سایر منابع:
سایر خبرها
اسمال گوریل
.... به صندلی بغلش اشاره کرد و گفت: خالیه. بیا این جا. آن روز از صبح تا ظهر مدام به بهانه ی پرسیدن اشکال ها سعی می کرد با من حرف بزند. سؤال های خیلی بی ربطی می کرد. معلوم بود از درس چیزی نمی فهمد. لابد فکر می کرد چون کچلم حاضرم با او دوست شوم. دم ظهر که منتظر بودیم زنگ بخورد، معلممان، آقای کاظمی صدایش کرد و با آن صدای کلفتش گفت: چه قدر حرف می زدین تو و رحمتی؟ - آقا داشتم ...
ناگفته هایی خواندنی از زندگی و مرگ تختی
تختی به اتاق دیگر رفت و خوابید. من به برادرم محمد گفتم یک وقت اطرافیان تختی نگرانش نشوند چون نمی دانند که او اینجاست و از غیبتش نگران نشوند اما برادرم گفت محله تختی الان شلوغ است و او به خاطر اینکه با بچه محل هایش روبه رو نشود و از شکست شرمنده نشود به خانه ما آمده است. وقتی تختی از خواب بیدار شد یادش بخیر ناهار را خوردیم که عکس آن هم دست برادرم بود. بعد از آن من یک سری به محل کارم که سازمان نقشه ...
پاداشی که یک اسیر به خاطر توهین نکردن به امام گرفت!
خواهد مرا بکُشد، اما چون هر دو پایم مجروح بود، تصور نمی کردم به پای مجروحم شلیک کند! دو گلوله به هر دو پایم شلیک کرد. در اوج ناباوری خیره نگاهش کردم. می خواستم قیافه اش را برای همیشه به ذهن بسپارم. گلوله ها یکی پشت ماهیچة بالای ران پای راستم و دیگری پایین ماهیچة پای چپم اصابت کرد. (1) پی نوشت در پاورقی مربوط به این خاطره در کتاب پایی که جا ماند آمده است: هنوز که سال ها از آن روزها می گذرد، جای آن دو گلوله سرگرد بعثی روی پاهایم هست. همیشه آرزو می کردم روزی جنگ می شد، سالم بودم و در عملیاتی با او روبه رو می شدم. ...
قرار شوم در خانه مخروبه / دوئل مرگبار 2 برادر
رو شدم. ترسیدم و ماجرا را به چند نفر از دوستانم گفتم و آنها هم جسد را دیدند و بعد به پلیس زنگ زدم. او را چند بار همراه برادرش که او نیز معتاد بود هنگام جمع کردن ضایعات دیده بودم. با توجه به گفته های این مرد، ماموران به تحقیق از دوستان وی پرداختند که معلوم شد مرد معتاد درست می گوید. مقتول و برادرش با هم ضایعات جمع می کردند که روز آن دو را با هم دیده اند. همین سرنخ کافی بود که ...
معمای تحلیل
مقامات چینی، سنگاپوری، ویتنامی و اندونزیایی را تماشا کنید. این کشورها چون توانا هستند، آرامش دارند و نیازی نیست عصبانی شوند. برای این نویسنده طی سال ها چهار بار اتفاق افتاده که با فردی گفت وگویی داشتم و بعدها متوجه شدم آن فرد در شیمی، فیزیک یا اقتصاد جایزه نوبل برده است. این در حالی بود که طی چندین ساعت گفت وگو، این افراد هیچ اشاره ای یا اَدایی که مخاطب را متوجه نوبل کند از خود بروز ندادند ...
دخترم گفت وقتی من نیستم، دوستم با زنم در خانه ام خلوت می کنند...
چه بکنم، دود و آتش فضای خانه را فرا گرفته بود و داشتم خفه می شدم، یک لحظه به حیاط رفتم تا نفس بگیرم و بعد هم برای نجات دخترم به داخل خانه بازگشتم. دستش را گرفتم و بیرون کشیدم، اما فایده ای نداشت او سوخته بود. دیگر فرصتی نبود که همسرم را نجات دهم. چرا در را روی همسایه ها که برای کمک به تو و خانواده ات آمده بودند، باز نکردی؟ چون ترسیده بودم و فکر می کردم که اگر در را باز کنم ...
بلای که سر زن مست در پارک ملت آمد
همسرم را متوجه ارتباطم با یک مرد غریبه کردم تا او زودتر مرا طلاق بدهد. همسرم نیز به محض پی بردن به ارتباط من و بنیامین دادخواست طلاق داد و بعد از هشت سال زندگی مشترک و بدون هیچ گونه دریافت حق و حقوقی از شوهرم جدا شدم. در حالی که خانواده ام از این رفتار من به شدت خشمگین بودند و مرا سرزنش و طرد کردند از سوی دیگر با به عهده گرفتن حضانت دختر چهار ساله ام توسط پدرش احساس کردم تمام هستی ام را از دست ...
ترس عروس 13 ساله در شب حجله از داماد 31 ساله / آن شب کتک خوردم و ...
می دهد و می گوید: ببینید با میله کوبید به دهانم و چند تا از دندان های بالایم را خرد کرد. 10، 12 سالی که با هم زندگی کردیم، یک روز خوش نداشتم. شوهرم وسایل خانه را می فروخت و خرج موادش می کرد. سر سیاه زمستان گورش را گم می کرد و می رفت و مرا با سه بچه تنها می گذاشت. هیچ وسیله گرمایشی نداشتیم و زجر می کشیدیم. سه ماه بعد هم دوباره برمی گشت و می افتاد به جان وسایل خانه. دردم فقط همین نبود و از دست ...
فردای آن روز وقتی زنم را با آن وضع دیدم خشکم زد!
بازپرس منافی آذر از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران ایستاد به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: 14 سال قبل با همسرم آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم اما بچه دار نشدیم. شب حادثه ساعت 8:20 دقیقه بود که به خانه آمدم.آن شب هیچ مشکلی نداشتیم اما صبح که بیدار شدم ناگهان همسرم را دیدم که روی صندلی نشسته است. چند باری او را صدا زدم ولی جوابی نداد. همسرم را از روی صندلی به زمین منتقل کردم و آن موقع بود ...
این خانم برای زندگیش چه راه کثیفی را انتخاب کرده است!
ورودشان به اتاق، قاضی محمود سعادت پرونده و مدارک ضمیمه آن را بررسی کرد. بعد از چند لحظه رو به مرد، گفت: همسرتان درخواست مطالبه مهریه داده اند، آیا امکان پرداخت مهریه را دارید؟ مرد جواب داد: یقیناً مال و اموالی ندارم که بتوانم 114 سکه طلا یکجا را پرداخت کنم. اما سعی می کنم بتدریج آن را بپردازم. چند ماه پیش هم که مرا تهدید به مطالبه مهریه کردند، عرض کردم که نیازی به شکایت نیست. مهریه حق ...
سِوایگ و تأثیرات فرویدی
که ابتدا با نگاهی سرد و تحقیرآمیز به بازی مک نر با راوی -چند روز قبل- نگاه می کرد، اکنون بدون قیدوشرط از فرد بیگانه یا همان دکتر ب می خواهد که اگر دوست داشتند فردا یک دست بازی دیگر کنند، از ساعت سه در اختیار هستم ,5 تا اینجا هیچ اتفاق مهم روان کاوانه ای رخ نداده است: ممکن است دکتر ب قبلا شطرنج باز بوده و یا شطرنج همچون سرگرمیِ جالب مورد توجه او قرار داشته است اما وی تمایلی برای قهرمانی ...
دال ؛ گروهی صمیمی از دکتر مهندس ها (2)
ماندگاری چقدر باج می دهید؟ میلاد: نمی شود نسخه پیچید که اگر باج بدهیم ماندگار می شویم. این اتفاقی است که الان دارد می افتد. بعضی از گروه ها دست و پا می زنند که ماندگار شوند. شایان : الان جامعه بعد از 30، 40سال متوجه شده که باید رو به جلو حرکت کند. ما هم جزئی از همین جامعه هستیم و آثارمان در دل همین جامعه تولید می شود و با آن حرکت می کنیم. طبیعتا ایده های جدیدی خلق می ...
شهیدی که در سایه نام برادر گمنام ماند
صاحب خانه پرسید: چرا بر می گردید؟ مجید با زبان بچگی اش گفت: چون ترانه گذاشتید. صاحب خانه نگذاشت بیاییم. نوار رو هم خاموش کرد... قبل از انقلاب از خرم آباد می آمدیم قم؛ برای زیارت. بعد هم یک سَری می رفتیم جمکران. یک بار مجید خواب بود دلمان ن یامد بیدارش کنیم، از مسجد که آمدیم بیدار شده بود. گفت: خواب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم؛ ایشان آمدند کنار من و دستی به ...
روزهای سیاه زندگی ندا
کودک شیرخواره اش را رها کرد و رفت پی زندگی اش . از آن به بعد به پدربزرگ و عموهایم تحمیل شدم. از نظر رفاهی مشکلی نداشتم، اما عاطفه را باید از آدم های کوچه و خیابان گدایی می کردم و بعد از مدتی هم مانند تفاله دور انداخته می شدم. تنها سرمایه من خانه پدری ام بود که فروختند و به حساب بلندمدت سپردند، حالا پس از گذشت 16 سال یک دختر میلیونر شده بودم، اما نمی توانستم تا 18 سالگی از آن پول استفاده کنم، چون ...
امیر آقایی:در فیلمنامه اولیه پایان نامه بازی می کنم
. دلیل کناره گیری من این بود که سناریو عوض شد، هر جفت فیلم نامه ها را هم دارم. روز اول یا دوم فیلم برداری بود که فهمیدم چند سکانس کاملا عوض شده است. من به این موضوع اعتراض کردم، خیلی بد با من حرف زدند من هم گفتم خیلی خب پس تا ته اش برویم. بعد از آن دو سال ممنوع الکار شدم. – تا پیش از همکاری با نوید محمدزاده در فیلم بدون تاریخ بدون امضا هیچ فیلمی از او ندیده بودم. وقتی همبازی شدیم خیلی ...
قلعه نویی:برانکو حرف غیرفنی نمی زند/لیست استقلال به من چه ربطی دارد؟
سر تمرین ما حضور یافت و از ما خواست به خاطر تیم ملی در برخی بازیها به آندرانیک تیموریان و جواد نکونام استراحت بدهیم. وی افزود: ما هم به خاطر منافع تیم ملی بازی هایی که فاصله نزدیکی داشتند به جواد استراحت می دادیم و این کار ما بر اساس همان توافقاتمان با تیم ملی بود. گذشت تا اینکه یک روز صبح وقتی از خواب بیدار شدم دیدم روی تلفنم اس ام اس های زیادی آمده که موضوع آنها درگیری شب گذشته نکونام ...
ایرانگردی با روزی فقط 35 هزار تومان
خانمی آشنا شدم به نام خانم"مهسا همایون فر" که پارسال به ایران آمده بود. این خانم با موتور در حال جهانگردی است. برای همین من وقتی او را دیدم به این فکر افتادم که چه ایده خوبی و ای کاش من هم بتوانم این ایده را عملی کنم. همین موضوع هم بعدها منجر به آشنایی من با "برادران امیدوار" و بعد آغاز سفرهایم شد. برای سفرهایتان هدف داشته باشید من دوست داشتم همیشه در طول سفرهایم یک کار مثبتی ...
هرگز فراموش نمی کنم از کجا آمده ام/ تهران و برلین را دوست دارم
تا اتومبیل تان را تغییر بدهید؟ – سال گذشته و در همین ایام بود که برای خرید از خانه بیرون رفتم تا یکسری وسیله و خوراکی برای خانه بگیرم که در همان بین یک فروشگاه اتومبیل را دیدم که نمایندگی شرکت مازراتی بود. * خودتان آن زمان چه ماشینی داشتید؟ – من؟ یک “پورش کاین” داشتم که اتفاقا خیلی هم آن را دوست داشتم و با آن راحت بودم اما یکمرتبه وقتی نمایندگی مازراتی را دیدم رفتم و نگاهی به ماشین هایش ...
خاطرات رایزن فرهنگی ایران در ترکمنستان از آیت الله شرعی
2 کشوری تاسیسس و خدمات گسترده ای در یک دهه انجام گردید که شر ح این ماجرا نیازمند وقت و فرصت دیگر است. در تمام این مدت ایشان همواره با سعه صدر و مهربانی زایدالوصفی با ما بر خورد می کرد و در خانه شخصی خودش پذیرای ما بود. یک روز برای ملاقات ما را پشت در نگه نداشت و هیچ وقت به یاد نمی آورم که ما را دست خالی برگرداند؛ در هر ساعتی از شبانه روز می خواستیم با ایشان تماس می گرفتیم و ...
معمای 7 ساله قتل یک نوعروس
خیابان 17 شهریور برگشتم، با جسد خونین همسر جوانم به نام هستی روبه رو شدم. در حالی که شوکه شده بودم و نمی دانستم چه کار کنم، موضوع را بلافاصله به مادرم خبر دادم. بعد هم مأموران پلیس به خانه آمدند. در بررسی ها مشخص شد همسر نوعروسم با 11 ضربه چاقو کشته شده است. جلال - 35 ساله - که برای بازجویی های فنی به اداره آگاهی منتقل شده بود، در تمامی مراحل تحقیقات منکر جنایت شد تا اینکه چهار ماه پس از ...
قصاص پایان کابوس در وقت اضافه
فقط یک ساعت با مرگ فاصله داشتند، بخشیده شدند و به زندگی بازگشتند. درصددیم تا کارهای پایانی پرونده آنها را نیزبه سرانجام برسانیم تا بزودی آنها از زندان آزاد شوند و سال نو به خانه و نزد خانواده هایشان بازگردند. ناخواسته مرتکب قتل شدم هدایتم و تا همین شش سال پیش خانه و زندگی داشتم. فرزندم فقط 40 روز از بهار زندگی اش گذشته بود که من روانه زندان شدم و زندگی ام ورق دیگری خورد. همه ...
سپیده توکلی: لاک پشت دارم، اما هنگام دویدن خرگوشم
بانوی نقره ای پنجگانه ایران را از آن خود کند. تیم 400 4 متر زنان نیز با ترکیب سپیده توکلی، مریم طوسی، الناز کمپانی و فرزانه فصیحی با پشت سر گذاشتن تیم لبنان، بعد از قطر میزبان دوم شد و مدال نقره گرفت تا توانایی توکلی در دوها هم ثابت شود. سپیده توکلی این روزها بر شدت تمریناتش افزوده است. او می خواهد در مسابقه های سال آینده آسیا به میدان برود، از این رو مدال طلای آسیا را نشانه گرفته است ...
همسر شهید: به من قول داده بود یک بار دیگر رهبر انقلاب را از نزدیک ببینم، با شهادتش به قولش وفا کرد/ راحت ...
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس به نقل از رجا نیوز، مدتی است از شکسته شدن این دل گذشته، هنوز قطره هایی از اشک های آن روزها بر چشمانم نشسته، کجایی که به درد دل هایم گوش کنی، نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام، نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام در لا به لای برگ های زندگی، نیست برگی که از تو ننوشته باشم، نیست روزی که از تو نگفته باشم. هزار سال هم که بگذرد من در توهم حضورت نفس می کشم. من آن شانه هایت ر ...
می گویند قانع را نمی خواهیم برداریم می خواهیم او را لجن مال کنیم
ماموریت های سازمان همراستا باشد. ایشان یک تقاضایی تحت عنوان آموزش بازیگری توسط استاد فرانسوی ارائه می کند. سه تقاضا به دست ما می رسد. آموزشگاه سیمرغ یک مدیرمسئولی دارد که سی سال در موسسات انقلابی حضور داشته و سابقه جبهه دارد.یعنی نمی توانیم بگوییم این فرد قصد اجرای برنامه غیر اخلاقی دارد. مورد بعد اینکه همین ده پانزده روز قبل برنامه ای را با این موسسه اجرا کردیم که علی رغم تمام تنگناهایی که در سازمان ...
دست اندرکاران معمای شاه پاسخگوی تحریف تاریخ باشند
.... مقاله آقای محمود کاشانی در اول دی 1395 منتشر شد. حواشی من در 6 دی به اتمام رسید و برای سردبیر وبسایت تاریخ ایرانی ارسال و در 8 دی منتشر شد. این تأخیر پنج روزه بدان دلیل بود که کوشیدم درباره ماجرای سال 1363 دیوان لاهه روایتی دقیق و مستند از زبان افراد مطلع و مسئولان و دست اندرکاران وقت بشنوم و متنی متقن منتشر کنم. ماوقع همان است که نوشتم. مگر از دید آقای کاشانی دیدار با منصور رفیع ...
مرثیه ای برای جهان پهلوان؛ تختی زنده است؟
دارم (1956) یک سال بعد به استانبول رفتم اما این بار نه در وزن ششم و نه در وزن هفتم بودم بلکه چشمم به دنبال کسی بود که خیلی بیشتر از من مدال داشت. آن شخص "حمید کاپلان” نام داشت که اهل آنکارا بود. متاسفانه من توفیق مقابله با او را نیافتم و در اثر کمبود وزن و نداشتن تجربه کافی مغلوب غولهای شوروی و آلمان شدم ولی خودم و همه اطرافیان خوب می دانستیم که من کمتر از آنها نبودم، در آن سال کاپلان ...
میهمانی شوم برای دختر دانشجوی شهرستانی در خانه خلوت / به دیدن پارسا رفتم که
های آنها خسته شده بودم. این بود که یک گوشی هوشمند خریدم. خرید گوشی همانا و شروع بدبختی ام همان. کارم صبح تاشب شده بود وبگردی در سایت های مختلف تا این که در یکی از شبکه های اجتماعی با پارسا آشنا شدم. او خودش را اهل یکی از استان های غربی کشور معرفی کرد. لیلا به اینجای داستان زندگی اش که رسید، مکث کوتاهی کرد و ادامه داد: بعد از آشنایی کم کم صحبت هایش رنگ احساسی و عاشقانه به خود گرفت. او ادعا ...
نماد درخشان آزادگی ( آزاده سرافراز، سیدعلی اکبر ابوترابی)
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : ابوترابی از نگاه مقام معظم رهبری مقام معظم رهبری در قسمتی از حکمی که در آن، حجت الاسلام ابوترابی را به سمت نماینده خود در امور آزادگان منصوب کردند نوشتند: خدا را سپاس گزارم که دوران مرارت بار اسارت، آزادگان سرافراز عزیز ما را مستحکم تر و آماده تر و در مدارج کمال انسانی برتر و والاتر ساخت و شما که قریب به ده سال در کوره شدائد گداخته و جوهر پاک خود را نمایان ساخته و بر افتخار مجاهدات خود در دوران اختناق و پس از پیروزی انقلاب، فصل جدید و درخشانی افزودید، به حمدالله سهم وافری از برکات برهه ده ساله داشته اید و امید است ه ...
معجزه وجعلنای علی آقا شاه حسینی + تصاویر
خندید و زد روشونم یعنی بخور. راستشو بخواین خیلی ترسیده بودم. همش فکر میکردم عراقیا علی آقا رو زدن و الان که حدودای یه ساعت از ماجرا میگذشت طپش قلبم نیافتاده بود. اون روزا چند نفری بودیم معده درد داشتیم. علی خوش لفظ، علی آقا چیت ساز، ذبیح، امیر فضل الهی و مهدی قراگزلو همگی زخم معده داشتیم. با همدیگه میرفتیم تهران دکتر، مثلا پرهیز میداد بهمون، مام که وقتای وقت بجز آب، لب به غذا نمیزدیم ...
دیر آمدند!
کارش رو جویا شدم، بچه ها گفتند وقتی سعید پاهاش ترکش خورد، برای اینکه صدای ناله اش بلند نشود و عملیات لو نرود، دهان خودش را پر از خاک کرد و ... . پس از 10 سال گروه تفحص او را از درون همان سنگر درحالی که لباس قواصی به تن داشت و رویش با پتو پوشیده شده بود از درون خاک بیرون می کشند و به زادگاهش ملاثانی برمی گردانند. [4] - شهیدی که دارای پلاک است. [5] - شهیدی که دارای پلاک نیست. ...