سایر منابع:
سایر خبرها
خسرو شکیبایی؛ بازیگری تماشایی با صدایی جادویی
زیاد است که زیر سایه او می روم. همه آدم ها دوست دارند دیده شوند و شخصیت خاص خود را داشته باشند اما آن سایه آنقدر بزرگ است که من نه می خواهم و نه می توانم از زیر آن بیرون بیایم چون زمانی خواستم و نشد. دلیل رفتن من از ایران همین بود. می خواستم ببینم از خودم هم چیزی برمی آید احترامی که در استرالیا به من می گذاشتند برای خودم بود اما بعد فکر کردم از چه فرار می کنم. به همین دلیل برگشتم که ببینم می توانم ...
چمران: من هم املاک نجومی را منتشر می کردم!
دادیم که در شورا اعلام کنند و گفتند و مطرح هم شد. حالا آن هم رفته در دادگاه و بررسی می شود. من همیشه از همه دفاع کرده ام، ولی این مورد خاص، یک ظلم فاحش بود، حالا کاری ندارم که خرید یک خانه از شهرداری ازسوی عضو شورا، اصلا تخلف هست یا نیست. هست یا نیست؟ نیست. تخلف نیست. یکی خانه می خرد. چه اشکالی دارد، البته وفق قانون. اگر با تخفیف و تقسیط باشد، وقتی نقش شورا نظارتی است ...
هورا زردآلو خشکه...!
.... این روش بهتر از روش هایی مثل کنسرو کردن است و ارزش غذایی مواد بهتر حفظ می شود. آشنایی با ریزه کاری های فریز کردن در ادامه مامان برای این که زودتر وارد بحث های عملی شیرین و جذاب خانم جان بشویم، نکات فریز کردن مواد غذایی را روی تخته نوشته و می گوید: اول از همه یادت باشد، فوت وفن های خانه داری معمولاً با کار عملی و به مرور زمان به دست می آید، اما خوب است نکاتی را هم در دفترچه ...
علامه جلال الدین همایی: زیور دست جهان بودم، مرا نشناختند
شعر و شاعری در خاندانش گفته اند: خانواده من از زن و مرد، همه اهل سواد و هنر بودند. پدرم میرزا ابوالقاسم محمد نصیر متخلص به طرب، فرزند مرحوم همای شیرازی است که در 1275 قمری ولادت یافته و در 1330 ق. درگذشته است (همایی نامه، صفحه 5). دیوان همای شیرازی با عنوان شکرستان به کوشش احمد کرمی و به همت انتشارات هما در دو جلد چاپ شده است. در مقدمه این دیوان آمده است که همای شیرازی که از شاعران و عارفان ...
از زنده گیری مار پلنگی تا اسیدپاشی+فیلم
شده در فرودگاه کرمانشاه هشدار افزایش آتش سوزی آتش سوزی یک خانه در رشت -قاچاق توقیف محموله برنج قاچاق در الیگودرز کشف بیش از 46 هزار انواع قرص و داروی غیر مجاز -شکار زنده گیری مار پلنگی در منزل مسکونی در اراک مرگ دو پستاندار دریایی در سواحل کنارک سگ قهرمان، بچه آهو رو از دل دریاچه نجات میده ...
این جانباز را شناسایی کنید!
.... کسانی که ظرفیت کمتری دارند، تغییر رویه می دهند. این از فقر فرهنگی ست. ممکن است من نوعی تغییر نکنم چون من زمان جنگ و فرهنگ ناب جبهه ها را دیده ام. و زحماتی که برای به ثمر رسیدن انقلاب و دین و جنگ است را به وضوح دیده ام. برای همین فشار اقتصادی هم باعث نمی شود که تحت تاثیر خلاف های برخی مسئولین قرار بگیرم و از باورهایم دست بردارم. ولی همه اینطو نیستند. طبق همان حدیثی که می گوید الناس ...
پایان بی قراری ها پس از 31 سال
سفارش کرد که به کسی نگویم او را در حال مناجات و گریه دیده ام . رفته بودم چالوس خانه علی اکبر، دیدم با ماشینی آمد که از بس خاکی هست، اصلاً معلوم نیست؛ تو ماشین کلی از لباس های کثیف رزمندگان را آورد، لباس ها را بردم حمام و شستم. گفتم: ماشینت چقدر خاکیه؟ گفت: خواهر جان! این خاکها آغشته به خون شهداست، خم می شد و خاک ها را می بوسید . لباس های پاسداری همسرم را می بوسید یک ...
بحران خشونت در جامعه ایران در میزگرد شفقنا: در مرز فاجعه ایم/ گفت وگو را به فرهنگ تبدیل کنیم/ موازین ...
مارکسیسم که انتها داشت باعث شده بود نظام سرمایه داری به عقل برسد خودش سبب شد که چه نیروهای انسانی از بین بروند. نمونه این را ما در مذهب هم می توانیم ببینیم مثلا در جنگ های صلیبی که هردو طرف مدعی بودند که حقیقت مطلق نزد خودشان هست. مسیحیان که تمام اروپا را در جنگ های صلیبی بسیج می کردند، مسلمانان به شکل دیگر این کار را می کردند.نگاه کنید چقدر انسان ها از بین رفتند چون همه فکر می کردند حقیقت نزد ...
تجربه روزمره کارگران میادین میوه و تره بار در شهر تهران
خصوص برای ما متأهل ها. ما هرچه در می آوریم را خرج می کنیم. همیشه هشتمان گرو نهمان است. هر سه ماه یک بار هم به زور می توانم به زن و بچه ام سر بزنم. الان من سه سال است که این جا کار می کنم و نتوانستم یک ریال هم پس انداز کنم. صرفا چون کار دیگری ندارم، این جا ماندم . این افراد هر روز با یک لباس فرم در محل کار حاضر شده و تنوعی در لباس و تفریح و فراغت ندارند. معمولا تمام درآمد خود را به شهرستان ...
از تخیل تا واقعیت
الله مرا از این وضعیت خجالت بار نجات می دهد ...بله نجات یافتم ، با تغییر رفتار کامران و تبدیل شدنش به یک مرد واقعی که داشت با مینا دعوا می کرد برای اینکه صبح زود بیدارش نکرده و ... حالا دیگر نه فقط از عذاب وجدان دعوا انداختن آن زن و شوهر که از آن همه احساس بلاهت و بی شعوری که بخاطر باور کردن موجودی تا این اندازه غیرواقعی و فانتزی احساس می کردم، خلاص شده بودم ! یک نفس راحت کشیدم و توی صندلی ام فرو ...
شکارچی ای که حامی پرندگان شد
همه به افتخارم کف زدند و بسیار از این حرکت تحت تأثیر قرار گرفتم. به خانه بازگشتم و خواب عجیبی دیدم. در خواب بوی خوبی را استشمام می کردم. مرد بلندقدی که صورتش را نمی دیدم خطاب به من گفت از این کار شما راضی هستم و تو به سوی ما می آیی. در خواب نمی توانستم فریاد بزنم و زبانم بند آمده بود. وقتی از خواب بیدار شدم احساس کردم همه چیز تغییر کرده است. آخرین باری که به پابوس امام رضا(ع) رفته بودم 4 سال ...
شاعران آیینی از شکوه سیرت امام صادق(ع) گفتند
می شود تازه از باب قبولی زیارت زائرت تا که سیلی می خورد آسوده خاطر می شود یک سلام از دور، سهم ما کبوتر زاده ها چشم دشمن کور، دل اینگونه زائر می شود قاسم صرافان یکی از شاعران به نام ادبیات آیینی نیز در محفل قبله بقیع حاضر شد. او یکی از جدیدترین اشعارش را خواند و شعر خوانی او حال و هوای متفاوتی به این محفل داد: راستگویان را فقیهی بود ...
چمران: کاش پول اتوبان صدر،صرف مترو می شد
.... حالا آن هم رفته در دادگاه و بررسی می شود. من همیشه از همه دفاع کرده ام، ولی این مورد خاص، یک ظلم فاحش بود، حالا کاری ندارم که خرید یک خانه از شهرداری ازسوی عضو شورا، اصلا تخلف هست یا نیست. هست یا نیست؟ نیست. تخلف نیست. یکی خانه می خرد. چه اشکالی دارد، البته وفق قانون. اگر با تخفیف و تقسیط باشد، وقتی نقش شورا نظارتی است، این رابطه مالی عضو شورا و شهرداری تخلف ...
همسر شهیدی که به تازگی فرزندش را از دست داده
گفتند و خیلی هم پیگیر نشدم که واقعیت امر چه بود. عرض کردم که ایشان با سپاه و نیروی انتظامی به صورت مقطعی همکاری می کرد. حتی بعد از شهادتش متوجه شدم به سیستان هم رفته و در شناسایی مقر گروهک ریگی با نیروی انتظامی همکاری کرده است. صبح 25 اسفند 89 همسرم برای آخرین بار از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت. آن روز من با مادرم تلفنی حرف می زدم که صدای زنگوله در را شنیدم و فهمیدم که احمد آقا از خانه خارج شده است ...
منتخبی از بهترین اشعار احمدرضا احمدی
صبح نزد من به امانت نهادی نان را گرم کردی به من دادی دیگر در سکوت تو کنار میز صبحانه ما طلاها و سنگ های فیروزه جهان را تصاحب کردیم سکوت تو را چون مدالی گرم و نایاب بر سینه آویختم هر روز در آینه به این سکوت خیره می شدم سپس روز را آغاز می کردم می خواستم زیر پای تو را پس از صبحانه از ...
نیمای غزل...
ای بود که تا مدت ها جوارح مرا و خانواده ام را لرزانید. هیچ کس از میان اهل خانه، تمایلی به ازدواج من با سیمین نداشت. خودم هم فکر نمیکردم روزی برسد من با خواهرزادۀ یک درباری، پیمان زناشویی ببندم. سیمین دختر خواهر "سردار فاخر حکمت" از نزدیکان محمدرضا شاه بود که تا آستانۀ نخست وزیری مملکت، پیش رفته بود"!من با سیمین تفاوت هایی اساسی داشتم، هم در رگ ریشه، هم در خاستگاه و فرهنگ. اما چه می شود کرد با دلی ...
شیطان پارس آباد قرار بود روز کشف جسد آتنا آزاد شود! / آتنا در بشکه سرکه پیدا شد + عکس های دیده نشده
اینکه سوال می پرسیم خانه اسماعیل رنگرز، همه در آهنی کوچکی را با انگشت نشان می دهند و می گویند اینجا خانه مادر قاتل آتنا است و پس از نشان دادن در حتی فاصله می گیرند و می روند بدون اینکه کلامی با تو صحبت کنند. تمام شهر در اندوه مرگ آتنا فرو رفته، پارس آباد مغان به شهر آتنای مغان شهرت یافته است. آیا پسردایی آتنا طعمه بعدی قاتل بود؟ مردم شهر، اسماعیل رنگرز را حالا به عنوان قاتل ...
وقتی کلمه نخاعی را شنیدم، فکر کردم چیزی درباره ناخن پاست!
فاش نیوز - اهل دل که باشی، حرف هایت نیز تأثیر خاصی دارد. او با چنان شور و حرارتی حرف می زد که انگار تو را به سی سال و اندی قبل، پیش برده و صحنه ها را همان طوری که او تعریف می کند، می بینی. حرف اول و آخرش این بود که: "برای خدا کم نگذار؛ تو راه خدا، ساده و بی ریا باش تا خدا هم در همه احوال دستت را بگیرد." در یک دیدار اتفاقی پای صحبت یکی از جانبازان نخاعی نشستم که از مردمان خونگرم، باصفا ...
روایت مشاور قالیباف از روزهای انتخابات/ از کناره گیری به نفع رئیسی تا عدم شباهت با احمدی نژاد!
از خودت بیاوری و زمین بخری، منِ معاونت غذا و داروی وزارت بهداشت 20 سال بعد به تو مجوز می دهم. این میانگین در سنگاپور یک روز است، در نیوزیلند سه روز است. پس نتیجه می گیریم اگر دولت فقط پایش را از روی گلوی شغل بر دارد، می شود چند میلیون شغل. پس چون اینها در عرصه انتخابات بود شنیده نمی شود. چون آنجا دعوای حیدری- نعمتی بهتر شنیده می شود. اما شروع کننده دعوای حیدری- نعمتی آقای قالیباف بود ...
ناگفته های زندگی قاتل آتنا از زبان همسایه ها
شود . سری تکان می دهد و ادامه می دهد: شب قبل از پیداشدن جسد آتنا، برادر اسماعیل را دیدم، چهره اش خیلی وحشت زده بود. فکر کنم همان شب جسد آتنا را پیدا کرده بود، برای همین خیلی آشفته به نظر می رسید. فقط یک سلام وعلیک کردیم و سریع از کنارم رد شد. فردای آن روز ساعت هفت صبح دیدم برادر اسماعیل که مستأجرش بود، همراه زن و بچه اش و خانواده اسماعیل از خانه خارج شدند و خانه را ترک کردند. ساعت پنج عصر هم ...
وصیت برای دفن در پارک خورشید
حجابی رواج دارد با دیدن مزار یک شهید مدافع حرم، فرهنگسازی شود. به گفته همسر شهید به واسطه حضور مزار شهید جهانی در یک محیط اجتماعی بسیاری از مردم به ایشان رجوع کرده و گاه از تحولشان و گاه از درد دل هایشان با او سخن گفته اند. داستان زندگی مشترک شما و شهید جهانی از کجا آغاز می شود؟ ما هر دو اهل مشهدیم و قبل از ازدواج 10 سالی می شد که همسایه هم در منطقه وکیل آباد بودیم. یک مدتی با ...
مبارزانی از ایل شوهان
حسن خلیفه کریمی نیاء از جمله این دستگیرشدگان بود که به زندان کرمانشاه انتقال یافت و چندماهی را در زندان آنجا گذراند. آنموقع چون اکثر زندان ها گلی بود، ایشان با استخوان دنده حیوان، دیوار زندان را حفر و به اتفاق تعدادی از محبوسین، فرار می نماید. برخی از فراریان در همان شهر کرمانشاه دستگیر و سپس اعدام شدند. اما، خلیفه کریمی نیاء به سلامت به خانه و طایفۀ خود برگشت و مردم از او استقبال کردند ...
نظر کاربران خبرآنلاین/ آموزش به کودکان چشم وگوش باز می کند یا مانع تکرار حوادثی مثل آتنا می شود؟
دهن آتنا را گرفته بود دردی را از او دوا می کرد؟ ماجرای مرگ ناگوار آتنا، دختری که 20 روز در پارس آباد گم شد و بعد جنازه اش در پارکینگ خانه مردی پیدا شد، ایرانیان را دوباره به یاد ستایش انداخت. دختری افغان که به دست پسری نوجوان مورد تجاوز قرار گرفت و کشته شد. حادثه ای که موجی از واکنش ها در میان افکار عمومی را برانگیخت. ماجرای مرگ آتنا در نخستین ساعات خبری شدن این حادثه در پارس آباد مغان ...
پدر آتنا چه چیزی می خواهد؟ سنگسار در ملاء عام...!
رنگرز خیاط بود و همه زن های محل به او بسیار اعتماد داشتند. او از نظر کار و اخلاق مورد قبول همه بود. رنگرز سه فرزند داشت که فرزند اولش 18 سال دارد و از همسر اولش است و دو فرزند دیگرش که یکی 14 ساله و دیگری تقریبا 8 -9 ساله است از همسر دومش (خانم خیاط) است. او می افزاید: قبل از اینکه جسد را از منزل خارج کنند، آنها صبح زود خانه را ترک کردند. نمی دانم خودشان از ترس مردم فرار کردند و یا اینکه ...
پدرم استاد فرشچیان را نابغه می دانست/ رتبۀ اصلی را خدا به بنده اش میدهد
فرشچیان نمی آیند". گفتم "اگر راهتان بدهند باید افتخار کنید" و گوشی را گذاشتم. دوباره زنگ زد و گفت "همان موقع من فهمیدم که تو چه منظوری داشتی که از من بیعانه نگرفتی". گفتم "خیلی ممنونم که باعث شدید من این تابلو را ساختم" و گوشی را قطع کردم. آن موقع که من بیعانه را نگرفتم روز هجدهم ماه رمضان بود و شب 21 ماه رمضان خواب دیدم که عبدالحسین سپنتای بزرگ، دستگاه فیلمش را گذاشته و از درونش نور بیرون ...
هر کتابی خوانده ام، روی نوشتنم تأثیر داشت
کتابت به صورت فصل های گوناگون است که از دید آدم های متفاوت روایت می شوند. داستان سه شخصیت اصلی – جون، لیدیا و سایلس – از زبان سوم شخص روایت می شوند درحالی که برای همه شخصیت های دیگر زبان اول شخص را به کار گرفته ای. چرا چنین سبک خاصی را انتخاب کردی؟ خب، این انتخابی بود که بعداً پیش آمد. راستش فصل های لیدیا را هم به زبان اول شخص نوشته بودم. یک جورهایی خود آن فصل ها با زبان اول شخص جان گرفتند ...
در جستجوی ریشه های تولید نرم افزار بانکی ایرانی
چگونگی دانشگاه صنعتی شریف آن سال ها، نمی توانم مطلبی عنوان کنم. چون که من هیچ تصوری از دانشگاه نداشتم و چشمم به هیچ دانشگاهی نیفتاده بود که بخواهم آن جا را با جایی دیگر مقایسه کنم و بگویم که چگونه بود و چگونه نبود. دانشگاه شریف فقط برای من دانشگاه بود. یک اردکانی کم رو در تهران اما از اولین روزی که از خانه خاله، راهی دانشگاه شدم، خاطره ای فراموش نشدنی دارم که برایتان تعریف می ...
با چشمان باز نگاه می کنیم
یکسره خودم را به عالم عواطف و احساسات نسپردم، بلکه در یک جاده بی انتها زندگی کرده ام، بسیار فضاها و چشم اندازها را نوشته ام، خوانده ام و دیده ام. در جوانی اوباشی و قلندری کرده ام، بعد ازدواج کرده ام، در شادی های کشورم سهمی داشته ام. در سوگ عزیزان غمگین بوده ام، از تپه های ریگ روان که بی ثبات بوده اند بالا رفته ام، در گردنه حیران سقوط کرده ام، بارها مرگ را در زندگی آزموده ام و هیچ گاه از شادخویی و ...
پیچیدگی های پیوند، عطش درونی ام را سیراب می کند
خواهر هستیم که تقریبا همه تحصیلکرده رشته های پزشکی هستیم. پدر و مادرم از خانواده های اصیل و با قدمت آن منطقه هستند و ما با خانواده ملک حسینی ها هم رابطه نزدیک و پیوندهای خویشاوندی و دوستانه داریم. مادرم سال 1343 معلم شدند و من هم سال 1348 به دنیا آمدم. پدرِ پدربزرگم در سال 1309 اولین معلم را به آن منطقه آورد و بنای علم و تحصیل را به شیوه نوین در سی سخت بنیان نهاد. چون تا قبل از اقدام پدر پدربزرگم ...
کُشتی زنانه برای بقای موسیقی اقوام
، آلمان، دانمارک، ایتالیا و سلیمانیه عراق اجرا کرده، در ایران هم در چند جشنواره موسیقی نواحی فجر، آیین و آواز و جشنواره های دیگر حضور داشته است. از حدود 60 تقدیرنامه مادرم اسکن گرفته ام، اما این تعداد، همه تقدیرنامه ها نیست و بسیاری از آن ها گم شده است. روی هم رفته، مادرم حدود 100 جشنواره و کنسرت اجرا کرده و حدود 30 سال است که در این حوزه فعالیت می کند. از ترکیه و قزاقستان هم مدرک دکتری گرفته است ...