سایر منابع:
سایر خبرها
سرگذشت یک زندگی شور انگیز
وگفتم باز کن بچه ها بخورند کشک و قارای تازه است و یک کیسه دیگر را که داخل بقچه ام بود به اطاقم بردم و به حیاط برگشتم مادر یک لیوان چای نبات و زعفران برایم آماده کرده بود آقا جواد گفت خوب آقا کمال تعریف کن ببینم کجا رفتی چه کرد و من هم همه چیز را برایشان تعریف کردم. بعد از نماز صبح دیگر نخوابیدم به 5 دری آمدم مادرم سماور را روشن کرده تا آب بحوش بیاید چای را دم کردم و مشغول قرائت قرآن شدم پدر بعد از ...
شهادت در دمای منفی 20 درجه
آخرین دست نوشته اش که چند ساعت پیش از شهادت آن را یادداشت کرده است می نویسد: ساعت 10:15 شب است و لحظات حساس و پرشوری را پشت سر می گذارم، صدای خواندن دعای کمیل از رادیو به گوش می رسد.آخر امشب شب جمعه است. چند دقیقه پیش که بیرون سنگر بودم هوا بهتر از شب های دیگر بود. هوا ابری بود اما باران و برف نمی آمد و بسیار تاریک، صدای خمپاره ها هر از چندگاهی سکوت را برهم می زد و نورانفجارات که درفاصله ...
اثرات دنیای مدرن برای مغزهای ما
کردن اظهارات حقیر بودند که ناگهان، مادر با خونسردی نظر من را تأیید کرد و آنگاه از حفظ و تنها متکی به حافظه خود، پنج شش صفحه ای از یک کتاب را با دقت قرائت کرد که تأییدکننده نتیجه گیری من بودند. راستش بسیار شگفت زده شدم و اصلا انتظار نداشتم که مادرم بعد چند دهه، هنوز هم به صورت کاملا دقیق، کتابی را که در جوانی خوانده بود، به یاد بیاورد، آنگاه به خودم فکر کردم که دنیای مدرن چه بر سر مغزهای ما ...
گفتگو با وحید طالب لو و همسرش سوگل + عکس
، سال خوبی بود تا قبل از اینکه دستم بشکند. وقتی آن آسیب دیدگی سخت برایم اتفاق افتاد، طبیعی بود که بعضی شرایط تغییر کند. من یک سال نتوانستم فوتبال بازی کنم و از شرایط دور بودم. بعد که آمدم کارم را خیلی با انگیزه آغاز کردم؛ تمرینات خوب، برنامه ریزی عالی، خودم هم از لحاظ روحی و روانی خیلی خوب بودم اما متاسفانه در راه آهن شرایطی برایم ایجاد شد که نتوانستم عملکرد لازم را داشته باشم. چون کم ...
مقام معظم رهبری پیغام داده بودند، فرزندانم شهید و مجروح شدند عیبی ندارد، سعی کنید اسیر نشوند
تاریک شد، لودر و بلدوزر فرستادیم تا راه را باز کنند و سپس چند آمبولانس با چراغ خاموش رفتند و مجروحان را به بیمارستان صحرایی رسانند و به لطف خدا تمامی رزمندگان زنده ماندند. اگر بودم نمی گذاشتم حاجی بخشی برود یک روز در قرارگاه پیش آقامحسن بودم که بچه ها خبر آوردند داماد حاجی بخشی شهید شده است. به خط که آمدم متوجه شدم حاجی بخشی می خواسته از پل کانال ماهی عبور کند که ماشینش گلوله ...
خانه اربابی بوهین
ناآگاه از آینده، هستی اش را همچون دیگر قرن ها پی می گرفت. توالی یکنواخت روزها و شب ها را. روزها و شب های یکنواخت هلنا کنوتیسکا، مادربزرگ تخیلی راوی. زمان کوتاهی پس از اینکه هلنا پیشنهاد ازدواج همسایه اشرافی اش را می پذیرد، گرفتار عشق یهودی پرشور و اسرارآمیزی می شود. امری ناشنیده و یکسره نامتعارف برای دختری از طبقه او. روزها و شب های پایان ناپذیر آقای کنویتسکی، خرده مالک و اشرافی وطن پرستی که از ...
بولتن تئاتر ؛ پنجمین ویژه نامه روزانۀ جشنواره تئاتر فجر (7 بهمن)
دستش بود و روی لبه گرد حوض شمالی تئاتر شهر که در جشنواره سکوی اجرای تئاتر خیابانی است، نشسته بود و به تئاتری که اجرا می شد، نگاه می کرد. بعد از اینکه درباره این دختر پرس و جو کردیم، متوجه شدیم که حسین اسماعیلی یکی دیگر از عکاسان خبرگزاری از روز اول جشنواره این دختر را دیده بوده و از او عکس گرفته است. به گفته عکاس ها دختر بچه سوژه عکس ها، گل فروشی است که هر روز وقتی تئاترهای خیابانی اجرا می ...
درخواست مراجعان از احمدی نژاد و پاسخی که می شنوند!!
بچه ام. گرسنه ان، الان نامه چهارم را دادم به خود حاج آقا. گریه امانش نمی دهد. گفتم من مشکل مالی دارم 900تا تک تومانی تو جیبمه، بچه شهرستانم. حاج آقا گفت بدهید به حاج آقا حسینی بعد که رفت، حاج آقا حسینی گفت بیخود کردین اومدین،چرا اومدین. من از الموت قزوین اومدم، من سر کار دچار حادثه شدم. هشت ساله ازکارافتاده ام. تحت پوشش کمیته امداد بودم، قطع کردن. مدارکش هم همرامه گفتند سنت پایین است. ...
ماجرای مسلمان شدن کلر دختر آمریکایی
به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) / مترجم: معصومه طاهری، خیلی کوچک بودم که درباره اسلام شناخت پیدا کردم چون با بچه های مسلمان بزرگ شده بودم به یاد می آورم که من را هنگام افطار به خانه هایشان دعوت می کردند و همه باخوشحالی غذاهای خوشمزه می خوردند تا این که در سنین نوجوانانی سوالات و ابهامات زیادی درباره دین خودمان برایم ایجاد شده بود. مثلا از مادرم می پرسیدم چرا تو روسری ...
خستگی فقط یک بار پشیمانی هرگز
دهد و موضوع جالبی را مطرح می کند: یک بار در کرج که بودم، موضوعاتی پیش آمد که خیلی خسته شدم و فکر کردم دیگر حوصله این کار را ندارم. برای همین وقتی به خانه آمدم پیش خودم تصمیم گرفتم که این کارها را رها کنم. در همین فکرها خوابم برد و خواب عجیبی دیدم که هنوز برایم تعریف کردنش هم سخت است. بعد از آن خواب عجیب وقتی بیدار شدم حالت طبیعی نداشتم. نه دست و پایم درست حرکت می کرد ونه می توانستم درست ...
تازه ترین تحولات سوریه
پراکنده در محور عملیاتی دو شهر شیعه نشین و در محاصره نبل و الزهراء واقع در حاشیه شمالی شهر حلب میان مدافعان کمیته های مردمی دفاع از این دو شهر وعناصر گروه تروریستی جبهه النصره همچنان ادامه دارد. با توجه به بارش نزولات آسمانی (برف وباران و مه شدید) و برودت هوا و همچنین شعله ور شدن محورهای عملیاتی "سیفات" و "مناشر" ، اولویت گروههای تروریستی – تکفیری فعال در این جبهه نیز تغییر کرده است . نقشه ...
نهیب شهید چمران به خون رگ هایش در عملیات سوسنگرد
آمد پیغام مرحوم اشراقی بود. سر شب مرحوم "اشراقی" داماد امام، از تهران با من تماس گرفت و خبرها را پرسید. من گفتم قرار بر این است که عملیات انجام شود و ظاهراً من اظهار تردید کرده بودم که دغدغه دارم و ممکن است عملیات انجام نشود، مگر اینکه امام دستور دهد. ایشان رفت با امام تماس گرفت، پیغام داد امام دستور دادند تا فردا سوسنگرد باید آزاد شود و "تیمسار فلاحی" هم باید مباشر عملیات باشد. من این را نگفته بودم ...
اشعارشاعران درمحکومیت اهانت به پیامبر(ص)
اجداد می کند با هم به ظاهرند ولی در خفا جدا گفتی که جمع بسته شد:" ایّاک نعبدُ" گفتی نمی رسد به خدا" ربّنا" جدا گفتی مع الجماعه یداله مسلمین! گفتی نماز خوب! ولیکن چرا جدا؟ گفتی خوش است عقد اُخوت دو تا دو تا بستی تو نیز با علی مرتضی جدا بعد از هزار و چارصد و سی و چند سال ما نیستیم از روش مصطفی جدا ...
سرداری که مرد کارهای بزرگ بود + تصاویر
حرف های مصطفی می ریخت، شاید هم به خاطر این بود که بیشتر از بقیه بچه ها دنبالش دویده بود، از این و آن حرف شنیده بود و کارخرابی هایش را راست و ریست کرده بود. تهران و روزهای انقلاب احمد و محمد چندسالی بود که به تهران آمده و در طبقه بالای خانه دایی شان جا گرفته بودند. کم کم محمود و بعد هم ابوالقاسم، از پی قبولی در دانشگاه، راهی تهران شدند. مصطفی هم آمد تا دوره دبیرستان را در ...
داستان دنباله دار چوب معلم های ایران
. خم شدم تا بهتر بتوانم ببینم. یکی از بچه های حیاط به ناظم گفت که دارم ادای او را در می آورم. ناظم برگشت و یک چک به گوشم زد. من چند قدم رفتم عقب و خواستم توضیح دهم ولی اجازه نداد. فکر کنم 20 بار به صورتم زد و هر بار با اینکه من چند قدم عقب می رفتم ولی او جلو می آمد و باز می زد. چند بار هم با کفش به ساق پایم زد. به خانه که رفتم صورتم کاملا متورم شده بود، مادرم بسیار نگران شد، ولی پدرم ...
مردم در پایتخت خلافت داعش چطور زندگی می کنند؟
. افراد جمع شدند، و متن توبه ای که یکی از افراد داعشی می خواند را یکصدا و با هم تکرار نمودند: من از آن عمل کفر آمیزی که در آن بودم، اعلام برائت می کنم و شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست و محمد، پیام آور اوست. یکی از جوانان موصلی تعریف می کند که نیروهای داعش یک افسر اطلاعاتی عراقی که توبه نکرده بود را دستگیر کردند و او را مجبور کردند که قبرش را خودش حفر کند و بعد با شلیک گلوله او را به قتل ...
علی پروین از دغدغه های این روزهایش می گوید (2)
میان با ما عکس می گیرن! نکته همینجاست این همه سال شما ستاره روی جلد نشریات بودید از قبل انقلاب... - همایون بهزادی همیشه به ما می گه شما چه جوری هستید. 8 شب خونه با زن و بچه ا اصلا زندگیمون با این فوتبالیست ها فرق می کنه. ما همه دور هم نشستیم و داریم حال می کنیم. شما خوب بودید که زندگی تان را خوب نگه داشتید. - حسن ما همینه! حسنی که خدا به ما داده نه اهل عرق ...
جاده های شمالی خراسان رضوی بسیار لغزنده است/ محدودیت دید با افزایش مه گرفتگی
رضوی با بیان اینکه در اکثر محورها و جاده های استان شاهد مه گرفتگی هستیم، ادامه داد: با توجه به برودت هوا و مه گرفتگی فعلی پیش بینی می شود هر چه به سمت شب نزدیک تر شویم، میزان مه گرفتگی و یخ زدگی شیشه ای سطح آسفالت جاده ها بیشتر می شود لذا رانندگان ملزم به رانندگی با احتیاط در چنین شرایطی هستند. صفایی یادآور شد: در محور شرقی، جاده مشهد به کلات و به ویژه گردنه گوجگی همراه با بارش خفیف برف و ...
نترسید؛ در ایران جنگ آب نمی شود
در کشور خارجی، موقعی در عنفوان جوانی و همسن الان دانشجویانم، کار را شروع کردم. هیچ یک از کارهایم بدون نظر مردم بیرون نرفت. یعنی من پارسال یک کار کنترل سیلاب را که در یکی از شهرهای انگلستان، 30 سال پیش انجام داده بودم، تمام مدت پای اینترنت و اخبار بودم که ببینم این بارانی که می گفتند سیل شده، این پلی که من درگیرش بودم را برده یا خیر. چون اولا با قانون آنها، آدم تا سه نسل بعد جوابگوی کاری است که ...
جنگ فقط به خدا متکی ست/ مناجات امیرالمؤمنین (ع) از بهترین دعاهاست/ به چیزی دل نبندید که خدا آن را از شما ...
...، قرآن هم که می خواند، روی معنی آیات تأکید می کرد. خواهر شهید ایثار در عملیات فتح 1 در داخل عراق، شبی که در خانه یکی ازکردها می خوابند، هوا خیلی سرد و پتو هم کم بوده است. علی با علم به این که اگر بین بچه ها باشد، حتماً یک پتو به او خواهند داد، به پشت بام می رود و تا ساعت ها در سرما و برف قدم می زند. هنگام برگشت هم بالگردی برای برگرداندن فرماندهان ...
سرگذشت یک زندگی شور انگیز
من و مجتبی مشغول انجام داد و ستد شدیم، این کار تا ظهر طول کشید. بعد از خوردن یک آب گوشت پر ملات و دو ساعت خوابیدن به اتفاق کدخدا که مردی بسیار خوب و مهمان نواز بود گشتی در روستا زدیم و درختان زرد شده بلوط و گردو را تماشا کردیم. همه جا قشنگ بود و مرا بیاد تفسیر بهشت می انداخت واقعاً که بهشت بود و بس. جای کاترین خالی که این همه زیبائی را ببیند و لذت ببرد. آیا می شود روز او را اینجا بیاورم تا ضمن ...
کودکان روزهای کار و شب های خستگی
را که موادی برای مصرف نداشته باشد چون آنوقت من و مادرم را آنقدر کتک می زند تا از حال می رویم. دخترک سر درد و دلش تازه باز شده بود و آرام میگفت : من یک سال است که کار می کنم اما خودم هم نمی دانم چرا. یک شب که یکی از دوستان پدرم به خانه ما آمده بود و آن ها هم مثل همیشه مشغول بودند پدرم من را صدا زد و گفت از فردا با این آقا میری سرکار و هر حرفی که زد گوش می کنی. از صبح آن روز آن مرد به ...
دمای هوا در خراسان رضوی تا هفت درجه زیر صفر کاهش یافت
رامین جدی فر روز دوشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: دمای هوا در مدت مزبور در تمام شهرستان های این استان زیر صفر بود و فریمان با دمای هفت درجه زیر صفر سردترین شهرستان استان گزارش شد. وی اظهار کرد: شب گذشته دمای هوا در شهر مشهد نیز به چهار درجه زیر صفر رسید. به گفته وی برودت هوا در خراسان رضوی تا اواخر هفته جاری ادامه خواهد داشت و در این مدت حداقل دمای هوا در اکثر مناطق استان ...
نوفل لوشاتو در خاطرات سید محمد خامنه ای
... منزل امام باغی بود شمالی متعلق به یک ایرانی و روبه روی آن منزل جنوبی امام بود که امام با خانواده آنجا سکونت داشتند و برای نماز جماعت و سخنرانی به این باغ می آمدند. درخت سیب معروف هم داخل آن باغ بود که البته بعدها از بین رفت و امروز آن باغ یک باغ محزونی شده، گویی از دوری امام و ترک آنجا افسرده است. آن زمان این طور نبود و شادابی خاصی داشت. من حدود یک هفته در نوفل لوشاتو بودم و ...
نجات پدرخوانده از مجازات قصاص
داشت بازداشت شد. او ابتدا گفت که در ماجرا نقشی نداشته است. مرد سالخورده گفت: وقتی حادثه اتفاق افتاد من در طبقه بالا خوابیده بودم. متهم اما در تحقیقات بعدی حرف هایش را تغییر داد و به آتش افروزی اقرار کرد. او گفت: مدتی قبل بعد از فوت همسرم با مادر پژمان ازدواج کردم. از پژمان و برادرش مثل بچه های خودم نگهداری می کردم تا اینکه او به مصرف مواد معتاد شد. هر روز دوستان خلافکارش را به خانه می آورد و به ...
اسرار ویلای گل سرخ
. هنوز هم شب ها برای برخورد با ناامنی های احتمالی نگهبان می گذاشتم . سری به آنها زدم و بعد مسیرم را به سمت رودخانه عوض کردم . فکر این که کاووس برنگردد وحشت زده ام می کرد . در تمام عمرم تا به آن اندازه احساس تنهایی و غربت نکرده بودم . - ناراسیما صدای ساتی مرا از افکار آزار دهنده ام بیرون آورد . لبخند محوی بر لب داشت که انگار می گفت ؛ نگران نباش . . . به او نزدیک شدم و گفتم : ...
قنات، نماد مهندسی ایرانی در هزار توی تاریخ
از آن هیچگاه نمی توانند از آن قنات آب بردارند!!! ... حالا سال ها است مردم ده سراب این راز را سینه به سینه برای بچه های خود نقل می کنند ... خیلی ها اعتقاد دارند آب قنات که تنها کوزه لیلا را پر می کرد اشک چشم های یعقوب است که به یاد عشق ناکامش در قنات گریه می کند ... واقعیت یا افسانه بودن این روایت را بسیاری هنوز واقعا نمی دانند اما آنچه مسلم است برای کندن قنات های دشت های مرکزی و خشک ایران خیلی از ...
من از نماز خواندن خودم شرمم می آمد
زیرزمین خانه جای عبادتش بود، نصف شب که بلند می شدم و می دیدم حسن توی رختخوابش نیست، سراغش می رفتم و می دیدم داخل زیر زمین ایستاده و نماز می خواند، گوشه ای می ایستادم و نگاهش می کردم، آن وقت ها نوجوان بود اما آن قدر با دقت و با تواضع نماز می خواند که من از نماز خواندن خودم شرمم می آمد. خیلی دوستش داشتم همه اهل خانه هم همینطور بودند و هر وقت که به جبهه می رفت از زیر قرآن ردش می کردم و ...
دفتر بسیج رسانه خبرگزاری دفاع مقدس افتتاح شد
زمانی که در خدمتشان به مکه مشرف شده بودیم، لحظه ای آرام و قرار نداشت و با ذکاوت و هوشیاری خاصی، کار تهیه و توزیع اطلاعیه ها را انجام می داد. مأمورین امنیتی رژیم سعودی می دیدند که عکس امام (ره) و اخبار ایران و مسائل انقلابی هر روز به طور منظم پخش می شود. اما نمی توانستند منشأ آن را پیدا کنند. ایشان به قدری عادی عمل می کرد که هیچ کس بویی نمی برد. شب و روز نداشت، زمانی که همه خواب بودند، به تکثیر ...
خاطرات محافظ امام از دوران اوج گیری انقلاب
آقای پسندیده رفتند. برای نماز مغرب هم که متوجه شدیم حضرت آقا قرار است به محله خیابان ایران بیایند با بچه ها خیابان را گل آرایی کردیم و آذین بستیم تا از امام استقبال کنیم، دقیقا از آن لحظه، نبض انقلاب در کوچه مدرسه علوی زده شد و من هیچ وقت ان روز را از یاد نمی برم. تا چه زمانی به عنوان محافظ حضرت امام فعالیت می کردید؟ چند روزی خدمت امام بودم، بعد یکی از روز ها خدمت امام رسیدم و ...