سایر منابع:
سایر خبرها
اکبر عبدی: حرف های اصغر فرهادی را نمی فهمم
استراحت دهد، بنویسد و کارگردانی کند؛ ما نویسنده کمدی خوب نداریم ولی بازیگر کمدی به راحتی پیدا می شود. ماجرای ازدواج دختر اکبر عبدی عبدی در رابطه با آشنایی داماد و دخترش گفت: خانواده دامادم همسایه خانه مادری ام بودند و دامادم برای ما در شمال خانه ای می ساخت پس از اتمام خانه به همراه پدرومادرشان به خواستگاری دخترمان آمدند. همه چیز را به دخترمان واگذار کردم چراکه معتقدم همه پدر و ...
درخواست کمک برای یک مادر
باید از آنها مراقبت کنم برای همین فرصت کا در بیرون را ندارم و تامین داروهای آنها وانجام آزمایشات مختلف و غیره هزینه های دیگری برایم دارد. تمام بار زندگی به دوش زهراست و فامیلی ندارد که یاری رسانش باشد بخاطر مشکلات زندگی مجبور شد همان ترم اول دانشگاه را رها کند او می گوید از همه مردم می خواهم هر چه در توانشان است به خانواده ام کمک کنند. و در آخر اولویت من سلامتی مادرم و دو خواهرم می باشد ...
بویین زهرا؛ 55 سال بعد از زلزله
، هر گور، خانه یک خانواده است؛ مادر و پدر و خواهر و برادر و نوه و همسر و فرزند که همه زیر آوار زلزله دفن شدند. آن سال، آنها که زنده ماندند، روز بعد از زلزله که آوار را کنار زدند و تن های بی جان را از زیر تل خاک بیرون کشیدند، یا وقتی سراغ زاغه رفتند و جنازه های شان را شناسایی کردند، همه را آوردند و یک گودال کندند و سه، چهار، 5 جنازه را با هم، در یک گودال دفن کردند. همه، بی کفن. حسین ولیخانی ...
از آژانس شیشه ای تا تجربه کارگردانی بازیگر طنز
... عید قربان است و قرار است پدر و مادر سارا از جهرم به خانه او در شیراز بیایند، مادر سارا مخالف ازدواج دخترش با سامان بوده و از این رو، این مهمانی در حکم آشتی کنان از سویی و اثبات توانایی های سارا در اداره ی زندگی و داشتن یک زندگی خوب از سوی دیگر است. سارا می خواهد خود آشپزی کرده و سفره ای مناسب برای خانواده اش تدارک ببیند. او کم تجربه است و تجهیزات کافی را برای این منظور ندارد پس به همسایه ها ...
قلعه 200 ساله ایرانی، چهاردیواری افغانها
خانه خاکی زندگی کرده اند و من دوست دارم در خانه خاکی زندگی کنم. دلش برای مملکتش تنگ است و می گوید که از سرناچاری به ایران آمده اند: آن جا درگیری زیاد دارد، اگر ما به ایران نمی آمدیم، فردایش من و پسر بزرگم را اعدام می کردند، خیلی از نفرات از گرسنگی نیامده اند، از مجبوری ننگ و ناموس آمده اند. نفرهایی بودند که یک عالم آب و زمین و گوسپند و گاو داشتند، اما دست بچه هایشان را گرفتند و آمدند ایران؛ از ...
فرزندم سیدجعفر، همیشه آرزوی شهادت داشت
که منافقان یک یک بچه ها را شکنجه داده بودند و نهایتا تیرخلاص می زدند. پیکرمطهر شهیدسید جعفر موسوی بعد از سه روز که در هوای بازآن منطقه مانده بود به تهران منتقل می شود و در پنجم مرداد ماه1367 درگلزار مطهر شهدای بهشت زهرا(س) به خاک سپرده می شود و درست یک روز بعد ازشهادت سید جعفر؛ فرزند پسر عموی پدرم نیز درحوالی منطقه پاسگاه زید شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل می شود. گفتنی است؛گرامیداشت یاد ...
8 ماه قبل از شهادت مزارش را ساخت + عکس
از خودش در ذهن دیگران به جا گذاشته است؟ من هرچه از ایشان می دانم را از مادرم و دیگران شنیده ام. پدری که ندیده اید و خاطره ای از ایشان ندارید را چطور شناختید؟ اولین بار چه زمانی فهمیدید که پدرتان به شهادت رسیده است؟ راستش تا مدت ها فکر می کردم مادرم خواهرم است و پدربزرگ و مادربزرگ مادری ام والدین واقعی من هستند. عکس بابا را دیده بودم اما نمی دانستم که ایشان پدرم هستند. خلاصه تا اول ...
الگو برداری فرزندان از والدین خود !
به گزارش بهداشت نیوز الگو برداری فرزندان از والدین خود ! ما در این مطلب قصد داریم نکاتی ساده و کاربردی را برای تربیت بهتر فرزندان به شما بیاموزیم که با استفاده از آن ها می توانید، کودکانی شادتر، مهربان تر و اجتماعی تر داشته باشید. 1-ابراز محبت در مقابل چشم کودکان به هم دیگر محبت کنید؛ تا حد امکان کم تر جر و بحث کنید و بعد از هر دعوا حتما آشتی نمایید ...
علی رغم تأکیدات رهبری دولت مدعی است راهکار حقوقی برای پیگیری فاجعه منا وجود ندارد
عرصه وجود نهاد. به گفته پدر و مادر، ایشان از همان سنین کودکی رفتارش با افراد هم سن و سال خود بسیار تفاوت داشت. اهل تفکر و مطالعه بود. بیشتر وقت خود را صرف نیکی کردن به اطرافیان می کرد. چهره جدی و نگاه نافذش از همان اوایل کودکی بخوبی او را از دیگران متمایز میکرد و اغلب بستگان و فامیل را تحت تاثیر قرار میداد تا جایی که همه فامیل آینده ای متفاوت از دیگران را برای او پیش بینی میکردند. ...
از طریق تلویزیون خبر شهادت پدرم را شنیدم/ دولت به وعده های خود درقبال شهدای منا عمل نکرد
.... وی گفت: شهدای منا دو روز در سرد خانه بودند که پدر من یک روز بیشتر از بقیه شهدا در سرخانه بود و همه ما خانواده های شهدا پول سردخانه را هم پرداخت کردیم. فرزند شهید منا بیان کرد: در این دوسال ما در روستا برای پدرم مراسم یاد بود می گیریم و از مسئولان دعوت می کنیم اما تشریف نمی آورند. دلیری تصریح کرد: توجه و حمایت از خانواده های شهدای منا فقط در حد یک حرف زده شده ...
بسته خبری چهارشنبه 08 شهریورماه 1396
داده و دلسوز و مردمی بودند؛ وجودشان با آرمانهای انقلاب آمیخته بود؛ طعم سختیها را چشیده بودند؛ دوران مجاهدت و مبارزه ی برای پیروزی اسلام را با توفیقات و سربلندی پشت سر گذاشته بودند. همه ی اینها ارزشهایی بود که در این عزیزان وجود داشت؛ بخصوص شهید رجایی که دوران مسؤولیت طولانیتری در نخست وزیری و بعد در ریاست جمهوری داشتند، که مسؤولیت سخت و دوران دشواری هم بود. واقعاً خوب عمل کردند و نشان ...
اعترافات هولناک قاتل دختر 5 ساله
طعمه قرارداده بود به مأموران گفت: آن روز وقتی از در نیمه باز خانه داخل را نگاه کردم فهمیدم دختربچه تنها است. او النگو و گوشواره داشت. بسرعت داخل شدم و او را داخل دستشویی بردم. اما ناگهان یکی از افراد خانه به حیاط آمد. من که ترسیده بودم برای اینکه صدای بچه درنیاید آنقدر دستم را روی دهانش فشار دادم تا نفس اش قطع شد. بعد هم سریع النگوهایش را درآوردم و فرار کردم. سردار قادر کریمی، فرمانده ...
عمو جهان، آقای تیتراژ!
. چطور کارمند اداره برق شدید؟ من اصلا از برق می ترسیدم و آن سال ها برای ورود به اداره برق، حتما مدرک لازم نبود و با اصرار پدر و مادرم وارد اداره برق شدم. توی خانه، لامپ هم عوض نمی کردم! اما طوری شده که تا به حال بیش از ده بار برق مرا گرفته و یک بار تمام بدنم سوخت و اطرافیانم از دیدن من می ترسیدند. سال هفتادوچهار دو ماه خانه نشین شدم. سهل انگاری استادم بود. خدا رحمتش کند ...
روز اعزام به حج، استخاره خوب در نیامد/ بعد از 3 هفته پیکر را تحویل گرفتیم
بودم چون در ماجرای جرثقیل زود تماس گرفت و گفت نگران نباشید. هربار تماس با همراهانش می گرفتم به من می گفتند حاجی دستش بند است یا در قربانگاه است ... عکس العمل فرزندان بعد از شنیدن خبر چطور بود؟ شما به عنوان یک مادر چگونه فضای خانه را برای ایجاد آرامش مدیریت کردید؟ انگار در زیارت ده روزه امام رضا مرا آماده این مصیبت کرده بودند چون با روحیه ی خوبی بچه ها را آرام می کردم و منتظر ...
مخوف ترین قاتلان سریالی ایران
سیانور در نوشیدنی شان به قتل رساند و در زیر زمین خانه مذکور دفن کرد. او جواهرات مقتولان را می فروخت و با پول آن عیاشی می کرد. با شناسایی دو مدل از جواهرات قربانیان توسط مردم، مغازه دار آدرس محمدعلی وکیلی را به پلیس داد و پلیس سال 1314 او را دستگیر و روانه زندان کرد. از او سوال شد ایده کشتن مقتولان با سیانور از کجا شکل گرفت؟! او در پاسخ گفت: من علاقه زیادی به خواندن کتاب راسپوتین دارم و در کتاب ...
دغدغه ها، بیم ها و امیدهای قصه گوهای هرمزگانی
و جدید آن دارد. قصه گویی مهارت های کلامی کودکان را افزایش می دهد طلعت کمال زاده، مربی تئاتر مدرسه استثنایی بندرعباس و قصه گوی زبان اشاره با اشاره به اهمیت کار هنر و ادبیات کودک و نوجوان در بین دانش آموزان استثنایی می گوید: چون کار تئاتر و نمایش را خیلی دوست داشتم و اشتیاق زیاد بچه ها برای یادگیری می دیدم زبان اشاره را از خود دانش آموزان استثنایی یاد گرفتم. این قصه گوی راه یافته ...
مسجدمدرسه پدیده ای جدید در دنیای آموزش و پرورش
تواند روز به روز بهتر و کارآمدتر شود، من به عنوان یک مادر دوست دارم فرزندم به جای گرفتن نمره های بیست پشت همی و صدآفرین ها بتواند شیوه ی صحیح زندگی را بیاموزد، بتواند مهارتی را در سال های مدرسه یاد بگیرد تا فردا روز به خاطر نبودن شغل به چه کنم چه کنم نیافتد، من به عنوان یک مادر مشتاق آموزش سبک زندگی درست و مهارت های لازم برای داشتن زندگی بهتر در کنار تحصیل علوم نظری هستم، شما چطور؟! ...
شهیدی که خود را وقف محرومان کرده بود
ها هر روز صبحانه بخورند. می گفت دوست دارم بچه های اهل سنت هر جا اسم امام حسن مجتبی(ع) را بشنوند، به یاد کرامت ایشان بیفتند. به یاد دارم بعد از شهادت ایشان که به آن روستا رفتیم، همه مردم و مولوی مسجد آن روستا گفتند حاج آقا برای این روستا و متعلق به مردم این روستاست پس خودمان مراسم ختمش را برگزار می کنیم. 70 روز بعد پیکرش به میهن برگشت وی ادامه می دهد: روز عید قربان در خانه ...
گفتند جای تدریس بچه داری کن!
گو با آرمان در ارتباط با تجربه هیات علمی شدن خود می گوید: تنها خانم عضو هیات علمی یکی از دانشکده های مهندسی عمران در گرایش سازه هستم، اما با وجود تعداد زیادی مقالات علمی و رتبه های بالا برای هیات علمی شدن از هفت خان رستم عبور کردم. هنوش سلیم بهرامی می افزاید: تجربه تلخی از مصاحبه کاری خود در سال 89 و در دانشکده عمران یکی از دانشگاه های معتبر تهران دارم. مسئول جذب اساتید به بهانه آنکه ...
فاطمه کوچولو، قربانی دزد طلاهای کودکان
گناه است و پلیس در شهر دیگری توانست قاتل را به دام بیندازد. حالا نه تنها پدر و مادر فاطمه داغدار او هستند بلکه همه اهالی فریمان به عزا نشسته اند و درباره این حادثه تلخ صحبت می کنند. به دنبال فاطمه عصر روز جمعه بود. فاطمه در خانه حوصله اش سر رفته بود و می خواست به خانه پدربزرگش که چند خانه آن طرف تر بود برود. در یک طبقه پدربزرگ و در طبقه دیگر عموی فاطمه ساکن بودند. هر وقت فاطمه ...
بلایی که برادرشوهرم سرم آورد / طلاق گرفتم و او محکوم شد
آن ها هم، که دنبال بهانه می گشتند، مرا به باد سرزنش و نصیحت می گرفتند. چندبار همسرم در حضور دو برادرش و جاری هایم بدجور به من توهین کرد و حتی یک روز کتکم زد. بچه ام را برداشتم به خانۀ پدرم رفتم. چند روز قهر بودیم و چون دنبالم نیامد، دست از پا درازتر به خانه برگشتم. روزهای سرد زندگی ام به همین شکل سپری شد. رابطۀ همسرم، به خاطر بداخلاقی هایش، با شریک اش نیز شکر آب شد و آن ها مغازه شان را ...
رهبر انقلاب دغدغه مندی طلاب را تحسین کردند/ سفارش آقا به تهذیب و تحصیل طلاب
خبرگزاری حوزه - تهران/ فاطمه احمدی، مولف هفت عنوان کتاب، طلبه سطح 3 مدرسه حضرت خدیجه( س) تهران و فعال پژوهشگر در حوزه مشکات است که در روز دیدار طلاب و فضلای حوزه علمیه تهران با مقام معظم رهبری، در محضر معظم له به بیان دغدغه های خود پرداخت. وی در رابطه با این دیدار به خبرنگار حوزه گفت: من نامه ام را در محضر مقام معظم رهبری با طرح نقش واقعی زن و جایگاه مادری یا دختری به عنوان مقدمه شروع ...
مرگ ناگهانی همسر بازیگر مشهور سینما
که پس از چند سال پدر و مادر خوانده اش بر اثر حادثه ای کشته شدند وی دوباره تحت سرپرستی مادرش که با یک قصاب محلی ازدواج کرده بود قرار گرفت . او در دوران کودکی به دوچرخه سواری فوتبال و رفتن به سینما علاقه وافری داشت .او دوران تحصیلی خود را در مدارس کاتولیک گذراند و از آنجا که پسر پرشروشوری بود ده دوازده بار از مدرسه اخراج شد و در 15 سالگی به کلی درس و تحصیل را ترک کرد پس به ناچار ناپدری اش ...
کتابی که گرفتارت می کند + عکس
سادگی هم نیست. وقتی خطاب چند جملۀ اولت با فردی باشد که می دانی زنده است، گرفتار می شوی. کم کم که پیش می روی او را حس می کنی. وقتی می خوانی که از پله ها افتادی و بی هوش شدی ، به تکاپو می افتی که راهی بیمارستانش کنی تا بلایی سر پسرک دوساله نیاید. یا آنجا که می خوانی اولین روز مدرسه با لباس خانه و دمپایی دست مادر را گرفتی و راه افتادی انگار کنارش ایستاده ای و می بینی که دست مادر را رها نمی کند و حتی به ...
بسیاری از اسرار دفاع مقدس به خاک سپرده شد/ شهیدی که جای من دفن شد گمنام ماند
برادرم تایید می کند که این امضا، امضای من است اما همه می گویند، این بعید است. حدود یک سال بعد یک نامه همراه با عکس به دست خانواده می رسد و همه متوجه می شوند که من زنده و اسیر هستم. وی افزود: پدرم در وصیت نامه اش نوشته بود که من را کنار این شهید گمنام دفن کنید و مادرم تا آنجایی که توانست برای این شهید مادری کرد. شهیدی که جای من دفن شد، هنوز هم گمنام است کریمی می گوید ...
گرد فراموشی مسئولان روی پرونده زنان معلق | وضعیت زنان معلقه در جامعه از منظر یک مددکار اجتماعی
پیرزنی پرستاری کنم اما اجازه نداشتم دخترم را همراه خودم ببرم، بعد از چند روز که دخترم را با مادرم که حالت روحی ثابتی ندارد تنها گذاشتم، متوجه شدم مورد آزار و اذیت برادر معتادم قرار گرفته است . بعد از این موضوع تصمیم می گیرد خانه نشین شود، می گوید: بعضی شب ها نان هم نداریم بخوریم، مادر و برادرم هم گفته اند که باید مستقل شوم. حالا سارا، کودکش را برای مدت کوتاهی به زن همسایه می ...
39 سال از ربوده شدن - امام موسی صدر - گذشت
در دهانش می گذارد. دختر اولین و آخرین تصویر خود را از پدر چنین ترسیم می کند: تصویر خودم یادم است که دارم راه می روم و بابا به شوخی می زند پشتم و تصویر دیواری که بابا صورتش را پشتش قایم می کند و من گریه می کنم؛ چون فکر می کنم بابا گم شده است . او پدر را این گونه شناخته است؛ بقیه قصه هایی است که دیگران درباره اش گفته اند یا پروین خلیلی، همسر امام موسی صدر برای فرزند تعریف کرده است. پری ...
خودخواهی و بی حوصلگی عامل تحدید نسل ایرانی
و فرزند آوری، دارند.این استاد دانشگاه هامبورگ، دلیل دیگر تک فرزندی را زیادی تعهدات والدین نسبت به فرزندان می داند و می گوید: بدون توجه به نیازهای فرزندمان، همه چیز را در اختیارش می گذاریم، مثل اتاق خواب جدا، مدرسه خیلی خوب، کلاس های متنوع و خیلی چیزهای دیگر که توان مالی ما را برای داشتن فرزندان بعدی، می گیرد. امیر لطفی حقیقت، روان شناس و مدرس دانشگاه، دلیل این رفتار والدین را مربوط به ...
عروس جوان از شب عروسی دل تنگ بود!
استراحت کنم. . آرزو داشتم یک بار ساندویچ نان و پنیر توی کیفم بگذارد، و مثل مادر دوستم، صبح که می خواهم به مدرسه بروم، مرا ببوسد و خداحافظی کند. با تولد برادر کوچولویم، اوضاع بدتر شد. حتی اجازه نداشتم به بچه نزدیک شوم. با دل تنگی هایم بزرگ شدم و برایم خواستگار آمد. من و پدرم راضی نبودیم اما نامادری ام آن قدر اصرار کرد که این وصلت جور شد و تن به ازدواجی ناخواسته دادم. همۀ دل خوشی ام ...
روزهای سخت زنی که برای برادرش همه کار کرد
دید من این طوری زیر بار قرض و بدهی هستم، لج کرده و درمانش را هم ادامه نمی دهد. من هم اصلا نمی دانم باید چه کار کنم. پدر و مادر هم با شما هستند؟ نه، پدر و مادرم شهرستان زندگی می کنند، ما بچه ها تهران زندگی می کنیم. پدر شغلشان چیست؟ قبلا راننده بود ولی حالا دیگر ازکارافتاده شده و کار نمی کند و در اصل من سرپرست خانواده هستم، پدر و مادر هم تحت پوشش من هستند ...