سایر منابع:
سایر خبرها
معیارهای تطبیق نشانه های ظهور - تطبیق باید مبتنی بر یقین باشد نه حدس و گمان
و بلکه حتی از یک یا چند نسل قبل برای خلق این شخصیت دست به کار شده باشند تا این که شخصیتی پدید آید که نام و نشان و نسبی هماهنگ با آن چه در روایات آمده داشته باشد و اگر در روایات برای این شخصیت ویژگی هایی برشمرده شده، به گونه ای جریان را مدیریت کرده باشند که تمام آنها در شخص مورد نظر وجود داشته باشد. اگرچه این احتمال در گام نخست بدبینانه به نظر می آید، اما اگر فعالیت هایی که این سرویس ها در زمینۀ ...
از مفقود الاثری که نامش بعد از خبر شهادتش وارد لیست صلیب سرخ شد تا فرمانده ای که بیش از 400 اختراع دارد
جانباز دوران دفاع مقدس گفت: روز دوم استقرار ما در آن مکان بود روی شط العرب یک پل اسکله ای وجود داشت ولی از سمت عراق به دلیل ممانعت از رفت و آمد منهدم شده بود ولی از سمت ما حدود چهل متر سالم بود و بر روی آن یک سنگر مجهز پر از آذوقه و مهمات و فشنگ وجود داشت. به یکی از بچه ها گفتم که من را پوشش بده تا خودم را به آن سنگر برسانم و خود را با سرعت به سنگر رساندم. در آنجا به غیر از مهمات یک دست لباس عربی به ...
عالی و عاشقانه اما با سختی!
: شرط و شروطی هم برای شما مطرح کرد؟ بله. ایشان بیان کردند الان جنگ است. باید بدانی بود و نبود ما مشخص نیست. باید خودت را برای بعد از من آماده کنی. اگر واقعاً دنبال یک زندگی مرفه هستی، این خواسته شما با حقوق سپاه به دست نمی آید. ماموریت هایی دارم که مجبور هستی تنها در خانه بمانی. قبل از پاسخ دادن به این موضوعات خوب فکر کن. فاش نیوز: این حرف ها برای شما تازگی داشت؟ خیر ...
نگاهی به 36ماه حضور شهربانوی گیلانی در جنگ
اینکه دوستی بین من و زهرا هرلحظه عمیق تر می شد گفت: من و زهرا وابستگی عمیقی به هم داشتیم و او نسبت به من احساس مسئولیت می کرد و همه جا با هم بودیم تا آن روز رسید. ما برای خط مقدم با آمبولانس غذا می بردیم و مجروح بازمی گرداندیم. سوم فروردین سال 60 به همراه یک زن راه بلد و یک پزشکیار، یک راننده و یک پاسدار به منطقه دارخوین اعزام شدیم و هنگام رفتن به خط، آمبولانس مورد اصابت خمپاره قرار گرفت بر ...
گفت و گو با شجریان، خسرو آواز ایران؛ ممنوع الکارِ تمام نشدنی
هایشان هر چه خواستند نوشتند. حتی رییس صدا و سیما هم حرف های زیادی زد؛ در حالی که اینها هیچ کدام شان نه سر پیاز هستند نه ته پیاز. متاسفانه این کینه توزی ها و این پیشداوری های غلط در کشور ما فراوان است و شما جایگاهی ندارید که شکایت کنید و قانون از شما دفاع کند. امتحان کرده اید و پاسخ نگرفته باشید؟ – بله شکایت کردم و اتفاقا در دادگاه همین کشور هم به نفع من رأی دادند اما باز هم ...
هزاران نکته غیرحسن بباید تا شجریان شوی...
احترام به تو نگاه می کنند. من بالاترین سرمایه را دارم و آن محبتی است که مردم به من دارند. این شعار نیست، یک اعتقاد قلبی است. این که مردم مرا دوست دارند را با هیچ چیز دیگری عوض نمی کنم. به مادیات توجه دارم در حدی که زندگی مرا تأمین کند و همین قدر برایم کافی است . در ادامه مصاحبه شونده از او سوال می کند که برای سلامت جسم چه می کنید؟ استاد آواز ایران در پاسخ به وی می گوید: در این روزهای 70سالگی؟ من ...
صوت/ روایت حماسه | آغاز دفاع
شروع شده است و حالا فرض کنید که دست و پای خودمان را گم کنیم. نه، این حرفها نیست. یک چیزی آوردند و یک بمبی اینجا انداختند و فرار کردند، رفتند. الآن هم دولت ایران جواب آنها را مشغولند که جواب آنها را بدهند و می دهند جواب آنها را. قوای بحریه شان بکلی از بین رفته است و قوای بریّه شان هم از بین خواهد رفت. شما خیال نکنید که یک چیزی است. این جنگهای متعددی که واقع شده است یک مقدارش هم نصیب ایران شده است که ...
رضا ایرانمنش: پشیمان نشدم، نمی شوم و نخواهم شد
خاک و سرزمینش است بی تفاوت باشد و دم نزند. شما نمی توانید بگویید که نسل بچه های دفاع مقدس تمام شده اند، چون هرگز تمام نمی شوند. * خدا نکند که دشمنی به خاک ما تجاوز کند، برداشت من از پاسخ شما این است که اگر پایش بیفتد باز هم با این شرایط می روید؟ شک نکنید، حتما خواهم رفت. * از همرزمانتان یا دوستانی که با شما اعزام شدند خبری دارید؟ بله با هم موارده داریم و ...
فرماند ه آمریکایی اسلحه را به سمت من گرفت و گفت :قانون ما این است !
عقاید او را مسخره می کردند. * حالا از زندان گوانتانامو و بگرام عبور کنیم. سؤال بعدی من در مورد وضعیت حضور نظامیان آمریکا در افغانستان است؟ در این باره هم کمی برای خوانندگان ما توضیح بدهید. تا پنج شش ماه قبل نیروهای آمریکایی از استان ها جمع شده بودند و حضور آنها تنها محدود می شد به بگرام وکابل و دوسه نقطه دیگر چند ماه پیش دوباره آمدند پایگاه خود را در استان پکتیا بازسازی کردند. در حدود ...
شهیدی که قبل از شهادت ماشین حمل پیکرش را شست
چرا که در خاطره بعدی هم توجه اش به استفاده شخصی نکردن از بیت المال و خسارت نزدن به آن است وی گفت: "شهید غیوری"، شهیدی منحصر به فرد بود چراکه پیکر پاک وی به مدت 12 سال و 4 ماه و 25 روز در منطقه مهران بود و بعد از گذشت این زمان پیدا شد و به ایلام باز گردانده شد. شهیدغیوری در یک برهه از زمان راننده وسیله نقلیه (تویوتای ژاپنی) بود، در این ایام مدام در فکر نبرد بر علیه دشمن بود و کمتر به منزل ...
نغمه سر کن که جهان تشنه آواز تو بینم
غم عشق دگر بار چه کردِ شما شناختم و جارزدنش را با آمده ام که سر نهمِ شما تجربه کردم. بم که فرو ریخت طلسم همه چیز را شکستید و هم نفس مردم شدید تا بهت همه را با شعر سایه سؤال کنید: این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی؟ و از آن پس بود که فهمیدیم می شود شجریانمان را، گاهی نه از نوار و سی دی که از نزدیک شنید و آمدیم و شنیدیم و دیوانه شدیم. دیگر بیش ازپیش شما را می دیدیم و خوشحال از بودنتان و حسرت به دل ...
خیلی چیزها درباره شرلوک، مرد محبوب سریال سربازها
سرویس فرهنگی صبحانه پرس: اولین مرتبه ای که رفتم کتابفروشی و با پول توجیبی ام کتاب خریدم، با کتاب رسوایی در کشور بوهم به خانه برگشتم. مجموعه ای از شش داستان کوتاه شرلوک هولمز با تجربه کریم امامی که انتشارات طرح نو آن را منتشر کرده بود. اول کتاب نوشته ام این بهترین کتاب کتابخانه من است و زیرش امضایی زده ام به تاریخ چندم تیر سال هفتاد و دو؛ یعنی چند ماه قبل از ده سالگی ام. سال ...
همه درگیری های امیر تتلو با چهره های مشهور
...> ماجرای تتلو و مجری شبکه من و تو سه سال پیش وقتی یکی از مجری های شبکه من و تو نشان زرشک طلایی هفته را به یک یاز آهنگ های تتلو داد او باز هم از کوره در رفت و فالوئرهایش را روانه پیچ مجری مورد نظر کرد تا انتقام زرشک ظلایی را از او بگیرند. کمی بعد هم در آهنگ خونه خوبه از مجری مورد نظر با نام زالومه یاد کرد. وقتی تتلیتی ها سوژه استندآپ های خندوانه شدند یک سال پیش وقتی ...
یک دستم کلاش بود؛ یک دستم دوربین
چند روزی درگیر تماس بودم، تماس هایی که گاه بی جواب می ماند و گاه با بوق اشغال مواجه می شد و در اوقاتی که به پاسخ می رسید، با درگیری های فراوان و وقت کم مخاطبم همراه بود. ناامید شده بودم، از پی گیری های بی نتیجه و داشتم اعلام تغییر مصاحبه را می دادم که این بار جوابم با رویی گشاده داده شد و بالاخره بعد از چند روز پی گیری، به نتیجه رسیدم؛ نتیجه ای که لذت بخش بود. صحبت یک ساعت و نیمه با ...
خواستند دانشجویانی که به نیکسون سنگ انداختند را معرفی کنم، استعفا دادم/پیوند دانشگاه آزاد اسلامی با ...
از اینکه به آن خیاطی بروم با راننده هماهنگ کرده بودم که لباس های رسمی مرا با خودش بیاورد، رفتم و لباس کارگری را عوض کردم. تا وارد مغازه شدم هر آنچه می توانستم نثار او کردم، گفتم ما به تو 30 تومن دادیم که لباس کارگان را بدوزی، نه اینکه حق آن ها را ضایع کنید، اول زیر بار نمی رفت اما تا چهره مرا دید رنگ از صورتش پرید. همانجا یک گزارش نوشتم و به او گفتم برگه را امضا کند. گزارش را به رئیس دانشگاه دادم و ...
مقصودلو: مهاجم استقلال بودم، اما شطرنج زندگی ام را تغییر داد
جهانی شطرنج زیر 16 سال شده است. موفقیت های نابغه ایرانی موجب شد تا از وی دعوت کنیم تا مهمان خبرگزاری فارس باشد و مصاحبه ای را با وی ترتیب دادیم. متن مصاحبه خبرگزاری فارس با پرهام مقصودلو به شرح زیر است: فارس: می گویند بدون سرمربی به این جایگاه رسیدی؛ درست است؟ زمانی که کار را شروع کردم زیر نظر شعرباف تمرینات زیادی انجام می دادم؛ شاید حدود روزی 15 ساعت تمرین می کردم ...
نخستین مدیر عامل مس از راز صنعتی شدن ایران می گوید
می دانست. من جنبه های فنی و صنعتی آن را واردتر بودم ولی سکان اصلی در دست عالیخانی بود. این برنامه چهار، پنج سال چنان با موفقیت اجرا شد که نه تنها رکود به زودی از بین رفت بلکه رونق اقتصادی و صنعتی جای آن را گرفت و این رونق به 14 درصد در سال و بالاتر رسید و اگر از ژاپن بالا تر نرفت، در ردیف رشد اقتصادی ژاپن رسید و ایران در ردیف کشور های با رشد بالا قرار گرفت. با توجه به اینکه رسوم ...
علت ازدواج نکردن بازیگرزن مشهور ایرانی و جراحی زیبایی اش!+تصاویر
. شریکی که در کنار او احساس آرامش کنم که متاسفانه هنوز پیدا نشده است. این بازیگر در واکنش به سوال مهران مدیری در باره جراحی زیبایی پاسخ داد: خود من بینی ام را عمل کردم. به نظرم در حد متعادل جراحی زیبایی قشنگ است. زمانی که من وارد عرصه بازیگری شدم، به خاطر عمل بینی خیلی از نقش های تاریخی را از دست دادم اما این روزها، عمل بینی بین جراحی های زیبایی دیگر گم شده است. او ادامه داد: شرایط ...
داماد اعدامی به زندگی برگشت
. همه خرید ها را خودم انجام دادم . کارهای اداری حضور خبرنگارها و عکاس ها را هم خود خبرنگارها دنبال کردند خدا را شکر دستم در جیب خودم است . برایش کت و شلوار خریدم و فرستادم زندان پوشید بعد اندازه زد و برگرداند که بروم اندازه اش کنم . روز عقدمان دیگر حسابی رسانه ای شد . دست مسئولان زندان درد نکند خیلی برایمان زحمت کشیدند . بهار می گوید : خوشی مراسم عقد زیاد دوام نداشت . ماجرای عقد ما ...
کتاب برنامه حکومتی فدائیان تا دربار هم رفت
قرآن بخوانم . شروع کردم به خواندن قرآن که متوجه شدم سرهنگ کاووسی، معاون شهربانی بالای سرم ایستاده است! قدری قرآن خواندم. قرآن را بوسیدم و کنار گذاشتم. برگشتم و گفتم: کاری دارید؟ دست در جیبش کرد و تراکت را بیرون آورد تا به من نشان بدهد. گفتم: من پخش کردم، می خواهید به من نشان بدهید؟ گفت: آقای رئیس شهربانی می خواهد با شما صحبت کند. بلند شدم و از مسجد بیرون رفتم. شاید همه خیال کرده بودند مرا گرفته ...
عمویی: طالقانی را بی کس یافتم
فردا منتشر کرد. در شماره بعد ایران فردا، آقای دکتر قهاری اظهار لحیه فرمودند و گفتند این مطلبی که عمویی مطرح کرده، به هیچ وجه امکان ندارد که پایه واقعی داشته باشد. من خیال داشتم طی یادداشتی خطاب به دکتر قهاری بگویم که شما متأسفانه نه آقای طالقانی را شناخته اید نه عمویی را. ولی در همان شماره من کلاً از این کار منصرف شدم، چراکه پاسخ در خود مجله موجود بود. از طرف ایران فردا نوشته بودند که ما اعتراض ...
حرف های عروس و دامادی که در حیاط زندان به عقد هم درآمدند
.... دیگر خسته شده بودم. همه درها بسته بود . بهار با خنده ادامه می دهد: این روز را خیلی پررنگ بنویسید همه چیز را می خواهم با جزییات تعریف کنم. بعد می گوید : ساعت دو و نیم بعدازظهر دو شنبه بود از محل کارم می خواستم بزنم بیرون ماه رمضان داشت تمام می شد انرژیم را از دست داه بودم امیدم را هم وسایلم را جمع و جور می کردم که تلفن زنگ خورد یک خانمی بود که گفت از روزنامه زنگ می زند گفتم هیچ ...
پارک پاک؛ دورهمی بدون کارت دعوت
خواست تا بگویم در آمل چه خبر است، پاسخ دادم و بیشتر از گذشته درک کردم که قرار گرفتن در جایگاه مصاحبه شونده چقدر سخت و سنگین است. پارک پاک با برنامه های متنوع و مخاطب پسندی توأم بود، همه چیز داشت از اجرای سنتی، پاپ و محلی، سخنرانی در زمینه زبان بومی توسط دکترای زبان مازندرانی و بومی، مسابقه برای کودکان، نوجوانان و بزرگسالان، نمایش دیدار ورزشکاران ایرانی در المپیک و پارالمپیک 2016 برزیل ...
ساداتی که بدحجاب باشند دل حضرت زهرا(س) را به درد می آورند/ شهید ما همیشه از این بابت گله مند بود
بشه حتی خودش کتابچه دعا رو بین مردم پخش می کرد. - پدر شهید در پاسخ به سوالم در مورد احترامش به والدین با نگاهی عاشقانه می گوید: من همه جا گفتم باز هم می گم که یه یار رو از دست دادم، شهید نهایت احترام رو به ما می کرد و در هر جا، هر حالتی و هر مشغله ای داشت اگر من تماس می گرفتم می گفتم پسر بیا کمک، نه نمی گفت می اومد کارمو انجام می داد. - از سید کاظم می پرسم آخرین ...