سایر منابع:
سایر خبرها
امام رضا (ع) از امامت تا معجزات و کرامات
...:ای احمد! تو بنشین...، چون پاسی از شب گذشت خواستم مرخص شوم. فرمودند: می روی یا می مانی؟ عرض کردم: بستگی به نظر شما دارد. فرمود: بمان و این هم رختخواب. آنگاه امام برخاست و به اتاق خود رفت. من از شوق به سجده افتادم و با خود گفتم: سپاس خدای را که حجت او و وارث علوم انبیاء از میان ما چند نفر به من تا این حد لطف و عنایت فرمود. هنوز در سجده بودم که امام (ع) بازگشت، برخاستم. حضرت دست مرا گرفت ...
امام رضا قلب ایران/توسل به امام رئوف نجات بخش است
یعقوب رفتم. نگهبان قبرستان از من پرسید: صاحب این قبر کیست که ابوالحسن الرضا علیه السلام به من سفارش کرده تا چهل روز بر روی قبرش آب بپاشم. گفتم: این قبر یونس بن یعقوب، آزاد کرده امام صادق علیه السلام است. توسل به حضرت رضا نجات بخش است ابوبکر حَمّامی که در نیشابور از اصحاب حدیث بود، می گوید: بعضی از مردم مالی را به من امانت دادند و من آن را در جایی دفن کردم، ولی جای دفن را فراموش ...
پسرم را به خاطر قتل پسر دیگرم قصاص کردم / دار زدن پسر سومم را خواستم و ...
چشمانم روی برانکارد و به بیمارستان انتقال داده شد و من دستگیر شدم. متاسفانه تلاش های پرسنل درمانی هم بی نتیجه ماند و پسر کوچکم تسلیم مرگ شد. من پسر کوچکم را کشتم و به اتهام قتل پای میز محاکمه رفتم. طولی نکشید که دور عوض شد چند ماه قبل یا شایدم چند سال قبل پسر دومم در همان جایگاهی ایستاده بود که من روز محاکمه ایستاده بودم. من محاکمه شدم و دادگاه از آنجایی که پدر قصاص نمی شود مرا از جنبه عمومی جرم ...
اقدام هولناک فریبرز با خواهرش در راه پله خانه ویلایی سعادت آباد /او به زنش هم رحم نکرد + عکس
ظهر سی ام اردیبهشت 95 یک مرد 60 ساله با کلانتری 134 شهرک غرب تماس گرفت و از مرگ خواهر 67ساله اش به نام پروین خبر داد. وقتی به خانه ویلایی در سعادت اباد رفت در پاگرد با جنازه کبود زن سالخورده روبه رو شد. برادر وی به نام فریبرز که هراسان بود گفت: بعد از فوت پدر و مادرم من در طبقه دوم خانه موروثی و خواهرم در طبقه اول زندگی می کردیم. دیشب حالم خوب نبود. به همین خاطر به بیمارستان رفتم و ساعت 2 نیمه شب ...
طنز روز؛ تهران به روایت شازده کوچولو
وحشی در چشمانش موج می زند. گفتم: اوه هانی، فقط برای این که تو خطرات احتمالی تنها نباشم، گفت اون وقت اگر مشکلی پیش بیاد ایشون چه کمکی ازش برمیاد؟ گل سرخ از آن طرف سیارک داد زد، اون دیگه به خودم مربوطه. گفت پس این گل که می گفتی واقعا حرف میزنه؟ گفتم مگه شک داشتی؟ گفت نه بابا، و با یک لبخند اسرارآمیز سیارک را ترک کرد. چمدانم را بستم و رفتم که سوار سفینه ام بشوم، گل سرخ فریاد زد: آهااای مردک، من چی؟ گفتم ببخشید عزیزم تو که واقعا باور نکردی با خودم می برمت؟ قبل از این که فرصت کند چیزی بگوید درپوش شیشه ای را روی سرش گذاشتم و سوار سفینه ام شدم. ...
ز آستان رضا سرخط امان دارم٬ رخ نیاز بر این پاک آستان دارم
زمان تولّد این کودک کمتر می توانم به آنها برسم. مرحوم مجلسی در مجلّد 49/9 بحار الانوار نقل می کند از خانمی که می گوید: شنیدم از نجمه که می فرمود: وقتی به فرزندم علی باردار شدم سنگینی حمل را احساس نمی کردم، و وقتی در خواب بودم از داخل شکم خود صدای تسبیح و تهلیل و تمجید خداوند را می شنیدم، و این باعث خوف و هراس من شده بود، وقتی که بیدار می شدم صدایی نمی شنیدم، زمانی که رضا به دنیا آمد دست خود را ...
شکست صهیونیست ها در مسجدالاقصی و پروژه اسرائیل 2
.... پرسشگری نسل جوان بیداری اسلامی رایزن فرهنگی سابق جمهوری اسلامی ایران در تونس در ادامه به مسئله ای مهم و اساسی در بیداری اسلامی اشاره کرد و خاطر نشان ساخت: بنده 5 سال به عنوان اولین رایزن حوزه بیداری اسلامی در کشور تونس بودم و تحولات را از نزدیک مراقبت می کردم به عنوان یک نکته بسیار اساسی در بیداری اسلامی باید گفت بیداری اسلامی اگر هیچ ثمره ای نداشت اما یک اتفاقی را در درون ...
آشنایی با سیره علمی و عملی علی بن موسی الرضا(ع)
است که برای اینکه کنیه امام علی (علیه السلام) نیز ابوالحسن بود، به ابوالحسن ثانی معروف است؛ همسرش سبیکه نام داشت و تنها فرزند وی حضرت جواد (علیه السلام) بود که بعد از شهادت پدر به امامت رسید و امام نهم شیعیان شد. وی ادامه داد: امام هشتم شیعیان در سال 183ق و پس از شهادت پدرش امام کاظم(ع) امامت را عهده دار شد و از سال 183 تا 203ق که به شهادت رسیدند، یعنی به مدت 20 سال امامت کردند که این ...
زن جوان شوهرش را که پلیس بود در افسریه تهران کشت + عکس
کرده بود که این پرونده ازطریق من پیگیری شود. بسیار خسته بودم، اما به خاطر دستور و تأکید مافوقم، بلافاصله در پارکینگ را بستم و به سمت صحنه جرم رفتم. محل وقوع قتل خیابان 15 متری دوم در افسریه تهران بود. ساعت 10 شب به محل رسیدم. اما نه خبری از قتل بود و نه نشانی از مقتول! بلافاصله با اداره تماس گرفتم و گفتم: اینجا کسی نیست وانگار اطلاعات را اشتباه به من داده اید که پس از بررسی همکارانم در ...
قتل در گاوداری
. امروز حدود ساعت هفت بعدازظهر من برای خرید وسایل شام از گاوداری بیرون رفتم. هنگام برگشت به نزدیکی گاوداری رسیده بودم که صدای شلیک دو گلوله شنیدم. توان حرکت نداشتم. خیلی ترسیده بودم. چند دقیقه بعد هم دو موتورسوار نقابدار از گاوداری بیرون آمدند. وقتی به خودم آمدم، با پلیس تماس گرفتم و منتظر همکاران شما ماندم. در گاوداری پول زیاد نگهداری می شد که بخواهند از آنجا سرقت کنند؟ امروز ...
امام رضا(ع)؛ امامی که به همه زبان ها و کتب آسمانی اشراف داشت
می باشد. در سن سی و چهار سالگی به امامت رسید و بعد از بیست و یک سال امامت، در سن پنجاه و پنج سالگی در آخر ماه صفر سال 203 هجری به دست مأمون به شهادت رسید. این امام همام در طول دوران امامت خود سختی ها و رنج های فراوانی را متحمل شد، ایشان در طول دوران امامت خود با توجه به مشکلات و مسائلی که وجود داشت اقدام به هجرت از مدینه به خراسان کردند دوران امام رضا(ع) زمان ویژه ای است، عصر امام رضا ...
صبوری و پردلی در زمانه ای دشوار
...> شخصی می گوید که به مدینه رفته بودم. مردی را دیدم که بر مرکبی گران قیمت سوار شده و لباس های نفیسی پوشیده بود. از شکوه او خوشم آمد. پرسیدم او که بود؟ گفتند حسن بن علی بن ابی طالب. وقتی نام علی را شنیدم سینه ام دریایی از کینه و دشمنی علیه او شد. به او حسادت کردم که چرا علی باید چنین فرزندی داشته باشد؟ از این رو نزد او رفتم و با تندی گفتم تو پسر علی هستی؟ فرمود آری. سپس تا توانستم به او و پدرش ناسزا ...
ضرغامی پس از 3 سال از دوران ریاستش گفت
است برای توجیه و تبیین کارشان استفاده نمی کنند؛ البته من در این سال ها بیشتر تمرکزم بر روی فضای مجازی بوده است و فرصت این را نداشته ام که بتوانم بر روی صداوسیما ارزیابی دقیق داشته باشم. در طول این مدت به صداوسیما هم نرفته ام؛ البته این توقف شکسته شد و من یکی دو روز قبل برای ضبط برنامه سینما یک در دوره جدید به صداوسیما رفتم و به دوستان شبکه یک و مدیر محترم و عوامل خسته نباشید گفتم و راجع به فیلم ...
مهتاب را به خاطر مسایل ناموسی کشتم / پدرم با چنگال برادرم را هم در برابر چشمانم کشت + عکس
بودم که دیدم پدرم چنگالی را به گلوی برادرم فرو کرد. فریاد کشیدم و از همسایه ها کمک خواستم. آنها مقابل در خانه مان آمدند اما هیچ کدام جرات نداشت به پدرم نزدیک شود. خودم با اروژانس و پلیس تماس گرفتم. این دختر گفت: می دانم طبق نمی توانم برای پدرم درخواست قصاص داشته باشم.اما دیه می خواهم. من از پدرم وحشت دارم و حتی نمی خواهم پدرم بداند که کجا زندگی می کنم. سپس متهم روبه روی قضات ...
ترسیده بودم سارا را با موتور به مزرعه ذرت بردم و ... + عکس
خانه خواهرش می برم اما چون باجناقم مرا دعوت نکرده حاضر نیستم در میهمانی شرکت کنم. آنجا بود که سارا شروع به داد و فریاد کرد. او به من ناسزا گفت. سارا می گفت چون پدرم چوپان بوده من لایق زندگی با او نیستم. او به پدرم توهین کرد. این متهم ادامه داد: پدرم عشایر است و زندگی شرافتمندانه ای دارد. به همین خاطر از شنیدن حرف های همسرم عصبانی شدم و گلویش را فشار دادم. من به حیاط خانه رفتم اما وقتی ...
ویژگیهای زندگی امام رضا علیه السلام
ذیقعده یا 6) در مدینه چشم به این جهان گشود، و در طوس خراسان در ماه صفر (1) سال 203 هجری در سن 55 سالگی از دنیا رفت(2) مادر آن حضرت ام البنین نام داشت که ام ولد بود. مدت امامت او و مدت سرپرستی او از امت، بعد از پدرش بیست سال بود. چند نمونه از دلایل امامت حضرت رضا علیه السلام 1 - تصریح و اشارات امام کاظم علیه السلام بر امامت رضا علیه السلام، این مطلب را جمع کثیری نقل کرده اند از ...
گفت و گو با - اشپیتیم آرفی - ؛ بازیکن خارجی سریال - لژیونر -
دلیل همان یک سال و نیم اول سعی کردم تا فارسی را یاد بگیرم و وقتی یک نفر با من صحبت می کرد، می فهمیدم چه چیزی می گوید تا بتوانم جواب بدهم. بعد هم با دوستانم و کسانی که با آنها در ارتباط هستم، هم فارسی صحبت می کنم و اینگونه یاد گرفتم. وگرنه برای یاد گرفتن زبان فارسی هیچ کلاسی نرفتم و با مکالمه یاد گرفتم. چقدر با استعداد و باهوش هستید که اینگونه زبان فارسی را آموختید. چون فارسی یکی از زبان ...
شوهر نامرد، همسر و فرزند معلولش را رها کرد و گریخت
بدهد و... ناگهان در اتاق دادگاه باز شد و مراجعه کننده ها بیرون آمدند. محبوبه بلافاصله رفت و جلوی قاضی محمود سعادت ایستاد. سپس مشکل فرار همسرش و پرونده دادخواست طلاقش را مطرح کرد و گفت: آقای قاضی کاش چشم هایم را باز کرده بودم. بعد از 10 سال سختی در چاله زندگی با این بی معرفت افتاده ام. اگر می شود نامه ای به دستم بدهید که بروم سهم یارانه ام را جدا کنم و خودم بگیرم. قاضی که با آرامش به ...
حکایت آقازاده ای که ساده زیستی، اساس زندگی اش بود
؛ خیلی سخت است ولی به حساب خدا بگذار. به حساب خدا که بگذاری تحملش آسان می شود، خدا خودش آسان می کند. امام همچنین چند دقیقه ای نشستند و با خانواده حاج آقا مصطفی صحبت کردند و دلداری دادند. یادم می آید که به آن ها گفتند من هم کوچک بودم که پدرم از دنیا رفت؛ حالت شما را درک می کنم اما شما به خاطر خدا صبر کنید و از خدا کمک بخواهید. خدا خودش به شما صبر می دهد؛ تحمل می دهد. شما آرام باشید؛ مواظب گفتار خود ...
مار زن باردار 9 ماهه را نیش زد / لالایی سوزناک مادر در بیمارستان زابل
خونریزی به اتاق عمل منتقل و عمل هیسترکتومی توسط تیم مجرب زنان و زایمان این بیمارستان آغاز شد که بعد از یک عمل سه ساعته و دریافت 20 واحد فرآورده خونی از مرگ حتمی نجات یافت و به بخش آی . سی . یو انتقال یافت. رئیس دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی زابل گفت: این بیمار همچنین 10 واحد سرم ضد مار( پلی والان ) دریافت کرد و هم اینک حال عمومی وی رضایت بخش است. رکنا انتهای متن/ ...
محاکمه مرد 60 ساله به اتهام قتل خواهر
بازجویی ها گفت: خواهرم در طبقه دوم زندگی می کرد و من هم بعد از جدایی از همسرم به خانه پدری ام آمدم و در طبقه سوم زندگی می کردم. شب حادثه به بیمارستان رفتم و دیر وقت به خانه برگشتم. خواهرم که از خواب بیدار شده بود فکر کرد که من عمدا دیر آمده ام که او از خواب بیدار شود. من گفتم که بیمارستان بودم اما باورش نشد. او با من درگیر شد و با سنگی که در راهرو بود به انگشت دستم کوبید. من هم او را هل دادم و به ...
قتل خواهر به دست مرد میان سال
به بیمارستان رفتم و وقتی برگشتم دیروقت بود. چون دیر آمده بودم، خواهرم با من دعوا کرد و گفت چرا حالا به خانه آمدی. ما با هم درگیر شدیم و من خواهرم را هل دادم و روی پله ها افتاد. اصلا متوجه نشدم برای او اتفاقی افتاده است، بعد به خانه خودم رفتم و خوابیدم. فردای آن روز حدود ساعت دوی بعد از ظهر بود که بیدار شدم. خواستم بیرون بروم و شیر بخرم که جسد خواهرم را روی پله ها دیدم و متوجه شدم همان زمان که با من ...
درمانده ها باب الرضا را می شناسند
...> گاهی می آیند و خدا را می شناسند ما چند سالی هست که مشهد می آییم دیگر تمام شهر ما را می شناسند بس که همیشه بودم اینجا دست و پاگیر دیگر من بی دست و پا را می شناسند ساده بگویم گنبدت را دوست دارم بی چیزها تنها طلا را می شناسند چه احتیاج است احتیاجم را بگویم ؟ اهل کرم فقر گدا را می شناسند هرکس که رفته کربلا از این حرم رفت ...
ناگهان روی دست ها رفت
فردا سه شنبه است و نخستین روز ماه ذی الحجه، لبخند زد. تصمیم گرفت به نیت شفای مرضیه، آش نذری بپزد. وقتی سه شنبه از راه رسید او به نذر خود عمل کرد. سینی های بزرگ که چند کاسه آش در آنها قرار داشت ناگهان تمام کوچه را پر کرد. درِ تمام خانه ها به صدا درآمد و کاسه های کوچک و بزرگش در سفره ها جای گرفت. صغری خانم در آخرین دقایق پایانی شب و آن هنگام که شستن دیگ بزرگ آش را به پایان برده بود، سرش ...
رفیقدوست: قذافی قبل از سقوط از ما درخواست کمک کرد
...، سید حسین خمینی را فرستاد پیش من برای اینکه من از سپاه استعفا بدهم. بعد من رفتم پیش بنی صدر، بمن گفت باید از سپاه بروم گفتم: تو در مقامی هستی که می توانی من را از سپاه بیرون کنی چرا بیرون نمی کنی؟ با یکدیگر بحثمان شد. در تجزیه و تحلیل خودم فکر کردم رفتار این شخص رفتار یک احمق نیست. آن زمان رفتن من از سپاه خیانت بود چون پست حساسی داشتم و همه از من راضی بودند. لذا در مورد جنگ رفتار او ...
زندگینامه علی بن موسی الرضا علیه السلام
هشتم در حدود بیست سال بود که می توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد: ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون. 1- پنج سال بعد از آن که مقارن با خلافت امین بود. 2- پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود. مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود در این زمان است که ...
سالها انتظار برای نظاره خورشید خراسان
ممکن است از فرط شادی سکته کنم. حالم بسیار دگرگون شده بود .همسرم و اکثر خدمه هواپیما نگران حالم بودند واقعا لحظه ای که به حرم مشرف شدم به امام رضا (ع) گفتم بسیار راضی ام اگر در این لحظه بمیرم دیگرهیچ آرزویی ندارم چون من به بهشت واقعی خودم رسیده ام . با خود عهد بستم که اگر مادرم شفا نیابد دیگر با امام رضا صحبت نکنم مژگان مصباحی در خصوص خاطره خود گفت :17 ساله بودم که مادرم را بر ...
مرد جوان افغان، همسر و مادرزنش را کشت
داشتم همراه با فرزندانم به افغانستان بازگردم اما من غیرقانونی وارد خاک ایران شده بودم و این کار ممکن نبود، دیگر برایم راهی نمانده بود تا اینکه ظهر روز گذشته پس از حضور در سفارت افغانستان به منزلم رفتم. متهم این پرونده که 31 سال سن دارد، در ادامه اظهاراتش به بازپرس گفت: زمانیکه به خانه رفتم به مادرزنم گفتم دیگر تحمل ندارم و می خواهم همراه با بچه هایم به افغانستان بازگردم که مادرزنم با من ...
گفت و گوی خودمانی با آسمانخراش مشکی پوش، معروف به اوشینِ ایران
می خوانید. *متولد چه سالی هستی؟ متولد 25 اسفند سال 64 هستم.اما در شناسنامه 1 فروردین 65 قید شده. *خصوصیات ماه تولدت را میدونی؟ دنبال این مسائل نیستم و اعتقادی هم ندارم.به نظرم شخصیت آدم ها را نمیشه از این راه شناخت و یا قضاوت کرد. *اهل و ساکن کجا هستی؟ اصفهان به دنیا آمدم و بزرگ شدم اما چندسالی هست که در تهران زندگی می کنم. *فرزند چندم ...
زندگی زیر تیغ صدام و سایه امام هشتم (ع)
می تواند با آن ها هم صحبت شود. ماه رمضان سال گذشته تصویربرداری این مستند آغاز می شود و بعد از چند ماه تدوین ساخت آن به پایان می رسد. شرح ساخت مستند مسافران توس را از زبان خودش می شنویم . دغدغه چرایی اقامت طولانی زائران در مشهد را داشتم نیسی به خبرنگار مهر می گوید: پدرم از هتل داران مشهد است. مدتی این دغدغه را داشتم که چرا بعضی از مسافران هتل، اقامت های طولانی دارند. تا اینکه ...