سایر منابع:
سایر خبرها
بیست دقیقه مناجات با خدا
شکر بچه هامون به سامان رسیدن، با همین حقوق یک میلیون و دویست هزار تومان بازنشستگی هم هر طور شده سر می کنیم، فقط اگر یک چاردیواری داشتیم که آخر عمری هی از این محل به آن محل نمی رفتیم خیلی خوب بود ... از شنیدن این حرف غصه دار شدم، طفلک طاهرا مدام قسم می خورد که اصلا قصد سرزنش مرا نداشته، راست هم می گفت، اما من خودم هم از این وضع کلافه بودم. یک عمر دویده و سختی کشیده بودم، اما حالا و در ...
آن اتفاق لعنتی
که قصد مزاحمت دارد و با او درگیر شد. همه چیز در عرض چند دقیقه اتفاق افتاد. کیوان یقه مرد مزاحم را گرفت و آن مرد به کیوان سیلی زد و کیوان او را هل داد. شوکه شده بودم. خون روی آسفالت خیابان جاری شده بود. مردم جمع شده بودند و بعد صدای آژیر پلیس و محاکمه و دادگاه و کیوان به جرم قتل عمد محکوم به اعدام شد. شاید همه این ها یک قصه باشد، یک تراژدی و من صبح روزی که کیوان را می برند پای چوبه دار از ...
سالی که ابوالفضل به مدرسه نرفت
کیلومتری شهرش طی شد. علیرضا هادی نژاد که حالا 9 ماهی است به شهر یزد منتقل و در بخش اداری مشغول به کار شده، پا گذاشتن در این جاده برایش مرور خاطرات است. نامش زمانی سر زبان ها افتاد که خبری از او و مدرسه اش در تلویزیون پخش شد. این گزارش پس از یکی دو سال همچنان در شبکه های اجتماعی دست به دست می چرخد. گزارشی از فداکاری یک معلم یزدی که چهار سال دانش آموز معلولش را که ابوالفضل نام دارد از خانه ...
دستگیری زورگیران کوچه های بن بست در مشهد
مسافر هستیم و خودروی ما خراب شده است! این گونه بود که من آن ها را به کوچه بن بست بردم و کنار خودروی پژو توقف کردم در این هنگام ناگهان آن زن پیاده شد و مرد جوان قمه ای را زیر گلویم گذاشت. وحشت سراپای وجودم را فرا گرفته بود که مسافرنماها مرا به داخل خانه ای در همان نزدیکی کشاندند و پس از کتک کاری همه لوازم، گوشی، کارت عابر بانک وحتی مبلغ 5 هزار تومانی را که کار کرده بودم از من گرفتند. آن ها در حالی ...
اینجا یک ایستگاه مانده به آخرین ایستگاه دنیاست، اینجا مرده شورخانه...
خدا گرفته بود آماده می کرد. تابوت از در پشت غسال خانه وارد اتاقی شد که 2 سکوی سنگی بیشترین حجمش را پر کرده بود، همراه با ورود تابوت و کاور مشکی رنگ، صدای ناله زنها شدت گرفت. من باید اینجا چشم هایم را می بستم؛ منی که همواره از مرگ در هراس بودم، زن زیپ کاور را کشید، دست های نحیف پیرزن که از لا به لای کاور بیرون آمد دلم را تکان داد و من همچنان آرام ایستاده بودم و نگاه می کردم ...
از شهید چمران در لبنان تا مدافعان حرم در سوریه
به گزارش پایگاه خبری ندای ساحل ؛خانه ما در صور زیبا بود، دو طبقه با حیاط و یک بالکن رو به دریا که بعد ها اسرائیل خرابش کرد. شب ها در این بالکن می نشستم، گریه می کردم و می نوشتم. از این جنگ که از اسلام فقط نامش را داشت با دریا حرف می زدم، با ماهی ها، با آسمان. این ها به صورت شعر و مقاله در روزنامه چاپ می شد. مصطفی اسم مرا پای همین نوشته ها دیده بود. من هم اسم او را شنیده بودم اما فقط همین. در باره ...
داستان مردی که 2سال اسیرطالبان بود
مصاحبه ای خود را سخنگوی گروه جنگجوی جدیدی به نام طالبان معرفی کرد. یادش آمده که رادیوی افغانستان گفت این خاک، جان و ناموس ما است و باید برای آن که به دست طالبان نیفتد، متحد شویم و بجنگیم. قدرت خدایی آمد در جانم. نفسم بند کرد در سینه. 15 ساله بودم بامیان، دره اسارت گفتند از هر خانه یک نفر بدهید تا طالب شود و با ما بجنگد. طالبان یا جوانان را می کشاندند سمت خودشان یا پول می ...
دزد مسلح بانک در سراب یک میلیاردی مات شد
نزدیکی بانک رفتیم. منتظر شدیم تا به ساعات پایانی کار کارکنان بانک نزدیک شویم و پنج دقیقه ای سرقت را انجام دادیم. چطور دستگیر شدید؟ هنگام فرار، مردم با میله آهنی به سرم ضربه ای زدند که نقش زمین شدم و بعد شوهرم نیز بازداشت شد. شب قبل از سرقت برایت چطور گذشت؟ خیلی بد بود. تا لحظه ای که وارد بانک شویم استرس و ترس داشتم. حتی زمان سرقت و موقع جمع آوری پول ها ...
اول انقلاب موسیقی حرام بود امروز هم مکروه
موزیسین های بسیار محجوب هرمزگان است که هیچ وقت صدایش درنمی آید و گله نمی کند. اما وقتی چنین فرد محجوبی گله می کند باید بپذیریم که کارد به استخوانش رسیده است. راستش را بخواهید چیزی که مرا منقلب کرد حرف مادر موسی کمالی بود؛ ایشان گفت متاسفم که پسرم جوانی اش را برای موسیقی و هنر گذاشت. وقتی یک مادر با تمام تعلق خاطر احساسی اش متاسف شود برای فرزندی که وارد عرصه موسیقی و هنر شده است آن وقت ما از خجالت ...
ابرمردی که علی وار زندگی کرد
. غاده تعریف می کند: در یکی از سفرهایی که به روستا ها می رفت همراهش بودم. داخل ماشین هدیه ای به من داد، اولین هدیه اش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم. خیلی خوشحال شدم و همانجا بازکردم دیدم روسری است، یک روسری قرمز با گل های درشت. من جا خوردم، اما او لبخند زد و با شیرینی گفت: بچه ها دوست دارند شما را با روسری ببینند. از آن وقت روسری گذاشتم و مانده. زندگی با مصطفی، غاده را با دنیای دیگری آشنا ...
سرقت مسلحانه هالیوودی زن و شوهر
به گزارش ایران، زن و مرد میانسال که برای دست یافتن به پول هنگفت و با تقلید از فیلم های هالیوودی، به یکی از بانک های پایتخت دستبرده زده بودند دقایقی بعد از اجرای نقشه سرقت و قبل از آنکه سوار بر موتورسیکلت شوند، توسط مردم دستگیر شدند.به گزارش خبرنگار حوادث ایران ، دراین سرقت مسلحانه که ساعت 1 بعد از ظهر 10 خرداد امسال رخ داد زن و مردی که صورت هایشان را با ماسک آلودگی هوا پوشانده بودند وارد بانک ملت ...
اعتراف های شکارچی دلارفروشان
موقع متوجه شدم با دست راستش چاقویی را از جیبش بیرون می آورد. برای جلوگیری از درگیری، اسلحه خودم را بیرون آوردم که مرد دلار فروش بیشتر وحشت زده شد در همین زمان درگیری اتفاق افتاد و یک تیر به بازوی من خورد و چندین تیردیگر هم به سمت او شلیک شد.اما باورکنید من نمی خواستم او را بکشم ولی ناگهان تیر شلیک شد و این اتفاق تلخ افتاد. در همین زمان، مأموران پلیس راهور به طرف ماشینم آمدند که با اسلحه دیگری که ...
معامله برنج رنگ خون گرفت
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، مرد 40 ساله ای به نام شاهین که به اتهام قتل مرد جوانی به نام فرهاد بازداشت شده است، پیش از ظهر امروز به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد. شاهین در اظهاراتش درباره جزئیات این پرونده و قتل فرهاد به سجاد منافی آذر؛ بازپرس ویژه قتل پایتخت گفت: سالها قبل من با شخصی به نام ناصر معامله برنج می کردم و از شمال با وانتم برایش برنج می آوردم تا اینکه در ...
تصادف مرگبار به خاطر 900 هزارتومان
شرق تهران زیر چرخ های خودروی نیسان آبی رنگی به شدت زخمی شده است و بعد از انتقال به بیمارستان فوت می کند. یکی از شاهدان گفت: عامل حادثه مردی به نام ارسلان است. او ابراهیم را عمدی زیر چرخ های خودرواش به قتل رساند و فرار کرد. ارسلان برنج فروش است. یک سال قبل یک میلیون و 900 هزار تومان به ارسلان پول دادم تا برای من از شمال برنج بیاورد. به غیر از من، ابراهیم هم 900 هزار تومان به او پول داده بود ...
شرور معروف از ترس زندان غش کرد
به گزارش خبرنگار ما، چند روز قبل مردی به اداره پلیس در شرق تهران رفت و از شرور معروف محله شان به اتهام اقدام به آدم ربایی پسر 12 ساله اش شکایت کرد. وی در توضیح ماجرا گفت: صبح اول وقت، پسرم برای خرید از سوپر مارکت سر کوچه مان از خانه بیرون رفت تا اینکه لحظاتی بعد وحشت زده به خانه آمد و گفت داریوش که از اوباش معروف محله است، قصد داشته او را برباید که موفق می شود از دست او فرار کند. پسر 12 ساله هم ...
سارق: شنیده بودم در پایتخت می شود راحت دزدی کرد و پولدار شد!
: ساعاتی قبل خودرو ام حاشیه خیابان پارک بود که قصد سوار شدن داشتم. ناگهان دو مرد جوان مرا تهدید کردند که از ماشین پیاده شوم. ابتدا مقاومت کردم، اما یکی از آنها شیشه ماشینم را شکست و فریاد کشید سپس دوستش با تهدید اسلحه دوباره از من خواست تا پیاده شوم. وقتی اسلحه را دیدم، ترسیدم و ماشین را در اختیار آنها گذاشتم. با مشخصاتی که مرد جوان در اختیار مأموران پلیس گذاشت، آنها موفق شدند در عملیات چهره ...
سفر مثال زدنی جان هَم از بی کاری و درماندگی تا تاثیر فرهنگی با مَد مِن
ساله شده بود پدر و مادربزرگش را نیز از دست داد که نقش قابل توجهی در بزرگ کردن او ایفا کرده بود. او می گوید: نکته تلخ و شیرین در مورد موفقیت من همین است. والدینم هرگز نتوانستند آن را ببینند. به مدت دو سال، او در زیرزمین خانه والدین هم اتاقی اش در کالج زندگی کرد و در نهایت توانست کاری به عنوان معلم درام دبیرستان به دست بیاورد. بعد پس از گذشت یک سال دیگر، تصمیم گرفت هالیوود را امتحانی بکند، و در ...
شب نشینی در منزل پدری شهید مدافع امنیت
امام حسین (ع)رساندم و پله اول منبر ایشان را به دست گرفتم. وجود نازنین اباعبدالله در حالی که با تبسم به من نگاه می کرد از من پرسیدند: چه می خواهی؟ عرض کردم مولاجان فقط می خواهم که برات شهادت مرا امضا کنید. با همان لبخندی که بر لبان مبارکشان نقش بسته بود سر مبارک خود را به حالت رضایت تکان دادند". به گزارش تسنیم ، مدافع امنیت، سرباز گمنام امام زمان (عج) بسیجی شهید حسن عشوری نخستین ...
ژوراسیک پارک سوسیالیسم
هنگامی که نخستین بار با کوبا آشنا شدم، تقریبا 12 ساله بودم. سال های دهه 1980 بود و در کلاس مدرسه ای در برلین شرقی نشسته و به نقشه سیاسی جهان که کنار تخته سیاه آویزان بود نگاه می کردم. جهان روی این نقشه به صورت کاملا حرفه ای و تمیزی به دو بخش سرخ و آبی قسمت شده بود. به گزارش عطنا ، مقاله یوخن مارتین گوچ، نویسنده که با ترجمه ای از محمدعلی فیروزآبادی در روزنامه وقایع اتفاقیه به چاپ رسیده ...
دستگیری عامل ارسال پیامک های تهدید آمیز
قرار گرفت. در ادامه بار دیگر از مرد جوان تحقیق شد. وی گفت: نمیدانم چه کسی این کار را انجام داده است. مدتی قبل پیام های تهدید آمیزی برایم می آمد و مرا تهدید می کرد حتی در برخی از شبکه ها صفحه ای بر علیه من ساخته شده و مطالب نامناسبی در آن منتشر می شود. زمانی که این پیام ها را دیدم شوکه شدم. ماموران با انجام تحقیقات از این مرد سرنخی به دست نیاوردند از این رو بازپرس پرونده دستور رسیدگی به ...
خیره شدن در چشمان مرگ
را مزه می کنم، انگار آسمان را مزه کرده باشم. چهل ویک درجه تب دارم. در خانه، مادرم مرا در وان آبی پر از تکه های یخ گذاشته بود. در بخش مراقبت های ویژه، لوله ها یا مارهایی در بازوانم است؛ پرستارانی خوب یا بد دوروبرم هستند. یک انترن سوزنی را توی یکی از سرخرگ هایم فرو می کند تا سطح اکسیژن خونم را اندازه بگیرد. آنسوتر، روی تخت کناری، قلب یک نوزاد از حرکت باز می ایستد. سه هفته بعد ...
فریب برق نگاه نگار
دوستان همسرم ما را به میهمانی دعوت کرده بود من و همسرم هم در این میهمانی شرکت کردیم، میهمانی بیشتر شبیه پارتی بود و افراد حاضر هم پوشش و آرایش مناسبی نداشتند . من برای اینکه از آن محیط فاصله بگیرم در راهروی سالن به تابلوی نقاشی خیره شدم چند دقیقه نگذشته بود که ناگهان متوجه نگاه هوس آلود یکی از دوستان همسرم به طرف خودم شدم. برق نگاهش مرا مجذوب خودش کرد، کمی به اطراف خودم نگاه کردم ...
من هیتلر هستم! /خصوصیات هندوانه شیرین به هنگام خرید را بدانید/بوی سیری که حکم یک عمر خانه نشینی ...
...> محمدحسینی با بیان اینکه افت قند خون قبل از افطار و افزایش ناگهانی قند خون بعد از افطار، ممکن است به طور طبیعی اتفاق بیفتد، اما این قضیه درست نیست و نباید اتفاق بیفتد، گفت: باید فرد مبتلا به دیابت مراقب باشد تا ناگهان مقدار زیادی قند از طریق مواد غذایی وارد بدن خود نکند که به افزایش ناگهانی قند خون پس از افطار دچار شود. افراد دیابتی حتماً با مشورت پزشک خود اقدام کنند و از یک متخصص تغذیه در رابطه با ...
سوء برداشت از آواز شجریان که منجر به تعطیلی گل پخش شد
مستغنی یزدی، همسر محمد زهرایی و صاحب امتیاز نشرکارنامه درباه نحوه آشنایی با همسرش گفت: وی را نخستین بار در کتابفروشی رازی واقع در خیابان سعدی مشهد دیدم. خبرنگار روزنامه اطلاعات بودم و این کتابفروشی به دلیل نوآوری که داشت برایم جالب بود. بعد از اینکه مدت ها پشت ویترین کتابفروشی ایستادم و کتاب ها را تماشا کردم، جوانکی لاغراندام از مغازه بیرون آمد و مرا به داخل دعوت کرد تا کتاب تازه را از نزدیک ببینم ...
خاطره گویی پیشکسوت قرآنی فارس از تکریم رهبری نسبت به قرآنیان
بعد از آن دو نفر از دختران سرداران سپاه و ارتش مقاله خواندند و آقای کویتی پور هم نوحه ممد نبودی ببینی را خواند و بعد هم آقا هم سخنرانی کرد. این قاری قرآن ادامه داد: من در این لحظات بسیار ناراحت بودم و با خودم می گفتم که می گویند مقام معظم رهبری مروج قرآن است، پس چرا زمان تلاوت قرآن، حضور نداشت؛ بنابراین بسیار دلخور نشسته بودم تا اینکه مدت 45 دقیقه سخنرانی معظم له تمام شد. وی ...
پایان خونین عشق پسر23ساله به زن شوهردار
تهران آمدی؟ 23 ساله هستم. هفت سال پیش به تهران آمدم و در یک رستوران مشغول کار شدم. پسر عمویم رحیم مرا به تهران آورد.به خاطر وضعیت مالی نامناسبی که داشتم، برای کار به تهران آمدم. من سومین فرزند خانواده هستم و سوم دبیرستان ترک تحصیل کردم. دو خواهر دارم که یکی از آنها ازدواج کرده است. در ماه چقدر درآمد داشتی؟ ماهی یک میلیون تومان. نصفش را خرج خودم می کردم و بقیه اش را ...
شوهرم خارج از کشور است هزینه های زندگی را نمی دهد!
ایران آنلاین / از ترس پدرم هیچوقت در برگه انتخاب شهربرای دانشگاه شهر دیگری جز اراک را انتخاب نکرد . بعد از دانشگاه با پسر یکی از آشنایانمان نامزد کرد . بخاطر سختگیری های پدرم تا به حال یکبار هم با مرد زندگی اش بیرون نرفته است و فکر نکنم با هم حتی درست هم صحبت کرده باشند .تمام مدت فکر این بودم که با قبولی ام در دانشگاه مشهد دیگر آزاد می شوم و هر کاری را که می خواستم می توانم انجام دهم . نه کسی هست ...
قلب افشین 23ساله تبریزی در سینه بانوی میان سال بوکانی
تعریف می کند: 7 سال قبل بود و ما در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان در تدارک مهمانی این ماه عزیز بودیم، ناگهان پرستو دچار سردرد و حالت تهوع شد. آن روز حال خوشی نداشت، صبح فردا او را به دکتر بردم، دکتر برایش آزمایش نوشت. با دیدن جواب آزمایش تشخیص اولیه پزشکان این بود که کبد دخترم کم کار شده است و باید بستری شود. بعد از بستری گفتند دچار بیماری هپاتیت شده و بعد از 15روز اعلام کردند به بیماری سیروز کبدی ...
ما دنبال رکورد نبودیم
بار در سال 1349 و زمانی که فقط 18 سال داشتم، خونم را اهدا کردم. آن روز در حال رانندگی به سمت قم و حرم حضرت معصومه(س) بودم که متوجه خودرویی شدم که تصادف کرده بود. توقف کردم و جلو رفتم تا شرایط را از نزدیک بررسی کنم. دو نفر از سرنشینان ماشین جان خود را از دست داده و سه نفر مجروح شده بودند. قبل از من یک نفر را برای درمان به بیمارستان انتقال داده بودند و دو نفر دیگر را که پدر و دختر بودند، سوار خودرویم ...
رزاقپور: قراردادم را تمدید نمی کنم!/ می خواهم به لیگ برتر بروم تا در آینده حسرت نخورم
این مدت تنها چیزی که از هواداران تیم محبوبم دیده ام محبتی بود که به من و تمام بازیکنان داشتند ولی دوست ندارم در آینده حسرت از دست دادن چنین فرصتی را بخورم و خدای نکرده روی فوتبالم تاثیر منفی بگذارد. از همین جا به همه هواداران نساجی قول می دهم هیچوقت پیشینه خودم که از کدام باشگاه به فوتبال ایران معرفی شدم را فراموش نکنم و تمام تلاشم را به کار بگیریم تا نماینده خوبی برای مردم قائمشهر و تیم نساجی در ...