می کرد که من باید مرتب لبم را ...
"فاش نیوز" در جمع آزادگان مفقودالاثر
نه به اندازه ای که آن را با پوست و گوشتم حس کنم و تصور کنم. من تنها بازمانده غواص گردان شهید رحمانی بودم که در عملیات کربلای 4 که عملیات فوق العاده حساس و سنگینی بود و همه دوستان غواص می دانستند که این منطقه نفوذناپذیر است و همگی شهید خواهند شد. صبح روز چهارم عملیات در منطقه "بوارین" در یک وضعیتی که همگی دوستانم شهید شده بودند، به اسارت دشمن درآمدم. در لحظه اول تصور من چیز دیگری بود. فکر می کردم ...
خداوند به مسئولان توفیق اولویت شناسی دهد
هاشمی رفسنجانی، به مقطع پذیرش قطعنامه و حواشی سیاسی قبل از آن در جامعه اشاره کرد و گفت: شاید آن روز انتظار عمومی این بود که بغداد را فتح و صدام را اسیر و محاکمه کنیم، اما دیدیم که بجای بغداد، دل مردم عراق فتح شد و به همراه صدام، منافقین و حامیان استبکاریش در بدترین شرایط قرار گرفتند به گونه ای که آمریکا با هزینه های فراوان مالی، نظامی و حتی جانی، تنها کاری که در عراق کرد، دشمن خونی شیعیان یعنی صدام و ...
گفتگو با رضا میرکریمی به بهانه موفقیت دختر اش (2)
وقتی جلوی در سینما ایستاده بودم یک خانواده چهار نفره بیرون آمدند که پسر و دختر جوان داشتند و همه شان احساس می کردند حرفشان در فیلم زده شده است. این موضوع برای من خیلی خوب بود زیرا به ظاهر، فیلم باید علیه یکی و به نفع دیگری باشد ولی این اتفاق نیفتاده است. در نهایت به نظرم این تغییر موازنه در اجرا به این برمی گردد که من به هر حال یک پدرم و موقعیت پدر را بیشتر درک می کردم. پس قبول دارید ...
کاوه یغمایی، خواننده ای که بعد از 9 سال مجوز گرفت
و سلیقه خوبی دارند اما برای مخاطب چه کاری کردیم؟ آیا آثاری تولید کردیم که بگوییم یک رنگ جدید به مدادرنگی موزیک ایران اضافه کردیم؟ اگر از طرف موزیسین ها که من هم کوچک ترین عضوشان هستم چنین اتفاقی افتاده بود، قطعا از طرف مخاطب هم پذیرفته می شد و همراهی می کرد. درعمل اگر حس می کنید سطح سلیقه پیشرفت نکرده یا حتی افت کرده، این مشکل از جانب ما موزیسین هاست. از وقتی آلبومتان منتشر شده تابه حال ...
هنوز هم رزق و روزی با خداست
. یکی از مسافرها بدون هیچ لبخندی می گوید: واقعا دل تون خوشه، این همه دارن از ما مالیات می گیرن، شکر کیلویی 2500 تومان رو دیشب خریدم 4800 تومن، به فروشنده می گم رحم داشته باش، میگه به من چه ربطی داره؟ الان 10 گرمش رو تو میدون مولوی گیر نمی آرین، اما اگه بگین با قیمت مشکلی ندارم 10 تا گونی از انبارش می فرسته در مغازه... این دلال ها و فروشنده ها دست شون به کجا بنده؟ حالا شما از مگس سفید می گین؟ اگه ...
زمانی برای شکستن مرزهای طبقاتی
چطور با اردوهای جهادی آشنا شدید؟ اسلام پور: ازسال 91 عضو بسیج دانشجویی و با بچه هایی آشنا شدم که فعالیت های جهادی انجام می دادند. من هم که از قبل تجربه خدمت رسانی به مناطق محروم را داشتم به حضور در این اردوها راغب شدم. البته به علت مشغله کاری و محدودیت زمانی نمی توانم در بیش از دو اردو شرکت کنم، ولی هر زمان که مقدور باشد، حتما شرکت خواهم کرد. عبدالملکی: من و همسرم سال 92 با هم ازدواج کردیم و چون او در این اردوها شرکت می کرد ...
عطر بیرق سبز رضوی در خانه "نور خدا"/ اعطای نشان خادمی حرم رضوی به شهید زنده لرستانی
از سوی نور خدا به هشتمین نور ولایت. روزی تو عاشقانه جان برکف گرفتی و برای دفاع از حریم کشورت ایستادی اکنون چنان وارستگی و افتخاری را به ارمغان آورده ای که امروز ما به احترام نصب نشان خادمی سلطان ابوالحسن بر وجودت به تمام قد ایستاده ایم و چه لحظه با شکوهیست وقتی همه به آسمانی بودنت پی برده اند و زمزمه کنان با تو نجوا می کنند. امروز در روز میلاد هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت ...
قصه گفتن بلد نیستیم
که توی دوزخ بودند چه بلاهایی داشت سرشان می آمد. ارداویرافِ ما را هم می برند بیرجند و بلاهای زیادی به سرش می آید توی این سفر و اتفاقات زیادی برای او می افتد که ما بعضی از آنها را برای شما تعریف کرده ایم. شاید به این دلیل که خود او وقتی که از سفر برمی گردد و حال و روز دخترش را می بیند، زبانش بند می آید و نمی تواند تعریف کند که چه بر او گذشته است. داستان خدیجه آن قدر اسفناک و دردناک است که داستان ...
خدمتی که امام خمینی(ره) با قاطعیت انقلابی برابر منافقین به ایران کرد!
را به دست چنین فردی نسپارد. امام در آخرین نامه خود به منتظری و در پاسخ به نامه های پی در پی وی، حجت را بر او تمام کرد و نوشت: “ بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای منتظری با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه ای برایتان می نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم می دانم؛ خدا را در نظر می گیرم و مسائلی را گوشزد می کنم. از آنجا که روشن ...