سایر منابع:
سایر خبرها
فرصت 45 روزه دختر نوجوان برای نجات پدرش از قصاص
اتهام قتل همسرش، اخفای ادله جرم و سرقت طلاهای او به قصاص و حبس محکوم شد که این حکم مدتی بعد از سوی دیوان عالی کشور تأیید شد. درحالی که پدر و مادر مقتول تنها خواسته شان قصاص بود، تلاش نوه آنها (دخترنوجوان قاتل) برای گرفتن رضایت شروع شد. او که حالا 14سال دارد با اینکه مادرش را از دست داده اما نمی خواهد با قصاص پدرش، تنها امیدش به ادامه زندگی را هم از دست بدهد. به همین دلیل چندین بار از یزد ...
قتل خواهر به دست مرد میان سال
مسئله با هم درگیری داشتیم. خواهرم مجرد بود و هرگز ازدواج نکرده بود، به همین دلیل هم پدر و مادرم از او حمایت می کردند. من ازدواج کرده بودم، اما چند سال قبل همسرم را طلاق دادم و با خواهرم در همان خانه زندگی می کردم. اختلاف ما خیلی زیاد بود، اما من واقعا قصد کشتن او را نداشتم. بعد از پایان تحقیقات و با توجه به اینکه مقتول فرزند و پدر و مادر نداشت، خواهر او به عنوان ولی دم از برادر متهم به ...
مهتاب را به خاطر مسایل ناموسی کشتم / پدرم با چنگال برادرم را هم در برابر چشمانم کشت + عکس
بودم که دیدم پدرم چنگالی را به گلوی برادرم فرو کرد. فریاد کشیدم و از همسایه ها کمک خواستم. آنها مقابل در خانه مان آمدند اما هیچ کدام جرات نداشت به پدرم نزدیک شود. خودم با اروژانس و پلیس تماس گرفتم. این دختر گفت: می دانم طبق نمی توانم برای پدرم درخواست قصاص داشته باشم.اما دیه می خواهم. من از پدرم وحشت دارم و حتی نمی خواهم پدرم بداند که کجا زندگی می کنم. سپس متهم روبه روی قضات ...
پسرم را به خاطر قتل پسر دیگرم قصاص کردم / دار زدن پسر سومم را خواستم و
... خسرو ادامه داد: اما همسرم مخالف بود و می گفت باید رضایت بدهیم. نه تنها همسرم بلکه پسر کوچکم و دخترم نیز خواهان بخشش بودند، اما من قصاص می خواستم. تنها حرفی که می زدم اعدام امیر بود. نمی توانستم به خاطر قتل ارشیا او را ببخشم. تا زمان اجرای حکم همسرم و دو فرزندم خیلی تلاش کردند که رضایت مرا جلب کنند، اما بی فایده بود. من تصمیم خودم را گرفته بودم و امیر باید اعدام می شد. در نهایت هم به خواست من ...
فیلم سیاه، راز شکایت دروغین را فاش کرد
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از جام جم، نیمه شب 6 دی 95، زنی 30 ساله با مراجعه به کلانتری دماوند از دو پسر جوان به جرم آزار و اذیت شکایت کرد و گفت: مدتی قبل از همسرم جدا شدم و برای تامین مخارج زندگی ام به آرایشگری روی آوردم. امروز عصر برای برگشتن به خانه سوار یک دستگاه پراید سفید با دو سرنشین شدم. در بین راه به حرف هایشان مشکوک شدم و فهمیدم قصد شومی دارند. خواستم ماشین را نگه دارند، اما توجهی ...
سالها انتظار برای نظاره خورشید خراسان
ممکن است از فرط شادی سکته کنم. حالم بسیار دگرگون شده بود .همسرم و اکثر خدمه هواپیما نگران حالم بودند واقعا لحظه ای که به حرم مشرف شدم به امام رضا (ع) گفتم بسیار راضی ام اگر در این لحظه بمیرم دیگرهیچ آرزویی ندارم چون من به بهشت واقعی خودم رسیده ام . با خود عهد بستم که اگر مادرم شفا نیابد دیگر با امام رضا صحبت نکنم مژگان مصباحی در خصوص خاطره خود گفت :17 ساله بودم که مادرم را بر ...
برادرم مرد بی رحمی است می خواهم که قصاص شود +عکس
سرویس حوادث وارش نیوز: ظهر سی ام اردیبهشت 95 یک مرد 60 ساله با کلانتری 134 شهرک غرب تماس گرفت و از مرگ خواهر 67ساله اش به نام پروین خبر داد. پلیس وقتی به خانه ویلایی در سعادت اباد رفت در پاگرد با جنازه کبود زن سالخورده روبه رو شد. برادر وی به نام فریبرز که هراسان بود گفت: بعد از فوت پدر و مادرم من در طبقه دوم خانه موروثی و خواهرم در طبقه اول زندگی می کردیم. دیشب حالم خوب نبود. به همین خاطر به ...
بلایی شیطانی که سر فریبا زن آرایشگر در باغ دماوند آمد / 2 جوان محکوم شدند
به گزارش رکنا، بامداد ششم دی ماه سال گذشته یک زن 30 ساله به نام فریبا به کلانتری دماوند رفت و از دو پسر جوان که وی را آزار داده بودند شکایت کرد. این زن گفت: بعد از جدایی از همسرم به تنهایی در خانه اجاره ای زندگی می کنم و در یک آرایشگاه نیز مشغول به کار هستم. دیروز عصر از محل کارم به خانه برمی گشتم که سوار پراید سفیدی شدم که دو سرنشین داشت. سرنشینان پراید در بین راه سر صحبت را باز کردند اما من که ...
محاکمه مرد 60 ساله به اتهام قتل خواهر بزرگ تر + عکس
قصاص کرد. او گفت: برادرم به خاطر ارث و میراث خواهرم را به قتل رسانده و من حاضرم تفاضل دیه او را پرداخت کنم تا قصاص شود. در ادامه متهم در جایگاه ایستاد و گفت: خواهرم زن بداخلاقی بود. او ازدواج نکرده بود و تنها زندگی می کرد. من ازدواج کرده بودم اما رفتارهای خواهرم باعث شد که همسرم از من طلاق بگیرد. متهم در ادامه گفت: شب حادثه درگیری ما آنقدر شدید نبود که او جانش را از دست بدهد. او با سنگ به ...
مریم چشم دیدنم را نداشت و من ...
مخدر Drugs صنعتی اراده اش را سوزانده بود. کار به جایی رسید که گاهی شب ها هم به خانه نمی آمد. سه سال گذشت و از شرکت بیرونش کردند. پدرم یک روز آمد و از خانه بیرونش کرد. دیگر خبری از او نداشتم تا اینکه خبر آوردند به مشهد آمده است. خیلی پیگیر بودم او را به خانه برگردانم. بچه ام هم کم طاقتی می کرد اما متوجه شدیم مأموران کلانتری13 به خاطر سرقت Stealing دستگیرش کرده اند. زندگی ما ...
قتل خواهر به خاطر ارثیه
سهمش را بردارد. با من هم خیلی بدرفتاری می کرد. حرف هایش باعث شده بود با وجود داشتن فرزند معلول، همسرم را طلاق بدهم. متهم درباره روز حادثه توضیح داد: چند ساعت قبل از حادثه تازه از بیمارستان میلاد مرخص شده بودم. نیمه شب به خانه رسیدم. خواهرم تا مرا دید فحاشی کرد و پرسید تا حالا کجا بودی؟ گفتم بیمارستان بستری بودم، اما قبول نکرد. درگیری مان بالا گرفت و او به صورتم چنگ انداخت. من هم هلش ...
مردی همسر و فرزندش را کشت
. این مرد که مدام اشک هایش را پاک می کرد در پاسخ به سوالات کارآگاهان درباره چگونگی ماجرا گفت: روز سه شنبه گذشته من از منزلم در گلبهار خارج شدم و همسرم نیز قصد داشت به منزل پدرم در مشهد برود. او لوازم پسرم را داخل ساک ریخت و بعد از من به سوی مشهد حرکت کرده بود ولی دیگر از او اطلاعی نداشتم تا این که صبح روز چهارشنبه وقتی فهمیدم که به منزل پدرم نرفته است احتمال آدم ربایی دادم و به همین خاطر ...
خواستگاری مرد شوم در صحنه تصادف با زن شوهر دار و...
اعصابم حسابی به هم ریخته بود . بعد از یک جر و بحث مفصل، از خانه بیرون زدم. پشت فرمان خودرو حسابی جوش آورده بودم. می خواستم از شهر محل زندگی ام، که نزدیک مشهد است، به اینجا بیایم و با مادر و پدرم صحبت کنم. در بین راه از خودم می پرسیدم: چرا شوهرم قدر مرا نمی داند و مادرش این قدر لج بازی می کند؟ . با اوضاع آشفتۀ روحی رانندگی می کردم تا به مشهد رسیدم. در نزدیکی خانۀ مادرم ناگهان با صدایی ...
قتل مادر و نوزاد 11ماهه برای گرفتن پول بیمه عمر
مقام قضایی مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفت. تنها متهم این پرونده جنایی که می دانست حرف هایش را کسی باور نمی کند و هر بار در پاسخ به سوالات فنی عاجز می ماند، ناگهان فریاد زد! خودم کشتم! قاضی و کارآگاهان که منتظر همین جمله بودند او را به آرامش دعوت کردند تا این که لحظاتی بعد لب به اعتراف گشود و گفت: وضعیت مالی ام خوب نبود از حدود 5 ماه قبل خودم و همسرم را بیمه عمر کرده بودم تا این که فکر دریافت پول ...
دختری به خاطر مواد مخدر آدم کشت
ازدواج کردند، اما می دانم که هر چه در خاطرات کودکی ام می گردم جز جنگ و دعوای این دو با هم چیزی پیدا نمی کنم. می گویند یک بار وقتی دو ساله بودم پدر و مادرم از هم جدا شدند، من چیزی در خاطر ندارم، اما می دانم که تا 4 سالگی سایه مادر بالای سرم بود، آن زمان را در خاطر دارم، زمانی که مادرم حامله بود، بچه ای که اکنون برادر کوچکترم است. می گویند دو سال قبل هم مادرم پایش را در یک کفش کرده بود که ...
سر نخ راز مرگ مرد میانسال در تلگرام پیدا شد
با پلیس و اورژانس تماس گرفتیم. همسر مقتول با حضور در اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ به کارآگاهان گفت: در منزل به همراه دو فرزند خود بودم که تلفن خانه زنگ زد. برادرشوهرم بود؛ از من خواست تا خودم را به بیمارستان برسانم؛ من نیز با مادرم تماس گرفته و به همراه او به بیمارستان رفتیم. همسر مقتول در توضیح علت خروج همسرش در روز جمعه از منزل، گفت: همسرم به همراه شریکش یک ...
سر نخ راز مرگ مرد میانسال در تلگرام پیدا شد
.... همسر مقتول با حضور در اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ به کارآگاهان گفت: در منزل به همراه دو فرزند خود بودم که تلفن خانه زنگ زد. برادرشوهرم بود؛ از من خواست تا خودم را به بیمارستان برسانم؛ من نیز با مادرم تماس گرفته و به همراه او به بیمارستان رفتیم. همسر مقتول در توضیح علت خروج همسرش در روز جمعه از منزل، گفت: همسرم به همراه شریکش یک مغازه آپاراتی دارد؛ همسرم با ...
قاتل بنیتا چه درخواستی دارد؟ | آخرین گفتگو با متهمان قتل بنیتا | قاتل: همسرم باردار است
حقش این نبود. متهم ردیف دوم: گفته بودم بنیتا را تحویل آژانس بده آنچه بر بنیتا رفت با نقشه مشترک سرقت از سوی دو مجرم سابقه دار شروع شد؛ یکی از آنها مهدی 36 ساله است. او قرار بود دم در حیاط خانه بنیتا بایستد تا هنگام سرقت، مانع پدر شود، اما در بازجویی ها منکر این مساله شده است. او مدعی است پیشنهاد تحویل دادن بنیتا به آژانس یا تاکسی را به محمد، متهم ردیف اول داده بود. ...
تجاوز به زن جوان در باغ سیب | فیلم تجاوز جنسی، ادعای فرانک را ثابت کرد
سیبی در دماوند برده بودند، بررسی شد. این پرونده دی سال گذشته در پی شکایت زن 30ساله ای به نام فرانک در کلانتری دماوند به جریان افتاد. این زن به مأموران گفت: از چندی پیش به دلیل اختلاف با همسرم از او جدا شدم و به تنهایی در یک خانه اجاره ای زندگی می کنم و برای امرار معاش در یک آرایشگاه مشغول به کار شدم. این زن در ادامه روز حادثه را چنین شرح داد: عصر در مسیر برگشت به خانه به عنوان مسافر ...
محل جرم پس از قتل عام خانوادگی در بلوار تعاون تهران / همسایه ها چه گفتند؟ + عکس زن نگون بخت
خانه مان نیامد و در خانه پدرش خوابید. صبح به خانه پدر زنم رفتم و پس از خوردن صبحانه به خاطر همین موضوع با هم مشاجره کردیم. خیلی عصبانی شدم و همراه پسر پنج ساله ام به خانه خواهرم رفتم. لحظاتی بعد در حالی که چاقویی همراه داشتم، به خانه پدر زنم آمدم و دوباره با همسر و مادر زنم درگیر شدم و با چاقو به همسر و مادر زنم حمله کردم. چند ضربه به آنها زدم و فریادشان به آسمان بلند شد که پدر زنم به کمک آنها آمد ...
برسام و آسا ؛ کوچولوهای متفاوت با 67 هزار فالوور/ پیجی که مرجع اینستادرمانی شد
دورتر به همراه بچه ها ادامه تحصیل بدهم. چون وقتی 11 ساله بودم پدرم ادامه تحصیل داد و همراه با ما درس خواند و این قضیه بسیار در ذهنیت ما نسبت به تحصیل تاثیر داشت. چه شد که تصمیم گرفتید زندگی برسام و آسا را در اینستاگرام به نمایش بگذارید و چه مدتی ست در فضای مجازی فعال شده اید؟ ماجرا را از زاویه دیگری تعریف می کنم. در ماه هشتم بارداری ام سر برسام، من و همسرم دچار یک بحران شدیم ...
شعرخوانی شاعران آیینی در حریم آهو
) را توضیح داد و گفت: شعری که اینجا می خوانم با نام اعتراف مربوط به 63 سالگی من است. اعترافی که زندگی مرا دگرگون کرد. من را دعوت کرده بودند برای داوری اشعاری در حوزه امام رضا (ع) به مشهد مقدس. من تا 63 سالگی به مشهد نرفته بودم و شعری هم برای امام رضا (ع) نداشتم. همسرم هم که دعوت شده بود بسیار مشتاق برای رفتن بود اما من بهانه می آوردم تا نروم چون می گفتم چطور داور اشعاری باشم که خودم شعری برایش ...
ماشین های اینترنتی نان ما را آجر کرد
57 ساخته و حالا بنیاد مستضعفان مدعی است که همه این خیابان از آن اوست. خانم ساله 57 آمدیم تو این خانه. حالا بنیاد مستضعفان می گوید این خانه مال ماست. اصلا نمی شود تعمیرش کرد. دیوارهایش ریخته. دست به خانه بگذاریم؛ بنیاد اعتراض می کند. حالا اشک چاشنی سخنانش می شود. عینکش را می گذارد روی میز و چند لحظه سکوت می کند و خاطرات کودکیش دور سرش چرخ می زند. سال 1328 متولد شدم. یکم فرودین. دست چپ و راستم را که ...
محمود دولت آبادی ؛ راویِ روزگار مردم سالخورده
، چون یا کار بودم یا شب دیر می رفتم خانه. شما فکر کن من در دوره ای که ریاضت دوساله را شروع کرده بودم همیشه چهار و نیم صبح هر سه ماه یک بار می رسیدم خانه. اگر پنج صبح یا چهار صبح می رسیدم، هر ساعتی می رسیدم خانه، زنی پشت شیشه پنجره رو به کوچه بود با موهای از وسط زلف شده و چارقد سفید. آن زن حتما مادر من بود که منتظر بود تا من بروم و بعد او برود بخوابد. عشق به مادر و پدر یک حس متفاوت است و این کمترین ...
محمدرضا باهنر؛ مهندس لابی گری و مرد رایزنی های سیاسی
هم به شورای 30 نفره مرکزی راه پیدا کردم. همه این افراد از شخصیت های شناخته شده و مهم بودند، به جز بنده. در واقع از رانت شهید باهنر استفاده کرده بودید؟ نمی شود گفت رانت، ولی خب همه رای های من به خاطر ایشان بود چون هیچ کس من را نمی شناخت و سابقه چندانی هم نداشتم. دیگر مجبور شدیم خانه مان در کرمان را بفروشیم و بیاییم تهران. ایشان هم کمی غر زدند. البته این همسرم که الان دارم درباره شان ...
محمد جلیل عندلیبی: در جوانی پیر شدیم
. اسمش را خودکشی نمی گذارم، چون من همیشه به خدا امید دارم. در این سال ها قطعه ای نوشتید؟ بله، خیلی زیاد. همین الان 15-14 اثر کامل دارم که می تواند به صورت آلبوم منتشر شود و امیدوارم که این اتفاق بیفتد. فقط قطعه نوشته اید؟ نگران نبودید که مثلاً دست تان برای نوازندگی، چابکی گذشته اش را از دست بدهد؟ ساز هم می زدم. من هیچ وقت فعالیت هایم را متوقف ...