سایر خبرها
اصغر وصالی حق الناس را زیر آتش گلوله های دشمن هم رعایت می کرد
...، پاوه تا لحظه آخر مقاومت کرد. شما تا چه مقطعی با شهید وصالی و دستمال سرخ ها بودید؟ من از کردستان تا زمان شهادت اصغر آقا کنارش بودم. بعد از پاوه به تهران برگشتیم و بعد در اعزام مجدد به مهاباد رفتیم. اقامتمان در این شهر تا حدی طولانی شد. تقریباً تا زمستان آنجا بودیم و فرصتی شد تا بچه های گروه دستمال سرخ را بهتر بشناسم. شهیدان رضا مرادی، عباس مقدم، مجید جهانبین و.. همگی از بچه های ...
شوهرم شک داشت که پسرم حلال زاده باشد / من و دایی شوهرم راز سیاهی داشتیم!+عکس
اما چند روز بعد راز فاش شد و زن و مرد دستگیر شدند. با گذشت حدود 2 سال از این جنایت، سرانجام عاملان قتل، صبح دیروز از ورامین به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران منتقل شدند تا به اتهام رابطه شیطانی و کودک محاکمه شوند. این در حالی است که همسر زن جوان چند ماه قبل به دلیل مصرف جان سپرده است. شامگاه دوازدهم اردیبهشت پارسال زن جوانی به اداره آگاهی ورامین رفت و خبر دزدیده شدن خودرواش را داد ...
کودک یکساله قربانی هوس پدر و مادر خیانتکار
داشتم و نمی خواستم زندگی ام نابود شوم؛ ضمن اینکه شوهر این زن، خواهرزاده من بود؛ اگر مسئله رو می شد من همه زندگی ام را از دست می دادم.به این ترتیب زن و مرد جوان بازداشت شدند و کیفرخواست علیه آنها به اتهام قتل کودک یک سال و سه ماهه صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه چهار دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده آغاز شد. بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و ...
شوهرم شک داشت که پسرم حلال زاده باشد / من و دایی شوهرم راز سیاهی داشتیم!+عکس
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : زن جوانی که در رابطه شیطانی با دایی شوهرش، بچه دار شده بود، وقتی فهمید همسرش به این ماجرا ظنین شده، برای پنهان ماندن این راز هولناک نقشه ای طراحی کرد و با همدستی دایی شوهر ش پسربچه 15 ماهه نامشروع را کشتند. اما چند روز بعد راز جنایت فاش شد و زن و مرد دستگیر شدند. با گذشت حدود 2 سال از این جنایت، سرانجام عاملان قتل، صبح دیروز از زندان ...
اعجوبه 85 ساله مهابادی+عکس
رشته علوم تربیتی یاد گرفته بودم وساطت بچه ها را کردم و در عین حال با صحبت هایی که با بچه ها کردیم آن ها متوجه رفتار زشت خودشان شدند و معذرت خواهی کردند. چهار سال بعد یعنی در سال 53 همزمان با تمام شدن درس آقای معلم در دومین لیسانش او از کار معلمی بازنشسته شد. دوباره مشغول کار شدم وقتی بازنشسته شدم حتی لحظه ای هم به خانه نشستن فکر نکردم. برای همین توسط یکی از آشنایان ...
راز ارتباط یک زن با دایی همسرش در دادگاه
ام باور کنید تمام روز ها و شب هایم پس از این حادثه با کابوس همراه شده است. تمام آبرو و عزتم با این اشتباه از بین رفته، چرا که افسار خودم را به دست شیطان سپردم و تمام زندگی ام را سیاه کردم. البته نقشه کشتن بچه را نازنین کشید. چرا که نمی خواستیم آبروی مان برود اما خداکاری کرد که هر دو رسوا شدیم. پس از اظهارات این مرد، زن جوان پای میز محاکمه ایستاد و به عنوان متهم ردیف دوم لب به سخن گشود ...
پسر شیشه ایم مرا با نامزدش اشتباه گرفت و این کار را کرد! + عکس
را یک تنه به دوش گرفتم. اجازه نمی دادم خم به ابروی تنها پسرم بیاید. هرچه اراده می کرد، برایش مهیا می ساختم. دو خواهرش نیز خیلی هوای او را داشتند. از گلوی خودمان می زدیم تا شازده پسرم هیچ کم و کسری نداشته باشد. ولی نمی دانستیم با این محبت های بی حد و اندازه چه ظلم بزرگی در حق این بچه می کنیم. او زیاده خواه و مغرور و بلند پرواز بار آمده بود و هر موقع هم می خواستیم دو کلمه حرف حساب بزنیم ...
این بار می خواهیم برویم توی دهان اژدها
گهواره می لرزید به علی رضایی گفتم: چه کار کنیم؟ گفت: شما هم آتش کنین! مخصوصاً بچه های آرپی چی. کمک هایم به سرعت گلوله را آماده می کردند من هم شلیک می کردم. هیچ چا دیده نمی شد. همه اش گرد و خاک و دود باروت بود. یک ساعتی گذشت تا یواش یواش خط آرام شد. علی که از سرکشی آمد. سوال کردم چه خبر؟ گفت: به حمدالله خون هم از دماغ کسی نیامد! فردای آن روز ساعت دو بعد از ظهر آخرین ثانیه های سال 1362 بود ...
پسرم ،سربلندمان کرد
دیگران زنده بمانند. خط های روی صورت مرد موسپید نشان از سال ها تجربه ای داشت که با تمام وجود برای رفاه خانواده اش تلاش می کرد تا لقمه نانی سر سفره همسروفرزندانش ببرد. این مرد زحمتکش30 سال است که به عنوان بابای مدرسه در آموزش و پرورش کار می کند. همیشه یک دستم جارو بود و دست دیگرم خاک انداز. اما افتخار می کنم که با نان حلال بچه هایم را بزرگ کردم وبه ثمررساندم. پدرومادر مهربان و زحمتکش، پس ازسال ها ...
رضوی: با اسلحه به جلسه مربیان فوتبال آمده بودند
تیم بازیکن و مربی بودم و آن را از دسته 3 به دسته 2 آوردم و بعد به دسته اول رسیدیم. آن زمان 24 سال داشتم. مسابقه های لیگ سراسری باشگاه ها که شروع شد قرار شد باشگاه هایی که امکانات دارند و می توانند هزینه رفت و آمد و نگهداری شان را بدهند در لیگ شرکت کنند. اقبال شامل این قضیه نبود و مثل کیان، تهران جوان و خیلی از تیم های خوب پایتخت نمی توانست جوابگوی هزینه ها باشد. اولین مربی ابومسلم بودم ...
زندگی فرزندم با آتش بازی دیگران نابود شد/ ترقه بازی که خودمستند شد
محترقه بودم، یک آن دیدم، بچه ای سیم ظرف شویی که به یک سیم مفتولی پیچیده شده را می چرخاند، نمی دانم، این بچه از کجا پیدایش شد، خواستم بگویم، نچرخان، که فرصت پیدا نکردم این جمله را بر زبان بیاورم، همه چیز در یک ثانیه اتفاق افتاد، وقتی به خودم آمدم، دیدم آتش شعله ور شد، سوزش شدیدی را در دست و صورتم احساس کردم، در همان لحظه پیش خودم گفتم بد بخت شدم و از این به بعد باید خانه نشین شوم، مثل مجسمه ای سیاه ...
راز شیطانی مرگ پسربچه نامشروع 15 ماهه
اما چند روز بعد راز جنایت فاش شد و زن و مرد دستگیر شدند. با گذشت حدود 2 سال از این جنایت، سرانجام عاملان قتل، صبح دیروز از زندان ورامین به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران منتقل شدند تا به اتهام رابطه شیطانی و کشتن کودک محاکمه شوند. این در حالی است که همسر زن جوان چند ماه قبل به دلیل مصرف مواد مخدر جان سپرده است. شامگاه دوازدهم اردیبهشت پارسال زن جوانی به اداره آگاهی ورامین رفت و ...
عذرخواهی نکنید
هم می پرسید فهمیدین یا نه؟ حالا بچه ها از اون فرمول دومتری فقط اون سی وهشت درجه رو فهمیده بودند ولی همه بلااستثنا سر تکان می دادند و می گفتند بعععله! بععععله! این وسط من دیدم واقعا نمیشه این طوری ادامه داد. تمام جرأتم را جمع کردم و وقتی معلم دوباره پرسید فهمیدین؟ گفتم آقا ما نفهمیدیم. چشمتان روز بد نبیند. مثل شیری که صدای پای گورخری را از پشت شنیده باشد، برگشت، موقعیتم را شناسایی کرد، چنان یورش برد ...
مادرت از دوری ات بی تاب است
من از زمانی که 14- 13 سال داشتم در مبارزات انقلابی شرکت می کردم. بنابراین بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ، تداوم رزمندگی را این بار در جبهه های جنگ جست وجو کردم. مدتی به صورت بسیجی به جبهه رفتم و سال 63 عضو رسمی سپاه شدم. جز من برادرانم که زن و بچه دار بودند هم به جبهه اعزام شدند. عملیات والفجر مقدماتی، چهار بار مجروح شدم. در والفجر 4 هم ترکشی به بازویم خورد. کربلای یک به زانوی راستم ...
فرهنگ + شهروندی
شاید مشتری دیگری پیدا شود. در نهایت وقتی دید که پولش آماده است و اصرار هم دارد، راضی شد و پیکان وانت را دست او سپرد. تا چندروز اول، حتی دلش نمی آمد ماشین را روشن کند. گذاشته بودش گوشه حیاط و هر از چند گاهی با آب و دستمال تمیزش می کرد. بعد کمی عقب تر می ایستاد و با لبخند پر از رضایتی نگاهش می کرد.حتی همان روزها که با ماشین کار می کرد، چهارچشمی مراقبش بود. مشتری ها را می پایید که نکند آسیبی به ...
پول شیشه
خانه حاضر شدم. دوساعتی در کتاب خانه ماندم و برگشتم. سر کوچه که رسیدم، بچه ها باز هم وسط کوچه گل کوچک بازی می کردند. انگار ماجرای صبح و شکستن شیشه ی خانه مان را فراموش کرده بودند. دم در بودم که پسر هفت هشت ساله ای از پشت صدایم زد. - خانوم... خانوم. برگشتم. - بله؟ - شما خونه تون این جاست؟ - بله. کاری داری؟ کمی من و من کرد ...
21 روز دلهره در کویر اسیر بودم / نیما دانشجوی 25 ساله اشتباهی دزدیده شده بود+عکس
و دستان بسته خوابیده بودم و نمی دانستم به کجا می رویم؟ آنها لهجه داشتند و اصلا متوجه نبودم چه می گویند، فقط در طول مسیر گهگاهی می شنیدم که قصد دارند در ازای آزادی ام، وجه نقد بگیرند. با اینکه دقیقا زمان را نمی دانستم اما حس می کنم بعد از حدود 6 یا 7 ساعت مجددا من را تحویل گروه دیگری دادند، با این تفاوت که دیگر چشم هایم را باز کردند. دقیقا 24 ساعت بعد یعنی حدود ساعت 6 روز بعد بود که در ...
روایت ترور حسنعلی منصور؛از فاصله 50 متری/نقش پنهان هاشمی
طالقانی طالقانی، بازرگان و سحابی ها بوده، اما پس از انقلاب اسلامی در سال 57 نیز عرصه را ترک نکرده و به عنوان یکی از اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی در تدوین قانون اساسی سال 58 نقش ایفا کرده است. یک سال بعد از آن لباس نمایندگی اولین مجلس شورای اسلامی را بر تن کرده و پس از آن مشاور فرهنگی رئیس جمهور وقت، آیت الله خامنه ای شده و شش سال در این سمت فعالیت کرده است. او سال 69 برای دومین مجلس خبرگان رهبری ...
پسرم چند بار مجروح شده بود/ خوشحالم و خدا را شکر می کنم ؛البته مال من هم نبود، امانت خدا بود
داده بود. مادر از روزهای سختش می گوید ،از دلشوره های خودش و پدر شهید در آن زمان،از خبرهای ضد و نقیضی که آن روزها به گوشش می خورد و می گوید: بار اول همرزمان #احمد اومدند گفتن چند نفر شهید شدن و ... خیلی سخت گذشت، تا چند سال بعد اومدند گفتند امیدوار نباشین ما دیگه شهیدی نداریم و بعدش تو مصلی مراسمی برای 33 شهید جاوید الاثر اندیمشک گرفتن. او در ادامه از آزمایشاتی که ...
کشتی رشته ورزشی پرطرفدار در جبهه ها
ماشین های عراقی به طرفمان می آمدند. بلند شدم و به طرف سنگر فرماندهی دویدم. بچه ها خندیدند و فکر کردند که جا زده ام. قضیه را به فرماندهی گزارش دادم. سریع دست به کار شدند و دستور تیراندازی دادند. عراقی ها عقب نشینی کردند. اگر کمی دیرتر مطلع شده بودیم. ماجرا یک جور دیگر رقم می خورد. در این میان پدر و پسرهایی هم بودند که شرط رفتن شان به جبهه پیروزی در مسابقه کشتی بود. حاج محمد حسین عرب رستمی، پدر ...
حسادت بین بچه ها، چه باید کرد؟
می خواهم باهات بیایم. پدر باید با فرزند از قبل صحبت کند و با هم قرار بگذارند که من در این ساعت می خواهم بروم و آمادگی رفتن خود را در او ایجاد کند. همچنین قبل از رفتن با او بازی کند و حتما به او بگوید که بعد از بازی من می روم. در نهایت خوب شدن رابطه شما با فرزندتان باعث می شود او با رفتن پدر احساس خلا نکند و متوجه شود که اگر پدرش نیست شما در خانه حضور دارید و با رفتن او مشکلی به وجود نمی آید. برای عضویت در خبرنامه نی نی بان و اطلاع از بهترین و پربیننده ترین مطالب، کافی است یک بار فرم عضویت ما را از اینجا پر کنید. ...
عضو مرده باند تبهکاران توسط همدستانش متهم شد
سرکرده این شبکه نیستم. چون در سال 88 به زندان افتاده بودم واز طریق آگهی روزنامه با این شرکت آشنا شدم توانستم با سند از زندان آزاد شوم . بعد از ان ماجرا چند نفر از همبدنی هایم در زندانیان با من تماس گرفتند درخواست کمک کردند. من هم واسطه ای شدم بین این شرکت و خانواده زندانیان که خواهان سند برای آزادی بودند . وی ادامه داد: من اصلا نمی دانستم فعالیت های این شرگت غیرقانونی است. اکبر که حالا مدتی است فوت ...
عید امسال هر روز با کله گچی ها و گل میخی های محله گل و بلبل
... پورنگ پسرم است بعد از صرف ناهار، گروه دور هم جمع شده و مشغول دورخوانی متن می شوند. در این فاصله نعیمه نظام دوست را پیدا می کنم که با گریم و لباسی متفاوت، منتظر است تا نوبت بازی اش برسد. او که در این مجموعه نقش مادر عمو پورنگ را عهده دار است، می گوید: ابتدا وقتی پیشنهاد بازی در این نقش به من شد، بسیار جا خوردم و حتی ناراحت شدم که چرا مرا برای نقش یک پیرزن در نظر گرفته ...
پشتم خالی شد
. پسرم الان 5ساله است و درد بی مادری را می چشد. به خاطر او سال پیش بار دیگر ازدواج کردم و الان یک پسر 5ماهه هم دارم و تنها آرزویم این است که دردی که من در تمام این 3 دهه زندگی کشیده ام را بچه هایم نکشند و بتوانند روی آرامش را در این منطقه ببینند. شما چه می کنید؟ گروه جهادی محبین الائمه در عید امسال اردوی جهادی کمک به منطقه گافر در بشاگرد را برگزار می کند. شما برای همراهی با آنها چه می کنید؟ نظرات و پیشنهادهای خود را به 30003344 پیامک کنید یا با شماره تلفن 84321000 تماس بگیرید. ...
مادر4قلوهای مشهدی:شوهرم بعد از ارتباط تلگرامی با یک زن،من و بچه ها را رها کرده و گم شده است
گزارش راهنمای سفر من به نقل از روزنامه خراسان، با وجود این که چندین سال از ازدواجمان می گذشت و صاحب فرزندی نشده بودیم اما زندگی آرام و بی دغدغه ای داشتیم. هیچ گاه مشکل خاصی را احساس نکردم و همه تلاشم این بود تا همسرم در رفاه و آرامش زندگی کند، برای این منظور همه توانم را به کار گرفته بودم و همانند پروانه ای به دور همسرم می چرخیدم تا کمبودی احساس نکند. در این میان از درمان ناباروری هم غافل نشدیم ...
سنگر کمین ناباورانه شهید خیاط را از گردان گرفت
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به گزارش بازتاب گهر ؛ بسیجی شهید احمدرضا بیات یکم فروردین 1340، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. احمدرضا مانند پدرش خیاط بود. سال 1360 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم خرداد 1364، در زبیدات عراق بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. همرزم شهید بیات می گوید: تابستان بود و سنگر ما در نزدیکی سنگر ...
تحت تأثیر هدایت، فردید و نیما بودم/ هایدگر، عارف است نه فیلسوف
گرایش ها بوده است؟ بعد از انقلاب دو جریان مارکسیستی و اسلامی در جامعه شناسی در دانشگاه ها وجود داشت که ملغمه ای از این دو بود. بعد از یک دهه دوباره همان نگاه های پوزیتیویستی در همه جا حاکم شد. دانشگاه تهران گرایشات فرانسوی داشت و هنوز هم دارد. بعد از انقلاب در دانشگاه علامه طباطبائی شش ترم جامعه شناسی شناخت درس دادم. در آنجا گروه جامعه شناسی پانزده سال تحت مدیریت استادی اداره می شد که نگاه ...
زندگی دردناک زنی که ناخواسته به ایدز مبتلا شد
انتقال داده است. در بیمارستان قرار شد که به داد بچه برسند و این تنها کاری بود که می توانستند انجام دهند. در بیمارستان متوجه شدم که او از سال 82 یعنی سه چهار سال قبل از ازدواج به ایدز مبتلا شده اما هرگز به من نگفته است. من از هیچ چیز خبر نداشتم و فقط اعتیادش را می دانستم که البته پنج سال پاکی داشت و بعد از پنج سال دوباره پاکی اش را خراب کرد و مواد زد. خانواده همسرتان خبر نداشتند که پسرشان ...
با بدهکاران مهریه در اوین
سر می برد و پیش از این نیز با عنوان اتهامی قتل عمد در زندان رجایی شهر بوده است. او می گوید: 15 ساله بودم که با همسرم آشنا شدم و از همان ابتدا خانواده او با من مشکل داشتند. برادر همسرم همیشه با من درگیر می شد که در یکی از این درگیری ها زمانی که چاقو را به سمت من زد، چاقو را از دستش گرفتم و برای دفاع از خودم به او زدم و جانش را از دست داد. یک سال فراری بودم و بعد از آن به جرم قتل عمد ...
شهید همت چگونه به شهادت رسید؟
...> سردار جعفر جهروتی زاده از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس است در کتاب خاطرات خود با عنوان نبرد درالوک چگونگی شهادت حاج ابراهیم همت را در17 اسفند سال 62 در عملیات خیبر را اینگونه توصیف می کند: ... قبل از عملیات خیبر به اتفاق حاج همت و چند نفر دیگر از بچه ها وارد منطقه عملیاتی شدیم. نیروهای اطلاعات عملیات مشغول شناسایی بودند و کار برایشان به سبب هور و نیزاری بودن منطقه دشوار بود. از طرف ...