سایر منابع:
سایر خبرها
به دختر نوجوان برای نجات پدرش از اعدام کمک کنید
گرفت و من گردن او را فشار دادم، بعد او روی زمین افتاد و من خانه را ترک کردم. بعد از 10 دقیقه برگشتم و دیدم که همسرم فوت کرده است. آن موقع خیلی ترسیده بودم، برای همین به هر زحمتی بود در چاه فاضلابی را که در اتاق خانه بود، باز کردم و جسد را داخل آن انداختم. بعد هم به خانه مادرم که دخترم آنجا بود، زنگ زدم و گفتم همسرم به زاهدان رفته و همان موقع چند تماس از گوشی همسرم با خودم گرفتم و یک اس ام اس هم به ...
همسر شهید: به او گفتم من را هم با خودت ببر گفت می رویم تا راه باز شود تا با هم برای زیارت برویم / زهرا ...
...> بیشتر اوقات به من می گفت دعایش کنم تا شهید شود. مرگ طبیعی را دوست نداشت. من هم در جوابش می گفتم دعا می کنم که عاقبت بخیر شوی. رمضان سال 93 در مأموریتی 20 روزه با چند نفر از همکارانش به عراق رفت. نگران شدم، اما نه خیلی زیاد. دلم قرص بود، چون برای آموزش نیروهای مردمی به این مأموریت می رفت. ضمن اینکه اوضاع امنیت در عراق نسبت به وضعیت فعلی سوریه بهتر بود. مدت ها بود که می گفت: برای اعزام ...
قتل به خاطر یک پیچ
- مقتول - گفتم پیچ را ببندد جون آسانسور روشن بود و بچه های ساکنان در ساختمان بودند و هرلحظه احتمال داشت اتفاقی بیفتد، اما به حرف هایم توجه نکرد. همان موقع درگیر شدید؟ نه، به او گفتم که چای می آورم، تو آسانسور را درست کن اما او توجه نکرد. سر همین مسأله با هم دعوایمان شد ولی همسایه ها میانجیگری کردند و ماجرا تمام شد. من هم به اتاق سرایداری ام رفتم، لحظاتی نگذشته بود که شیشه اتاق شکست ...
رها کردن جسد مقتول وسط حیاط بیمارستان/مشخص شدن وقت دادگاه برای رسیدگی به پرونده پزشک تبریزی/اقدام جنون ...
در جنایتی جنون آمیز، خواهرش را با چاقوی آشپزخانه کشته بود صبح دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد . رسیدگی به این پرونده از 14 آذر سال 94 همزمان با کشف جسد زن 55 ساله ای در خانه اش در محله ستارخان تهران در دستور کار تیم جنایی قرار گرفت . پس از حضور بازپرس کشیک قتل و کارآگاهان جنایی در آپارتمان طبقه سوم و کشف جسد خونین زنی به نام مریم کارآگاهان به تحقیق از دختر ...
این دختر 70 سانتیمتری، یک کارآفرین نمونه است
سفر به مشهد را مطرح کردم و چند روز بعد با پدر و مادرم به مشهد سفر کردیم. هیچ وقت روزی را که به زیارت بارگاه امام هشتم(ع) رفتم، فرامو ش نمی کنم. مادرم نمی توانست راه برود و پدرم در حالی که مرا در کالسکه قرار داده بود به مادرم کمک می کرد. در حرم به دلیل ازدحام نتوانستم وارد بخش بانوان شوم و پدرم سعی کرد تا از قسمت آقایان مرا برای زیارت داخل حرم ببرد اما خدام حرم اجازه ندادند. دلم شکست و به ناچار ...
طلاق، پایان خیانت اینترنتی شوهر
لباس سفید به خانه اش آمدم و می خواستم با کفن سفید از خانه اش بروم. اما صدافسوس که او راهی برای ادامه زندگی برایم نگذاشت. اگر از خودش بپرسید از عشقمان می گوید و این که چقدر او را دوست داشتم. با کم و کاستی های زندگی مان ساختم. زن جوان ادامه داد: همه چیز خوب پیش می رفت تا این که از چند ماه پیش متوجه تغییر رفتار او شدم. کمی دیر به خانه بازمی گشت. بهانه می آورد که در اداره جلسه دارد. زیاد با من ...
ماجرای رزمنده ای که هشت روز در سردخانه بود!
گردنش خارج کنیم، دارویی برایم نوشتند و مرخصم کردند، به دلیل اینکه به کسی از اقوامم اطلاع نداده بودند به هر سختی بود راهی خانه پدری شدم. همه بستگان از دیدن وضعیت من تعجب کرده بودند، حال خیلی بدی داشتم، درد رهایم نمی کرد، زمانی که مسکن ها را می خوردم آرام بودم و خدا می داند زمانی که اثر داروها از بین می رفت چه زجری می کشیدم. چند روز به همین منوال گذشت، درد امانم را بریده بود، لحظه ...
دست دختر 13 ساله مشهدی برای پلیس رو شد
ایران آنلاین /چند روز قبل پرونده ای در دایره مبارزه با آدم ربایی پلیس آگاهی خراسان رضوی تشکیل شد که محتویات آن حکایت از یک ماجرای آدم ربایی داشت. دختر 13 ساله ای که مدعی بود یکی از بستگان آدم ربا، او را در نزدیکی منزلشان رها کرده است به تشریح ماجرای آدم ربایی پرداخت و گفت: حدود ساعت 6 بعدازظهر وقتی از خانه بیرون آمدم ناگهان موتورسواری که قبلا از من خواستگاری کرده بود، چاقویی را زیر ...
زندگی هایی که بر آب رفت!
در ذهنم مرور می شود. آب آمد و خانه ما را برد و من این صحنه را با چشم دیدم، پدرم، مادرم، دو برادرم، دو برادرزاده به همراه همسر برادرم به یکباره همراه با خانه ای که پدرم ساخته بود، رفتند و دیگر هرگز آنها را ندیدم. شوکه شده بودم، نمی دانستم چه باید کنم؛ نمی دانستم آیا باز آنها را خواهم دید یا نه. پس از اینکه سیل فروکش کرد دو روز تمام به دنبال آنان در رودخانه گشتم، اما هرگز نتوانستم آنها را پیدا کنم ...
در حصار غم غربت 30 هزار شیعه فوعه و کفریا را نشان می دهد
بازخورد زیادی داشت. یکی از بچه هایی که پدرش جانباز اعصاب و روان بود می گفت پدرم با دیدن مستند معلم حالش خوب شد و به خانه آمد. تا آن زمان مستندی درباره سوریه پخش نشده بود. درسفر دوم سوریه به فوعه، کفریا و 30 هزار شیعه در محاصره پرداختم با عنوان در حصار و مستند تک تیراندازان حضرت زینب که قبل از عملیات سراغ رزمندگان رفتیم و وصیتنامه های آنها را گرفتیم. چند نفرشان شهید و اسیر شدند. سال 95 با ناصر نادری ...
ناگفته هایی درباره قاتل ستایش کوچولو / جنایت هایی که در فضای مجازی کلید می خورد
رسید بحث قتل در میان است و قتل نیز با آن داروساز مرتبط باشد از پلیس خواستم موضوع را از هر طریقی پیگیری کند. از این طریق روشن شد کار، کار همان زن بیوه در شرکت بوده و فهمیدیم از طریق خطوط ارتباطی آلمان وارد فضای مجازی کشورمان شده بعد شوهر مقتول نیز تمام اطلاعات دارویی همسرش (مقتول) را در اختیار بیوه همکارش در شرکت قرار می داد و این زن نیز اطلاعات را به مقتول می داد چون می دانست او سرطان دارد و باید ...
گروگانگیری همسر استاد دانشگاه به خاطر عروسی!
. شرح بازجویی از کامیار را در دادسرای ویژه مبارزه با سرقت می خوانید: * خودرو را چطور سرقت کردی؟ داشتم با موتورسیکلتم از آن نزدیکی رد می شدم که چشمم به خانمی افتاد که سوار بر خودروی گرانقمیت بود. زن جوان وارد مطب دکتر شد و من هم موتورم را در کوچه بالایی پارک کردم و در کمین صاحب خودرو نشستم. وقتی زن جوان به طرف ماشینش آمد و سوار شد، در عقب ماشین را باز کردم و سوار شدم ...
آتش زیر خاکستر
توانم کمک خرج خانواده ام باشم اما بدبختی من از زمانی شروع شد که با پیام پسر صاحب کارگاه آشنا شدم. پیام که مردی 30 ساله بود بعضی روزها برای دریافت کارهای خیاطی و بردن به فروشگاه به کارگاه می آمد من دو ماهی بود که در آنجا مشغول به کار بودم تا اینکه کم کم نگاه ها و حرکات پیام نظرم را جلب کرد تا اینکه یک روز که می خواستم به منزل بروم جلویم را گرفت و گفت: من به خاطر مشکلاتی که با همسرم دارم ...
طلاق اجباری پزشک 93 ساله!
آخرعمری از من برنجد. متأسفانه از روز اول هم با ازدواج ما مخالف بود و هر چند وقت بهانه ای پیدا می کند و من وهمسرم را می رنجاند... سپس خانم دکترادامه داد: آقای قاضی، ما همدیگر را دوست داریم و در این سن و سال خوب نیست طلاق بگیریم. بالاخره در تمام زندگی ها اختلاف و مشکل هست، اما نباید بلافاصله سراغ طلاق رفت. من پول و درآمد کافی دارم و خوشبختانه احتیاجی به دارایی همسرم یا حتی حمایت مالی او ...
روایت تلخ گوشه ای از زندگی فرزند یک "جانباز شهید"
، 4 سال به همراه 3 برادر و یک خواهر بودم. چند سالی که خردسال بودم متوجه جانبازی و بیماری که یادگار دوران جبهه و جنگ بود و هم خودش و خانواده ام را آزار می داد نبودم. مادرم عاشقانه به همسر جانبازش رسیدگی می کرد و او نیز حالا خودش به خاطر تر و خشک کردن همسرش به مشکلاتی مانند بیماری قلبی، آرتروز، کمر درد، درد مفصل و بیماریهای مختلف مبتلا شده است. مادرم با خیر خواهی به مدت 14 سال زندگی، رنجی را تحمل کرد ...
زندگی تلخ جوان 33 ساله کهگیلویه و بویراحمدی/انجام 37 عمل جراحی بر روی صورت+تصاویر
که یکی از بردارهایم قلبش سوراخ و تحت درمان است می خواستم برای برادرم خیری پیدا کنم که بتواند بهش کمک کند اما نتوانستم پدرم نیز ناراحتی قلبی دارد و تاکنون دو عمل قلب انجام داده و مخارج زندگی زیاد است و اکنون من و همسرم به همراه پدر و مادرم و سایر خواهر بردارهایم زندگی می کنیم. چهره فاضل با اینکه کمی غیر عادی بود اما معلوم بود که زجر های زیادی کشیده است در ابتدا نخواستم به صورتش نگاه کنم ...
عکس های هولناک از یک قتل شبانه در جنوب تهران
به دست داشت به سمت آلونک قدیمی رفت و پشت درهای بسته از زن و پسر جوان که سرگرم کشیدن مواد بودند خواست تا آنجا را ترک کنند اما پسر جوان بی تفاوت به حرف های این نگهبان به کار خودش ادامه داد. نگهبان جوان وقتی دید که این زن و پسر به حرفهای او توجه نمی کنند آنها را تهدید کرد که ماجرا را به پلیس گزارش می کند و برای زنگ زدن به پلیس به سمت کارخانه برگشت. هنوز لحظاتی از رفتن نگهبان ...
زندگی برباد رفته با ازدواج اجباری
به گزارش ایمنا، زن جوان در اتاق مشاوره را باز کرد و در حالی که ناراحتی و پریشانی و استرس وجودش را گرفته بود روی صندلی نشست و بعد از کمی مکث گفت: نمی دانم چه کنم همه چیزم را برباد دادم و دیگر روی برگشتن به منزل و دیدن چهره نگران خانواده ام را ندارم. او در خصوص ماجرایی که برایش پیش آمده گفت: از روزی که دیپلمم را گرفتم مدام پدر و مادرم به من فشار می آوردند که ازدواج کنم تا اینکه پسرعمویم که 10 ...
از آدم زنده باید ترسید نه اسکلت مرده!
...: اولین بار در شهر سوخته زابل دیدمش در حالی که در میان گوری باستانی در کنار اسکلت تازه کشف شده ای نشسته بود و مشغول بررسی وضعیت آن بود. تمامی صورتش را برای در امان ماندن از تابش مداوم آفتاب با کلاه آفتابگیری پوشانده بود، اما زمانی که سر بلند کرد تا برای خبرنگاران توضیحاتی در مورد آن گور باستانی بدهد تعجب کردم؛ بسیار جوان تر از آن بود که دکتر خطابش کنند. آن هم با عنوان تنها زن استخوان شناس در ایران که در حوزه انسان شناسی پزشک قانونی نیز فعالیت می کند. ...
راز پنهان 2 دختر 15 ساله نیشابوری در مسافرت 2 ساعته لو رفت
مواجه می شدم چرا که مادرم نیز با مرد دیگری ازدواج کرده بود و توان نگهداری مرا نداشت. در همین شرایط رومینا هم با مشکلاتی شبیه من روبه رو بود. پدر و مادر او نیز قصد داشتند از یکدیگر طلاق بگیرند و به همین خاطر رومینا نیز هر روز شاهد درگیری ها و توهین های پدر و مادرش به یکدیگر بود.وقتی مشکلات خانوادگی مان را در مدرسه با هم مطرح کردیم به این نتیجه رسیدیم که سرنوشت رومینا نیز همانند من خواهد بود بنابراین ...
اقدام بی شرمانه یک مرد و معشوقه اش برای کشتن زنش که سرطان داشت / قاضی دادگاه تهران این راز را کشف کرد
دخترشان خودکشی کرده و عملاً پرونده بسته می شد اما چون ذهن من درگیر شده بود، دست بردار پرونده نبودم. چون بحث مرگ انسانی مطرح بود و به نظر می رسید بحث قتل در میان است و قتل نیز با آن داروساز مرتبط باشد از پلیس خواستم موضوع را از هر طریقی پیگیری کند. از این طریق روشن شد کار، کار همان زن بیوه در شرکت بوده و فهمیدیم از طریق خطوط ارتباطی آلمان وارد فضای مجازی کشورمان شده بعد شوهر مقتول نیز تمام اطلاعات ...
جُل خود از آب بیرون کشیدن!
لب آورده بود، اما به خاطر سفارش های مادرم و پدرم که می خواستند او را به خانه برگردانم، باز هم تحمل کردم، تا اینکه یکباره به عنوان پیدا کردن کار راهی تهران شد و با خبر شدم با آشنایی با یک کارمند گرفتارتر از خودش در یک شعبه بانکی توانسته یک دفترچه چک دریافت کند و به عنوان اینکه می خواهد فیلم تهیه کند چند صد میلیون بدهکاری بالا آورده و طلبکارها هم مرا تهدید می کردند تا طلب شان را بپردازم... به ناچار ...
خواهرم را کشتم چون فکر می کردم در غذایم مواد ریخته است
مرد جوان که در جنایتی جنون آمیز، خواهرش را با چاقوی آشپزخانه کشته بود صبح دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. ایران نوشت: رسیدگی به این پرونده از 14 آذر سال 94 همزمان با کشف جسد زن 55 ساله ای در خانه اش در محله ستارخان تهران در دستور کار تیم جنایی قرار گرفت. پس از حضور بازپرس کشیک قتل و کارآگاهان جنایی در آپارتمان طبقه سوم و کشف جسد خونین زنی به نام مریم ...
پزشکی همه عشق من است
کردید؟ یک زمینه ذهنی داشتم، یادم می آید یک متخصص هندی در تبریز بود که در بخش جزامیان قره باغی کار می کرد، من با بچه این پزشک هم بازی بودم و با او انگلیسی حرف می زدم که این دوستی به رشد زبان انگلیسی در آن سن و سال به من کمک شایانی کرده بود. آن پزشک هندی از مشتریان پدرم بود و پیش او تا روزی که بعد از چند سال ماموریتش به پایان رسید و از تبریز رفت احترام خاصی داشت که برای من خیلی جالب بود ...
بختیار بعد از انقلاب بازداشت شد؟
ای از مردم متوجه غیبت آقای طالقانی از تهران شده بودند اما کسی سراغ ایشان را از من نگرفته بود، با اینکه چند نفر مرا در خانه حاج خلیل رضایی دیده بودند. حدود ساعت چهار بعدازظهر آقای باقری کنی- برادر آقای مهدوی کنی- تلفن کرد و گفت آقای شاه حسینی، آقای طالقانی را کجا برده ای. من منکر ماجرا شدم و گفتم همسرم شاهد است که من بیشتر شب ها را در باغم واقع در کرج می گذرانم. پاسخ داد این طور نیست و همه چیز زیر ...
دختر جوان: پدرم قاتل است
می کند. صبح روز حادثه پدرم با مادرم درگیر شد، اما خیلی زود از خانه رفت تا اینکه چند ساعت بعد دوباره به خانه برگشت و با مادرم به خاطر خرید روز عید دوباره مشاجره کرد. وقتی درگیری آنها بالا گرفت پدرم مقابل چشمان من مادرم را به شدت کتک زد به طوری که مادرم از ناحیه قفسه سینه آسیب دید. در حالی که مادرم درد می کشید به اتاق رفت تا پدرم او را دوباره کتک نزند که پدرم دوباره به سمت اتاق رفت و در ...
زودتر اعدامم کنید تا از سرطان نمرده ام
.... به هم وابستگی عاطفی داشتیم . پدرم سالی که من عقد کردم سرطان گرفت و فوت شد. مرگ او ضربه سختی به من زد. مدتی افسرده بودم. طول کشید تا حالم بهتر شود. چند سال بعد حامی دیگرم که مادرم بود، فوت شد. مرگ او نیز بیماری سرطان بود. همین موضوع شوک شدیدی به من وارد کرد. عذاب وجدان داشتم . گمان می کردم شاید اگر من با توجه به مخالفت آنها ازدواج نمی کردم آنها اکنون زنده بودند. خودم را در مرگ آنها مقصر می ...
شهربانو وقتی خواب بود بالای سرش رفتم و ... / بعد از شام بدنم داغ شد و او خوابید به سراغش رفتم+عکس
که بهمن نام دارد، تماس گرفت و گفت از شهرستان به تهران آمده است. مادرم به دیدن او رفت و دایی ام را به خانه آورد. بعد از شام برای کاری به خانه دوستم رفته بودم که ساعتی بعد وقتی برگشتم با جسد مادرم روبه رو شدم و از دایی ام خبری نبود. بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی در حالی که مأموران تحقیقات خود را آغاز کرده بودند، از کلانتری نواب خبر رسید که مردی مدعی است خواهرش را به قتل رسانده است. با ...
10 صبح وقتی به خانه آمدم در اتاق مادرم با صحنه زشتی روبرو شدم و
به مأموران کلانتری 118ستارخان خبر رسید زنی 55ساله در خانه اش به قتل رسیده است. دختر مقتول ساعت 10صبح وقتی به خانه رفته بود با جنازه مادرش در رختخواب روبه رو شده و حادثه Incident را به پلیس گزارش کرده بود. در چنین شرایطی مرد مظنون به قتلگاه زن میانسال منتقل و معلوم شد مقتول خواهر او است. به این ترتیب به دستور مدیرروستا، بازپرس کشیک ویژه قتل، متهم به اداره دهم پلیس آگاهی منتقل شد و تحت ...
پشیمانی سرایدار از قتل نصاب آسانسور
، من با چوبدستی به او حمله کرده و کتکش زدم. همسایه ها سر رسیدند و با میانجیگری به دعوایمان پایان دادند. متهم به قتل افزود: من به خانه ام بازگشتم. زمان کوتاهی نگذشته بود که مرد نصاب که تخته ای به دست داشت به سمت خانه ام آمد و با آن شیشه خانه ام را شکست. شیشه های خردشده روی بچه و همسرم ریخت. عصبانی شده و بیرون آمدم. او با دیدن من فرار کرد و به سمت در ورودی ساختمان رفت که مانع فرار او شدم. او چاقو دستش بود، با هم که درگیر شدیم، او را هول دادم که چاقو به رگ پایش اصابت کرد و باعث مرگش شد. ...