سایر منابع:
سایر خبرها
تلویزیون چگونه وارد ایران شد؟
. گفتیم آبجی همدم خوب شد؟ آبجی همدم با همان سادگی گفت: پایین آن هنوز بیرون است. خلاصه آنرا ناپدید کردیم تا بالاخره آبجی همدم وارد شد . این خاطره از یکی از جوانان ایرانی در سال های پس از ورود تلویزیون به ایران، بازتابنده بخشی از نگاه جامعه سنتی ایران به این پدیده نو، نیز نمایانگر نگاهی می تواند باشد که برنامه ریزان و تصمیم سازان فرهنگی و اجتماعی عصر پهلوی به این ابزار مدرن رسانه ای و تصویری ...
مازیار میری: هشت سال تخیلات مان را کنار گذاشتیم/ یادم نمی رود چه کسانی از دیوار خانه سینما بالا رفتند
امیر خواسته بودم طرح های مختلفی را که دارد، بنویسد. می خواستم ببینم دغدغه هایی که خود من دارم در کدام یک از آنها شکل می گیرد. به جز امیر از یکی دیگر از دوستان فیلمنامه نویسم هم خواسته بودم درباره این موضوع بنویسد. تا اینکه امیر عربی برایم طرحی سه چهار صفحه ای آورد که فکر کردم همانی است که می توان درباره آن فکر کرد و همان دغدغه ای را مطرح می کند که مدت ها دارم. از زمانی که امیر طرح را فرستاد تا زمانی ...
نوربخش: اساسنامه را طوری تغییر داده ایم که با رفت و آمد دبیر جشنواره تغییر نکند
دیگران توانستند بلیت های خود را بفروشند. امسال دومین سالی بود که نوربخش، دبیری جشنواره را به عهده داشت و می توان با توجه به حکمی که برای دبیری سال آینده دریافت کرده است امیدوار بود که او جشنواره را با برنامه تر از قبل پیش می برد و آرزویش برای اعتبار بخشی به جایزه باربد را محقق خواهد کرد. میزگردی که در پایان جشنواره سی و دوم در روزنامه شرق با حضور حمیدرضا نوربخش (خواننده، مدیرعامل خانه موسیقی و ...
رضوی: جرقه اولیه ماجرای نیمروز در مرکز اسناد انقلاب اسلامی بود
...، "ماجرای نیمروز" از آن فیلم هایی است که یک جشنواره می تواند به همین یک فیلم بنازد و با همین یک فیلم یک جشنواره کامل بشود. فکر نمی کنم تا پایان جشنواره فیلم دیگر که قابل مقایسه با "ماجرای نیمروز "باشد ببینیم و این حدس من است و از الان اعلام می کنم خیلی متعصب طرفدار این فیلم هستم و با مسعود فراستی و هر کس دیگری که بخواهد به فیلم چپ بگوید می جنگم و مهمان های برنامه هم سازندگان همین فیلم "ماجرای ...
روایت زهرا حسینی از یک تحول عجیب
برای خدا انجام دهد و هدف این باشد که جوانان را که دشمن به راحتی جذب خود کرده است، بتوانیم جذب کنیم، آنهم بدون زور. خیلی از جاها در رابطه با مسئولین رده بالای فرهنگی این امر را ذکر کردم که مشت آهنین کاری را از پیش نمی برد. روشی که دشمن به کار می برد را باید بلد بود. هر چند ابزار آنها غلط و ناجور است اما به روشی که بکار می برند بها می دهند. یکی از اشتباهاتی که انجام می شود رفتارهایی است که ...
روزنامه های دوشنبه
مقامات وزارت نفت که از طرف رسانه های دلواپس متهم ردیف اول این پرونده خوانده می شوند. بد نیست بدانید که برخی دلواپسان امروز در زمان عقد این قرارداد خود از طرفداران آن بودند. علی کاردر مدیرعامل شرکت ملی نفت به ایران گفت: دو هفته است که به شرکت اماراتی نامه زده ایم و به آنها اعلام کرده ایم که بر اساس قرارداد کرسنت و با قیمت جدید گاز حاضریم که به امارات گاز صادر کنیم. شرکت اماراتی از این موضوع ...
مرحوم شریعتمداری با شاه صمیمی بود/ امام گفتند خامنه ای را دارید
حدود 200، 300 نفر شرکت می کردند ولی درس آقایان دیگر با 10، 12 نفر بود و بیشتر توجه حوزه بعد آقای بروجردی، به سمت آیت الله خمینی رفت. یکی از کارمندان مجلس (شورای ملی) که مذهبی بود از قانون کاپیتولاسیون و مصونیت مستشاران آمریکایی یک نسخه پیدا کرد و کپی گرفت و آمد به امام خمینی نشان داد و امام آنجا فهمید که در مجلس چه می کنند. جلوی منبر من را در لاهیجان گرفتند که نتوانم صحبت ...
سرخط ...
منابع مالی در بانک ها یا سیاست گذاری های ضعیف اقتصادی تعطیل شده یا با کاهش تولید مواجه است، نیاز به سیاست های حمایتی جدی و عملی دارد تا بتواند به چرخه تولید بازگردد. مردمی که سال ها پای آرمان های خود مقاومت کرده اند و می کنند، برای رونق تولید، زندگی و بهبود معیشت شان نیاز به سیاست هایی دارند که پاسخ آن در توجه و تمرکز بر توان داخلی و اعتماد به سرمایه های ایرانی نهفته است. کسی که سیاست گذاری ...
ناعادلانه ترین ظلم زیر چتر جبرگرایی / نقد فیلم "سد معبر"
... " سد معبر " یکی از ناعادلانه ترین ظلم ها که ظلم به ضعیف است را به تصویر می کشد. چه در روابط خانوادگی و چه در روابط اجتماعی، ظلم به کسی که یار و یاوری ندارد و در موقعیت ضعف قرار دارد بسیار نکوهش شده است. این ظلم آنقدر شدید است که امام حسین سلام الله علیه در روز عاشورا و وقتی که همۀ اصحاب و اهل بیتش به شهادت رسیده بودند، یعنی در آن موقعیت حساس که لازم بود مهم ترین و سرنوشت سازترین مطالب را بیان ...
روزهای انقلاب در کوهدشت
حجت الاسلام حاج هادی قبادی / میرملاس نیوز : خاطره ای از ورود امام خمینی(ره) و ایام الله دهه فجر سال 1357 با اینکه دوازده سال بیشتر نداشتم اما به سبب حضور فعال پدرم در فعالیت های سیاسی و مبارزاتی علیه رژیم پهلوی ، بطور طبیعی در جریان تمام مسائل بودیم و متناسب با [...] حجت الاسلام حاج هادی قبادی / میرملاس نیوز : خاطره ای از ورود امام خمینی(ره) و ایام الله دهه فجر سال 1357 با اینکه دوازده سال بیشتر نداشتم اما به سبب حضور فعال پدرم در فعالیت های سیاسی و مبارزاتی علیه رژیم پهلوی ، بطور طبیعی در جریان تمام مسائل بودیم و متناسب با سنّ ، در بخشی از فعالیت ها مشارکت داشتیم . ضمن آنکه بخاطر همسایگی با مسجد جامع شهرمان ( کوهدشت لرستان ) از فعالان بچه های مسجد بوده و در محور برنامه های مختلف مسجد ، حضورمان پر رنگ بود و بطور قهری با شخصیت های مذهبی و سیاسی هم که به شهرمان تردد داشتند آشنا می شدیم که می توانم به شهید بزرگوار حجت الاسلام و المسلمین سید فخر الدین رحیمی ( از شهدای هفتم تیر ماه 60 ) اشاره کنم. اولین باری که تصویر حضرت امام خمینی ( قدس سرّه الشریف ) را دیدم اواخر سال 56 و بعد از حوادث 19 دی و کشتار مردم و طلاب قم بود .پدرم در منزل پس از اشاره ای که به مبارزات امام خمینی داشتند ، عکسی از ایشان را که مربوط به سنین میانسالی او بود به ما نشان دادند . آن لحظه را هیچگاه فراموش نمی کنم که چه لذتی از تماشای آن تصویر بردم. از اوائل سال 577 شهر ما نیز در حد خود ، پر رنگ تر از گذشته ، به مبارزات علیه رژیم پیوست و با برپایی تظاهرات مختلف ، آنها نیز در این نهضت بزرگ نقش آفرینی کردند . از برنامه های شاخص آن ایام ، سخنرانی پرشور آیت الله محمد کریم مروجی ( از اساتید حوزه علمیه قم و نماینده دور سوم مجلس شورای اسلامی ) در شب نیمه شعبان درمسجد حضرت صاحب الزمان ( عج ) بود که پس از آن ، رویارویی نیروهای نظامی رژیم با مردم بیشتر شد . ایشان بعد از سخنرانی ، تحت تعقیب قرار گرفت و بهنگام خروج مخفیانه از شهر دستگیر و به زندان خرّم آباد منتقل شد که در آستانه پیروزی انقلاب با سایر زندانیان سیاسی آزاد گردید. در طول آن ایام ما این توفیق را داشتیم که با تعدادی از هم سن و سالهای خود در برخی برنامه ها ، حضوری فعال داشته باشیم. علاوه بر شرکت در تمامی تظاهرات و حمل پلاکاردها و ... تکثیر اعلامیه های حضرت امام بصورت دست نویس هم از جمله آنها بود ، یعنی برخی اعلامیه ها را تا پاسی از شب رونویسی می کردیم و به جاها و افرادی که بزرگترها تعیین می کردند می رساندیم . چندی بعد به همراه برادر بزرگم مأموریت پیدا کردیم که نسبت به انتقال اعلامیه ها و تصاویری از حضرت امام ، از شهر کرمانشاه به شهر خودمان اقدام کنیم . این مأموریت را نیز بزرگترها از جمله پدرم به ما داده بودند و شاید یکی از علل آن ، این بود که کسی به ما دو نفر با آن سنّ و سال ( 12 و 15 ساله ) شک نمی کرد و این مأموریت بطور مکرر و در چند مرحله انجام گرفت . پس از چندی پدرم تحت تعقیب قرارگرفت و به ناچار متواری شد و غیبت او چند ماهی به طول انجامید ، بعدها اطلاع داد که به شهرهای کرمانشاه ، هرسین و برخی مناطق دیگرمهاجرت نموده و مدتی هم در شهر نهاوند بوده است . در ماههای پایانی عمر رژیم شاه و با اوج گیری مبارزات، ایشان برگشتند و مغازه پدرم به یکی از مراکز اطّلاع رسانی حوادث انقلاب مبدّل گردید ، به صورتی که پدرم شب ها اخبار برخی از رادیو ها من جمله رادیو لندن و دویچه وله آلمان را ضبط می کرد و ما روزها جلو مغازه آنرا به وسیله بلند گوی کوچکی که برادر بزرگم نصب کرده بود برای مردم پخش می کردیم. از همین بلندگو در طول روز برنامه های مختلفی از قببل سخنرانی برخی از شخصیّت ها و سرودهای انقلابی پخش می شد که هنوز نوای دلنشین سرود الله الله و ایران ایران که آن روزها خیلی هم جذّاب و شنیدنی بود در گوشمان طنین انداز است. یادم نمی رود که در همان ایام ، من ماموریت داشتم همه روزه یک نسخه روزنامه کیهان را برای پدر خریداری کنم که آخرین اخبار روزنامه را هم داشته باشند. پس از پیروزی انقلاب، آن روزنامه ها را در چند کارتون نگهداری و آرشیو کردم اما چهار سال بعد با هجرت از منزل پدری و عزیمت به حوزه علمیه بروجرد و بعد هم تبریز و قم ، دیگر ازسرنوشت آن روزنامه ها و برخی تصاویر حضرت امام که به عنوان یادگاری نگه داشته بودم اطلاعی نداشتم. به هر حال ما نیز مثل تمامی آحاد ملت ایران در انتظار قدوم مبارک آن یار سفر کرده (حضرت امام ) بودیم تا بالاخره ، صبح دوازدهم بهمن فرا رسید. چون ما آن موقع تلویزیون نداشتیم در منزل یکی از همسایه ها برای تماشای آن لحظات فراموش ناشدنی و تاریخ ساز نشسته بودیم و چشممان را به صفحه برفکی تلویزیون سیاه و سفید که در آن وقت ها ، آنهم خیلی غنیمت بود دوخته بودیم تا اینکه انتظار به سر رسید و چهره نورانی ، مصمم و ملکوتی آن عبد صالح خدا را در حال پیاده شدن از هواپیما زیارت کردیم ، از شادی و سرور در پوست خود نمی گنجیدم . اما لحظاتی نگذشته بود که تصویر قطع شد و آن سرور و شادمانی ، مستعجل بود و گذرا. بعد ها شنیدیم برخی از مردم عاشق امام ، در این لحظه تلویزیون های خود را شکستند. در همان روز، بعدازظهر به مناسبت ورود حضرت امام ، مراسمی را تدارک دیده بودند . وظیفه من در آن برنامه قرائت دکلمه ای بود که حقیقتاً معنای برخی از کلمات آن را نمی دانستم ، یکی از آن کلمات که یادم هست واژه “غریو” در عبارت “غریو شادی” بود ، به همین خاطر چند بار آن را مرور کردم . بعد از اجرای برنامه ، از تشویق دیگران متوجه شدم که بخوبی از عهده آن برآمده ام .البته این روند پس از پیروزی انقلاب نیز تداوم یافت ومن این توفیق را یافتم که به عنوان مجری نماز جمعه ، قرائت قطعنامه راهپیمائی ها ، قرائت قرآن در برنامه های مختلف ، مدیریت گروههای سرود ، قرائت دعای کمیل ، سخنرانی در مدارس و... را در همان سنین نوجوانی داشته باشم. پس از ورود حضرت امام به میهن ، حوادث به سرعت رقم خورد. تعیین دولت موقت و نخست وزیری مهندس بازرگان از جمله آنها بود و اشاره به این واقعه بخاطر آنست که یکی از تصاویری را که به یادگار از آن دوران دارم حضور در راهپیمایی حمایت از دولت بازرگان بود که بفرمان حضرت امام بصورت یکپارچه و باشکوه در سراسر کشور صورت پذیرفت . در شهر ما هم در تاریخ 18 بهمن 57 این راهپیمایی انجام شد که من حامل عکسی از مرحوم دکتر مصدّق در صف های جلو راهپیمایی بودم و این عکس نمایشی از حضور تمامی اقشار است . البته شاید در بایگانی برخی از افراد یا نهادهای شهرمان ، تصاویر دیگری نیز باشد. درج شده توسط : سرویس خبر و رسانه " میرملاس " ...
دیده شدن برایم سخت است
...، اگر توانایی اش را داشته باشم در نقش های خوب و مختلف بازی کنم. بازیگری کمکم می کند که فیلمم را زودتر بسازم. پس از سال ها که به عنوان تماشاگر، بعد خبرنگار و حالا بازیگر در جشنواره فجر حضور داشتی، نظرت درباره جایگاه این رویداد چیست؟ هم متاسفانه و هم خوشبختانه جشنواره فیلم فجر جایگاه مهمی در سینمای ایران دارد. خوشبختانه از این جهت که فیلمی مثل ایستاده در غبار، موردتوجه ...
بازدید دیرهنگام از ترس استیضاح
خبری به پردیس نمی رفتید. ساسان حاتمی: سلام جناب آقای آخوندی اینقدر مدیر توانمندی هستند که با برنامه ریزی فوق کارآمد خودشون بعد از گذشت حدود 4سال از انتصاب بالاخره موفق به بازدید از یکی از بزرگترین پروژه های ملی کشور شدند. ظاهرا 4سال هم طول کشید تا ایشون ادبیات مناسب یک مدیر اجرایی کشور رو یاد بگیرن،تا حالا که از کلماتی مثل پروژه مزخرف و .... استفاده می کردند حالا غمخوار مردم شدند. ای استیضاح ...