سایر منابع:
سایر خبرها
مجموعه شعری از رضا عبداللهی منتشر شد
پیرامون زحاف رایج در شعر فارسی نیز از دیگر آثار اوست. یکی از شعرهای مجموعه جاده را طی می کنم با یاد تو : از گل آلودی آب رود فاسد می شود / دل که رنگ کینه شد زود زائد می شود شعله های خشم را از چه بالا می کشی؟ / شعله چون بالا رود دود عاید می شود خانه بر نابخردان باز کردن ابلهی ست / بی نگهبان خانه شد دزد وارد می شود سردمهری آورد عاقبت سردی به بار / در زمستان های سخت آب ...
اس ام اس عاشقانه آفاق
گویم غم این قصه ویرانی خویش/ غم شبهای سکوت و دل بارانی خویش/ گله ازهیچ ندارم نکنم شکوه ازاو/ که شدم بنده پابسته و سودایی خویش/ به کدامین گنه این گونه مجازات شدم/ همه دم نالم وسوزم زپشیمانی خویش/ من ازاین پس شده ام راوی وگویم همه شب/ غزل چشم تووقصه نادانی خویش./ • اس ام اس عاشقانه آفاق • در را باز کن خبری دارم ، قلبم ...
بنویسید "بهشت"؛ بخوانید "جهنم" / روحانی: از مازندران بهشت می سازم!
اختصاصی وارش نیوز: می خواهم شما را ببرم به روزهایی که "امید" در جای جای ایران می جوشید . روزهایی که بازار وعده و حرف داغ بود و هرکسی برای اینکه رای بیاورد سعی می کرد تا دل فریب تر و جذاب تر سخن بگوید. خرداد نود و دو بود که کاندیداهای ریاست جمهوری یکی پس از دیگری با بوق و کرنا به مازندران می آمدند تا برای جلب نظر مردم محروم و درد کشیده این دیار "حرف" بزنند و وعده بارانی راه بیاندازند که ...
آواز طبیعت در عصر مرداد
...! 1 جا ندارد دیگر از تو بنویسم باور کن که دلم تنگ است 2 مدرسه تنگ بود برای من که تو را می خواندم شهریار الوندی: در شعر کوتاه اول، به کارگیری مفهوم دل تنگی و در کنار آن، جا نبودن برای تو تأمل برانگیز است. اما به نظر می آید کمی ساده انگارانه است. پرسش منطقی این است: مگر چیزی که نوشته ...
دردسر عشوه گری دختر یک سرایدار برای پسر پولدار!
حرفش رو هم نزنید. شماها از صبح تا الان روی پا بودید و حسابی خسته شدید. حالا هم با این اوضاع و احوالی که ما تو خونه تون راه انداختیم بهتره برید و استراحت کنید. مطمئنم که فردا با این همه ریخت و پاش، روز پرکاری دارید. آنقدر اصرار کردم تا بالاخره مهسا مجبور شد با آژانس تماس بگیره. وقتی توی ماشین نشستم نفس راحتی کشیدم اما وقتی دست به کیفم بردم و پول چندانی در آن ندیدم دوباره حالم گرفته شد ...
دو داستان به مناسبت سالروز بازگشت رزمندگان به وطن
.... همه عزیزانم در زیرآوار جان دادند و مرا درآرزوی دیدارشان ناکام گذاشتند. اکنون دلم می خواهد با عزیزی چون تو درد دل کنم، کسی که هرگز چهره اش را ندیده ام، ولی می دانم که همچون جمال، قلبی مهربان دارد و... *از پدر به رضا از بیستون به تهران 12 مهر1369 رضا جان! این یکی دو روزه عجیب دلم گرفته است. از وقتی که نامه امید را خوانده ام، حال و روز خود را نمی فهمم ...
دستور رمال برای فروش طلا دختر جوان را به کلانتری کشاند
برایم دنیای پر از احساس ساخته بود. دنیایی که 180درجه با اوضاع بی روح و سختگیرانه خانه مان فاصله داشت. به او دل بستم و با هم قرار ازدواج گذاشتیم. پدر و مادرم خیلی زود متوجه شدند چه غلطی کرده ام. آنها می گفتند این پسر خیابانی به درد تو نمی خورد و بهتر است او را فراموش کنی. اما من دلباخته ان پسر بودم. فکر می کردم میثم می تواند آینده ای خوب و عاشقانه برایم بسازد. با ادامه این ارتباط پدر و ...
حضور حمید سبزواری دلیل راه بود
ناظران در حقیقت کور از قضا صاحب نظر بودند خانه ها بیغوله ها ویران کوچه ها در خویش سرگردان ساکنان وادی موعود تا همیشه در به در بودند در میان شاهدان کور تا بخواهی شاعر مشهور هرچه مضمون بود خون آلود کودکان مضمون تر بودند نیمه مردان دغل اما همچنان در بزم این شب ها تا سحر از رزم لافیدند صبح، مفقودالاثر ...
در افق غرب نوری پیدا نیست
است که نمی خواهد این دنیا خراب آباد باشد. تنها تجدد است که می خواهد این دنیا بهشت و آباد بشود. و بشر احساس غربت نکند. اینکه در این راه موفق می شود یا نه من نمی دانم. به نظر می رسد که از اوائل قرن بیستم آثاری ظاهر شده که ما نمی توانیم این دنیا را بهشت کنیم و حالا چنان که می دانید در افق غرب نوری پیدا نیست و همه عالم وضعی حاکم شده که آدم وحشت می کند. هیچوقت در جهان این همه زبان پریشان و بقول مرحوم ...
پزشک واقعی به جای پول و ماشین، روحی ثروتمند دارد
.... متوجه می شوید؟ چون کار اعصاب کار مشکلی است. من توان زیادی ندارم گاهی اوقات یک مریض 40 تا 50 دقیقه وقت مرا می گیرد. چرا؟ چون بیمارهای من اکثراً این گونه هستند. پیش پزشکان زیادی رفته اند و حالا من باید جواب آنها را بدهم، خدا را خوش نمی آید. پس باید بشینم و یک تاریخچه بگیرم از ابتدا چه پزشکانی را دیده اند و چه آزمایش هایی انجام داده، چه خروجی ها و چه مدارکی دارند و من باید همه این مدارک را ببینم وگرنه دوباره کاری می شود. ...
رازِ یک انسان
، محمد، غمگین ورنگ پریده به من نگاه کرد و چشم هایش را بست:" تو... تو کار خوبی نکردی حسین؛ تو اونو رنجوندی... تو..." و نفسش به شمارش افتاد و از فرط درد، دست روی قلبش گذاشت. درآن لحظات غم و دلهره، دیگر هیچ صدایی را نمی توانستم بشنوم ، گویی همه چیز رنگ مرگ به خود گرفته بود، حتی رودخانه پرخروش" الوند" از نفس افتاده بود و جلوه ای نداشت و دیگر چون همیشه، تصویری از زیبایی و شکوه را به نمایش نمی گذاشت ...
کسی عاشق “غساله” نمی شود!
می کند جلوی یکی از سنگ ها می ایستد. ارتفاع سنگ تا یک وجب بالای زانویش است. می خندد و می گوید: ارتفاع این سنگا استاندارده، قدتم باید استاندارد باشه، یکم بلند باشی دستت به جنازه نمی رسه، یکم هم کوتاه باشی و جنازه هم سنگین باشه آب تو شیلنگ می ریزه تو سروصورتت نگاه می کند به چشم های مهری خانم و دوباره غش غش می خندد: یعنی باید تو گزینش به قد هم توجه کنن، این سنگا که همه استانداردن. مهری خانم که می رود ...
آزادگان، صبورتر از سنگ صبور و راضی ترین کسان به قضای الهی
دشمنان ایستادند و روابط اجتماعی جامعه کوچک اردوگاهی خود را بر پایه اخلاق حسنه بنا نهادند و از شکنجه های مزدوران بعث، هراسی به خود راه ندادند. آزادگان، صبورتر از سنگ صبور و راضی ترین کسان به قضای الهی بودند. اینان سینه هایی فراخ تر از اقیانوس داشتند که از همه جا و همه کس بریده و به خدا پیوسته بودند؛ آزاده نامیده شدند چون از قید نفس و نفسیات رهایی یافته بودند و به راستی که چنین اند. و امروز ...
فارسی در هند نفس های آخرش را می کشد/ باز هم تقاضا برای بازگرداندن علیرضا قزوه به هند
همین کعبه ام (سروده های فارسی)، باغ بیدلان (سروده های فارسی) دلم دهلی ست (سروده های فارسی)، زین قند پارسی (ضرب المثل های مشترک ایران و هند) و نمیرایان (مشترکات حماسی و شخصیتی شاهنامه و راماین و مهابهارت) از آن جمله اند. علاوه بر این، عزیز مهدی بیش از بیست کتاب ادبی و علمی را از زبان فارسی به زبان های انگلیسی، اردو و هندی ترجمه نموده است. او بیشتر از یک دهه است که به زبان های اردو و فارسی شعر می ...
قصه فوتبالیستی که از تیم ملی به شیشه بری رسید
پایم را در همین اهواز به تیغ جراحان بسپارم ولی متاسفانه نتیجه نگرفتم و در حال حاضر همه می گویند برای آن که نتیجه بگیرم، باید باز هم نزد دکتر کیهانی عمل کنم که واقعا پرداخت هزینه اش در توانم نیست. تشدید مصدومیت به دلیل ناتوانی مالی جهت انجام عمل سوم احمد با لبخندی تلخ که از ابتدای صحبت بر لبانش است، ادامه می دهد: راستش را بخواهید در حال حاضر وضعیت زانویم اصلا خوب نیست و حتی راه رفتن ...
قصه پردرد فوتبالیستی که از تیم ملی به شیشه بری رسید!
میلیون تومان جراحی کردم. زمانی که مصدوم شدم قرارداد سه ساله با ملی حفاری داشتم و این اتفاق برای من در سال اول قراردادم رخ داد. به باشگاه گفتم باید عمل کنم ولی پول ندارم و به من گفتند "تو خرج کن و بعد فاکتور بیاور" که من گفتم "اصلا پولی ندارم که بخواهم خرج کنم"؛ نمی دانم کجای دنیا به این شکل است که بازیکن تیمی مصدوم شود و به او بگویند فاکتور بیاور! در همه جای دنیا بازیکن را خود باشگاه با هزینه و نظارت ...