سایر منابع:
سایر خبرها
ازدواج پنهانی با قتل مرد عراقی برملا شد
تهران جدا شوم به همین دلیل وکیل هم گرفتم. یک روز قبل از حادثه ابراهیم را دیدم و او اسلحه اش را به من داد تا نگهداری کنم. روز حادثه با او در خیابان قرار گذاشتم. به شوهرم گفتم که بچه هایم را به من تحویل بدهد که ناراحت شد و گفت: وقتی به عراق برویم حساب مرا می رسد. بعد از اینکه مشاجره لفظی کردیم، از من خواست تا اسلحه اش را به او بدهم، اما من می ترسیدم. جلو آمد خودش از داخل کیفم بردارد که اسلحه را بیرون ...
دست پسر شیشه ای به خون پدر آغشته شد
رضا نام دارد هم در طبقه بالا بودند. ناگهان با فریادهای شوهر و پسرم از خواب پریدم. وقتی خودم را رساندم شوهرم غرق خون در درختخوابش افتاده بودو از پسرم رضا هم خبری نبود. خیلی زود با اورژانس تماس گرفتم و شوهرم را به بیمارستان منتقل کردم که پزشکان گفتند او فوت شده است. از پسر کوچک خانواده هم وقتی در این باره تحقیق شد حرف های مادرش را تأیید کرد. بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات برای شناسایی و ...
شهادت در گمنامی و غربت آرزویش بود
را پر کنند. چند ساعت بعد که به خانه آمد گفت من فرم را پر کردم. دیگر رفتنش به سوریه جدی شد و 15 مهرماه هم به سوریه رفت. مخالفتی با رفتنش نداشتید؟ با نبودن ها و دلتنگی هایش چطور کنار آمدید؟ بعد از اعزامش به سوریه 20 روز اول نمی توانست با ما تماس بگیرد. 10 شب اول محرم هیئت داشتیم. نگران بودم و بی خبری خیلی سخت بود. نهایتا زنگ زد که من تازه به دمشق رسیدم. خیلی خوشحال شدم. در هفته دو روز ...
پای صحبت همسر یکی از شهدای میرجاوه
شهادت شوهرش می گوید: من روز چهارشنبه تا ساعت 10 صبح با همسرم در ارتباط بودم و پیام می دادیم. به من گفته بود که برمی گردد ولی عصر هرچقدر زنگ زدم، در دسترس نبود و من گفتم که تو راه است و ان شاء الله می آید. تا این که ساعات اولیه شب همکار علی با برادر شوهرم تماس گرفت و پرسید که علی کجاست؟ از علی چه خبری دارید، چرا گوشی اش را جواب نمی دهد؟ مگر شما خبر ندارید در میرجاوه درگیری شده است؟ لحظاتی پس از این ...
از درگیری بر سر حضانت فرزندان تا جنایت مسلحانه
فرزندانم را بگیرم. می خواستم در تهران زندگی کنم چون از شوهرم خسته شده بودم. بعد از ورودم به ایران متوجه شدم که شوهرم نیز غیرقانونی به ایران آمده. روز حادثه با من تماس گرفت و در نزدیکی خانه مادربزرگم در خیابان دولت با هم قرار گذاشتیم. او با خود اسلحه ای آورده بود که به من تحویل داد تا داخل کیفم بگذارم. او همیشه با خودش اسلحه حمل می کرد. او اصرار داشت که به پدرم ماجرای ازدواج ...
تصاویر/ ترک تمرینات توسط بازیکنان و مربیان پرسپولیس بعد از تعطیلی روز سوم
سرنوشت ساز تو آسیا هنوز مونده دم همه شما هوادارا هم گرم نقل قول +1 #20 علی 2017-04-28 23:34 نقل کردن سینا: داداش جوک رو شما میگی که ی مشت بازیکن بی سواد بی فرهنگ بی غیرت که ی شوت بلد نیستن بزنن رو کردی همه زندگیت... شما حتما فردا مدرسه داری... بایدم درک نکنی حرف منو آره باید بخوابم چون باید پسرم رو مثل شما برسونمش مدرسه. پسر خوب وقتی ادعا میکنی ...
نیم صفحه اول روزنامه های ورزشی صبح کشور
این تو بودی که التماس عالمو کردی لیاقت پیداکنی بیای پرسپولیس منت نذار پسر نقل قول +12 #22 صعودمیکنیم 2017-04-30 10:32 بیرانوند تا 140 قرارداد داره و جایی نمیره وظیفه هوادار هم فقط تشویق تیمه و بس دیگه وارد شدن به این مسائل که بین باشگاه و بازیکنه خیلی به تماشاگر و به خصوص به لیدر ارتباطی نداره همین که دیروز 90هزارنفر رسید به 9هزار نفر برای متنبه شدن بازیکن ها کافی بود ...
افشای راز قتل دو مرد در ساختمان نیمه کاره/مادر و پسری که قتل را گردن هم دیگر انداختند/انتقام از ...
شدند اما هر یک با رد ادعاهای قبلی دچار تناقض گویی شدند. امیر به قضات دادگاه گفت: من قتل را با تحریک مادرم انجام دادم و گرنه هرگز پدرم را نمی کشتم. مادرش نیز وقتی در جایگاه ایستاد با انکار اعترافات قبلی اش گفت: من هرگز از امیر چنین خواسته ای نداشتم و آن شب اگر پسرم عصبانی نمی شد چنین اتفاقی رخ نمی داد. رابطه من با شوهرم خیلی خوب بود اما او همیشه پسرم را در خانه حبس می کرد و همین به ...
پسر شیشه ای پدرش را کشت +عکس
بیمارستان فوت کرده است. با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمد و به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای ناحیه 27 تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. همسر مقتول به کارآگاهان گفت: من با پسر کوچکم خواب بودیم که ناگهان از طبقه اول سر و صدای درگیری شنیدیم. پسرم را صدا کردم که به بالا برویم که دیدم پسر بزرگترم به نام رضا 23 ساله خانه ...
رازهای زندگی قاتل سریالی زنان
داد به فرزاد تا برایش کار کند. آن زمان تمام مخارج زندگی ما را پدرم می داد و به اضافه تمام اینها درحدود ماهی 500 هزار تومان هم به عنوان حقوق به فرزاد می داد. این ماجرا برای سال 81 بود؛ اوایل فرزاد خوب بود اما همه چیزخیلی زود تغییر کرد. چه تغییری؟ شب ها به خانه نمی آمد، دست بزن داشت. بد اخلاق بود. بعد هم کم کم متوجه شدم که با زنان زیادی در ارتباط است. تماس های مخفیانه فرزاد ...
چمران می گفت "بو منیم بالامدی"/ حسن سفارش می کرد موقع شهادتش بی تابی نکنم
.... آناج: شما چگونه شخصی مثل حسن آقا تربیت کردید؟ مادر شهید: پدر و مادر اولین معلم کودک هستند، به ویژه این نقش در مادر پر رنگ تر است. پدر روزی اش را کسب می کند ولی مادر باید بگوید که فرزندم بلند شو نمازت را بخوان، قرآن بخوان و برو به مسجد. این بچه ها از کودکی در خانه نمی ماندند. یا در هیئت بودند یا در مسجد بودند و یا در مراسمات مذهبی. خواهر شهید: من یادم می آید ...
17 ساله بودم که به خواسته های مرد متاهل تن دادم و ...
Escape چند روزه، با مرد رؤیاهایم ازدواج کردم، اما چه فایده که حساب و کتاب هایم درست از آب در نیامد. بچۀ همسرم نمی تواند مرا جای مادرش بپذیرد و آن قدر اذیتم می کند که مشکل روحی پیدا کرده ام. شوهرم از او حمایت می کند و سر این موضوع بارها مرا مورد ضرب و شتم قرار داده است. مانده بودم چه کنم. از خانه فرار کردم. چند روزی در خانۀ یکی از آشنایان بودم. با اعلام شکایت شوهرم، مأموران کلانتری 21 مرا به کلانتری آوردند. اگر به حرف های دلسوزانۀ پدرم و نامادری ام که زن بسیار خوبی است، گوش می دادم این طور نمی شد. رکنا ...
همدستی مادر و پسر در قتل پدر
تمام این مدت پسرمان در خانه بود. شوهرم با این بهانه که برای تحصیل پسرم نیاز به کتاب های گران قیمت دارد از افراد مختلف پول می گرفت و مدام طلبکارها در خانه مان بودند. من هم از این اوضاع خسته شدم و برای قتل او از پسرم کمک گرفتم. با تکمیل تحقیقات، پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در جلسه محاکمه که دیروز در شعبه دهم به ریاست قاضی محمدباقر قربانزاده برگزار ...
اخبار حوادث
ریختند که حالم بد شود و دوباره معتاد شوم. موضوع فقط این نبود؛ برادرم همیشه من را تعقیب می کرد، من هم از این کار خوشم نمی آمد. روز حادثه به پارک نزدیک خانه خواهرم رفته بودم که متوجه شدم برادرم من را تعقیب می کند، با خواهرم تماس گرفتم و او گفت: به خانه اش بروم، من هم قبول کردم. او برایم چای، میوه و غذا آورد، متوجه شدم باز هم در چای چیزی ریخته است، خیلی ناراحت شدم. شب در خانه خواهرم خوابیده بودم ...
رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید!
همان لنگ و لقدهایی که برای پدر و مادرم می انداختم پسر احتمالی ام برای من بیندازد. اما وقتی زنم مرد و یک پسر دوازده ساله برایم گذاشت، خوشحال شدم. چون واقعا نمی دانستم به دختربچه چه چیزهایی را باید گفت و چه چیزهایی را نباید. به هر حال پسرها بیرون از خانه بزرگ می شوند و آن قدر نخراشیده و بدقلق هستند که نمی توان تمام کمبودهای شان را به حساب تربیت خانوادگی گذاشت. داشتن پسر شکست خورده آدم را کمتر دچار ...
ماجرای مادر و پدر حاج محمود کریمی و شراکت در شهادت
مشهورش به نام کربلایی کاظم معرفی کند. او در گفتگو با خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، می گوید: کربلایی کاظم پسر عموی مادرم است. کربلایی کاظم در واقع یک کشاورز روستایی بی سوادبود که در زمانی که هیچ امکاناتی نبود به خاطر تقوایی که داشت، حافظ قرآن شده بود. من بسیجی قبل از انقلابم/با یک ماشین پیکان وارد کمیته شدم معرفی متفاوت دیگری نیز از خود دارد. او با صلابت و رسا می گوید ...
گفت طوری می جنگم که تشییع پیکرم هم بی زحمت باشد!
حرف روانشناسان غربی که در رادیو و تلویزیون می گفتند بچه را باید آزاد و رها گذاشت قبول نداشتیم و طبق قوانین اسلامی که گفته می شود بهترین میراثی که پدر برای فرزند به یادگار می گذارد ادب است سعی کردیم آداب اسلامی را به فرزندمان یاد دهیم. زمانی که پسرم خواندن و نوشتن یاد گرفت کتاب هایی که می دانستیم در سرنوشت و تصمیم گیری اش تأثیر دارد را می خریدیم و در اختیارش می گذاشتیم تا آنها را مطالعه کند. می گفتیم ...
مردی که پایش را در خاکریز دشمن جا گذاشت
...> کارشناس ارشد کتابداری و اطلاع رسانی ادامه داد: خوشبختانه توفیق این را دارم که هر روز صبح قبل از این که مشغول به کار شوم به زیارت آقا امام رضا(ع) می روم. امیدوارم که همان طور در این دنیا همسایه ایشان هستم در آن دنیا هم از ایشان و اهل بیت(ع) جدا نشوم و دستگیر ما باشند. مسئول آب رسانی در جبهه بعد از جانبازی این جانباز با اشاره به اینکه زمان جنگ در قسمت اطلاعات عملیات بودم، تصریح کرد ...
محله ای در کشاکش بیکاری، فقر واعتیاد
برای خیریه سبزی پاک می کنند. افسانه می گوید: ما چهار نفری قبل از عید روزی 200 کیلو سبزی پاک می کردیم. قبل از عید خیلی سرمون شلوغ بود، اما حالا دیگه هیچی. کار راکد شده. اصلا بعضیا سنگ اندازی کردن. گفتند چرا این خانوما به شما کار دادن. دست ما رو عصا کردن. حالا ما بیکار شدیم. پروانه ادامه می دهد: من دو پسر دو قلو دارم. گاهی هزینه تحصیل بچه ها رو ندارم. شوهرم شرکت برق کار می کرد که شرکت ورشکست شد. الان ...
عاشقانه های همسر راوی کتاب "آب هرگز نمی میرد"؛ اگر باز هم به گذشته برگردم با "حاج میرزا " ازدواج می کنم
بیشتر شده بود. درست است که در زمان جنگ دیر به دیر از ایشان خبردار می شدم اما سختی ها به اندازه وقتی که به آلمان رفتند نبود. بیشتر توضیح دهید؟ سلگی : مثلا یک روز موشکی نزدیکی خانه ما به زمین اصابت کرد تمام شیشه های خانه که ریخت هیچ، یکی از بچه ها که شیرخوار هم بود از ناحیه چشم مجروح شد. آن روز مانده بودم چه کنم چون نزدیکی ما بهداری و یا بیمارستانی وجود نداشت. با هزار مشکل بچه را ...
نقاشی کودک 6 ساله تهرانی، راز عمل کثیف آشپز مهد کودک را با او لو داد!
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، آبان سال 93 مرد جوانی با مراجعه به پلیس آگاهی تهران با طرح شکایتی گفت: وقتی از مسافرت به خانه بازگشتم متوجه ناراحتی همسرم شدم. وقتی درباره علت ناراحتی پرسیدم، به من گفت که پسر شش ساله مان مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. با پسرم صحبت کردیم، اما او نتوانست بگوید که چه کسی او را آزار داده است. پسرمان فقط به مهد کودک می رود و احتمال می دهم در آنجا مورد آزار قرار گرفته ...
تحمل کوله بار سختی زندگی و هزاران حرف بی پایه و اساس
ام بماند، اما حالا ما را ول کرده به امان خدا و رفته. فقط خدا را شکر می کنم که مستاجر نیستم. همه اش به این فکرم که اگر بیاید و بدون آن که ما بفهمیم خانه را بفروشد و برگردد تهران، چه کاری می توانم بکنم؟ مریم درباره بچه هایش می گوید: قبلا توضیحش برای بچه ها خیلی سخت بود. اما الان برای آنها همه چیز را گفتم. شکر خدا هر دویشان فهمیده هستند. اوایلش پسرم خیلی دنبال عیبی از من بود اما حالا که همه ...
طلاق به خاطر اعتیاد به کلش آف کلنز
دادگاه خانواده تهران، با خواندن شماره پرونده زردرنگی که در دستش بود، نام آن دو را صدا زد و زوج جوان وارد اتاق قاضی شدند. قاضی بعد از بررسی پرونده شان، از زن جوان که دادخواست جدایی داده بود، خواست علت جدایی اش را بگوید. زن جوان درحالی که آرام و قرار نداشت، گفت: دوسال قبل با شوهرم آشنا شدم و ازدواج کردیم. عاشق شوهرم بودم. او مرد ایده آلی بود. همه چیز خوب پیش می رفت، اما فکر نمی کردم روزی ما ...
نیم صفحه اول روزنامه های ورزشی صبح کشور
التماس عالمو کردی لیاقت پیداکنی بیای پرسپولیس منت نذار پسر نقل قول +11 #22 صعودمیکنیم 2017-04-30 10:32 بیرانوند تا 140 قرارداد داره و جایی نمیره وظیفه هوادار هم فقط تشویق تیمه و بس دیگه وارد شدن به این مسائل که بین باشگاه و بازیکنه خیلی به تماشاگر و به خصوص به لیدر ارتباطی نداره همین که دیروز 90هزارنفر رسید به 9هزار نفر برای متنبه شدن بازیکن ها کافی بود دیگه اون رفتارها ...
پاسدار حسین واره زمانه/ پاسدار شهید مازندرانی که از بی توجهی مسئولان شهرش به گریه افتاد
: شهید بسیار از وضعیت فرهنگی و حجاب این شهر ناراحت بود. طاهره یونسی با بیان خاطره ای از شهید گفت: یک روز که از داخل شهر باهم عبور می کردیم وقتی از داخل ماشین متوجه بیرون شد بسیار ناراحت و عصبانی به یکی از مسؤولین وقت شهرستان تماس گرفت و از وضع بدحجاب گلایه کرد و من او را آرام کردم. وی در پایان از مسؤولان حال حاضر خواست تا حرف ها را به عمل تبدیل کرده و برای دغدغه های اصلی شهدا و ...
در انتظار پسرم مهران
. امسال رفته بود کلاس پنجم. همه معلم ها و اولیای مدرسه از او راضی بودند. همیشه آرام و منظم بود، حیف شد. از وقتی این حادثه برای ما پیش آمد همه خانواده به هم ریخته است. مادرش که ناراحتی روحی و عصبی پیدا کرده، مدام گریه می کند، شب تا صبح خواب ندارد، هر روز که من می خواهم از خانه خارج شوم، به من می گوید با مهران برگرد، من پسرم را از تو می خواهم اما الان 14 روز است که من شرمنده زنم هستم. خواهر و ...
مرگ مغزی دخترخردسال براثر ضرب وشتم ناپدری/مرگ پسربچه به خاطر تست مواد مخدر/قتل به بهانه دلتنگی/پایان تلخ ...
که بعدها متوجه شدم با زنی به شهرستان فومن رفته بود و علت رها کردن من در بیمارستان هم همین بود. در برابر این رفتارهای شوهرسابق ات چه عکس العملی نشان می دادی؟ هیچ ، البته چاره ای نداشتم، چون دلم می خواست زندگی کنم.هم به خاطر خودم وهم بچه ام. اما فرزاد مرد زندگی نبود ودائم به دنبال هوسرانی هایش می رفت. چه شد که از او جدا شدی ؟ 5 اسفند سال 85 من در خانه خواهرش که ...
شهروندان تهرانی در باره مناظره چه می گویند
. البته بعضی سوال هایی که از طرف مجری مطرح می شد هم جالب نبود. مثلا اینکه این سوال درباره ورزش پهلوانی در یک مناظره تلویزیونی درست نیست. به هر حال سوال هایی که مطرح می شود باید درباره موضوعات کلان مملکتی باشد نه اینکه درباره چنین موضوعات کوچکی بحث شود. ملیحه؛ 54 ساله؛ ساکن سیدخندان؛ شغل؛ خانه دار از چند روز قبل در خانه ما صحبت از این مناظره بود و حالا هم که تمام شده بچه ها و پدرشان با ...
تبرئه زن جنایتکار در دیوان پذیرفته نشد
کمتر می شود، اما نه تنها اختلافات کم نشد، بلکه بیشتر هم شد. یکی از علت هایی که باعث اختلاف ما بود، بی توجهی های او به من بود. زن جوان در شرح حادثه گفت: آن روز بعد از کارهای خانه خسته شده بودم و از آن طرف بی تابی های پسرم مرا کلافه کرده بود. وقتی رامین از کار برگشت، بعد از شام خوردن توقع داشتم کنارم باشد تا با صحبت کردن با او آرام شوم، اما رامین روی مبل نشست و با تلفن همراهش مشغول شد. از ...
گزارش دیدار و گفتگو با فرهنگ رجایی
رحیمی و خیلی های دیگر. متأسفانه همۀ آن را لیست را خط زدند به جز جناب پروفسور هشترودی و ما این افتخار را پیدا کردیم که از ایشان دعوت کردیم تا در دانشکده حقوق صحبت کنند. بنابراین درس رسمی من علوم سیاسی دانشگاهی و گرفتن مدرک لیسانس در علم سیاست بود اما درس غیررسمی کماکان با آن جوانی بود که کتابهایی با جلد سفید به ما می فروخت و بعد هم از این دست فعالیتها. در سال 54 هم بنده از خدمت دوستان مرخص شدم. ...