سایر منابع:
سایر خبرها
اختلافات ایران و عربستان ذاتی اما قابل حل است
گویای آن بود که شاید خانم کلینتون وارث بلا منازع این کمپین خواهد بود، ولی نارضایتی های پنهانی در طبقه متوسط بروز کرده بود، درست است که آمارها و ارقام و اعداد گویای بهبود اوضاع از دوره جرج بوش بود، اما بسیاری از گروههای حاشیه ای و معمولا دورمانده و غیر فعال از منازعات سیاسی از جامعه امریکا از وضعیت رضایت نداشتند و به نظر می رسید که ترامپ نوعی جنبش ضد ساختاری را رهبری می کرد. هر چند خود از طبقه دارا ...
بن بست سیاسی در ونزوئلا همچنان ادامه دارد
داشتند تا در انتخابات ریاست جمهوری سال 2018 نیز قدرت را به طور کامل به دست گیرند. با این وجود پس از انتخابات روز یکشنبه، دست نیکولاس مادورو برای ایجاد هرگونه چالش سیاسی قانونی از سوی مخالفان بسته شده است و با این اقدام سعی کرد تا تمامی شرایط را به نفع خود تغییر دهد. حالا مادورو دستور تشکیل قانون اساسی را داده است که عملا تمامی مراکز قدرت در این کشور را تا زمان تصویب قانون اساسی جدید در دست داشته ...
نوشتن پیشامدی را نوید می دهد
دیگری فرو می افتادند... پرتقال راهرو را تا انتها طی کرده، چهار طبقه پایین رفت و پس از این که وارد دفتری شد، در نقطه ای میان دو دسته صندلی از حرکت باز ایستاد .3 کورتاسار در شروع داستان کوتاه دیوارنگاره می گوید: خیلی چیزهاست که به صورت بازی آغاز می شود و شاید مثل بازی هم به پایان می رسد. 4 در ابتدا بازی می تواند ناشی از ملال، کنجکاوی، هوس و یا اصلا جالب بودن خود موضوع باشد. اینها هیچ یک از اهمیت ...
سم شپرد، نویسنده غرب وحشی، درگذشت
می برد. از او سه فرزند به جا مانده است. شپرد تا پایان عمر فعال بود و در دوران فعالیت حرفه ای خود 40 نمایش نامه نوشت و برای نمایش نامه کودک مدفون در سال 1979 جایزه پولیتزر را از آن خود کرد. در ایران مجموعه داستان خواب خوب بهشت (نشر ماهی) به انتخاب و ترجمه امیرمهدی حقیقت از او به فارسی منتشر شده است. همچنین نمایش نامه خدای دوزخ ازسوی وازریک درساهاکیان به فارسی ترجمه شده است. از دیگر نمایش نامه های او ...
با محمود دولت آبادی در 77 سالگی
.... آن ایام در خیابان وزرا در یک آپارتمان کوچک طبقه سوم زندگی می کردیم. گفتم شب، وقتی همه خوابند. چطور ممکن است به تکنولوژی های جدید بی اعتنا باشم؟ شما جزو نویسنده هایی هستید که تقریبا زود موبایل دست تان گرفتید و با ای میل کار می کنید. با این تکنولوژی های مدرن بیگانه نبوده اید. البته وارد فضای مجازی نشدید، تا این اواخر که به مقاومت تان دست کم درباره تلگرام پایان دادید و آن ...
بازگشت آثار ایرانی به صدر پرفروش ها
. قهرمانان این داستان ها از لایه هایی از جامعه انتخاب شده اند که در گذشته امکانی برای رساندن صدایشان به گوش خوانندگان پیدا نمی کردند و چه بسا وجودشان نادیده گرفته می شد. مردی به نام اوه نوشته فردریک بکمن با ترجمه حسین تهرانی از نشر چشمه، عامه پسند نوشته چارلز بوکفسکی با ترجمه پیمان خاکسار و احسان نوروزی از نشر چشمه، مردی که خودش را تا کرد نوشته دیوید جرولد با ترجمه رضا اسکندری آذر از انتشارات ...
سونامی جشنواره های سینمایی در ایران + جدول 60 جشنواره فیلم
گوشه و کنار سربرآوردند و اغلب آن ها همچون سربرآوردن های هر از گاهی٬ خیلی زود هم تعطیل شدند. البته این تعطیلی ها مانع از رشد عددی جشنواره های سینمایی نشد٬ زیرا اگر نهادی از برگزاری جشنواره صرف نظر می کرد٬ نهادی دیگر وارد میدان می شد و در نهایت همه این ها سبب شده بخشی از انرژی سینمای ایران سالانه صرف برپایی جشنواره شود و بودجه هایی که می توانند به یاری تولیدات سینمای ایران بیایند٬ برای برگزاری ...
نقش فرد در تاریخ
های او نظیر آینده مائوئیسم معطوف به تجربه نظریه مائوئیستی بیرون از سرزمین چین و بیانگر یک استراتژی فعالانه نزدیک به اندیشه جنبش ضدسرمایه داری در عصر کنونی است. موسیقی عشق فصل آخر درباره دیوید ویجری است، پزشک و مبارز متعهد بریتانیایی که عضو حزب کارگران سوسیالیست انگلستان بود. او روزنامه نگار با استعدادی بود و برای مطبوعات چپ و مخفی مقاله می نوشت. مقاله های او به توصیف ارتباط میان ...
سَم شپارد درگذشت
اند می توان به نفرین طبقه گرسنه ، غرب واقعی و مادر ایکاروس اشاره کرد. سَم شپارد علاوه بر نمایشنامه نویسی و فیلمنامه نویسی بازیگری نیز می کرد. اولین بازی او در فیلم روزهای بهشتی ساخته ترنس ملک بود که سال 1978 میلادی اکران شد. او همچنین سال 1983 میلادی برای بازی در فیلم رایت استاف نامزد دریافت جایزه اسکار در نقش مکمل شده بود.این نمایشنامه نویس آمریکایی همچنین برای نمایشنامه های حماقت برای عشق و غرب واقعی نیز در دو سال مختلف نامزد جایزه ی پولیتزر شده بود. ...
آینده روابط آمریکا-چین در مواجهه با پیونگ یانگ
آرمان پرس l یوریکا نوشت: روابط چین و آمریکا با توجه به نیاز دو طرف به بهره گیری از ظرفیت های متقابل، از پیچیدگی ها و پویایی های فراوان و چندوجهی برخوردار است. آمریکا و چین در عین رقیب بودن، شریک نیز هستند. آن ها در عرصه ژئوپلیتیک، رقیب و در عرصه اقتصادی، شریک هم محسوب می شوند و هنگامی که تعامل آن ها به مدیریت چالش های جهانی و منطقه ای سرایت پیدا می کند، همکاری در برخی موضوعات و برخورد و تضاد در موضوعاتی دیگر نمایان می شود. ازاین روست که نشست دونالد ترامپ و رئیس جمهور چین، شی جین پینگ، در مار-آ-لاگو[1] مهم ترین اقدام سیاست خارجی ترامپ از زمان روی کار آمدن دولت او محسوب می گردد[2] و آن ها در پ ...
اوشین های ایرانی، دور از خانه
. بیکاری زنان در حالی است که اشتیاق آنها به ادامه تحصیل دانشگاهی به طور عام بیش از پسران جوان است، اما با توجه به اینکه بازار کار مناسب حضور آنان نیست، ناامیدی و سرخوردگی اولویت دستاورد تقاضای کار از سوی زنان است. منبع: ایرنا نام و نشانی پانسیون را از هر کس که می گیرم سرراست نشانم می دهد، انتهای کوچه ای بن بست خانه قدیمی دو طبقه ای است که می گویند همان پانسیون شناخته شده دختران است ...
موج دوم استعفا در خانواده ناطق نوری!/تاکتیک جوانگرایی روحانی علیه فدراسیون 70ساله ها
.... شور و شوق بوکس، مٌرد و استفتا از آیات عظام هم برای رهایی بوکس از این بن بست افاقه نکرد. در تلاش های مکرر شنیده شد همین قدر که این ورزش از تعطیلی خارج شده و فدراسیون دارد، کافی است و دیگر نیازی نیست که مشتزنی تبلیغ شود و از تاریکی سالن ها به روشنی صفحه جادویی برسد. سفرهای مارکوپولویی و حضور پسران در سفرهای خارجی بوکس ایران در یک دهه اخیر و به اعتراف رئیسی که ...
چگونگی هویت زن ایرانی در گذار از سنت به مدرنیته
درباره کنترل فرزندآوری، تجربه مادری ازدواج، خودکشی، دستمزد کمتر زنان، بیکاری بیشتر و مواردی از این دست هستند. گفتار نوع دوم، گزارش از واقعیت و تجربه و زندگی روزمره زنان است، نمونه هایی در حوزه های نمایشنامه نویسی، رمان نویسی، تاریخ نگاری و مانند اینها که مشکل فقدان نظریه موجب شده که توصیف ها و گزارش ها هم تهی از مضمون دقیق عقلانی باشد. نوع سوم گفتار، در ساحت نظری سطح اندیشه مفهومی و گفتار مفهومی ...
شرط بندی های آقای معلم
که گویا هیچ ارتباطی به پاورقی هایی که او به اسم تهرانی ها می نوشت، ندارد. او درباره کتابش به ایبنا گفته بود: این رمان به هیچ وجه به سبک آثاری که در این سال ها منتشر شده و با زبان ساده و عینی زندگی طبقه متوسط را بازنمایی می کنند یا شهر را همراه با تصویرهای زیرپوستی آن نشان می دهند، نیست. به نظرم در این اثر باوجودآنکه سعی شده بار پیچیدگی روی دوش خواننده نباشد، با تجربه جدیدی در میان آثار فارسی ...
حکایت شاه و پری؛ معشوقه ناکام محمدرضا پهلوی
عروسی خواهرزاده اش با مهدی میثاقیه آشنا می شود. او پای پروین غفاری را به سینما باز می کند. فریاد نیمه شب ساموئل خاچیکیان، بن بست میرمهدی صمدزاده و زن و عروسک هایش به کارگردانی اسماعیل ریاحی فیلم هایی هستند که پری غفاری بازی می کند. او یکی از نمادهای فیلمفارسی بوده که در آثارش نقش زنان هرجایی را بازی کرده است. در میان فیلم هایی که پروین بازی می کند فیلم موطلایی شهر ما که داستان زندگی خودش نیز ...
زنان ایرانی در جریان گذار از سنت به مدرنیته چه هویتی دارند؟
را نادیده می گیرد، چنین امری بر پیچیدگی موضوع می افزاید. معین الدینی گفت: اگرچه زن معاصر ایرانی با حضور در اجتماع تا حدی استقلال رای خود را به دست آورده است اما در حوزه خصوصی هم چنان درگیر مسایلی است که اساسا با خودمختاری وی در تضاد است، به خصوص که بافت سنتی با تاکید بیش از حد بر وظایف مادری و همسری و خانواده، فردیت زنان را کمرنگ تر می کند. این فعال حوزه زنان گفت: تعریف هویت ...
زندگی عجیب و غریب خواهران برونته +عکس
همان فرار از واقعیت باشد، بلندی های بادگیر یک داستان رمانتیک واقعی است اما این به آن معنا نیست که قلابی و دست دوم است. بلندی های بادگیر داستان آدم هایی است که امیلی هیچ وقت ندید و توصیف عشق ها و نفرت هایی است که امیلی هیچ وقت تجربه نکرد، اما این به آن معنا نبود که آنها وجود نداشتند؛ آنها همیشه با او بودند، همیشه آنجا بودند؛ توی تاریکی می لولیدند و چنگ می انداختند و امیلی همان طور که آن سگ را سر جایش ...
فرانتس لیست؛ بزرگترین نوازنده پیانو
نشده باشد، برای لیست که در میان رمانتیک ها هم انقلابی محسوب می شد، هنر عین زندگی و زندگی عین هنر بود و این نگرش البته در عین خوشی ها و شادی ها از پس هر داستان عشق و رسوایی که به نام او بر سر زبان ها می افتاد، تلخکامی های زیادی هم برایش به بار می آورد. فرانتس لیست هنوز نوجوانی بیش نبود که با مرگ پدر، خود و مادرش را بدون حامی مالی در اتاق کوچکی در پاریس تنها یافت. در همین زمان بود که ...
نزدیکترین دفتر پیشخوان به شما کجاست؟
دولت کافی است از کلید ترکیبی Ctrl + F استفاده کنید و در پنجره جدید آدرس خیابان اصلی منزل سکونت خود را وارد کنید تا به راحتی بتوانید دفتر پیشخوان مورد نظرتان را پیدا کنید . آدرس دفاتر پیشخوان خدمات الکترونیک دولت در تهران 24 متری چمران- خیابان شهید باهنر- طبقه همکف خیابان علی بن ابی طالب (ع) - کوچه نه خیابان خراسان- روبروی مسجد فومنی- ساختمان مهد قرآن شریعتی ...
داستان هستی زنانه و مردانه/ نقد داستان خرس های پاندا
یک شام، توجه به بطری شیر، به درختان داخل باغچه که می توانند هرکدام ارزش حضور یک انسان را داشته باشند، خوردن یک سیب؛ همان سیبی که در آغاز خلقت حوا خورد و به آگاهی رسید (زندگانی سیبی است، گاز باید زد با پوست. سهراب سپهری). شب چهارم رسیدن به خودآگاهی است؛ تولدی دوباره و ایجاد بستر و فرصت برای ظرفیت ها و توانمندی های هستی زنانه که همان قدرت تولید و باروری و ابراز احساسات و عواطف و حس های خوب است. هدیه ...
استقبال از دیار حبیب / کتاب سیدمهدی شجاعی از مرز 85 هزار نسخه گذشت
، مقابل چشم عده ای از مردم، هر یک از عاقبت کار آن دیگری و چگونگی شهادتش خبر می دهند و از هم جدا می شوند و ... . در بخشی از این کتاب می خوانیم: جان در قفس تن حبیب، بی تابی می کند. حبیب، به حال خود نیست. انگار رخت پیری را کنده است، در چشمه عشق، وضوی ارادت گرفته است و یکباره جوان شده است. جوانی که خویش را به تمامی از یاد برده است و لجام دل به دست عشق سپرده است. هیچ کس حبیب را تاکنون به این حال ندیده است، گاهی آه می کشد، گاهی نگاهی به خیام حرم می اندازد، گاهی به افق چشم می دوزد، گاهی خود را در نگاه معشوق گم می کند، گاهی می گرید و گاهی می خندد. ...
روشنفکری ریشه ماسونی دارد
؟ چه ارتباطی میان یهودیان و فراماسون ها وجود دارد؟ ارتباط کامل دارند. همان سال 1700 که یهودیان بر انگلستان مسلط شدند. این کشور چون جزیره بود و از نظر مرزی هم در امنیت بود شرایط برای یهودیان فراهم شد که کارهای خود را انجام دهند. از طرف دیگر در هندوستان و بسیاری از کشورها مستعمره درست کردند. در نهایت آنها دیدند که برای اداره این مستعمرات نفر کم دارند و نیازمند افرادی مطمئن هستند. در ...
بحران مارکسیسم/ گفت وگو با لویی آلتوسر در اواخر عمرش درباره کمونیسم، انقلاب و سیاست
...> درخصوص علم و انسان گرایی بگوییم: شما انتقاداتی به اندیشه مارکس جوان وارد کردید و گفتید او نمی تواند بدون پایه گذاری یک علم فلسفه ورزی کند. اکنون شما رد پای سرمایه مارکس را دنبال کردید و فلسفه مارکسیستی را بنیان نهادید. آیا فلسفه مارکسیستی وجود دارد؟ چیزی به اسم فلسفه مارکسیستی نداریم و نمی تواند هم وجود داشته باشد. به این موضوع مدت ها پیش اشاره کردم، دو ماه بعد از اینکه مقدمه مختصری برای نسخه ...
آیا عشق فایده ای برای زنان داشته است؟
خود و دیگران عرضه کنیم. به باور من، عشق زمانی که طرز تلقی ما از آن همچون فعالیتی غایتمند باشد، می تواند واقعیات را تغییر دهد. آنجلا دیویس نیز با روشنی بسیار دربارۀ این می نویسد که عشق چگونه می تواند برای جعل حوزه های جدیدی که ضدِ فضاهای همگانی هستند به کار گرفته شود، مثلاً واحدهای خانوادگی ضدنژادپرستانه. دیویس به ویژه توصیف می کند که چگونه فمنیست های سفیدپوستِ طبقۀ متوسط به این خاطر که ...
مردی با دغدغه های فرهنگ ملی/ نکوداشت استاد دکتر محمدجعفر محمدزاده
دکتر کاظم نیا / میرملاس : از پله های پیاده رو که آمدم پایین به یک در شیشه ای نیمه باز رسیدم. بالای در تابلوی آبی نفتی بزرگی بود که روی آن با خط برجسته سفید نوشته شده بود “کانون فرهنگی-ادبی نور.” از در که رفتم تو وارد یک [...] دکتر کاظم نیا / میرملاس : از پله های پیاده رو که آمدم پایین به یک در شیشه ای نیمه باز رسیدم. بالای در تابلوی آبی نفتی بزرگی بود که روی آن با خط برجسته سفید نوشته شده بود “کانون فرهنگی-ادبی نور.” از در که رفتم تو وارد یک سالن کوچک و تاریک شدم. از راه پله روبرو بالا رفتم .پاگرد را پیچیدم و پله های بعدی را هم پشت سر گذاشتم.به آخرین پله که رسیدم روبرویش اتاقِ در بازی بود با یک میز فلزی که مرد جوانی پشت آن نشسته بود. مرد جوان را می شناختم .از پایه های ثابت مسجد بود. تا من را دید لبخندی زد و مهربانی صورتش دو چندان شد. معلوم بود که او هم مرا می شناسد. به خودم که آمدم توی اتاقش بودم و داشتم برایش تعریف می کردم: – دبیر هنرمان گفته سر کلاس خوشنویسی هفته دیگه حتما” دوات و مُرَکب و لِیقه با خودمان ببریم. همه جای شهر را زیر پا گذاشتم اما نتوانستم گیر بیاورم... حرف هایم که به اینجا رسید مردِ آشنا بی هیچ کلامی کشوی میزش را کشید یک دَوات جگری رنگ از کشو بیرون آورد و گذاشت روی میز. با طمأنینه درش را باز کرد، رشته های ابریشمی سفیدی داخل آن گذاشت بعد در یک جوهر پِلیکان را باز کرد و آرام آرام روی نخ ها جوهر ریخت همه نخ ها که سیاه شد. در دوات را محتاطانه بست و آن را جلوی من گذاشت. دوات را از روی میز برداشتم و گفتم: -ببخشید لیقه هم می خواستم. خنده ی صدا داری کرد و گفت: -اون نخ های ابریشمی که گذاشتم توی دوات لیقه بود. ازنادانی خودم خجالت کشیدم. سرخ شدم و سرم را انداختم پایین. بدجوری گند زده بودم.باید می زدم به چاک برای همین زود خداحافظی کردم. موقع خداحافظی،دوست تازه ام یک تیکه کاغذ کوچک به من داد و توضیح داد که این بلیت فیلم گلنار است؛ساعت چهار عصر امروز همین جا . بعد دوباره شروع به خندیدن کرد و باقی مانده لیقه استفاده نشده را هم به طرفم دراز کرد.شوق دیدن فیلم آن هم توی سالن حالم را خوب کرد و با خنده ریزی لیقه را از دست آقای محمدزاده گرفتم و اولین ملاقات ما با مِهر و خنده تمام شد. از هیجان تماشای فیلم سر از پا نمی شناختم قبل از ساعت چهار پشت در سالن نمایش بودم. بالاخره فیلم شروع شد خدای من فیلم موزیکال بود و از اول تا آخر پُر بود از ترانه. فیلم که تمام شد سبک شده بودم. پر بودم از شعر و موسیقی و دنیای رنگینی که دوست داشتم.آن شب در سکوت و تنهایی خودم سور و ساتی راه انداختم و تا نیمه های شب ضرباهنگ ترانه های گلنار دلم را غنج می زد. از آن شبِ شادی 26 سال می گذرد. آن روز پاییزی نقطه عطفی بود در زندگی من؛دنیای سیاه و سفید کودکانه ام مُزین شد به رنگ های دوست داشتنی و اغواگر شعر و فیلم و موسیقی. آقای محمدزاده کار خودش را کرده و ولوله ای در جانم انداخته بود؛همه عشق،همه شور. هر روز صبح دنبال بهانه ای بودم برای رفتن به کانون و عصر که می شد لحظه ها را تا مغرب می شمردم به امید مسجد و دیدن مردی که زندگیم را رنگ داد. . سه سال بعد دبیرستانی شدم و طبق قانون دبیرستان همه سال اول های تجربی به صورت ثابت شیفت عصر بودند. از شیفت عصر و مَنگیِ خواب آورش بدم می آمد،آنهم برای یک سال آزگار. اما معجزه ای شد و اتفاقی افتاد که توی خواب هم نمی دیدم؛برنامه هفتگی کلاس ما با درس قرآن شروع می شد و با ناباوری کامل ساعت اول روز اول دبیرستانم آقای محمدزاده سرکلاس ما حاضر شد، چه شانس بزرگی! بهتر از این نمی شد.مردی که رویاهای رنگی و شاعرانه در تخیلات من کاشته بود حالا معلمم بود؛چه سال نکویی! تمام هفته را با شوق رسیدن به شنبه و تک زنگ قرآن می شمردم. آقای محمدزاده با متد خاص خود و به دور از روخوانی های مرسوم آن سال ها اولین جلسه درس را با تفسیر سوره “الرحمن” شروع کرد و از مهربانی گفت و بخشایش و ما را مرتب به تحقیق و حفظ و اُنس با “الرحمن” تشویق می کرد.معرفی کتاب های جدید و توصیه به کتابخوانی حٌسن خِتام کلاس بود.شیوه معلمیش دوست داشتنی بود و زنگ قرآن برایمان جذاب تر از هر سال. کلاس ما طبقه دوم بود. ظهر شنبه به محض اینکه وارد کلاس می شدیم از پنجره،حیاط دبیرستان را دید می زدیم و از لحظه ایی که آقای معلم با پیکانِ یخچالیش وارد حیاط دبیرستان می شد و بعد با یک بغل کتاب از ماشین پیاده می شد روحمان پر می گرفت و جان مان به طَرب می افتاد برای کلام گرمش و آن همه رحمانیتی که با چشمان مهربانش برایمان می گفت و رویدادهای فرهنگی که تحلیل می کرد و افق های تازه ای که نشان مان می داد در آن روزهای کم رسانه و بی شبکه ! آقای معلم آن سال کاری کرد کارستان و آنچنان پایه ای از عقلانیت،تَساهل و مِهر در جانم نهاد که سال های بعد در تمام تنگناها و مشکلات ریز و درشت بهترین دستاویز من بود برای رهایی از بُن بست. صمیمیت آقای معلم دوست داشتنی بود و همین دوستیِ صمیمی و بی تَکلفش همیشه قوّت قلب من بوده در طول همه این سالیان دور و دراز و البته به روز بودن و اشراف کاملش بر مسایل حتا آموزش پزشکی پشتیبان محکمی بود بری همه روزهای بلاتکلیفی ام. عالی ترین مناصب دولتی چه در نهاد ریاست جمهوری چه معاونت مطبوعات وزارت ارشاد هم هیچ خِللی در دلسوزی و همراهیش وارد نکرد و هیچ سرمست قدرت نشد.اخلاقش برتر از تمام معادلات سیاسی است و مرامش جز مهربانی نیست. در یکی از بُن بست های تاریک زندگیم عزم دیدار آقای معلم کردم و چاره کار از او طلب کردم. به یاد دارم آن روزِ ورشکستگیِ من هم زمان بود با یکی از جلسات مهم ایشان برای یک تصمیم ملی با این که بدون هماهنگی قبلی رفته بودم در خِلال تنفسِ جلسه یکراست آمد سراغ من. غروب بود و آقای معلم خسته، این را موهای پریشانش می گفت و لباس های نه چندان مرتبش برخلاف شیک بودن،که قاعده همیشگی اش بود. شرمنده مزاحمت شدم اما مثل همیشه گرم و مهربان دلم را خواند و در آن تنفس چند دقیقه ای آنچنان زیر و زبرم کرد و انرژی در جسم و جانِ به گِل نشسته ام دمید که بی هیچ اغراقی مسیر زندگی ام عوض شد و ناملایمات بُغرنجم رنگ امید گرفت و تلاش برای طلوعی دیگر. علاوه بر همه این ها آقای معلم دغدغه بزرگی دارد؛دغدغه فرهنگ و کتاب و رسانه! در شلوغ ترین روزهای سیاسیش هم راه فرهنگ گم نکرد و و از سلامت جانش برای تالیف و نشر کتاب مایه گذاشت. این را در ملاقات آخرم در دفتر دانشنامه مطبوعات بیشتر حس کردم. عصر یک روز گرم در دفتر دانشنامه. با اینکه نزدیک افطار بود اما برای رتق و فتق امور دانشنامه مستقیم از وزراتخانه آمده بود دفتر . از دانشنامه که حرف می زد برقی در چشمانش بود و لحنش پر از امید می شد برای به انجام رساندن اولین دایره المعارف ملی مطبوعات. می گفت برای گردآوری دو جلد اولش بیشتر از هفت سال وقت گذاشته آن هم با یک تیم 50 نفره از اساتید دانشگاه. می گفت این مجموعه ده جلدی می شود و نگران عمرکوتاهم و دل من گرفت از این نگرانیش. آن روز هم مثل همیشه سرشار از انرژی بود و با حوصله همه سؤال هایم را جواب می داد با این که یکی از یمین می پرسیدم و دیگری از یسار! حرف که می زد بال می گرفتم و تا حواسش پرت می شد یک دل سیر نگاهش می کردم و همین که می خواست بفهمد از نگاهش فرار می کردم. آن جلسه تا نیمه های شب به طول انجامید و من سبک و رها در آسمان شاگردیش معلق بودم و پر بودم از عشق،مهربانی و امید درس های همیشگی آقای معلم. از هم که جدا شدیم با خودم می اندیشیدم که چقدر خوشبختم من که دوستم معلمم است و معلمم هم استاد صبر و عقلانیت و عشق .آرزویم جز سلامتش نیست و سعادت شاگردی دوباره اش از نزدیک و برای همیشه! درج شده توسط : امین آزادبخت (مدیر سایت ) ...
هدفم از نگارش دعبل و زلفا آشنا شدن جوانان با روزگار پرمشقت امامان است
به گزارش قدس آنلاین به نقل از پایگاه اطلاع رسانی موسسه جوانان آستان قدس رضوی، حجت الاسلام مظفر سالاری، از انتشار داستان عاشقانه و جذاب رمان جدید خود با عنوان دعبل و زلفا خبر داد و گفت: دعبل خزاعی از شجاع ترین شاعران شیعه در زمان حیات امام موسی بن جعفر(ع) و امام رضا(ع) بود، این رمان، قصه عشق دعبل به همسرش زلفاست . وی با اشاره به اینکه در سال 93، موسسه جوانان آستان قدس رضوی از بنده دعوت ...