سایر خبرها
سرنوشت تلخ دختر زیبای روستا که معلم مدرسه اش عاشق او شد و ...
از مشکلات این بیماری نجات دهد. چون خانواده اش توانایی این کار را نداشتند. البته وقتی گفتم این نجات می تواند بدون ازدواج هم صورت گیرد گفت نه دیگه علاقه که خاص باشد نجات زودتر نتیجه می دهد و من الان می خواهم ناجی این دختر شده و از غرق شدنش جلوگیری کنم. حتی به قیمت غرق شدن خودم. گفتم حتی جناب مجنون با همه عشقش به لیلی چنین قصدی نداشت که خودش غرق شود تا لیلی نجات یابد. که او با خنده موضوع را ...
صداقت امریکایی بازتاب جهانی داشت اما در دولت یازدهم فیلتر شد
، دوستی های شخصی با برخی بزرگواران آن مجموعه داشتم و ارتباطاتی دورادور. در پیام رهبر به ریاست جدید سازمان صدا وسیما ایشان گفتند: . . . مؤکداً سفارش می کنم به برنامه ریزی، رعایت راهبردهای کلان، جذب و حفظ و تربیت نیروهای انقلابی و کارآمد. هر جا ضعفی بوده، ناشی از توجه نکردن به این سه توصیه کاربردی رهبری است. راجع به سازمان اوج چطور؟ صدالبته من از عملکرد همه خانه های سازمان اوج ...
نگاهی به زندگی تلخ کودکان کار/افزایش کودکان کار در چهارمحال و بختیاری/ آسیب های بیشمار در کمین این کودکان
حداقل امکانات زندگی خود و خانواده را فراهم کنند؛ برخی از این کودکان در خیابان ها مشغول فروش فال یا دعا هستند، برخی دیگر در مغازه ها و کارگاه های کوچک تعمیراتی سرگرم انجام کارهای ناچیزی مثل جارو کشیدن و... هستند. همه مسائل مربوط به کار کودکان و درآمد اندک آن ها به کنار، چیزی که باید مد نظر قرار گیرد امنیت این کودکان است، قطعاً کودکی که در خیابان کار می کند در معرض آسیب های بی شماری قرار دارد ...
مرگ مرموز دختر نوجوان در مهمانی دوستانه
: در حال گذر از منطقه بودم که ناگهان چشمم به دست انسانی که از زیر خاک بیرون زده بود افتاد. نزدیک تر که شدم دیدم جسدی زیرخاک است و وحشت زده با پلیس تماس گرفتم. با حضور کارآگاهان، جسد از زیر خاک بیرون کشیده و مشخص شد که متعلق به دختر کم سن و سالی است اما هیچ مدرکی کنار آن نبود تا هویت قربانی شناسایی شود. به گزارش همشهری،از سوی دیگر چون چند ساعت از مرگ دختر می گذشت علت آن مشخص نبود ...
پسر جوان 13 سال زیر تیغ
بعد هم از آنجا فرار کردم. چند روزی در خانه عمه ام بودم که شنیدم او مرده است. بدین ترتیب عامل قتل پسر جوان در شعبه 71 دادگاه کیفری محاکمه و به قصاص محکوم شد. اما دیوان عالی کشور حکم اعدام او را نقض کرد و متهم بار دیگر در شعبه 71 دادگاه کیفری تهران محاکمه شد. اما قضات دادگاه حکم قبلی را صادر کردند و متهم را مستحق قصاص دانستند، اما این بار هم قضات دیوان عالی کشور رأی صادر شده را ...
نصیحت پذیر نیستم!
مجموعه های من کاملا ایده های مرسومی هستند. ما در تمام خانواده ها این دست اختلافات را می بینیم و بخصوص برای خود من که آدمی پایبند به خانه و خانواده هستم، این مشکلات واقعا دغدغه ام محسوب می شوند. وقتی می بینم اصول و آداب احترام به بزرگ ترها کمرنگ شده است، به عنوان فیلم نامه نویس این وظیفه را احساس می کنم که چیزی در موردش بنویسم. من اصولا آسان نمی گیرم و بعد از این که کار نوشتنم تمام شد پروژه را رها ...
درخشنده: سینما برای من عبادت است/ مجد: مشاوره فیلمساز با روانشناس و جامعه شناس باعث باورپذیری اثر ...
پوران درخشنده فیلمساز سینمای اجتماعی ایران است. فیلمسازی که طی سال های اخیر با ساخت فیلم های خود نشان داده که دغدغه آدم های فراموش شده در جامعه را دارد و می خواهد مشکلات آن ها را با صدای بلند فریاد بزند. نگاهی گذرا نسبت به آثار ساخته شده پوران درخشنده طی 3 دهه اخیر نشان از آن دارد که این فیلمساز همیشه در آثار خود دغدغه آدم های فراموش شده در سطح جامعه را دارد. از فیلم رابطه به عنوان اولین ساخته اش که در مورد نوجوانی ناشنوا و لال به نام ناصر است که قادر به ...
عالیه یک زن کامل ایرانی است
حساب عامل اساسی که به بازگشت به تلویزیون و بازی در این مجموعه ترغیبتان کرد، چه بود؟ به هر حال جلیل سامان رزومه خوبی داشت و با ساخت دو مجموعه ارمغان تاریکی و پروانه توانایی اش را ثابت کرده بود. او فردی موجه در زمینه کارگردانی است. من خودم این دو مجموعه را دیده بودم و خیلی دوست شان داشتم، بخصوص مجموعه ارمغان تاریکی که بسیار مورد علاقه ام بود. به هر حال پیشنهاد همکاری از سوی کارگردان موجهی ...
از قدیم آتش به اختیار بوده ام
سوار ماشین می شدم و در اتوبان تهران-قم تازه امکان نفس کشیدن پیدا می کردم. پارسال همین موقع من در سی سی یو بودم، هر شب با اکسیژن می خوابیدم و به زور خودم را از بیمارستان مرخص کردم. من تا 3-2 سال اینگونه بودم و از چند ماه پیش نفسم شروع کرد به برگشتن به شرایط نسبتا عادی و عضله قلبم که بشدت ضعیف شده بود، قوت گرفت. الحمدلله شب ها می توانم آسوده بخوابم و نفس دارم. به شکرانه همین نعمت نیز بنا کردم راز را در این ماه مبارک راه بیندازیم و ناگفته هایی را که جا مانده برای مردم بگوییم. منبع: روزنامه وطن امروز ...
سحرگاه سیاه دختر نوجوان
دخترشان روبه رو شدند، تصمیم گرفتند تا راز این سناریوی سیاه را نزد پلیس فاش کنند. روز 22 خرداد نسرین همراه خانواده اش پای در کلانتری آبادان گذاشت و زمانی که در برابر مامور پلیس قرار گرفت و با یادآوری صفحه سیاه زندگی اش شروع به گریه کرد و با صدایی لرزان ماجرا را بازگو کرد و گفت: به خاطر بیماری مادربزرگم از ماهشهر به آبادان آمدم و در خانه مادر بزرگم در منطقه جمشیدآباد زندگی می کردم. همه چیز ...
خدا کند عقل به وجد بیاید
...> اما لطف آقای لشگری قوچانی به اینجا رسید به وکالت آقای طوسی از جانب این دوست که آقای لشگری فقط در آخر فیلم قاتل اهلی نه کم نه اضافه، چند نما، شاید سه، چهار نما جابه جا شود. ایشان به لطف یک خجالتی به من خجالتی دادند و نامه ای به این مضمون را امضا کردند که ما را از هم دور کردند! خالقا... آشتی تا روز بهشتی و من در متن نامه از شما... پوزش... و... . قاتل اهلی به پول می پردازد. زیباترین منظره و خوش ...
حضانت فرزند و طلاق، در قبال آزادی مرد کودک آزار
: هر بار که مادرم از من دفاع می کرد یا از پدرم شاکی می شد، او را با چاقو تهدید می کرد و کتک می زد. نمی دانم چرا پدرم با من و مادرم این طور رفتار می کرد. از این وضعیت خسته شده بودم؛ برای همین یک روز هنگامی که پدرم به من پول داد تا برایش قرص بخرم به خانه خاله ام رفتم و موضوع را با او در میان گذاشتم. او به من و مادرم پیشنهاد داد از پدرم شکایت کنیم. بااین حال که از او شکایت کرده ایم اما من هنوز از پدرم ...
پسر شیشه ای، شیشه عمر مادر را شکست
اخراجم می کردند. همه کار کردم، اما به خاطر اعتیادم مدام عذرم را در کار می خواستند. از یک سال پیش که به طور کامل بیکار شدم، هزینه زندگی و اعتیادم را به زور از خانواده ام می گرفتم. در این مدت تصمیم به ترک اعتیاد نگرفتی؟ چند بار به کمپ رفتم، اما زمانی که بیرون آمدم دوباره گرفتار شدم. انگار زمانی که اعتیاد در دل و جانت رخنه کرده باشد دیگر نمی توانی از آن جدا شوی. اعتیاد و مواد هر ...
رهبر توی گوش حلما اذان گفت/به دخترم می گویم پدرت خیلی باغیرت بود
؟ مخالفتی نکردم چون همان جلسه اول خواستگاری به من گفته بود که به خاطر شغلی که دارم و مسئولیتی که به عهده گرفته ام زیاد ماموریت می روم . ممکن است یک ماه یا دوماه خانه نباشم؛ به خاطر همین دوست دارم همسرم مستقل باشد و شخصیت وابسته ای نداشته نباشد. اما چون شرایطم خاص بود و حلما را باردار بودم و تا تولدش مدت زیادی نمانده بود،فقط پرسیدم که چقدر طول می کشد؟ به تولد حلما می رسی؟ گفت حدود 40روز ...
برای خودنمایی به استقلال نیامده ام
. شجاعیان مدعی است که از همان ابتدای کودکی استقلال را دوست داشته است. این بازیکن در این زمینه می گوید: از دو سال قبل باشگاه استقلال خواهان جذب من بود و من نیز همیشه دوست داشتم پیراهن این تیم را برتن کنم. خوشحالم که بعد از دو سال بالاخره به تیمی که از کودکی دوستش داشتم، پیوستم. از این بابت بسیار خوشحالم و امیدوارم روزهای خوبی را در استقلال سپری کنم. من پیشنهادهای زیادی داشتم اما علاقه مند بودم به ...
چرا مردم تماشاگر حمله داعش به مجلس بودند؟
؟ این موضوع تاثیر دارد. راجع به اوقات فراغت من خیلی حرف دارم. یعنی من وقت فراغت را این نمی دانم که مثلا 5 روز کار کرده ام و 2 روز به سفر بروم یا 2 روز استراحت کنم. من وقت فراغت را چیزی بالاتر از اینها می دانم. وقت فراغت را وقتی می بینم که مثلا 5 روز کار کرده باشم و 2 روز آخر هفته را دست به کاری بزنم که پر از انرژی بشوم. یعنی من آن کار را خودم انتخاب کنم که چه کاری را انجام بدهم و ...
مظلومیت جریان مقاومت در سینما
فیلم خوش ساخت و موفقی بود، اما همین فیلم در اکران ایران بیشتر از پنج میلیون تومان نفروخت. این دلیل بر بد بودن این فیلم نیست، بلکه قرار نیست در سینما فروش کند. یا اعتقاد دارم فیلم محمدرسول الله ساخته آقای مجیدی که خودم خیلی آن را دوست دارم و به نظرم یکی از آثار عالی ساخته شده ایران است، فیلم متعلق به سینما نیست و اثری نیست که انتظار فروش بسیار بالا و برگشت کامل سرمایه را از آن داشته باشیم. من اتفاقا ...
من دختری نبودم که حجابم را کنار بگذارم ولی سر از کجا که در نیاوردم!
خانه هستم و به همین خاطر بسیار مورد توجه فامیل هستم. بعد از آنکه چند سال پشت کنکوری بالاخره امسال قبول شدم، پدر و مادرم نگران دور شدن من از خودشان بودند. ولی بعد از آنکه به آنها اطمینان دادم تمام توجه خود را معطوف به درسم می کنم راضی شدند و من برای ادامه تحصیل به اصفهان آمدم. به خاطر فضای شلوغ خوابگاه با اصرار من به همراه چند نفر از دوستان دانشگاهیم که به نظرم دختران خوبی بودند یک خانه ...
هوندا هزار پرسپولیس! +عکس
توانم از مقام پیشکسوت در پرسپولیس امروز کنم. استادیوم می روید؟ نه. بارها گفته ام این بازی پرسپولیس را به استادیوم می روم، اما بعد پشیمان می شوم و نمی روم. بازگشت؟ دوست دارم در فوتبال باشم، اما سفارش قبول نمی کنم. چند تا از دوستان پیشنهاد کار دادند، اما وقتی شرایطم را گفتم، گفتند به تو زنگ می زنیم که دیگر زنگ نزدند. شهرآورد؟ من در بیشتر شهرآورد های زمان خودم بازی کرده بودم فقط یک بازی را باختیم که مظلومی با سر، گل استقلال را به پرسپولیس زد. محمد رضاپور – روزنامه نگار ضمیمه چمدان جام جم = دوازده ...
هفت تغییر کوچکی که زندگی شما را خیلی لذت بخش تر می کند
می رود. ممکن است دوستانمان زودتر از ما تشکیل خانواده بدهند و برخی از آنها زودتر بازنشسته شوند. مقایسه ی خود با دیگران تنها ناراحتی ما در پی دارد و باعث می شود به جای اینکه به تعریف خودمان از موفقیت بپردازیم، ذهن مان را درگیر موفقیت از دید دیگران کنیم. وقتی شروع به کار آزاد کردم، دوستانی داشتم که مسخره ام می کردند، چون به اندازه ی آنها درآمد نداشتم. اما از دید خودم، برنامه ای انعطاف پذیر داشتم ...
نخبه ام اما مهاجر
بودند روزها کار کنند. من با وجودی که راهنمایی یا ابتدایی بودم، مجبور بودم کار کنم و شیفت شب درس بخوانم. * همه شیفت شب بودند؟ بله این اجبار بود. معلم ها در روز باید هزینه خود و خانواده را تأمین می کردند، چون حقوقی که از مدرسه می گرفتند، بسیار ناچیز بود. از لحاظ عددی شاید یک صدم یا یک دویستم حقوق دیگر کارمندان باشد. این حقوق را جامعه مهاجر افغان پرداخت می کرد. همه چیز، صفر تا 100 که برای یک ...
خارجی ها از پیشرفتم تعجب می کنند
. امیدوارم آن جا نیز نتیجه خوبی کسب کنم. * این طور که شنیده ایم، شما ساکن ایران نیستید و در خارج از ایران اتومبیلرانی را دنبال می کنید. درست است؟ بله، من چند سالی است که دوبی زندگی می کنم. با این حال بزرگ شده شهر تاکستان هستم و در دانشگاه آزاد قزوین تحصیل کردم. وقتی در ایران بودم، از نظر مالی توانایی حضور در مسابقات را نداشتم. البته از همان ابتدا به اتومبیلرانی علاقه داشتم و تنها مشکلم ...
سرقت های سریالی با تنه زدن به مردم
فحاشی کرد. به سمت من هجوم آورد و یقه من را محکم گرفت و به دشنام هایش را ادامه داد، من هم که دیگر تحمل حرف های رکیک او را نداشتم، کنترلم را از دست دادم و با او درگیر شدم، چندتایی مشت و لگد بین ما رد و بدل شد، دعوا بالا گرفت، مثل همه نزاع های خیابانی چند نفری آمدند و ما را از هم سوا کردند. وقتی دعوا تمام شد و من کمی آرام تر شدم، تازه متوجه شدم که از من سرقت شده است. همه پول هایی را که از بانک گرفته ...
انتقام دختر اهوازی به نام لیلا از شلنگ آباد
. می گفتند چه غلط ها. کجا هم می خواهد برود درس بخواند. دبیرستان، فاصله اش از خانه ما، به اندازه جهنم تا بهشت بود. این قدر دور بود. یک سال تمام اشک ریختم و خانم مدیرش را التماس کردم که بگذارد آن جا درس بخوانم. هر روز از راه مدرسه سوار اتوبوس می شدم و می رفتم آن جا و با خانم مدیر حرف می زدم. کسی را نداشتم و خودم، سفارش خودم را می کردم. بالاخره خانم مدیرش گفت اگر معدلت بالای هجده شد بیا ...
به زنم گفتم به ماموریت می روم اما با نگار دوست صمیمی اش به کیش رفتم
به من ابراز علاقه کرد و در همان نگاه اول گفت که از من خوشش آمده و می خواهد با من ارتباط داشته باشد و بعد هم شماره تماسش را به من داد، من هم که از همه چیز بی خبر بودم ، شماره را گرفتم و فردای آن روز با خوشحالی به او زنگ زدم و قرار ملاقات گذاشتم، نگار دختر جوان و پرهیجانی بود و کارهائی می کرد که من در تمام سال های زندگی با سوسن انتظار داشتم انجام دهد. بعد از چند بار ملاقات با اصرار من با هم به ...
زن تهرانی که مورد آزار قرار گرفته بود: کاش مرا کشته بودند اما!
برویم تا دست و صورتش را بشوید ولی وقتی به دامداری رسیدیم دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و نقشه ام را به اجرا رساندم. زن جوان به تو پناه آورده بود ولی باز تو همان کار را کردی؟ نمی دانم، وسوسه شده بودم و پس از ماجرا واقعا پشیمان شدم. نمی دانستی پلیس در تعقیب شماست؟ نه از دستگیری کامران اطلاع داشتی؟ بله، ولی فکر می کردم به خاطر تصادفی که ...
فرفره می چرخوندیم وقتی اسپینر مد نبود!
هر کسی 5 دانه سنگ توی خانه اش داشت تا وقت بیکاری بازی کند. البته هر چند مادر من استاد یک قل دو قل بود و من هر چه فن بلد بودم، مادرم بهم یاد داده بود، ولی در کنارش این اعتقاد را هم داشت که سنگ توی خانه باشد فقر می آورد و برای همین سنگ نگه داشتن، برایم مثل نگه داشتن مواد مخدر بود که متاسفانه موفق نمی شدم و چندبار هم جایگزین برای سنگ پیدا کردم، مثل دانه مروارید یا حتی پاک کن! ولی خب هیچ چیز برای یک ...
تقاضاهای عجیب و بسیار زننده شوهر از زن جوانش
.... خواسته های شوهرم آزار دهنده بود و من تحملش را نداشتم! شیما که پس از رد کردن خواستگاران متعدد، به اصرار خانواده اش و بدون هیچ شناختی به پسر جوانی بله گفته بود، دو روز پس از ازدواج با خواسته های عجیب همسرش روبرو شد و کمتر از یک هفته تصمیم به طلاق گرفت. این دختر که به دلیل افسردگی تحت مشاوره پلیس اصفهان قرار داشت، گفت: "من شاهین را نمی شناختم اما وقتی 25 سالم شد اصرارهای خانواده ام به ...
ارث زیاد برای فرزندان سَم است / راهِ بُردن اموال به آن دنیا
...> داورپناه : کار سنگتراشی می کردم. 21 ساله بودم که ازدواج کردم. کارگاهی در میدان شوش بود و یک حصیرپاره می گذاشتم و سنگ هایم را در آنجا می فروختم. یک روز در همین کارگاه ماشینی مشکی رنگ آمد و همه ی سنگ هایم را خرید. این آقا شهردار اهواز بود. هر چه ساختمان در تهران می ساختند، سنگ هایش را از من می خرید. از آن به بعد روزگار روی خوش به من نشان داد. البته در کار سنگفروشی روزهایی هم بود که کار و کاسبی کساد بود ...
زخم رودبار هنوز درد دارد
ضایعه نخاعی شده اند با خانواده رفتار خوبی نداشت و مدام وسایل را به سمتشان پرت می کرد: بعدها فهمیدم این ویژگی همه مان است. انگار نمی خواستم بپذیرم. آن اوایل پزشک دو سال مهلت تعیین کرده بود که توانایی ام برگردد. من که همان اول زلزله می توانستم انگشت شست پایم را تکان بدهم فکر می کردم خوب می شوم. خیلی انتظار کشیدم و تا مدت ها از ویلچر استفاده نمی کردم. متنفر بودم. زینت هم از این خاطره ها ...