سایر منابع:
سایر خبرها
گفتم هرگز اجازه نمی دهم به سوریه بروی!
خبری نشد نه خودش آمد و نه تماسی. خیلی نگران بودم جمعه شب خواب دیدم در رختخواب خود نشسته ام که علی با یک کوله پشتی از سوریه آمد دم در نشست. گفتم علی جان دیگر نرو این دل نگرانی ات مرا کشت. هیچ چیزی نگفت و فوری بلند شد در را کمی باز کرد و از میان همان مقدار خودش را رد کرد رفت. از خواب بیدار شدم خیلی گریه کردم و دو رکعت نماز استغاثه حضرت زهرا(س) را خواندم و بعد دوباره خوابیدم. این بار خواب دیدم سر یک ...
ناگفته های نوه دختری از بیت امام خمینی
الورود شدند. بنابراین ما در تهران اقامت کردیم. خیلی هم تلاش کردند که به قم بازگردند، اما نشد. به یاد دارم همان روزهایی که در تهران ماندگار شده بودیم، یک نفر با پالتو و کلاه مشکی به منزل ما آمد. بابام نبود و من ترسیده بودم. [آن مرد پالتوپوش] به من گفت که دختر کوچولو به بابات بگو آزادی؛ می توانی بری قم . بعدا که بزرگ شدم با خودم گفتم این چه نوع پیغام رساندن بود که به یک بچه شش ساله بگویند بابات آزاد ...
مرتضی عاشق شهادت بود، می گفت من هم دوست دارم بروم. یک سال تمام به دنبال جلب رضایت من بود برای رفتن. ...
... چه زمانی به ایران آمدید؟ من از 10 سالگی در ایران زندگی می کردم اما کمی بعد به پاکستان رفتم و مدتی بعد زمانی که 18سال داشتم دوباره به ایران برگشتم و در همین جا ازدواج کردم. همسرم طلبه بود و در حال حاضر هم تدریس می کند. حاصل ازدواج مان هم پنج پسر و یک دختر است. کمی از مرتضی برایمان بگویید. شغل شان چه بود؟ مرتضی فرزند دوم من و متولد 8 آبان سال 1370 بود. ایشان تا کلاس دهم ...
از خصوصی سازی سرخابی تا حضور بانوان در ورزشگاه با دادکان
هردوی این خصوصیات را دارید. بعد از جلسه بیرون آمدم و متوجه شدم اینها به دنبال این شاخصه ها نیستند و اسم مرا آورده اند تا دهان خیلی ها را ببندند. در ادامه من با آقای ناطق نوری تماس گرفتم و گفتند شما گوش به زنگ باشید تا تماس بگیرند. حتی آقای خاتمی هم به من گفتند آیا با شما برای وزارت ورزش و جوانان صحبت نکردند؟ که گفتم در این حد نبوده و فقط با دو نفر از نزدیکان رییس جمهور صحبت کردم که آقای خاتمی گفتند ...
گفت و گو با شبنم قلی خانی از دنیای مد، همسر و سینما
لحظات مختلف را تجربه کرده باشند؛ مثل مادرشدن .اگر کسی این لحظه را تجربه نکرده باشد نمی تواند آن چنان که باید نقش آن را پرورش دهد. از بین بازیگران زن بازی کدام بازیگر را بیشتر دوست دارید؟ خیلی ها را دوست دارم؛ خانم معتمد آریا از بازیگران مورد علاقه ام هستند. هفت سال پیش در فیلم پریناز با ایشان هم بازی بودم. از میان جوان ها بازی مریلا زارعی در شیار 143 را دوست داشتم . بیشتر بازی های ...
از جزئیات فعالیت های شهید و موفقیت هایش بعد از شهادتش با خبر شدیم
الهام حیدری استاد حوزه علمیه نورالزهرا(س) و حوزه علمیه بانو امین است. سال ها زندگی مشترک با سردار شهید حسن طهرانی مقدم و چهار فرزندی که به ثمر رسانده است حرف ها و خاطرات زیادی برایش به جا گذاشته است. او حالا همانند همسرش سرگروهی جمعی از همسران شهدای اقتدار را بر عهده گرفته است که سه سال پیش در 21 آبان ماه سال 90 با انفجار پادگان شهید مدرس به شهادت رسیدند. همسر این سردار شهید حالا در سخنانش از یک ...
زندگی را سخت نمی گیرد
... نه. به اون صورت، نه. کار فروشندگی را بعد از ازدواج شروع کردین؟ نامزد بودم. مجرد حساب نمی شدم. پدر و مادرتون مشکلی با کار شما نداشتن؟ خانواده م مخالف بودن. بابام راضی نمی شد. ولی از وقتی نامزد کردم دیگه نه. چون دیدن نامزدتون راضیه دیگه چیزی نگفتن؟ (می خندد. چهره اش پر از شادی می شود.) آره دیگه. گفتن اجازه ت دست اونه از این به ...
پشت پرده ورزش سیاسی از زبان دادکان
. رابطه را نباید به حساب صلاحیت ها گذاشت. کسانی که این کارها را می کنند می خواهند نان بدهند و نان قرض بگیرند. شاید اگر من هم همان موقع این کار را می کردم تا الان رییس فدراسیون فوتبال بودم. مشکل من چه بود که برکنارم کردند؟ فوتبال را بلد نبودم یا نتایج ضعیف گرفتم یا فدراسیون ناموفقی داشتم؟ در دوره من فوتبال ایران در رده پانزدهم رده بندی فیفا قرار داشت اما حالا کی روش با زحمات زیادی که تا به امروز ...
ناطق نوری در تقاطع چپ و راست/اقتصاد چین در آستانه فروپاشی!/ هیچ جنگی پیش روی نخواهیم داشت/مردان، مشتریان ...
بخشی از این گفت وگوی مفصل به ماجرای رد شدنش از گزینش دانشگاه در زمان حیات امام می گوید: چشمم را باز کردم و دیدم همه زندگی ام رفته است. با اینکه امام بود، ولی واقعا پشتم خالی شد. احساس کردم که از صد به صفر رسیدم. اما (به خودم گفتم) دیگر باید روی پای خودت بایستی و تن ها خودت هستی. در این شرایط سخت ترین موضوع برای یک دختر، مسئله ازدواج است که خودم تصمیم گرفتم، یعنی انتخاب خودم بود. دومین موضوع، ادامه ...
ناگفته هایی زهرا اشراقی از بیت امام(ره)
نفر با پالتو و کلاه مشکی به منزل ما آمد. بابام نبود و من ترسیده بودم. [آن مرد پالتوپوش] به من گفت که دختر کوچولو به بابات بگو آزادی؛ می توانی بری قم . بعدا که بزرگ شدم با خودم گفتم این چه نوع پیغام رساندن بود که به یک بچه شش ساله بگویند بابات آزاد است! هنوز هم برایم جالب است! بعد از این ماجرا که تعریف کردم، خاطره [سیاسی ای] قبل از انقلاب ندارم. قبل از انقلاب فضای خانه ما به هیچ وجه انقلابی ...
فقر نه، توهم شیشه این زن را به سمت زباله می کشد!
کاملاً آشناست. بهتر است داستان را از زبان او بشنویم: آقای صادقی این زن را به ما معرفی کرد ما با وی آشنا شدیم و برای او خانه به همراه وسایل کامل را تهیه کردیم. این خواسته قلبی خود نازنین بود. چند روز بعد به خواست یکی از خیرین به دیدن او در خانه جدیدش رفتیم. هدفمان این بود که برای او شغلی ایجاد کنیم. البته هرچه با او تماس گرفتم جواب نداد، به هرحال به آنجا رفتیم اما نازنین در خانه نبود ...
زنم با استادش ارتباط ... داشت و من مجبور شدم +عکس
بردم و کم کم معتاد به قرص شدم. 17 روز قبل خودم به کمپ رفتم و 10 روز آنجا ماندم تا پاک شدم و به خانه ام آمدم. همسرت به خاطر اعتیادت با تو اختلاف داشت ؟ نه. او این موضوع را بهانه کرده بود در صورتی که موضوع اختلاف ما چیز دیگری بود. اختلاف شما چه بود ؟ من به رفتارهای همسرم مشکوک شده بودم و وقتی متوجه شد به من گفت با مردی که به او می گفت استاد قصد دارد ازدواج کند. به همین دلیل ...
پایکوبی آقا رضا بر مزار پروانه !
خواهر بر عهده عمویم که همسرش از او جدا شده بود قرار گرفت. مرد مهربانی بود و به جرأت می گویم هم مادرمان بود هم پدرمان. شاید به همین خاطر مادرم که از همسرش رضایت چندانی نداشت، عذاب وجدان گرفت و با وجود این که از شوهرش یک فرزند دختر داشت، از او جدا شد و با عمویم ازدواج کرد. حاصل این ازدواج هم یک دختر شد و به این ترتیب ما شده بودیم پنج خواهر و هیچ برادر. رضا (ما نیز نامش را همانی می نویسم که ...
بیماری هایی که طبق قوانین تنها ابتلای زن به آن موجب فسخ نکاح خواهد شد
تنها بودم. جای تو خالی بود. تو اگر بودی که راه نمی رفتم. مجبورم می کردی تمام مسیر را بدوم. برایم آواز می خواندی و من غرق می شدم در صدایت. حتی اگر آواز دوست نداشتم. این تو بودی که آواز را قشنگ می کردی. تو اگر بودی احتمالاً آن بید مجنون را هم نمی دیدم. فقط تو را می دیدم... فقط تو را... چرا اینها را برایت ضبط می کنم؟ نمی دانم! چرا باید صبح روزی که احتمالاً آخرین بار باشد که بوی تن تو را از روی همان ...
زن جوان قربانی سوءظن شوهر/ با مردی که همسرم با او رابطه داشت تماس گرفتم،گفت همسرت گفته مجرد است
گفتم گوشی مامانت را بیار تا نگاهش کنم. او گوشی را آورد و وقتی آن را چک می کردم دیدم با مردی به نام استاد چت کرده است و صحبت های خصوصی داشته اند. به سراغ همسرم رفتم و از او درباره مرد غریبه پرسیدم؟ اما او سعی کرد بهانه بیاورد و در نهایت گفت به احترام 14 سالی که همسرت بودم بی خیال شو. دعوای ما ادامه داشت و فردای آن روز به سراغ عمه ام - مادرزن- رفتم و ماجرا را تعریف کردم. او هم گفت: دختر عمه ات را ...
تظاهر به خودکشی برای فرار از دست ماموران
عامل جنایت دلخراش خیابان هلال احمر دستگیر شد. این مرد چهارشنبه شب همزمان با کشف جسد همسرش ناپدید شد و به دستور بازپرس جنایی تهران تحت تعقیب پلیس بود. این مرد 35ساله در نخستین ساعات بامداد جمعه به صورت کاملا اتفاقی از سوی یکی از ماموران کلانتری محل وقوع حادثه شناسایی شد و درحالی که قصد فرار از دست ماموران را داشت، دستگیر شد. او در اعترافات اولیه ضمن اعتراف به قتل، انگیزه اش از این جنایت را خیانت همسرش عنوان کرد. این پرونده در شعبه ششم دادسرای جنایی تهران درحال بررسی است و بازپرس مدیرروستا دستور رسیدگی و تحقیقات بیشتر درباره ادعاهای این مرد و پرونده او را صاد ...
خاطرات جنگ به روایت بانوان محله
...> سن زمان جنگ: 14 ساله شغل کنونی: معاون اجرایی مدرسه معصومه محمدی متولد 1347 و از اهالی زرگنده است و زمان کمک و پشتیبانی از جبهه 14 ساله بوده. او می گوید: خیلی زود ازدواج کرده بودم. آن زمان با هم محله ای ها در طبقه پایین منزل خانم میرقوام الدین که خیر بود و خانه اش را به محلی برای کمک به رزمندگان جمع کرده بود، جمع می شدیم. گاهی مربای به و گاهی هویج و آلبالو درست می کردیم و گاهی ...
محاکمه نکنیم، پاسخگو باشیم
اعتماد به نفس و تفکر و تصمیم گیری و حق انتخاب برسد، متاسفانه بسیاری از ما تا زمانی که از خانه پدری خارج نشده ایم، هیچ حق انتخاب جدی در زندگیمان نداشته ایم و همه این موارد ضربه های بزرگی برای تعریف ما از متعهدبودن و مسئول بودن در حوزه زندگی مشترک است. نکته دیگر آموزش چهره به چهره است. قدیم وقتی دختر یا پسری قصد ازدواج داشت پدر یا مادر، عمه یا خاله طرف را می نشاندند و اتمام حجت می کردند، اما ...
وزش طوفان عاطفی بر پیمان عشق
تهاجم فرهنگی و تاثیرات مخربی که برنامه های ماهواره ای و شبکه های اجتماعی روی زنان و مردان ایرانی می گذارد. سریال های ماهواره ای که بسیاری از آنها این روزها سر زبان ها افتاده درپی ترویج خانواده های بی سر و سامان، لجام گسیخته و عادی جلوه دادن خیانت، عادی جلوه دادن رابطه جنسی دختر و پسر قبل از ازدواج، در میان نوجوانان و جوانان است. این وضعیت تنها در ایران نیست.گفته می شود یک ...
بنویسید علیرضا، صدا کنید سارا
(مرد به زن) و FTM (زن به مرد) است. تقریبا ترنس ها از زمانی که متوجه تفاوت دختر و پسرها می شوند موج کشش های روحی و جنسی خودشان هم آغاز می شود، من از حدود 9 سالگی متوجه شدم که دوست دارم دختر باشم ولی آن زمان نمی دانستم ترنس چیست و فکر می کردم فقط یک علاقه است. من همیشه پسر بودم و فقط فکر می کردم کاش دختر می شدم اما همیشه از اینکه دوستانم مرا مسخره کنند یا خانواده ام مرا تنبیه ...
تو را نمی خواهم، آیفونت را می خواهم!
شکایت دختر جوانی نزد پلیس آغاز شد. دختر جوان زمانی که در مقابل افسر پرونده اش قرار گرفت، گفت: مدتی قبل در یکی از خیابان های شمال شهر منتظر خودرو بودم که یک بی. ام.و در مقابلم نگه داشت. راننده پسر جوانی بود و از من خواست سوار شوم تا مرا به مقصد برساند. از آنجا که دیروقت بود، من هم سوار ماشین شدم و در بین راه راننده ابراز علاقه کرد و شماره تلفن همراهش را در اختیارم قرار داد. او ادامه داد ...
مادر شهید مدافع حرم: خوابی دیدم که هر بار خوابیدم دوباره تکرار شد
آن را بخشیدم . بعد از ازدواج به مدت 20 سال با خانواده همسرم زندگی کردیم که حاصل این ازدواج 7 فرزند بود، دو فرزند اولم عمرشان به دنیا نبود،و هم اکنون با شهید 5 فرزند دارم سه دختر و دو پسر،که محمد هادی پسر بزرگم هست. *14 نام برایش انتخاب شد برادر و همسرم روحانی بودند و هنگامی که از ائمه (علیهم السلام) حدیث می خواندن از نام امام محمد هادی(ع) خیلی خوشم می آمد و دوستش داشتم ...
با شکوهترین مراسم ازدواج در کتابخانه یک روستا
واقعی ازدواج است که مایه هویت ما به شمار می رود. محمد توانا در گفت و گو با ما با بیان اینکه مسئول اداره ارشاد و امام جماعت مریوان و فرماندار این هدیه و لوح تقدیر را به او و همسرش دادند گفت: خوشبختانه با چاپ این گزارش توجه ویژه ای به این کتابخانه شد و امکانات و همچنین تجهیزات در اختیار ما قرار گرفت. امسال نخستین سالی است که در کنار کتابداری معلمی را تجربه می کنم و به دانش آموزان دو پایه دوم و چهارم درس می دهم و همسرم نیز در رشته پرستاری تحصیل می کند. تلاش می کنیم بازهم کتابخانه زانیاری به عنوان کتابخانه نمونه کشور انتخاب شود. ...
ظهرها که گله را به کنار جوی آب می بردم و آنجا می خوابیدند خودم وضو می گرفتم، چیزی را پهن می کردم و اول ...
ستاره ها در چنین حالتی هستند و خوب است یا برای فلان کار ستاره ها چنان اند و خوب نیست. روز و ماه سال و یا بارندگی را از روی ستاره ها تشخیص می داد و همان می شد. ما چهار خواهر و یک برادر بودیم. شغل پدرم مثل بیشتر اهالی منطقه دهقانی بود و دام هم برای رفع احتیاج داشتند. مادرم هم قمر زنی قد بلند و زیبا بود. رسم بود مردم آبادی انداز کنند نماز خواندن را از مادرم یاد گرفتم. 9 ساله بودم و ...
قدم در راه بی بازگشت!
...... با دوستم هر روز خاطرات سفر را مرور می کردیم و برای دیگران هم تعریف می کردیم. بعد از چند روز خواهرم بار دیگر به من گفت: می خواهی ایران را ترک کنی یا نه؟ من هنوز کاملاً از جو سفر خارج نشده بودم. تلفن رابط را گرفتم و با او صحبت کردم. بعد از دوبار صحبت کردن گفتم تا دوسه ماه دیگر به شما جواب می دهم که می آیم یا نه. رابط ها حربه های زیادی دارند. بعد از اینکه حرفم تمام شد گفت: من تا یک ماه دیگر ...
تجلی مسؤولیت پذیری حضرت زینب در بازخوانی خطبه های ایشان
خوبی برایشان مهیا نماید که رحیم و با رأفت است. شجاعت ادبی و بلاغی حضرت زینب (سلام الله علیها) چنان همه را مات و مبهوت کرده بود که کسی را یارای سخن گفتن نبود آری دختر علی (علیه السلام) سخن گفته بود، او تربیت شده زهرا (سلام الله علیها) است، همان زنی که در خطبه فدک [21] طبل رسوایی غاصبان را سر داده بود و یزید با آن همه شوکت و جلالت ظاهری رسوایی خود را در مجلسی که برای پیروزی خود گرفته بود ...
زندگی مجردی جوانان در کلان شهرها
...> در حسرت زندگی مجردی در این بین نمی توان گروهی از جوان ها را نادیده گرفت که زندگی مجردی ندارند اما در حسرت داشتن خانه و زندگی مجردی هستند. مهتاب 35 ساله است. بعد از آن که خیلی سال پیش از پسری که دوست داشت جدا شد دیگر فرصتی که دلش بخواهد را برای ازدواج پیدا نکرد. از همان زمان هم خودش را با کار مشغول کرد. زندگی مجردی یکی از خواسته هایش است که نمی تواند جدی به آن فکر کند. می گوید: خیلی دلم ...
سپیده جعفری: مربیگری را بیشتر از داوری دوست داشتم/ سعیده جعفری: عاشق توپ و توپ بازی بودم
تشویق و پاداش برای انجام بازی به ارمنستان رفتیم؛ تیم حریف یک بازیکن داشت که هم پست من بود و از نظر قد هم شبیه بودیم، مربی من را گذاشته بود تا مقابل او بازی کنم و خیلی خوب از عهده اش برآمدم به طوری که بعد از مسابقه مربی می گفت من در ارمنستان کشف شدم. وی بیان داشت: از نیم فصل 84 در سوپرلیگ فیکس شدم و جزو نفرات اصلی داخل زمین بودم؛ همیشه یا قهرمان بودیم یا نایب قهرمان؛ در حقیقت از همان سال 84 ...