شنبه ۰۸ اردیبهشتساعت ۱۸:۲۴Apr 2024 27
جستجوی پیشرفته
ناطقان ۱۳۹۶/۰۳/۳۱ - ۰۰:۲۵

داستان مردی که 2سال اسیرطالبان بود

دو سال روشنی ندیدم. به لباس هایم که دست می زدم پودر می شد و می ریخت. دو روز غذا می دادند و یک هفته غذا نمی دادند. خاک می خوردیم، اگر گیاهی پیدا می کردیم می خوردیم و وقت هایی هم پیش آمد که... سکوت می کند. کلام در زبانش نمی چرخد که بگوید از گرسنگی زیاد مدفوع هم خورده اند... ... ادامه خبر

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)

برچسب خبرهای مرتبط