سایر منابع:
سایر خبرها
مهمانداری که در سانحه قطار سمنان مفقود شد
اسکندری شوهرش است. مهماندار 30 ساله ای که در حادثه قطار محور سمنان - دامغان مفقود شد و تا امروز که 17 روز از حادثه می گذرد هیچ خبری از او نیست. پشت تلفن کلمات بریده، بریده پریسا به اشک می رسد. تصویر چهره محمد در لحظه های خداحافظی جلوی چشم هایش است. از آخرین تماس تلفنی شان می گوید: ساعت یازده و نیم شب تلفنی با هم صحبت کردیم گفت قرار بود بروی خانه مادرت اینا، رفتی؟ گفتم آره رفتم. بعد حال سلوا را پرسید ...
صحبتهای تکان دهنده پسری که مادرش را کُشت
برای نخستین بار از یکی از دوستانم در پارک محلمان 5 هزار تومان شیشه خریدم و مصرف کردم، بعد به خانه رفتم و متوجه هیچ چیزی نبودم، در خانه تحت تأثیر شیشه و در توهم ناشی از مصرف آن، مادرم را به قتل رساندم. 21 آبان سال جاری مرد افغانستانی با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران اعلام کرد همسرش مفقود شده است، این مرد در ادامه اظهاراتش به محمد مهدی مرشدلو؛ بازپرس شعبه هفتم این دادسرا گفت: روز ...
مرگ تلخ 2 دختر تهرانی در استخر خانه اعیانی
ایران آنلاین / شامگاه هجدهم مرداد امسال دو دختر جوان داخل استخر خانه ای در شمال تهران فوت شدند. ماموران به تحقیق از سرایدار پرداختند که معلوم شد دو دختر جوان مهمان یکی از ساکنان بوده اند که مرگ آنها در استخر رقم خورده است. والدین دختران فوت شده با حضور در دادسرای جنایی تهران، به خاطر مرگ دخترانشان شکایت کردند. از خواب که بیدار شدم، عروس مرد غریبه شده بودم! از روزی که منشی ...
اظهارت تکان دهنده پسری که مادرش را کُشت
برای نخستین بار از یکی از دوستانم در پارک محلمان 5 هزار تومان شیشه خریدم و مصرف کردم، بعد به خانه رفتم و متوجه هیچ چیزی نبودم، در خانه تحت تأثیر شیشه و در توهم ناشی از مصرف آن، مادرم را به قتل رساندم.
صداوسیما اگر میلی نباشد مردم سمت بوق های بیگانه نمی روند
مادرم برای جبهه اجازه می گرفتم. الان هم مجلس را جبهه می دانم. مجلس را سنگر و خانه مردم می دانم. خانه ملت و میراث ستارخان و باقرخان می دانم. میراث شیخ فضل الله نوری است، میراث مدافعان راه آزادی است. در این میان یکی از معترضان گفت: شیخ فضل الله با مجلس مخالف بود چرا دروغ می گویی؟ صادقی در پاسخ گفت: ما به همه مشروطه خواهان احترام می گذاریم. او ادامه داد: این مجلس میراث آخوند ...
مهجورترین فیلم های سینمای ایران
... عوامل سازنده: کارگردان: مهرشاد کارخانی / نویسنده: بابک پناهی- مهرشاد کارخانی- نازنین مفخم / بازیگران: پژمان بازغی- بابک حمیدیان جوایز : ریسمان باز در زمینه بین المللی موفق زیادی نداشت فقط توانست جایزه جشن خانه سینما را در سال 1387 برای نقش دوم به دست بیاورد. برای پژمان بازغی که در آن زمان بیشتر به خاطر نقش های تلویزیونی اش آشنای مخاطبان این مدیوم بود، یکی از هنری و متفاوت ...
پیام همسر شهید مدافع حرم برای داعش +عکس
من داد. البته ابتدا قرار بود نامش را صادق علی بگذاریم چون صبح زود وقت اذان صبح به دنیا آمد. خیلی نگران سلامتی اش بودم و اینکه نکند اتفاقی هنگام زایمان برایش بیافتد. شاید چون سن کمی داشتم بر نگرانی ام افزوده می شد. تا اینکه یک ماه قبل از تولدش خواب دیدم پهلو درد شدیدی دارم، دکترهای زیادی رفتم و هر کدام یک چیزی می گفتند. شب آقای قد بلند کمر بسته ای را در عالم رویا دیدم که لباس سبزی به تن داشت. از ...
مردی که کف توالت عمومی می خوابید و میلیونر شد!
را عوض کند . می گوید وقتی بچه بودم دردهای زیادی کشیدم که بچه هایم نباید به آن سرنوشت دچار می شدند . وقتی پنج ساله بودم یک تصمیم گرفتم. که بچه هایم بدانند پدرشان که بوده است. بقیه سرنوشتم خوب پیش رفت چون انتخاب هایم درست بود. مادر الهام بخش کریس گاردنر در میلواکی٬ ایالت ویسکانسین٬ به دنیا آمد و هیچ وقت نفهمید پدر واقعی اش کیست. در فقر و با مادری به ...
دردسرهای یک بنگاه ازدواج
من هم 14 سالگی پای سفره عقد نشستم. افسوس که همسرم عصبی بود و دست بزن داشت. آنقدر کتکم می زد که دیگر نتوانستم رفتارش را تحمل کنم و طلاق گرفتم و به خانه پدری بازگشتم، اما به قدری حرف و حدیث پشتم درآمد که مجبور شدم دوباره ازدواج کنم و به خانه اصغر رفتم. از همان روزهای اول زندگی به ناچار کارمی کردم اما شغل ثابتی نداشتم و مدام از این شاخه به آن شاخه می پریدم. تا اینکه یک روز با زن ...
گزارش رسانه ها از توزیع بیش از 300 میلیون وعده غذایی در اربعین/ واقعیت ها فراتر از این آمار است
که تعزیه شمر را می خواندی، دوست دارم برای من هم بخوانی. من همان رجز ها و شعرها را خواندم تا به این تهدید رسیدم که زن و بچه ات را اسیر می کنم و می برم. آقا در این لحظه نشستند و دستشان را روی سرشان گذاشتند و من دیگر ادامه ندادم. مدتی حالت آقا متغیر بود، سپس فرمودند: چرا نمی خوانی؟ گفتم: آقا حالات شما را که دیدم، دیگر نتوانستم ادامه بدهم. حضرت فرمود: این حال من، به خاطر اسارت خانواده ام است. گمان می ...
ماجرای مرگ مشکوک زن جوان پس از خرید نان
ساعت 14 روز دوشنبه سوم آبان ماه قاضی منافی آذر، بازپرس ویژه قتل تهران با تماس مأموران کلانتری باغ فیض از مرگ مشکوک زن جوانی با خبر و همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد. تیم جنایی در محل حادثه با جسد زن 24 ساله ای به نام شهربانو روبه رو شد که به همریختگی وسایل خانه و آثار درگیری روی گردن قربانی حکایت از مرگ مشکوک وی داشت. اولین تحقیقات نشان داد شهربانو از چند ...
نجات 5 زن از غسالخانه
گاهی ازسرگیجه اش می نالید. می گفت ناشتا است و قندش افتاده! همسایه مان چند انجیر به او داد و من هم که نمی توانستم روی پا بایستم با کمک بقیه روی صندلی نشستم که بعدهم از هوش رفتم. آن طور که دیگران می گویند من با چشم باز بیهوش شده بودم و به همین خاطر اطرافیان خیلی وحشت کرده بودند. لحظاتی بعد از من، زن غسال از هوش رفت و حال او بدتر از من شد. همان موقع جاری ام که مدام در رفت و آمد بود از کسانی که بیرون ...
از کلاس اول ابتدایی کار کردم
او یکی از نویسندگان مجموعه عروسکی هادی و هدا بود که یکی از کارهای نوستالژیک و خاطره انگیز برای دهه پنجاهی ها و شصتی هاست. فیاضی علاقه خاصی به بچه ها دارد و در داستان نویسی هم به این گروه سنی توجه ویژه ای دارد. خودش می گوید: برنامه سازی برای کودکان باید خیلی هوشمندانه باشد تا آنها را پای تلویزیون نگه داشته و بر آگاهی آنها بیفزاید . فیاضی که بازی مقابل دوربین را با حضور در فیلم چریکه تارا شروع کرده است، در سریال معمای شاه دو نقش بازی می کند؛ چرچیل و میانسالی فردوست! این بازیگر به نویسندگی نیز علاقه مند است و زندگینامه خود را در قالب کتابی به نام قصه های آسیه آباد منتشر کرده که مناسب کودکان است. با این بازیگر و نویسنده درباره زندگی اش هم صحبت شدیم. متولد آسیه آباد اهواز هستید، برایمان از کودکی و خانواده پدری بگویید؟ در کتاب قصه های آسیه آباد درباره بچگی هایم نوشته ام. تعلق خاطر عجیبی به این محله دارم و در تمام قصه هایم نشانه های این محله دیده می شود. پدرم کارگر شرکت نفت بود اما زمانی که به سالی دو ماه شهرت دارد، او را بازخرید کردند. سالی دو ماه یعنی به ازای هر سال سابقه کاری که پدرم داشت، دو ماه به او حقوق دادند و بازخریدش کردند. در آن سال تعداد زیادی از کارگران شرکت نفت را به این طریق اخراج کردند. بعد از آن پدرم تاکسی خرید و راننده تاکسی شد. پدرم بیسواد بود اما بشدت به شعر علاقه داشت. ما خانواده ای عرب زبان بودیم اما پدرم تعلق خاطرش به اشعار فارسی و بختیاری بود. مادرم خانه دار بود و همه عشقش 9 بچه ای بود که داشت؛ شش دختر و سه پسر که من از همه آنها بزرگ تر بودم. زندگی در خانواده ای که پدر کارگر بوده، باید سختی ها و شیرینی های خود را داشته باشد؟ بزرگ می شدیم بدون این که سخت بگیریم یا شرایط برایمان دشوار باشد. خانواده فقیری نبودیم و من کودکستان رفته ام، آن زمان به مهدکودک های امروزی، کودکستان می گفتند. هنوز اشعاری را که در کودکستان به ما یاد می دادند به یاد دارم. تولد من همزمان بود با ملی شدن صنعت نفت به همین دلیل مرا سال ها و تا زمانی که برایم شناسنامه گرفتند، ملی صدا می زدند. شما در خانواده ای پرجمعیت بزرگ شدید این موضوع چه تاثیری در روحیه شما و موفقیت شما در اجتماع و کار داشت؟ من به دلیل علاقه ای که به کارهای هنری داشتم، خیلی زود از محله آسیه آباد جدا شدم؛ محله مان عجیب و غریب بود و بچه های به اصطلاح شری داشت اما من به کتاب و هنر علاقه مند بودم و فازم اصلا با دیگر بچه ها جور نبود. پدر و مادرم هم مانع کارم نشدند.آن زمان وضعیت اقتصادی مردم خوب نبود اما به اندازه امروز شرایط را سخت نمی گرفتند. ما با قناعت بزرگ شدیم و خودمان را با شرایط سازگار کردیم برای همین هرچند تعدادمان زیاد بود اما سختی ها را احساس نمی کردیم و بیشتر به دنبال علایقمان بودیم. 9 تا بچه بودیم اما همیشه به حق خودمان راضی بودیم و با هم نمی جنگیدیم. بچه های آن دوره برادر بزرگ تر را به عنوان جانشین پدر می پذیرفتند و حرف او را قبول می کردند اما الان در خانواده ای فقط دو تا بچه هست اما هیچ کدام چشم دیدن دیگری را ندارد چون توقعات زیاد شده و هرکدام از بچه ها تلاش می کند امکانات بیشتری داشته باشد. از چه زمانی کار کردید و طعم استقلال را چشیدید؟ من از کلاس اول ابتدایی کار می کردم. مدرسه که تعطیل می شد به مغازه پدرم می رفتم که در آن روغن ماشین می فروخت. کلی خاطره از همین مغازه دارم، همه را نوشته ام که یکی از آنها مربوط به زمانی است که دزد به دَخلم زد. اما پدر و مادرهای امروزی خیلی از فرزندانشان مراقبت می کنند و حتی فرزند دانشجوی خود را هم نمی گذارند مثلا تنها بیرون برود یا کار کند؟ الان شرایط تغییر کرده و والدین باید بیشتر مراقب بچه ها باشند اما این مواظبت نباید مانع استقلال آنها شود. باید جوری بچه ها را آموزش بدهیم که بتوانند در جامعه از حق خودشان دفاع کرده و مراقب خودشان باشند و این فقط از طریق آگاهی دادن به آنها میسر است. باید از همان کودکی در خانواده، مهدکودک، مدرسه و از طریق رسانه های مختلف به آنها آموزش داده شود که چه چیزهایی برایشان خوب است و چه چیزهایی به آنها آسیب می زند. هرچه دانش آنها درباره توانمندی شان و تهدیدهای پیرامون بیشتر شود، راحت تر می توانند پله های استقلال را طی کنند و سالم به مقصد برسند. البته خانواده باید همواره حامی بچه ها باشند اما مانع رشد و استقلال آنها نشوند. طاهره آشیانی - جام جم ...
گفت وگوی فرصت امروز با ناهید رحمان پور، طراح مبلمان و دکوراسیون ایرانی / می خواستم آتش نشان شوم ولی طراح ...
آرزو داشتم آتش نشان شوم اما هیچ گاه از پدر و مادرم نشنیدم که به من بگویند نه، چون دختری نمی توانی. حتی پدرم همه اسباب بازی های آتش نشانی را برایم خرید. ولی در حال حاضر خانواده ها دخترها را معلول بار می آورند، یعنی بدون مهارت حضور در بازار کار. مثلا با اینکه اغلب خانم ها رانندگی می کنند اما در خانواده ها از بچگی مکانیزم ماشین را به پسر یاد می دهند ولی دختر را عقب نگه می دارند. دختر را با ...
اثبات بی گناهی پسر دانشجو در سرنوشت شوم یک دختر - آزمایش ژنتیکی رازگشا شد
درست کرد. میثم که توسط پلیس مشهد دستگیر شده است گفت:در یکی ازمناطق حاشیه شهر زندگی می کنیم. پدرم کارگری ساده و زحمتکش است و دو خواهر و یک برادر دارم.روزی که به دانشگاه رفتم مادر و پدرم از خوشحالی در پوست خودشان نمی گنجیدند.محیط دانشگاه برایم کمی غریب بود و احساس دلتنگی می کردم.یک هفته ای نگذشته بود که با یکی از همکلاسی هایم دوست شدم. حمید از شهرستان برای تحصیل به مشهد آمده و ...
مهجورترین فیلم های سینمای ایران
...: موضوع نمایش و اکران یکی از پیچیده و پرچالش ترین موضوعات مورد بحث در سینمای ایران است که تا به حال مشکلش به خودی خودی لاینحل و به عبارتی پرونده اش باز مانده است. به گزارش روزنامه شهروند - محمد تقی زاده؛ در نتیجه اکران بد به این معنی که فیلم ها در زمان های نامناسب یا در سانس ها و سینماهای کم به نمایش درمی آیند، با پدیده ای به نام فیلم سوزی مواجه هستیم که سبب می شود فیلم ها توسط ...
درددل های وحشتناک قاتل قبل از اعدام در مشهد / به هیچ کس رحم نمی کردم!!
همسرش طلاق گرفته بود و من مجبور شدم خانه ای را اجاره کنم تا با خواهرم زیر یک سقف زندگی کنیم. هر روز بیشتر در دریای مواد افیونی غرق می شدم تا این که مادرم فوت کرد و من و خواهرم به منزل پدری ام بازگشتیم و در طبقه پایین منزل پدرم ساکن شدیم. برادرم نیز به همراه خانواده اش در طبقه بالا زندگی می کرد. من بارها موادمخدر را ترک کردم اما باز هم پس از مدتی به مصرف آن روی می آوردم. مدتی قبل از وقوع جنایت در ...
داستان خواندنی از ماجرای قتل عام کبوتران در فرودگاه قلعه مرغی
تازه ای به شوق آمده باشد بسرعت فرودگاه قلعه مرغی را برای نشستن دو هواپیمای اهدایی ساخت. در پایان جنگ کم کم در اطراف فرودگاه قلعه مرغی ساخت و ساز شروع شد و از شهر و روستا رو به قلعه مرغی آوردند. آجر روی آجر رفت، خانه ها ساخته شد و کوچه و خیابان ها شکل گرفت و طی چند سال دامنه شهر تهران در اطراف فرودگاه قلعه مرغی گسترش پیدا کرد و شهر کلی شکل گرفت. در میان مهاجران، افرادی معروف به عشق باز ...
عامل جنایت سعادت آباد اعترافش را پس گرفت
آنها به من قرص اکس که آبی رنگ بود فروخت. من هم قرص را مصرف کردم و بعد از آن حالم بد شد. وقتی به خانه سیامک آمدم خوابیدم. نیمه های شب بود که از خواب بیدار شدم ودرحالی که تعادل نداشتم دست به جنایت زدم. به دنبال اعتراف های مرد میانسال، او به بازسازی صحنه قتل پرداخت اما دیروز زمانی که برای تکمیل تحقیقات به شعبه ششم دادسرای جنایی تهران منتقل شد اظهارات عجیبی مطرح کرد. شهرام به بازپرس محسن مدیر ...
آقازاده ها لانتوری را ببینند!
همزمان از جم پخش می شد، سریال شبکه دو را انتخاب می کردند و این اتفاق برای ما خیلی خوشحال کننده بود. طیف دیگری که سریال را دنبال می کردند، ایرانی های ساکن خارج از کشور بودند و من پیام هایی بسیاری داشتم از ایرانی های خارج از کشوری که می گفتند ما هر شب سریال را دانلود می کنیم و می بینیم. به هر حال می دانید که سال ها است سریال ها خوب به شبکه یک و سه می رسد و این مسئله کار ما را برای جذب مخاطب سخت کرده ...
ماجرای مرد جوانی که به خانه زن شوهردار تردد می کرد/ همسرش چرا این زن را طلاق نمی داد؟
به گزارش سرویس حوادث"جام نیوز" ، به دنبال این حادثه، بازپرس محسن مدیر روستا و تیم جنایی راهی محل مورد نظردرشرق تهران شدند. همسر بهرام-صاحب آپارتمان طبقه سوم به تیم تحقیق گفت: رضا-قربانی ماجرا- از دوستان همسرم بود که باهم رفت و آمد خانوادگی داشتیم.اما برای اینکه همسایه ها کنجکاونشوند وشک نکنند به دروغ گفته بودیم رضا برادرمن است. ساعتی پیش همسرم به خانه آمد و از او خواستم ازمغازه کمی ...
آخر دوستی در شبکه های اجتماعی و ملاقات با فتانه در استخر خصوصی چه شد؟
دختر نگونبخت از آب بیرون کشیده شد و موضوع به اورژانس اعلام شد. اما المیرا و فتانه ساعاتی قبل جان باخته بودند. به دنبال این حادثه موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد و در بررسی های صورت گرفته مشخص شد که مرگ دو دختر جوان بر اثر حادثه بوده است و به نظر می رسید که آنها دچار برق گرفتگی شده اند. سپس اجساد برای تعیین علت و زمان دقیق مرگ به پزشکی قانونی انتقال داده شد و متخصصان پس از بررسی های لازم، علت ...
ماجرای باورنکردنی 2 مردی که قربانی ارتباط با یک زن شدند
، بازپرس محسن مدیر روستا و تیم جنایی راهی محل مورد نظردرشرق تهران شدند. همسر بهرام-صاحب آپارتمان طبقه سوم به تیم تحقیق گفت: رضا-قربانی ماجرا- از دوستان همسرم بود که باهم رفت و آمد خانوادگی داشتیم.اما برای اینکه همسایه ها کنجکاونشوند وشک نکنند به دروغ گفته بودیم رضا برادرمن است. ساعتی پیش همسرم به خانه آمد و از او خواستم ازمغازه کمی خرید کند. بعد از خرید به پشت بام رفت اما ناگهان صدای مهیبی ...
قاتل در دقیقه نود قتل را منکر شد
رسیدگی به این پرونده از سحرگاه 25 اردیبهشت 95 به دنبال تماس زن 57 ساله ای آغاز شد که از قتل شوهرش درخانه شان واقع در سعادت آباد خبر می داد. پس از رسیدن مأموران به محل جنایت، سیما به آنها گفت: پسرعموی شوهرم به نام شهرام، مرتکب قتل شده و گریخته است. او 10 روز قبل به عنوان میهمان به خانه ما آمد. ساعتی قبل در خواب بودم که ناگهان صدای نفس زدن های همسرم را از اتاق شنیدم و خودم را با عجله به ...
قاتل در دقیقه نود قتل را منکر شد
مرد جوانی که از هفت ماه قبل به اتهام قتل پسرعمویش بازداشت بود، دیروز زمانی که برای چندمین بار ازسوی بازپرس جنایی تحت بازجویی قرار گرفت منکر قتل شد و ادعا کرد شخص دیگری مرتکب جنایت شده و او به امید دریافت پول، قتل را گردن گرفته است. به گزارش ایران ، رسیدگی به این پرونده از سحرگاه 25 اردیبهشت 95 به دنبال تماس زن 57 ساله ای آغاز شد که از قتل شوهرش درخانه شان واقع در سعادت آباد خبر می داد ...
شبنم فرشادجو و اسرار نامزد آلمانی اش
نامزد هستیم. دوران نامزدیمان را می گذارنیم و در آینده نزدیک ازدواج خواهیم کرد. ازدواج چه تاثیراتی می تواند در زندگی تان داشته باشد؟ فکر می کنید زندگی تان زیباتر خواهدشد؟ نمی دانم چون آینده را نمی شود پیش بینی کرد اما کارم سخت می شود و مجبورم مدام بین تهران- فرانکفورت در سفر باشم. به فرزند داشتن علاقه دارید؟ حس مادر شدن را دوست دارم و یکی از دلایل مهم ...
معمای مرگ 2 دختر جوان در استخر خصوصی خانه یک پسر جوان در شمال تهران
ساعت 7:30 دقیقه عصر 18 مرداد ماه سال جاری ماموران پلیس غرب تهران در جریان مرگ مرموز 2 دختر جوان در استخر مجتمع مسکونی قرار گرفتند و خیلی زود تیم های پلیسی به دستور بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شدند. ماموران در محل حادثه به سراغ پسر و دختر جوانی که از ماجرای مرگ 2 دختر جوان خبر داده بودند رفته و در تحقیقات ابتدایی مشخص شد که 2 دختر به واسطه دوستی با پسر جوان اجازه شنا در استخر مجمتع ...
گزارش | محمود صادقی در دانشگاه شیراز
حنظله این را اثبات کنند. آنها می گفتند ما با خونمان رهبری امام را پذیرفتیم، نه با آیه و روایت و با خونمان از رهبری حمایت می کنیم. اگر رهبری حکم جهاد بدهد، من در اول صف خواهم بود چنان که در انقلاب و جنگ بودم. من در زمانی که برای ثبت نام انتخابات می رفتم به همسرم گفتم؛ همان طور که از مادرم برای جبهه اجازه می گرفتم. الان هم مجلس را جبهه می دانم. مجلس را سنگر و خانه مردم می دانم. خانه ملت و میراث ستارخان ...
هرگز نخواستم جهان را تغییر دهم
آمد داشت و من هم همه جا دنبال او می رفتم. به غیر از این، مدرسه ای که می رفتم، باران های یکسره ای که می بارید و ساختمان های سفالی آن زمان و حیاط خانه مان با درخت انجیرش، همه در یاد من مانده است. با همه اینها هربار که به جایی که در آن زندگی کرده بودم، برمی گردم و یکبار دیگر آن را تماشا می کنم، اهمیت سابق را برایم ندارد، انگار که ما بوده ایم که به آن مکان ها ارزش داده ایم ولی هنوز هم جاهای قدیمی رشت ...
دوستی با حلیمه مرا به منجلاب گناه کشاند / شب جشن تولد او برای احسان نقشه زشتی اجرا کردم ولی
سرور را در چشمان پدر و مادرم دیدم. اما با ورودم به دانشگاه و اشتباهی که مرتکب شدم، موجب سرشکستگی و خجالت پدر و مادرم گشتم.دوستی و ارتباط نزدیکم با حلیمه از من یک دختر سرکش و دروغگو ساخت. راه را به بیراهه رفتم و با تغییر پوشش و رفتارم، خودم را در منجلاب گناه و دورویی غرق کردم. تا جایی که به همراه دوستانم به جشن تولد حلیمه دعوت شدیم. با هزار دوز و کلک لباس های گران قیمت دیگران را امانت گرفتم. در همان ...