سایر منابع:
سایر خبرها
ملاقات با نویسنده ای که هرگز مصاحبه نمی کند
، بنابراین سریع آن را از کتابخانه قرض گرفتم. من از آن بچه هایی بودم که هر دو هفته یک بار به کتابخانه می رفتم. پنج کتاب می گرفتم و هر پنج تا را می خواندم و بعد آن ها را برمی گرداندم. مسئول کتابخانه ی آنجا می گفت: اگر این نوع کتاب ها را دوست داری، از این یکی هم خوشت می آید. بنابراین کشتن مرغ مقلد را قرض گرفتم. یادم می آید که شروع به خواندن کردم و آن را حریصانه بلعیدم. به خاطر این که عاشق ...
17 زن و دختر قربانی دو جانی پایتخت
انجام دادیم که می خوانید: از روز حادثه بگو؟ دوم تیرماه قصد داشتم از خانه مان در غرب تهران به دانشگاه بروم. منتظر تاکسی بودم، اما هرچه انتظار کشیدم خبری از تاکسی نبود. یک پراید مشکی شیشه دودی مقابلم توقف کرد. دو پسر سرنشین آن بودند. مسیرم طولانی نبود، به همین دلیل سوار شدم. ناگهان راننده مسیرش را به سمت کن تغییر داد. هرچه به او اعتراض کردم، فایده ای نداشت و در ادامه به سمت ...
مردی که صدام برای سرش 400 میلیون دینار جایزه تعیین کرد!
مصاحبه و در شرایطی که به خاطر عوارض ناشی از دوران حضور در جبهه، وضعیت جسمی و روانی اش مناسب نبود، از خانه خودش در تهران خارج شد و دیگر هیچ وقت برنگشت و هیچ خبری از او نشد. سامان میرانی، فرزند ارشد زاگرس میرانی که 28 سال سن دارد، در گفت وگو با کیهان گفت که پدرش جانباز 45 درصد اعصاب و روان و فک و دهان بود. او به خاطر درد و رنج و مشکلات جسمی و عصبی، هیچ کاری نمی توانست انجام دهد. در سال 82 ...
از سیاست رهایی نداریم
از طریق آموزش متصور می شود. شواهد زیادی در دست همه ما هست که افراد بسیاری از خانواده های فرودست توانسته اند با تحصیل عملا از سطح فرودستی به جایگاه نسبتا بالاتری برسند و خود را از مخمصه فقر نجات دهند. استفاده از پتانسیلی مثل آموزش نیازمند آن است که فرصت برابر برای همه افراد وجود داشت. برابری فرصت ها یکی از مورد توافق ترین عناصری است که در حوزه عدالت در روزگار ما بر آن تاکید می شود. ...
معجزه موسی ...
دوستانم هم که طلبه بود قصد ازدواج با دختری را داشت که من به او معرفی کرده بودم. درست چهار روز قبل از عروسی ما با دوستم برای خرید عروسی به کرمان آمدم. توی بازار متوجه شدم دوستم برای ادامه خرید پولی ندارد و از خانواده همسرش خجالت می کشد. کنارش رفتم و از او اوضاع جیبش را جویا شدم، وقتی از خالی شدن جیب دوستم مطمئن شدم، 20 هزار تومانی را که برای خرید برخی اقلام عروسی با خودم به کرمان آورده بودم به دوستم ...
سرنوشت مردی که با قابلمه دوستش را کشته بود ختم به خیر شد
جنایت برای رسیدگی به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. علیرضا در جلسه محاکمه اعتراف کرد: قبول دارم دوستم را کشته ام. از تنگدستی مرتکب جنایت شدم. می دانم که اشتباه کردم و از کار خودم پشیمانم. هیأت قضایی نیز پس از شنیدن اعترافات علیرضا برای صدور حکم وارد شور شدند و وی را به قصاص نفس محکوم کردند. این حکم در شعبه 7 دیوان عالی کشور تأیید شد، اما با کمک افراد نیکوکار این مرد که در آستانه اعدام قرار گرفته بود، از پای چوبه دار نجات یافت و صبح دیروز تنها به لحاظ جنبه عمومی جرم مورد محاکمه قرار گرفت و قرار است بزودی آزاد شود. ...
نجات از چوبه دار با کمک نیکوکاران
نمی توانستم خرجی زن و بچه ام را بدهم. روز حادثه همسر و اعضای خانواده ام به خانه خواهرم رفته بودند و من تنها بودم، دوستم حسن را به خانه دعوت کردم تا از او کمک بخواهم. وقتی داشتیم شام می خوردیم به حسن گفتم وضعم خیلی بد است و درخواست کمک کردم، گفت نمی تواند پولی به من قرض دهد و بعد هم با عصبانیت گفت به من ربطی ندارد که تو پول نداری جدال لفظی بین من و حسن باعث شد نتوانم عصبانیت خودم را کنترل کنم و با ...
برای بازی در نقش قاتل امام علی از سه شب قبل خواب نداشتم
عقیق : تعزیه های خمینی شهر اصفهان معروف بود. آن وقت ها این تعزیه ها را از دست نمی دادیم. چادر تعزیه ای زده بودند که جوی پر آبی از میانش رد می شد. همیشه از شمر، از یزید، از لشکر اشقیا، از ارزق شامی و از همه کسانی که زیر آن چادر لباس های قرمز مخالف خوانی را می پوشیدند بدم می آمد تا آن روز ظهر گرم تابستانی. هیچ گاه آن صحنه از جلوی چشمانم ...
تشریح جزئیات جنایت خیابان مدنی/ تیم جنائی منتظر اعلام نظر پزشکی قانونی
آمده و هر فردی که در سر راهم بود، با چاقو می زدم، زن یا مرد بودن قربانیان برایم هیچ فرقی نداشت. آخرین قربانی من پسر قوی هیکلی بود که چاقو را گرفت من هم از محل متواری شدم. وقتی به خودم آمدم در قم بودم کمی در آن شهر پرسه زدم بعد هم به یک پاسگاه پلیس رفته و خود را تسلیم کردم.پسر جنایتکار تصریح کرد: من در یک خانواده از هم پاشیده بزرگ شدم اما نه سیگار می کشم و نه به مواد مخدر اعتیاد دارم حالا هم هیچ حسی ...
چه کسی با وجود هزار سال عبادت جهنمی می شود
...> عبدالله بن عباس بیان می کند که با پیامبر بیرون شدم، نزد زینب دختر جحش رفتیم که دخترخوانده ایشان می شوند و بعد به خانه ام سلمه آمدند. پیامبر نزد امّ سلمه بودند و هنوز ننشسته بودند که فهمیدند دق الباب می کنند منتها آهسته. فاستبشر رسول اللّه الدق هنوز دق الباب است، معلوم نیست پشت درب کیست امّا پیامبر خوشحال شد. و انکرته ام سلمة امّا امّ سلمه خوشش نیامد. فکر کرد حالا امروز که پیامبر پیش اوست، گفت: مزاحمی ...
آمریکایی ها اندازه ایران خرج والیبال نمی کنند
که دسته بندی های خاصی داشتند و به کار ضربه می زدند. من سال 1977 تا 1979 به ایران آمدم و از دانشگاه مرخصی بدون حقوق گرفتم و در ایران مشغول کار شدم. بعد از دو سال هم برگشتم. گفتند دیگر صحبت هایم کهنه شده است. معتقدم در یک جوی باید کار کرد که صمیمیت باشد. نباید انرژی شما صرف این شود که کی با کی کار می کند یا مسائل دیگری مثل اینکه کی دزدی می کند. محیط ورزش را باید سلامت کرد. من خودم را وابسته به محیط ...
آرزوی رهبر انقلاب که محقق نشد
داخل کشور محصور بودم. در آن وقت، یکی از آرزوها و تصمیم هایم این بود - به خانواده ی خودم هم گفته بودم - که اگر بتوانم از کشور خارج بشوم، برای دیدن قرّاء - مخصوصاً شیخ مصطفی اسماعیل - به مصر می روم. اتفاقاً شیخ مصطفی اسماعیل تا بعد از انقلاب زنده بود؛ لیکن متأسفانه ما در آن سال های اول انقلاب، به این فکری که حالا هستیم، نبودیم؛ والّا به هر طوری بود، من شیخ مصطفی اسماعیل را به تهران می آوردم ...
اعترافات تکان دهنده قاتل 18 ساله
، قرار بازداشت موقت از سوی مقام قضائی صادر و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. جنایتکار 18 ساله: قصد داشتم به شغل سابقم بازگردم موسی 18 سال بیشتر ندارد، از دوم اردیبهشت ماه به جرم قتل دوست و همشهری اش در بازداشت به سر می برد اما هر بار در جریان بازجویی ها منکر قتل می شد. 78 روز بعد از وقوع جنایت سر انجام به قتل اعتراف کرد ...
هفتاد منقبت انحصاری برای امیرالمؤمنین(ع)
کمترین دردی دچار نشده است. 46. رسول خدا صلّی الله علیه و آله یاران و خویشاوندانش را به بستن در خانه هایشان (به مسجد النبی) دستور داد و به امر خدای عز و جل به باز نهادن در خانه من امر فرمود و کسی جز من چنین منقبتی ندارد. 47. رسول خدا صلّی الله علیه و آله مرا در وصیتش به ادا نمودن دین ها و وعده های خود فرمان داد و عرض کردم که ای رسول خدا! خود می دانی که من سرمایه ای در دست ندارم. حضرت ...
قتل به خاطر اختلافات ناموسی
چاقو دستش بود. بعد هادی با چوب و بهنام هم با چاقو از خانه بیرون آمدند. آنها به سمت من حمله کردند. ناگهان مادرشان خودش را به ما رساند. من یک چاقو زیر آستینم پنهان کرده بودم. آن را درآوردم تا از خودم دفاع کنم. مادر هادی با هر دو دست از تیغه چاقو گرفت و قسمم داد بروم. من هم به احترام او دعوا را رها کردم اما به هر سه برادر گفتم دوباره برمی گردم. شهرام از پشت مادرش را صدا کرد و چیزی در گوشش گفت. حسین ...
قتلی دیگر به دلیل رابطه دختر و پسر
ازدواج نکنم. او عصبانی شد و دوباره فحاشی کرد. من هم کنترل خودم را از دست دادم و با زدن چند ضربه به بدنش، او را به قتل رساندم و بعد فرار کردم. بعد از اعترافات متهم، درحالی که خانواده مونا برای او درخواست قصاص کرده بودند و رأی دادگاه نیز قصاص بود، خانواده متهم موفق شدند رضایت اولیایِ دم را جلب کنند. به این ترتیب، رضا با شکایت دادستان و به دلیل جنبه عمومی جرم در شعبه 4 دادگاه کیفری شماره یک ...
اعلام گذشت از قاتل به احترام ماه خدا
.... بعد از اعلام این خبر بود که بازپرس ویژه قتل پایتخت به همراه کارآگاهان پلیس آگاهی در محل حاضر شدند و به تحقیق پرداختند. نخستین تحقیقات نشان داد، عامل حادثه که صابر نام دارد از چندی قبل با همسرش اختلاف داشته و در عروسی دست به قتل برادر زنش بهرام زده است. پدر مقتول وقتی مورد تحقیق قرار گرفت، گفت: مدتی است دخترم به خاطر اختلاف با شوهرش در خانه من زندگی می کند و خرجی او را می دهم. چند ...
اعتراف 3 ماه پس از دستگیری
... متهم درباره نحوه ارتکاب جنایت به کارآگاهان گفت: از طریق داربست های نصب شده روی دیوار توانستم خودم را به اتاق محل استراحت کارگران در طبقه دوم ساختمان برسانم. زمانی که داخل اتاق رسیدم، مقتول به همراه دو نفر دیگر از کارگران در حال استراحت بود؛ به آرامی خودم را بالای سر ضیا رسانده و با ضربه ای شدید و ناگهانی روی سینه اش نشستم. در حالی که دهان ضیا را محکم گرفته بودم، چند ضربه چاقو به پایش زدم و ...
چادر رو آقام سرم کرد
توجه می کنم، این نگاه ها و حرف ها آنچنان اذیتم کردن که تصمیم گرفتم چادر را کنار بگذارم و دیگه چادر سر نکنم و همین طور هم شد. دو ماه از چادر نپوشیدنم گذشت و من تو تنهایی خودم شرمنده، مخصوصا شرمنده امام رضا(ع)، من به آقام قول داده بودم اما به عهدم وفا نکردم. بعد از سفر مشهد آرایشم خیلی کم شده بود، دیگه لاک نمی زدم و حتی دیگه ساق دست هم می پوشیدم. دنبال بهونه ای بودم که چادر بپوشم اما ...
ناصر ملک مطیعی برای مردم قیافه نمی گرفت!
ندادید؟ من قبل از سینما ورزش می کردم و اتفاقا در چند رشته مثل سوارکاری، کوهنوردی و فوتبال فعال هم بودم اما بعد وارد سینما شدم چون بیشتر به آن علاقه داشتم. البته بعد از آن زمان هم ورزش را رها نکردم و اگر تا الان هم کمی سرحال مانده ام به خاطر ورزش است. علاقه من به سینما و روزش از همان دوران نوجوانی و زمان مدرسه بود که آن موقع در انجمن ورزش و نمایش فعالیت و آنجا را اداره می کردم. چند سال هم رئیس ...
احسان علیخانی در ممنوع التصویریم بی تقصیر است/ رقص و پایکوبی در هتل کوبورگ
...، پرداخت. یکی از موضوعاتی که پایتخت 4 را نسبت به نسخه های پیشین آن متمایز می کند، فقدان یک داستان خوب و به اصطلاح شسته و رفته است. در پایتخت اول نقی معمولی به عنوان یک گچکار ساختمان، به هزار زحمت در پایتخت خانه ای را می خرد و درگیر ماجراهای آن می شود و دست آخر تصمیم می گیرد به شهر خود برگردد. در این بین یک سری داستان های کوچک حاشیه ای هم رخ می داد. در پایتخت دو هم شاهد یک داستان مشخص بودیم ...
سناریوی خونین کارگر اخراجی برای استخدام دوباره
دوستانم در یکی از اتاق های ساختمان نیمه کاره خوابیده بودم که متوجه خس خس ضیا شدم. وقتی ماجرا را بررسی کردم، فهمیدم که پای چپش زخمی شده است. احتمالاً یک نفر در تاریکی شب وارد شده و بعد از زخمی کردن او گریخته بود. بعد از آن بود که پرونده با موضوع قتل عمد تشکیل و بازپرس به همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل حاضر شد. تحقیقات بیشتر نشان داد که ضیا دو هفته قبل از حادثه و همزمان با اخراج ...
روش های جذب و تربیت نیرو/ گفتاری از دکتر حمید حبشی
خاطر اینکه می خواهد همین ها گوش کنند؛ این ها را مقابل خودش نمی گذارد. اگر به امام ناسزا بگوید که کانال خاموش می شود؛ یا اگر جسارتی به رسول الله بکنند که دیگر کسی شبکه را نگاه نمی کند. اتفاقا تبریک هم می گوید تا تقابل را بگیرد. بعد غیرمستقیم شما را به فساد می کشد. وقتی هم می خواهد فساد را آموزش دهد نمی گوید خانواده چیست؟ حرمت کجا بوده؟ تعهد دیگر چیست؟ نخیر. وقتی می خواهد بگوید بیا فسق کن که نمی گوید ...
قتل با انگیزه واهی
به من حمله کرد. او مرا به باد کتک گرفت و زخمی ام کرد. من که به شدت عصبانی شده بودم و کنترلی بر رفتارم نداشتم، برای تلافی به سمتش رفتم، او را به زمین کوبیدم و با مشت چند ضربه به سرش زدم که باعث مرگش شد. بعد از اینکه پرویز از حال رفت تازه به خودم آمدم و وقتی متوجه شدم چه کار کرده ام، به شدت ترسیدم. من نمی خواستم پرویز را به قتل برسانم و از اتفاقی که افتاده است، پشیمان هستم .متهم در ادامه با تکمیل ...
قتل دخترک در توهم شیشه ای مرد شوم
. اما او دنبال رفیق بازی رفت و معتاد شد . بعد هم برای تأمین خرج مواد مخدر و هزینه های زندگی خرده فروشی مواد مخدر می کرد . چندبار به این کارهایش اعتراض کردم . در خانه را قفل می کرد و می رفت . از وقتی فهمیدم با زنی معتاد رابطه مخفیانه ای دارد نسبت به او تنفر پیدا کردم . یک روز برایم خبر آوردند دستگیر شده است . به پنج سال زندان محکوم شد . از وقتی زندان رفت اوضاع زندگی ام خیلی بد شد . مشکلات زندگی و ندانم ...
خواهرزاده خطاکار به میز محاکمه رسید
شهرستان ترک کرد. با نشانی هایی که همسر محمد در اختیار پلیس گذاشت، مأموران موفق به بازداشت او شدند. محمد در بازجویی ها به قتل اقرار کرد و گفت: مدتی بود بیکار بودم و وضع مالی بدی داشتم تا اینکه تصمیم گرفتم از خانه خاله ام سرقت کنم. روز حادثه به خانه اش رفتم و با هم ناهار خوردیم. بعد در فرصتی مناسب به او حمله کردم و با روسری خفه اش کردم. برای اطمینان از مرگش، با چاقو، دو ضربه به وی زدم و سپس ...
چاقوکشی و قتل بخاطر دختر مورد علاقه!
دارم و مدت سه سال با دختر صاحبخانه در ارتباط بودم و قرار بر این بود که با هم ازدواج کنیم اما هنگامی که وی حاضر نشد با من ازدواج کند به خانه پدری وی رفتم. وی تصریح کرد: با درمان مجروحان پسر و دختر خانواده پس از معالجه مرخص شدند ولی صاحبخانه به دلیل شدت جراحات وارده در اثر ضربات متعدد چاقو پس از 9 روز نگهداری در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان فوت کرد و ضارب به جرم قتل عمد مورد پیگرد قرار گرفت. رییس پلیس آگاهی خراسان جنوبی خاطرنشان کرد: با دستور بازپرس ویژه قتل، صحنه نزاع و درگیری بازسازی و قاتل به مقام قضایی معرفی شد. ...
مردی که با تصور مزاحمت مقتول برای همسرش دست به قتل زد
مردم که یکی از دوستانم او را به من معرفی کرده است در نهایت هم با او قرار گذاشتم و او را به قتل رساندم. این مرد جوان در مورد نحوه قتل نیز توضیح داد: مقتول را به خانه ام در میدان هروی دعوت کردم و وقتی وارد شد ابتدا با یک چیزی شبیه میله ضربه ای از پشت به او زدم و بعد پیکر نیمه جانش را به حمام بردم و سرش بریدم. بعد هم جنازه خون آلود را در سفره یکبار مصرف پیچیدم و داخل گونی گذاشتم بعد هم با کمک ...
قتل در حمله شبانه خواستگار شکست خورده
که با همسرانم داشتم هر دو را طلاق دادم. از این ازدواج ها سه فرزند دارم. بعد از شکست در ازدواج دوم با دختری به نام مهسا آشنا و به او علاقه مند شدم. قصدم این بود که با مهسا ازدواج کنم. ما سه سال با هم در ارتباط بودیم تا اینکه به خواستگاری اش رفتم اما مهسا با ازدواج مخالفت کرد، بعد از آن تصمیم گرفتم هر طور که شده دختر موردعلاقه ام را به خانه خودم ببرم. به همین دلیل به خانه پدر او حمله کردم و دست به چاقو بردم . بنا بر این گزارش متهم درحال حاضر در بازداشت به سر می برد و تحقیقات از او ادامه دارد. ...
سلطه کمونیست ها مانع روزه داری ام نشد
.... پدرم نقل می کرد که ما این طور محرم را حفظ کردیم که همه سیاهپوش می شدیم و شب ها هیئت ها عزاداری می کردند و این کار بسیار خطرناک بود. *شما خودتان هم این شرایط را تجربه کردید؟ بله! من جزو کسانی بودم که سرکوچه نگهبانی می دادم تا اگر مأمورین حکومتی آمدند، به عزاداران خبر بدهم. با بقیه دوستانم به نوبت این کار را انجام می دادیم. به محض اینکه مأمور دولتی یا پلیس می آمد، زود خبر می ...