سایر منابع:
سایر خبرها
ادعای عجیب یک رمال: برخی از "فرماندهان انتظامی" و "مدیران" زنگ می زنند و من با "فال" می گویم چه کار کنند!
مطمئن باش حافظ لسان الغیب است و هیچ وقت دروغ نمی گوید، اما فال های دیگر را من اعتقاد ندارم مثلاً فال قهوه باید داخل فنجان چیزی را تلقین کنی و در بیاری که قابل قبول نیست و بعضی وقت ها درست در میاد، فال قهوه یک تفنن است که با تفریح و با ذهنیت کار می کند، حافظ لسان الغیب است و بستگی به ذهنیتت دارد و باید ذهن خوانی خوبی داشته باشی. رو به دوست دیگری که همراه ما آمده است می گوید تو هم اسم و سنت ...
جدول تشویقی کودکان، روش زیاد است
است دقیقاً به رفتاری که کودک انجام داده است اشاره و آن را توصیف کرد. آفرین که لباس هاتو داخل کمد آویزان کردی. به به، آفرین به دختر گلم که بعد از بازی اسباب بازی هاشو جمع کرده. چه قدر لذت می برم وقتی می بینم مشقاتو تمام می کنی، بعد میری سراغ بازی. اوایل که شما شروع به تحسین و تشویق کودک می کنید باید برای کوچک ترین تلاش های او اهمیت قائل شوید و حتی اگر ...
آثارش براده های جانش بود
فاطمه رنج اندیش اما راستش چی بگم؟ تقصیر ما که نبود؛ هر چی بود زیر سر چشم تو بود، یک کاره تو راه ما سبز شدی. ما رو عاشق کردی، ما رو مجنون کردی، ما رو داغون کردی، حالیته؟ آخه آدم چی بگه قربونتم. حالا از ما که گذشت؛ بعد از این اگه شبی، نصفه شبی، به کسونی مث ما، قلندر و مست و خراب، تو کوچه برخوردی، اون چشا رو هم بذار، یا اقلا دیگه این ریختی بهش نیگا نکن. آخه من قربونت برم، اگه هر نیگا بخواد این ...
داستان برای کودکان، زرافه کوچولو
. حتی نمی تونم از روی درخت ها پر پرنده جمع کنم. پروانه گفت: هدیه دادن که به قد کوتاهی ربطی نداره. تازه، تو به خاطر اینکه قدت کوتاهه می تونی روی زمین چیزهایی رو ببینی که زرافه های دیگه با قد بلندشون اون ها رو نمی بینن. روی زمین چیزهای خیلی قشنگ تری پیدا می شه. باورت نمی شه؟ سالی سرش را تکان داد. پروانه گفت: با من بیا و خوب به زمین نگاه کن. سالی دنبال پرنده راه افتاد و با دقت به ...
همسر شهید: وقتی اصرار کردم به سوریه نرود گفت نروم آبرویم پیش حضرت زهرا می رود/ در دوران چهارساله عقد، ...
برایم کاری کرد. بین آن همه گرفتاری ها و تصمیم دوباره ام برای سربازی رفتن، با یکی از فرماندهان قرارگاه بحثم شد و دیگر به پادگان نرفتم. چهارده روز بعد سید تماس گرفت و گفت: صبح به پادگان بیا! گفتم: نه سید! نمی آیم گفت: صبح مشخص می شود! و قطع کرد. ساعت هفت صبح مادرم صدایم زد و گفت: یک نفر با تو پشت در کار دارد! با کمال تعجب سید بود. او خودش به دنبال من آمد و با اصرار زیاد من را به پادگان برگرداند. ...
بر داغدیده، شاخه گُل هدیه می برند ... من جای گُل، سرِ تو به دامان گرفته ام
...> یا بیا مثل همان قصه که آن شب گفتی تو نبی باشی و من، اُمّ ابیها مثلاً جسم نیلی مرا حال، تو تحویل بگیر مثل آن شب که نبی فاطمه اش را مثلاً. پایان بخش این مصیبت منظوم هم، ابیاتی از مهدی امامی خواهد بود: من ماندم و خونابه و پاهای زخمی روی پر و بالم نشسته جای زخمی دنبال تو شیرین ترین بابای دنیا منزل به منزل می روم ...
آلبرت کوچویی: آخر، عمرم پشت میکروفن رادیو تمام می شود
شما مثبت باشد حتما تعجب می کنید و فکر می کنید که اغراق می کنم. شما درست می گویید زمانی رادیو در زندگی ها جاری بود و مردم ساعت، زبان و کلام خود را با رادیو تنظیم می کردند و امروز طبیعتا این نقش را ندارد اما اینطور نیست که تأثیرش را هم از دست داده باشد. من جور دیگری نگاه می کنم. من می گویم رادیو فقط کارکردش عوض شده است؛ مثلا آن روزها مردم با رادیو لحظه لحظه زندگی می کردند ولی الان همزیستی با رادیو ...
مجموعه اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)
...> منتخب اشعار آیینی به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی(ع) باید مرا گلیم مسیر نگار کرد زیر قدوم فاطمی ات خاکسار کرد مهر تو را بهشت بخواهد نمی دهم در ماجرای عشق نباید قمار کرد فخر علی و فاطمه بر تو عجیب نیست وقتی خدا به داشتنت افتخار کرد من که به دست هیچکسی رو نمی زنم نانت مرا به شغل گدایی دچار کرد هر چند آفریده ...
روضه امام حسن مجتبی (ع) به همراه متن و فایل صوتی
...> روضه امام حسن مجتبی (ع) – سید مهدی میرداماد اون روز وقتی داشتن تو خونه با هم کشتی میگرفتن بازی میکردن با اباعبدالله مادرش دید همه خونه دارن میگن حسین فقط پیغمبر هی میگه حسن حسن، بعضی وقتهام با دستش کمکش میکرد، یا رسول الله بچه کوچیک تر و تشویق میکنن، صدا زد فاطمه جان حق داری گله کنی اما نگاه کردم دیدم ملک و ملکوت همه میگن حسین، کسی نبود حسنم و صدا کنه...* هرگز یتیم های ...
موفقیت - پازل بند - خواست خدا بود
مردم سخت تر است. وقتی اسم اجرای فضای باز می آید من یاد ارومیه می افتم. فکر می کنم ظهر بود که من به تهیه کننده گفتم که در اینجا حداقل 70 نیروی حراست باید بگذاریم چون احتمال ازدحام وجود دارد. ما که فقط 4-5 سکوریتی می دیدیم ولی می گفتند 10-15 نفر بودند. من گفتم که می دانم جمعیت به داخل می آیند و از کنترل خارج می شود. ناصری: بلیت فروشی برای 1300 نفر انجام شد ولی چون برنامه یک سانس بود و تمدید ...
فرماندهی که متولد مشهد بود، فرزند کردستان/ شور شیرین در ارتفاعات 2519 حاج عمران
دلم می خواست بابا کنارم باشد؛ آن موقع نیاز به پدر بیشتر به خاطر جنبه های بیرونی و دنیوی اش بود مثل همین پارک رفتن و ... بعد که وارد مقطع راهنمایی شدم باز یکسری عواطف و احساسات دیگر در من رشد کرد و باز هم نیاز داشتم به ارتباط با مردی به اسم پدر که با مردهای دیگری که دورو برم بودند فرق داشت...من اینجا باز خودم را زدم به یک راه دیگر مشغول ورزش شدم و سعی کردم این نیاز را نادیده بگیرم. اما وقتی بزرگ شدم ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (455)
خیال راحت میخوابی و نمیری ولی مثلا کلاس ساعت سه ظهر رو نمیشه با خیالت راحت خوابید و نرفت. 27. همین الان نامزد سابقم لایو گذاشت از آبشار نیاگارا! وقتی با من بود زنگ میزد میگفت محسن من ساندویچی ام بندری خوردم 3500 کم دارم برام کارت بکارت میکنی؟ 28. آقا با یه من سیبیل نشسته پشت ماتیز، قدیم با اون سیبیل زندانی آزاد می کردن. 29. چجوری سلفی از فاصله 10سانتیمتری میندازین ...
چطور از شر بی شعورها و بی شعوری خلاص شویم؟
بگوید بی شعور هستند. ایلینگ: بی شعوری راهبرد برجسته ای برای رابطه سازی نیست، اما به نظر می رسد با موفقیت شغلی هم خوانی دارد. مثلاً بی شعور معروفی مثل استیو جابز را داریم. چرا چنین است؟ ساتن: بله، اگر شما در موقعیتی باشید که نوعی بازی من می برم، تو می بازی در سازمان باشد، آنگاه شما به هیچگونه همکاری از سوی رقبای خود نیازی ندارید، و بی توجهی به دیگران طوری که احساس کنند وجودشان هیچ ...
چند خاطره از یاران شهید آیت الله شهید سید مصطفی خمینی(ره)
امام پیدا کردند. (آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی، امید اسلام) درس خصوصی رابطه ما با حاج آقا مصطفی خیلی عمیق بود. حاج آقا مصطفی به همراه ما در کلاس های درس پدرمان شرکت می کرده اند؛ ایشان یکی دو ماه بعد از ورودش به نجف از پدر من درخواست کرد که یک درس خصوصی با پدرم داشته باشد. شب ها بعد از نماز مغرب و عشا درس خصوصی بود. چند نفر از فضلا بعلاوه ایشان و برادر بزرگ من در این درس شرکت ...
احمد کار کردن را منعی برای طلاب نمی دانست
یکبار از عراق به ایران برمی گشت و به همه سر می زد؛ یه بار هم برای من این چادر مشکی رو هدیه آورد؛ یادمه به اندازه ای کلاس درس های فقهی و دینی رو دوست داشت که گاهی تا ساعت10 شب تو حوزه پای صحبت های استادش می نشست؛ من رو هم با خودش توی کلاس ها می برد . اما احمد آن طور که خانوده اش هم می گویند همیشه بر کار و تلاش و خدمت در سربازی تأکید داشت احمد می گفت انسان باید خدمت کنه؛ طلبه باید کار کنه و ...
آیدا نوه اسماعیل
مرده ولی مغزش هنوز زنده است. مثل اینکه قبل مرگش داوطلب یک آزمایش شده است و با چندتا از سنسور تو کله گذاشتنش تو قبر. دانشمندان اونورم که بیکارن ظاهرا بعد این همه سال هنوز دارن فعالیت مغزشو نگاه میکنن. کول ماجرا اینکه که ظاهرا این همه سال بعد مرگ، مغزش هنوز زنده است و مدت هاست فقط یک پیام مخابره می کند. هرازگاهی فکر می کند: چرا آنقدر از خانه دورم اسماعیل و پشت بندش چندبار آه می کشد یا به آه کشیدن فکر می کند. وبلاگ پیاده رو ...
گلچینی از بهترین اشعار فراق
که گفتند به ما، روشن نیست دوستان نیمه راهید اگر، برگردید کاظم بهمنی ❆❆❆❆❆ بیا که خانه دل بی تو رو به ویرانی است هوا بد است هوا ابری است طوفانی است خزان گذشت و خزان فراق هست هنوز بدون تو همه فصل ها زمستانی است شب فراق بلند است یا شب یلدا کجا شبی چو شب انتظار طولانی است کمی برای تو بگذار ...
گلواژه های روضه؛حضرت رقیه(س)
؟ یک سؤال دیگه هم دارم، بابا این چه سفریه که مادر نرفته اما شیرخواره رفته؟ ********************** کفن رقیه بعضی چیزا انحصاری است، مثلاً فقط یه نفر تو کعبه به دنیا اومد، اون هم علیست، تو عالم فقط یه نفر لباس عزاش کفنش شد، اون هم رقیه (سلام الله علیها) است، بخوای نخواهی، این مال سه ساله است. ************************* روضه خوان ...
پاسخگوی شماره 25
شب موقع خواب هرچی رو به بالش زیر سرش بگه توی خواب واسه ش اتفاق می افته، یه شب رو به بالشم کردم و ازش خواهش کردم که لطف کنه و با عوامل پخش هماهنگ کنه که یه کادیلاک قهوه ای رو تو خواب ببینم! خوشبختانه همون شب توی خواب دیدم که یه کادیلاک قهوه ای گوشه حیاط پارک شده! بی معطلی دویدم سمتش و پریدم پشت فرمون، اما با صحنه ناامیدکننده ای روبه رو شدم. ماشین به جای فرمون، درجه پلوپز داشت! از اونایی که رنگ ته ...
مسعود سلطانی فر: وارث شرایط نابسامان در استقلال و پرسپولیس هستم
که اداره وزارت ورزش و جوانان را در اختیار گرفته، اصلاحاتی عمیق ایجاد کند و از خود یادگاری هایی بگذارد. برای او اصلاح وضعیت پرسپولیس و استقلال – به قول خودش پر کردن چاله های گذشته – به همان اندازه اهمیت دارد که برای سایر ورزش ها وقت می گذارد و امیدوار به ثبت نتیجه ای تاریخی در المپیک 2020 توکیو است. گپ و گفت ما با وزیری که سرما خورده و سرحال نیست، با مباحث فوتبال شروع می شود، به المپیک ...
تاثیر محمد خردادیان بر فرهنگ جامعه
به گزارش خبر فوری به نقل از گلونی ، صحبت های آقای بنیانیان رو که خوندیم یاد اون داستان معروف افتادیم که می گفت: یه روز یه بزرگی داشت مردم شهر رو نصیحت می کرد که این فیلم های ماهواره ای رو نگاه نکنید. این فیلم های ماهواره ای به درد نمی خوره، همه شون خاک برسریه و نباید حتا یک ثانیه ش رو نگاه کرد. چون بنیان خانواده رو متلاشی می کنه. مثلاً همین دیشب که اون پسره، فاطما گل رو ماچ کرد بعد دستش رو انداخت ...
از آق قلا تا سوته همراه با سختی های تبلیغی یک طلبه (بخش نخست)
گرفته بود که برای نجات فرزندانش ازهمسرش جدا شود. در نکوهش طلاق احادیث زیادی خوانده بودم ولی تا به حال با موردی به صورت مستقیم رو به رو نشده بودم . آدمی نبودم که به همین سادگی از موضوع بگذرم، می خواستم ته و توی قضیه را در بیاورم.آن شب نشستم پای صحبت های خانم سالاری و تا چند ساعت از شب گذشته با هم در این مورد صحبت کردیم.می خواستم هر طور شده او را از تصمیمی که داشت منصرف کنم. صدای قطره های باران که به ...
5 اقدام مدیریتی آق فری
یه حس غریبی مدتی طولانی هست که به من میگه اگه مدیر بشم می تونم مدیر خیلی موفقی باشم. هر چی به دور و اطراف حوزه ICT نگاه می کنم می بینم چیزی از خیلی از مدیرا کم ندارم که هیچ تازه قول می دم بهتر هم باشم. خب حالا بهتون می گم مدیر که بشم چیکار می کنم. اولین کاری که می کنم اینه که تمام دوستام رو هر جا بتونم مشغول به کار کنم، حکم می زنم براشون. حتما می گید تو هم که شدی مثل خیلی ...
بازی مادر با کودک، راهی برای سرگرم شدن
...: من توانائی بازی کردن با دختر 5.5 ساله خودم رو ندارم و از این بابت شدیداٌ احساس عذاب وجدان دارم و همیشه نگرانم، بیشتر دوست داره تو کارهای من و در کنار من باشه تا اینکه بخواد با اسباب بازی هاش بازی کنه،اگر هم بخواد با اسباب بازی هاش بازی کنه حتماً من باید کنارش باشم یا اینکه با پدرش بازی کنه. بیشتر از داشتن و خریدن اسباب بازی لذت می بره تا بازی و تمرکز روی اون. من خیلی نگرانم ،باور ...
نسل اولی های دربی: 6و4 نشان نمی دهیم!
را در دوران فوتبال بگویید. از اسم سخت ترین مهاجم روبه رو و بهترین همبازیان روبه رو در فاز تهاجمی بگویید؟ آشتیانی: جعفر کاشانی، حلوایی و کارگرجم ضمن اینکه حسن روشن خطرناک ترین مهاجم روبه روی من بوده و بهترین همبازی ام هم در فاز تهاجمی علی پروین و علی جباری بوده اند. ورزش سه: حسن آقا بهترین همبازی شما در خط حمله چه کسی بوده است؟ روشن: در مقطعی غلامحسین مظلومی و در مقطعی دیگر ...
شهادت، مُزد زندگی پاک احمد
می کردم، اما درست نشناختمش؛ هر چه بزرگتر می شد می فهمیدم که فرزندی بسیار درستکار بود . درستکاری احمد تا اندازه ای بود که مادرش، عزت لسانی، آن را یکی از خصوصیات بارز او می داند؛ دستش را به نشانه تأیید تکان می دهد و به یاد می آورد آن روزگار را درستکاری در همه چیز؛ چه درس و تحصیل و چه کار و تلاش؛ با اینکه شاید کار خاصی برای تربیتش نکرده بودم اما همیشه از تفکراتش متوجه می شدم که با من تفاوت ...
آیا اسلامی سازی علوم انسانی یک پروژه سیاسی است؟
...> الان هم ما در کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی با دیدگاه های گوناگونی روبه رو هستیم که هر یک تلقی متفاوتی از نقش و سهم دین در علوم انسانی دارند لکن هیچ کس تلاش نمی کند، یک دیدگاه را بر سایر دیدگاه ها حاکم کند. اصولا روش ما در تحول علوم انسانی، طرح آزاد نظریه های جدید در محیط های علمی به ویژه دانشگاه هاست و معتقدیم اگر یک دیدگاه از قدرت علمی لازم برخوردار باشد، به طور طبیعی وارد متن دانشگاه ...
رفتار خواهر و برادر، آبشون تو یه جوب نمیره
میاد و بیشتر تو اتاقش بطوری که حتی غذا رو هم با ما نمی خوره. وقتی مهمون میادخونه بدرفتاری می کنه و زیادی پرخاشگر شده است. وقت به خواهرش نگاه می کنه حس تنفر تو وجودش موج می زنه. خونه کمتر میاد و بیشتر وقتش روخونه مادربزرگش است. بنظرتون لازم پیش یک روانشاس حضورا ببرمش؟ پاسخ: از اینکه پسر بزرگتان رنج عظیمی می کشد و این را دارد با رفتارش فریاد می زند بسیار متاسف و ناراحت شدم. پدر گرامی پسر ...
یادم تو را فراموش
....یا اون موقع که میخوای در و باز کنی و چمدونتو برداری بری بجای اینکه برم لب پنجره سیگارمو روشن کنم،بدو بدو بیام دستتو بگیرم،ازت عذر خواهی کنم،فقط اینبارو ببخش بدون تو دنیا آوار میشه رو سرم،که میمونم زیر این آوار،که نفسم بند میاد و خفه میشم از حجم نبودنت.مثلا اگه بهت مسیج دادم خواستی ندیده پاکش کنی میتونم جلوتو بگیرم بگم ببین اینکه منو ندید بگیری راهش نیست،یا وقتی که بلاکم کردی میتونم بهت بگم آخه ...
بردیا کیارس: حسین علیزاده را به خاطر قلب بزرگش دوست دارم
نکردم که حالا با خودم بگویم ای کاش انجامش نداده بودم. همان زمان فکر می کردم دوست دارم کاری کنم که 20 سال بعد وقتی به آن نگاه می کنم، حالم خوب باشد. حالا 20 سال گذشته است. این روزها گاهی در اینترنت کاهایم را سرچ می کنم و خاطراتِ خوشی به ذهنم می رسد. شب هایی که تا صبح با فردین و خشایار کار می کردیم. من آن وقت سرباز بودم. صبح کله پاچه را می خوردیم و من می رفتم پادگان. خب فرمانده مان هم دوستمان ...