سایر منابع:
سایر خبرها
پژاک یا داعش هر که باشد از ما سیلی می خورد
در گوشم طنین انداز می شود. حالا متوجه شدم که آری واقعاً در راه این حرم از جانش خواهد گذشت. بعد از شهادت همسرم توفیق نصیبم شد و به سوریه مشرف شدم. وقتی غربت حضرت زینب(س) را دیدم خطاب به همسرم گفتم حق داشتی بگذری از من و تمام زندگی ات. واقعاً آدم از اینکه بخواهد زبان به شکوه باز کند شرمسار بی بی می شود. اصلاً چرا شکوه؟ خدمت به بی بی سعادت می خواهد خدایا شکرت. چقدر سبک زندگی شما رنگ و ...
بخش های خواندنی کتاب سنگچین بیابانکی
پیراهنی ابریشمی آمدی در کوچه باغ خاطرات نغمه باران طنین انداز شد بعد عمری خشک ماندن در کویر چشم هایم روبه دریا باز شد آمدی از دور و شوق دیدنت خنده را با گریه ها آمیخته باز هم این اشک شوق آلود من آبروی بغض ما را ریخته ابرها از سمت شب باز آمدند فصل پنجم فصل باران سالی است امشب اما در میان سروها جای روح سبزپوشان ...
جستاری در مکتب عرفانی مرحوم آیت الله قاضی طباطبائی
او فرض کرده ام، نسبت به من، تقرّب نمی یابد؛ و به تحقیق که او با انجام نافله ها به من تقرّب می یابد تا این که من او را دوست می دارم؛ و وقتی او را دوست داشتم، گوش او می گردم که با آن بشنود و چشم او می گردم که با آن ببیند و زبانش می شوم که با آن سخن بگوید و دو دستش می گردم که با آن بردارد؛ (چنین بنده ای) هرگاه مرا بخواند، اجابت می کنم و هرگاه چیزی بخواهد، عطا می نمایم. مرحوم علّامه سید ...
آداب حضور در محضر امام زمان(عج)
راه کج رفته است... دل آنچه را که دید دروغ نشمرد.... چشم خطا نکرد و از حد در نگذشت(النجم) به عنوان نمونه بزنطی گوید: شبی مهمان امام رضا علیه السلام بودم و امام رختخواب خود را برای من پهن کرد. مثل هر شب، کارهای روزانه را در ذهنم مرور کردم. به این می اندیشیدم که من، احمد بزنطی کجا و این همه سعادت کجا؟! چنین افتخار نصیب چه کسی شده که امام رضا علیه السلام او را برای شام دعوت کند، اسبش را برای ...
اختلاف سنی 43 ساله بازیگر معروف با همسر 26 ساله اش
چون دوست ندارم باتری بگذارم. به خاطر همین درمان با قرص را شروع کردم. قرص ها را خوردم و در آزمایش بعدی مشخص شد که قلبم 65 درصد کار می کند. آن شب وقتی خیلی عصبی شدم آنچنان فشار خونم بالا رفت که لخته را رد کرد به سمت مغز. رفته بودم دستشویی که بعدش با همسرم بروم بیرون. سرگیجه بدی به من دست داد و ناگهان همان جا بیهوش شدم. از پسرتان خبر ندارید؟ رضا: چند وقت پیش شب تولد حضرت علی (ع ...
90/ تتلو:هواداران پرسپولیس اولادی را کشتند!
باهاش گشتم، رفتم کمیته انضباطی یا مشکل ایجاد شد یا خراب شدم؟ تو که بدت میاد و... پاش وای نمیسی حالا که گشتی! هر کسی مسئول کارای خودشه! من مگه خودم خرابم که کسی رو خراب کنم؟! وا... اونقدی که اینا... و قلیون ملیون می کشن، من فقط باشگاهم! این چه کار زشتیه جدیداً همه یاد گرفتن؟ به من چه ربطی داره اصلاً! هر کی می خواد معروف شه، میاد ما رو می کوبونه. زشته. خجالت بکشین... واقعاً زشته ! تتلو ...
مدافع حرم حضرت زینب(س) باید مانند حضرت عباس(ع) شهید شود
همه جا با سهیلا رضایی است، در میان صحبت هایش از کمک ابوذر در کارهای خانه می گوید ابوذر در کارهای خانه با من همکاری می کرد. یک شب تب داشتم تا صبح نشست. من می گفتم حالم خوبه اما ابوذر می گفت من راحتم تو بخواب . وی می افزاید: نماز اول وقتش هیچوقت به تاخیر نمی افتاد، صدقه می داد، به نیازمندان کمک می کرد، به هیچ کس بی احترامی نمی کرد و همین خوبی هایش مرا مطمئن می کرد که ابوذر در این دنیا ...
گفتگو با زنی که با یک اعدامی ازدواج کرد
بود تا از این راه همسرم را نجات بدهم و او هم مرا به خدا نزدیک کند. الان شوهرم دیگر به اعدام فکر نمی کند اما می گوید اگر خدایی ناکرده این اتفاق افتاد، همچنان اعتقادت را به خدا حفظ کن. و اگر اعدام شود؟ هرگز به آن فکر نکرده و نمی کنم، چون واقعا نمی توانم رفتنش را تحمل کنم و بدون او، من هم نیستم. من فکر می کنم ماجراجویی تو خیلی زیاد است، اینکه بروی در زندان ازدواج کنی ...
ربیع خواه: با حمایت برانکو، ذهنیت هواداران پرسپولیس نسبت به من عوض شده
.... روزهای اولی که به پرسپولیس آمدی خیلی حاشیه ایجاد شد و انتقادات زیادی نسبت به حضور تو مطرح کردند. این حاشیه ها به پایان رسیده؟ خب من در شرایطی به پرسپولیس آمدم که هواداران شناخت چندانی از محسن ربیع خواه نداشتند. کاملا حق را به آنها دادم. البته من خیلی بازیکن ناشناخته ای نیستم اما خوب بازیکنانی که در استقلال و پرسپولیس بازی نمی کنند خیلی به چشم نمی آیند. خداراشکر که الان ...
نیم صفحه اول روزنامه های ورزشی صبح کشور
انصاری میره چپ اوف اوف چه بشیم اگه رامین بیا نقل قول +3 #4 مجیدm.i.sکربختیاری 2016-08-25 06:30 بچه ها روزنامه گل رو خوب نگاه کنید!یه دستی که ساعت مچی رودستشه روی شونه نیکبخت هستش!من یکی هرچی نگاه کردم دست هیچکدومشون نبود!خدایی خوب توجه کنید!من که گیج شدم!اخه از کجا اومده؟! ادمین جانه مرسی نقل قول +1 #3 پدرام پرسپولیسی 2016-08-25 05:02 پس کیسه جوان؟من ...
خبر تلخ برای سرخپوشان؛ کودک هوادار پرسپولیس درگذشت
پرسپولیس نیوز : هوادار کم سن و سال بیمار پرسپولیس که مورد توجه بازیکنان این تیم بود امروز جان خود را از دست داد. یاسین کریم پور، هوادار نونهال شمالی پرسپولیس که مبتلا به سرطان بود و بازیکنان این تیم به خاطر او موهای خود را تراشیدند امروز درگذشت. یاسین که مانند مادر مرحومش مبتلا به سرطان بود درست در روزی که فرشاد احمدزاده، محسن مسلمان، علی علیپور و مهدی طارمی در بازی مقابل ...
شهریور 20؛ بازگشت تیم ملی فوتبال از میان شعله های جنگ
داشت و یک سماور کهنه بر دست گرفته و گفت: این هم ستوان حمیدی است. من درد دل او راشنیدم و گفت: حالا چه می خواهید بکنید. گفت: می خواهم به اصفهان بروم ولی مشکل این است که روس ها همه جا همه چیز و همه کس را کنترل می کنند و مطالبه کارت شناسایی می کنند. در این صورت مرا شناخته و دستگیر می کنند و به عشق آباد می برند. واقعا برای او خیلی ناراحت شدم. به حدی که گریه کردم. او راز چگونگی وضع من و سایر ...
جدیدترین مجموعه متن تبریک روز پدر 2016
...> من به تو دل دادم و به چشمان تو خندیدم. به تو پیوستم و تا ابد و تا همیشه دوستت دارم. روز مرد را با یک دنیا عشق به تو تبریک می گویم. امیدوارم شمع وجودت روشن و زندگی ات همیشه سبز باشد . ✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦ همسر مهربانم با وجود تو، مرا به الماس ستارگان نیازی نیست، این را به آسمان بگو. تو به قلب من شادی و به جانم روشنایی می بخشی. روزت مبارک باد . ...
همسر شهید اندرزگو در گفت وگویی مطرح کرد زجر های یک چریک اسلامی به روایت همسرش/پیش بینی وقوع جمهوری ...
رفتید؟ چه رفتنی! انگار پرواز می کردم. او قدم های بلندی برمی داشت و من هم دنبالش کشیده می شدم؛ با آن ساک، بچه و بچه ای که در شکم داشتم. آن شب مهتاب هم بود و من می توانستم جلوی پایم را ببینم. الان که فکر می کنم با آن شرایط چطور به دنبال او رفتم، تعجب می کنم. واقعاً نمی دانم چه کسی به دادم رسیده بود. البته از خانم صاحبخانه حسابی خداحافظی کردم و گفتم، مرا ببخش که یک ماه مزاحم بودم و به شما ...
من و تو...!
و هم معنا با اینها آشنا شدم و (تو) از اول با فاصله از من شروع شد و این کشاکش در شعر و هنری که برای جبران واقعیت زندگی مخاطبش شدم برجسته شد و کم کم در آثار و کمپوزیسیون خیال و تصویرهای ذهنی ام نقش بست و از همانجا که حضورم برایم روشن شد تاکنون در تمام گذار من از زندگی به هر تویی رسیدم دیدم تو نبود... و تو همچنان در فاصله از من ادامه دارد به گونه ای که انگار کسی یا چیزی است که مرا به سوی ...
نیم صفحه اول روزنامه های ورزشی صبح کشور
انصاری میره چپ اوف اوف چه بشیم اگه رامین بیا نقل قول +2 #4 مجیدm.i.sکربختیاری 2016-08-25 06:30 بچه ها روزنامه گل رو خوب نگاه کنید!یه دستی که ساعت مچی رودستشه روی شونه نیکبخت هستش!من یکی هرچی نگاه کردم دست هیچکدومشون نبود!خدایی خوب توجه کنید!من که گیج شدم!اخه از کجا اومده؟! ادمین جانه مرسی نقل قول -2 #3 پدرام پرسپولیسی 2016-08-25 05:02 پس کیسه جوان؟من ...
کمک های مالی ائمه (علیهم السلام) به نیازمندان
پول ها از او متاعی بخرم. در این صورت تو او را راهنمایی کن. ابوهاشم گفت: من دینارها را نزد پسر عموی امام (علیه السلام) بردم و او به من گفت: ای هاشم مرا به معامله گری که با این پول ها متاعی بخرم راهنمایی کن. من نیز اطاعت کردم. (37) سهل بن زیاد از ابن حدید نقل می کند که گفت: به همراه عده ای به سفر حج رفتیم. در میان راه راهزنان به ما حمله کردند. چون وارد مدینه شدم خدمت حضرت جواد (علیه السلام ...
اموال خصوصی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام)
ویران می شود. فرمود: من آن را برای تو می سازم. گفت: املاکم ضبط می شود. فرمود: بهتر از آن را که ملک من در حجاز است به تو می دهم. (33) مرحوم بحرانی می نویسد حضرت به او فرمود: از مال خودم بغیبغه را که چشمه بزرگی در زمین حجاز است و معاویه هزار هزار دینار طلا به من می داد ولی آن را نفروختم به تو می دهم، (از این ها دست بردار). عمر سعد نپذیرفت. (34) در حدیث دیگری آمده است: امام حسین (علیه السلام ...
موقوفات پیامبر اسلام و اهل بیت (علیهم السلام)
نزول آیه: لَن تَنَالُوا البِّرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ (سوره آل عمران، آیه 92) هرگز به (حقیقت) نیکوکاری نمی رسد، مگر این که از آنچه دوست می دارید (در راه خدا) انفاق کنید،... به خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: می دانی که محبوب ترین اموال من همین باغ است و می خواهم آن را در راه خدا انفاق کنم تا ذخیره ای برای رستاخیز من باشد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ...
دوچرخه برای من شروع بزرگی بود
فیلم های این ژانر مرا چنان به نجوم و فیزیک علاقه مند کرد که در نهایت این رشته را در دانشگاه انتخاب کردم و در تمام این سال ها نمی دانستم عاشق سینما شده ام. البته نمی توانم بگویم یک فیلم یا یک کارگردان خاص مرا به این وادی کشاند. من این عشق و علاقه را خیلی تدریجی تر از این حرف ها کشف کردم. در واقع منشأ این تغییر مسیر من به سمت سینما خیلی درونی بود. نمایش عمومی فیلم های کوتاه چه طور بوده و ...
یکی با ناز، آواز می خواند!
پُر پشت خود را به رخ مجری می کشید، از جا بلند شد و با ناراحتی گفت:" تو چی داری می گی اسکلتِ متحرک؛ مگه قرار نبود کاررو بدی به کاردون؟! خب بذار این بچه حرفش رو بزنه! " مجری به پدر چشم غره رفت:" شما دخالت نکن بابای بچه! فکرکردی از سبیل کلفت و هیکل گُنده ات می ترسم؟! اگه خیلی حرف بزنی می گم آقای تصویربردار، نصف هیکلت رو از کادر تلویزیون خارج کنه ها !" - هیکل منو خارج کنه؟!! ...
حسین فاطمی؛ دکتری که در راه جمهوریت ایران شهید شد
آمدها فریاد کنم. افسوس که راه گلویم آنقدر تنگ و پرپیچ ساختمان شده که نمی تواند یک بار این فریادها و فغان ها را به فضا تحویل دهد... (دست نوشته های فاطمی، 25 شهریور 32) سال ها بعد در اختفا نوشت اعصابش از شنیدن خبر حمله متفقین به ایران دچار تشنج شده است و چند روز بعد: به هر حال در برنامه هشت و نیم رادیو برلن نیز خبر حمله به ایران گفته شد و شرح کشته شدن دریادار بایندر را داد. آن شب تا صبح من ...
پایان تلخ اعتماد به وعده های یک مفنگی
به گزارش قدس آنلاین، سحر 27سال سن دارد و همراه شوهر سابقش از خانه فرار کرده و به مشهد آمده است. او در بیان قصه تلخ زندگی اش گفت: اقرار می کنم که فریب خورده ام. با این که یک بار از دست کارهایش داشتم دیوانه می شدم و به سختی توانسته بودم از او جدا شوم اما دوباره خطا کردم و نمی دانم با کدام عقل دل به حرف هایش دادم. شاید از روی عشق و علاقه بود یا از روی ترحم و دلسوزی.هر چه بود می خواستم ...
امیر تتلو بازداشت شد
شدم؟ تو که بدت میاد و... پاش وای نمیسی حالا که گشتی! هر کسی مسئول کارای خودشه! من مگه خودم خرابم که کسی رو خراب کنم؟! وا... اونقدی که اینا... و قلیون ملیون می کشن، من فقط باشگاهم! این چه کار زشتیه جدیداً همه یاد گرفتن؟ به من چه ربطی داره اصلاً! هر کی می خواد معروف شه، میاد ما رو می کوبونه. زشته. خجالت بکشین... واقعاً زشته! امیر تتلو استقلالی شد اما این پایان کار نبود و حمله ...
تصویر جدال آدم ها با درد و امید
دلنشینش که از شدت بغض می لرزید، زیرلب خواند: تو را من چشم در راهم، شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن، سایه ها رنگ سیاهی وزان دلخستگان راست اندوهی فراهم تو را من چشم در راهم شباهنگام، در آن دم که برجا دره ها چون مرده ماران خفتگانند در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام گرم یاد آوری یانه، من از یادت نمی کاهم تو را من چشم در راهم ...
مثل خاطره اولین باران پاییزی
میانه برنامه قرائت کرده بودم، خواندم و آرام شدم: چشم فروبسته اگر وا کنی/ درتو بود هر چه تمنا کنی عافیت از غیر نصیب تو نیست/ غیر تو ای خسته طبیب تونیست از تو بود راحت بیمار تو نیست/ به غیر از تو پرستار تو همدم خود شو که حبیب خودی/ چاره خود کن که طبیب خودی غیر که غافل ز دل زار تست/بی خبر از مصلحت کار تست بر حذر از مصلحت اندیش باش ...
پاسخ شهید مطهری به مدیران شیشلیکی
. علی علیه السلام می فرماید: وَ ما ظَنَنْتُ ا نَّک تُجیبُ الی طَعامِ قَوْمٍ عائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیهُمْ مَدْعُوٌّ عثمان بن حنیف! من باور نمی کردم که تو دعوت بر سفره ای را بپذیری که اغنیا را در آنجا دعوت کرده باشند؛ ولی فقرا را دعوت نکرده باشند و آنها پشت در مانده باشند. بعد علی علیه السلام شروع به گفتن دردهای خودش میکند تا میرسد به آنجا که راجع به خودش میگوید: وَ لَوْ ...
یونسی نشسته بر لب دریای عشق
میرزاغلامرضا با قطعه خود، -چاپ اصلی- بود، اما قطعه گم بود. که لابد میرزا این قطعه را چه مفتخر بوده که چنین در کنار گرفته. عزیزتر از فرزندی لابد و نبود این قطعه. و نیمه شبی. که پیدایش کردم. به صدایی که پیدا کردم را لازم نبود که بگوید. صدا خود، پیدا کردم بود. نه آن شب، که بعد پرسیدم کجاست قطعه؟ گفت پیش خودم. و چه لذتی در گفتن. کلید آریایش را، هنوز تمیز مانده از دهه پنجاه، داده بود و قطعه را گرفته ...
ارتباط پنهانی پزشک زیبایی با زن شوهردار در کرج
حادثه ، دخترم را به مدرسه رساندم و به محل کارم رفتم. در شرکت و در طول روز چند بار با تلفن همراه همسرم تماس گرفتم اما جواب نداد. البته به این رفتارهای ساناز عادت داشتم چرا که او بیشتر وقتش را در کنار دوستانش به تفریح سرگرم بود یا مدام به کلینیک های زیبایی و آرایشی می رفت و دل به زندگی نمی داد. بنابراین نگرانش نشدم، بعدازظهر دخترم را از مدرسه برداشتم و به فرودگاه رفتیم چون قرار بود پدر و ...