سایر منابع:
سایر خبرها
پشت پرده ورزش سیاسی
.... قرار بود آقای پهلوان به فیفا برود و کارها را انجام بدهد تا مشکلی پیش نیاید. در نهایت با من تماس گرفتند و گفتند آقای احمدی نژاد می خواهد شما را ببیند. من پیش او رفتم و به ایشان گفتم اگر شما بخواهید به فوتبال برمی گردم اما اجازه بدهید در فدراسیون دیگری فعالیت کنم. گفتم یک فدراسیون را در اختیار من قرار دهید و دو سال بعد تحویل بگیرید و ببینید چقدر پیشرفت کرده است. دوباره احمدی نژاد به من گفت ...
سفر رفتن نیازی به پول ، ویزا و زبان ندارد
هم افتاده؟ خیلی زیاد. دو بار مالاریا گرفتم. دچار گرما زدگی خیلی وحشتناکی شدم. تفنگ روی صورتم کشیدند. 17 روز متوالی زیر باران بودم. یک بار قایق ما در رودخانه ای وسط کروکودیل ها و مارهای سمی چپ کرد. چطوری از تفنگی که روی صورت شما کشیده شده نجات پیدا کردید؟ با یک سیگار. واقعاً؟ بله. هرجایی که درگیری و ناامنی هست یک پاکت سیگار با خود می برم. من سیگار نمی کشم اما ...
25 توصیه شغلی از رهبران موفق به جوانان
بعدی خود، و همسرت، و حتی بچه هایت را به دست می آوری. 6. مریسا مایر: چیزی را انتخاب کن و آن را عالی کن. مریسا مایر (Marissa Mayer) رییس و مدیرعامل کنونی یاهو در مصاحبه ای در سال 2011 با سوشال تایمز گفت: یک بار دوست من آندره به من گفت، "می دانی مریسا، تو فشار زیادی به خودت وارد می کنی تا انتخاب درست داشته باشی، و من باید با تو روراست باشم: این چیزی نیست که من در اینجا ...
انواع نگاه در آیات قرآن/ عمل به کدام آیه ها همه درهای سعادت دنیا و آخرت را به روی انسان می گشاید
بالاترین عمل در ماه رمضان است؛ بعد فرمودند: علی جان! کسی که شقی ترین شقاوتمندان عالم است، در ماه رمضان و در مسجد، فرق تو را با شمشیر می شکافد و یک روز بعد هم تو از دنیا می روی؛ اینکه امیرالمؤمنین 63ساله بودند و شمشیر به ایشان خورد و آن وقتی که پیغمبر گفتند23ساله بودند؛ یعنی از چهل سال آینده، گوشه مسجد کوفه، تاریکی مسجد و سحر، ضربت خوردنش را خبر داد. امیرالمؤمنین یک سؤال جالبی کردند و ...
مداحی که 11 سال بر تخت بیماری است
اتاق پذیرایی و بالای کمد چوبی، 2 قاب عکس جمع و جوری که مداحی حاج حجت کسری را در یکی از هیئت های محله حسن آباد نشان می دهد، خودنمایی می کند. بین این 2 قاب عکس، شعر زیبای حاج ابوالقاسم ژولیده، که در وصف حاج حجت کسری سروده، قرار دارد. در چند بیت اول این شعر آمده است: عبد حسین بنده دنیا نمی شود/ دنیای ما بدون تو معنا نمی شود/ آن سینه ای که زخم شهیدان کربلاست/ هرگز دچار زخمه عقبا نمی شود/ این گفته ...
ناگفته های زهرا اشراقی از بیت امام خمینی
. بنابراین ما در تهران اقامت کردیم. خیلی هم تلاش کردند که به قم بازگردند، اما نشد. به یاد دارم همان روزهایی که در تهران ماندگار شده بودیم، یک نفر با پالتو و کلاه مشکی به منزل ما آمد. بابام نبود و من ترسیده بودم. [آن مرد پالتوپوش] به من گفت که دختر کوچولو به بابات بگو آزادی؛ می توانی بری قم . بعدا که بزرگ شدم با خودم گفتم این چه نوع پیغام رساندن بود که به یک بچه شش ساله بگویند بابات آزاد است! هنوز هم برایم ...
داعش چگونه کودکان انتحاری خود را تربیت می کرد+فیلم
. فقط مادرم توی خونه بود. اونو بغل کردم و بوسیدم، چون این کار رو همیشه انجام می دادم، مادرم شک نکرد . از خونه بیرون زدم. به مسجدی رفتم که اسممو اونجا نوشته بودم. چندتا بچه هم سن و سال من هم اونجا بودن که مثل من برا پیوستن به داعش ثبت نام کرده بودن . وقتی همه جمع شدیم، دو مرد مسلح ما رو سوار یه ون کردن. همین که رو صندلیامون نشستیم، اون دو مرد چشمامونو بستن. وقتی چشامونو باز ...
خبرهای گوناگون
.... عصر همان روز هم پیش آقا رفتم. آقا گفت چرا عزادار هستی؟ چرا مشکی پوشیدی؟ گفتم از دانشگاه شما می آیم! گفت چرا دانشگاه من؟ گفتم اگر غیر از این بپوشم اذیت می کنند. بعد نگاهی به کفش هایم انداخت و گفت کفش هایت چرا این مدلی است. گفتم آقا به خدا گیر می دهند. گفت برو بگو خمینی گفته این رفتار که انسان داشته باشد و لباس خوب نپوشد، این ریاکاری است. / شرق تابناک ...
لیلا؛ مادری که همچنان چشم به راه مسافر زلزله است
از اهل محل که بهمن 10 ساله مجروح را در روزی که ما را به رشت و بعد از آن به تهران بردند، دیدم. من حال خوبی نداشتم استخوان هایم شکسته و خونریزی شدید داخلی داشتم و تنها چیزی که از این کودک معصوم یادم هست درد کشیدن و از درد پیچیدن به خود بود که من هر چند لحظه یک بار به او خیره می شدم و خودم از حال می رفتم. بهمن کوچک، آخر او شاید هنوز به درستی اسم مادر و پدر یا نشانی محل را نمی دانست که برای ...
شهرام ناظری: چشمم به جهنم، غرامت عینکم را می دادند!
بر عهده داشته است. چهار ستون عرفان شهرام ناظری در ابتدا پس از اشاره به اندوهش برای بازماندگان زلزله کرمانشاه ( اینجا )، صحبت در مورد عاشق کیست را با یک رباعی از ابوسعید شروع کرد: جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست/ در عشق تو بی جسم همی باید زیست/ از من اثری نماند این عشق ز چیست/ چون من همه معشوق شدم عاشق کیست. او ادامه داد: اگر ابوسعید تنها همین یک رباعی را گفته بود برایش کافی بود ...
مسئولان به خانواده "شهدای فاطمیون" هم سر بزنند
سرویس فرهنگی شهدای ایران : فراق شهید صمد جمشیدی آن قدر برای همسرش گلچهره منوچهری دشوار است که او را به شدت بیمار کرده است. بیماری و رنجی که باعث شد فقط بتواند با ما کمی احوالپرسی کند و خودش را معرفی کند. برای اینکه بتوانیم مختصری از زندگی تا شهادت صمد جمشیدی بدانیم به سراغ برادرش علی جمشیدی رفتیم. آنچه در پی می آید حاصل همکلامی خبرنگار جوان با برادر شهیدی است که تنها چند روز از تشییع پیکرش می ...
علی پورصائب: در باغ سبز نشان مان دادند و رهایمان کردند!/چرا چهار جایزه 100 میلیونی نفرات برتر پرداخت ...
می گوید و آدم روی آن حساب می کند. به خاطر قول های هادی دمیرچی از شرکت بیرون آمدم. یعنی با همین روندی که دوستان در موسیقی جلو می روند ما هم قرار بود جلو برویم و تمرکز را روی موسیقی بگذاریم، اما این اتفاق نیفتاد و سه ماه بعد دو باره به شرکتی که در آن کار می کردم برگشتم. در آن سه ماه کار هم پیدا نکردم، چون همه مرا می شناختند و رزومه می فرستادم. به محض اینکه متوجه می شدند مشتاقانه می گفتند ...
فرزاد حسنی: ازدواج یکباره می آید!
تان را تعریف کنید، چه خواهید گفت؟ از نظر خودم با 5 سال بعد یا قبل فرقی ندارم اما آدم های اطراف جو می دهند و هرکدام نظرهای مختلفی دارند. قرار نیست کاری را در چله سالگی به سرانجام برسانید؟ خیلی از دوستانم به من پیشنهاد داده اند در زمینه اجرا تدریس کنم اما فقط دفعات معدودی برای این کار به دانشگاه رفته ام. گاهی هم سر کلاس مرحوم آقای مهران دوستی حاضر می شدم. دارم سعی می ...
انتقادهای شهرام ناظری از شرایط موسیقی در مراسم رونمایی آلبوم عاشق کیست
.... آخر ماجرا هم خواستم با مردم حرف بزنم زدند روی چشمم و عینکم رفت در چشمم، شیشه اش شکست در نهایت هم به بیمارستان منتقل شدم. البته من جاهایی کنسرت داده ام که مخزن گاز آورده بودند، انگار قرار بود آنجا جنگی رخ دهد. به آنها گفتم برای تان متاسفم که این گازها و این سلاح ها را برای شهرام ناظری آورده اید که دوست شماست. ناظری گفت: ما همه می دانیم آسیب های زیادی بر پیکره فرهنگ ما خورده است و ...
پیروزی برابر آمریکا مدرک فوتبالی من است
جهانی 98 فرانسه گره خورده است؛ اصلا دوست داریم بدانیم چطور شد که بعد از برکناری ایویچ به عنوان گزینه جانشینی وی مطرح شدید و مسئولیت تیم ملی را برعهده گرفتید؟ بعد از بازی ایران و آث رم و اتفاقاتی که رخ داد، فدراسیون تصمیم به تغییراتی در کادر فنی تیم ملی گرفت. در آن مقطع من همراه تیم ملی بودم و قرار بود از نحوه آماده سازی تیم ملی برای جام جهانی جزوه ای تهیه کرده و در اختیار کمیته جوانان قرار بدهم ...
آقایان: مردانه شوهری کنید
آزار و اذیت هایش او را تا مرز جنون ببرد و بعد به خود بگوید مرد؟! زنی می گفت: تا مجرد بودم تمام تکیه گاه و پشت و پناهم به پدرم بود چون هیچ وقت و در هیچ شرایط پشتم رو خالی نکرد و همیشه بهترین حامی زندگیم بود اما از وقتی ازدواج کردم آن قدر از شوهرم حمایت ندیده ام و از او ناامید هستم که اگر حتی ماشینم در بزرگراه پنچر شود، جرات نمی کنم به او زنگ بزنم و بگویم که به دادم برسد! به راستی چنین زنی ...
از شاد کردن حیدر کرار با خوردن یک کاسه لوبیا تا تردد نیمه شب دختران+عکس
شده و چند ایستگاه ایست و بازرسی بدنی و از اثاث همراهمان را پشت سر گذاشتیم. سرانجام در قسمت بیرونی دیوار حفاظ حرم کوله پشتی ها و گوشی های تلفن را در یک جا قرار دادیم و دو نفر مسئولیت آن را پذیرفتند تا به نوبت نگهبان آنها باشند و قرار شد بعد از نماز ظهر و عصر همگی در آن مکان برای حرکت به سوی کربلا آماده باشیم. برای انجام یکی دو تا مصاحبه و تماشای اوضاع و احوال به دوستان گفتم یک ساعت و نیم ...
افشاگری های تکان دهنده پدر مهرداد اولادی
مهرداد بزنند. پیش یکی از مسئولان شهر رفتم و او با تندی با من حرف زد. گفتم چرا تندی می کنی؟ مگر من چه خلافی مرتکب شده ام؟ چرا سر من پیرمرد داد می زنید؟ (اشک در چشمانش حلقه می زند) اگر پسرم زنده بود با من چنین رفتاری می کردند؟ می گویند چرا علیه ما صحبت می کنی؟ از وقتی مهرداد رفت، همه زندگی مان رفته است. حتی اگر قائمشهر مال من باشد، وقتی دل خوش ندارم به چه دردم می خورد؟ روز من مثل شب است ...
بم را دوباره ساختند اما نه برای ما/ پای درد دل زنانی که 14 سال پیش معلول شدند
... ناهید را که کمرش بشدت آسیب دیده بود، بعد از این همه تقلا و تلاش، به بیمارستانی در کرمان رساندند: گفتند باید استراحت کنی اما استراحت نکردم، کم کم پاهایم فلج شد و نتونستم راه بروم. با این همه مصیبت فلج هم شدم، ضایعه نخاعی. کلی طول کشید تا با این مشکل کنار بیایم، کنار آمدم. افسرده شده بودم تا آمدم اینجا. الان بهترم، کار می کنم. اینجا کلاس های توانمندسازی برای مان برگزار می کنند. بعد از زلزله صاحب ...
روایت زنان زندانی از تجربه زیسته خود در زندان و پس از آزادی
وقتی زندان افتادم، همه چیزم رو از دست دادم؛ اعتبارم، آبروم، همکارهام، دوست هام و فامیل هام یک جور دیگه روی من حساب می کردن. با این اشتباهی که من کردم، آبروم رو از دست دادم. یک ماه اول پدرم اصلاً نیومد ملاقاتم... بدترین چیز توی زندان بی ملاقاتیه. دخترایی بودن که خانواده اون ها رو طرد کرده بود. به نظرم آدم هرچقدر هم که مجرم باشه، نباید خانواده ها اون ها رو تنها بذارن. اون هایی که بی ملاقاتی بودن، بعضی وقت ها از فشار زیاد خودکشی می کردن. یک نفر جلوی من خودش رو از بالای پله ها انداخت پایین، یا با شیشه خودشون رو می زدن. حس خودکم بینی، جلب توجه، عدم تحمل مشکلات، همه باعث خودکشی می شه... ...
هنرمند باید بیننده را به نقطه صفر در ارتباط با اثر خود هدایت کند
از نقاشان سنتی و از چیره دست ترین هنرمندان در نقاشی ایرانی بود که بعدها به نقاشی قهوه خانه ای معروف شد. او شاگرد اساتید بزرگی چون محمد مدبر بوده و نام مستعار خودش نیز حسن اسماعیل زاده بود. زیرا می خواست یاد و خاطره پدرش را که اسماعیل نام داشت، به این ترتیب حفظ کند و پای کارهایش هم این اسم را امضا می کرد. من با رنگ و بوم نقاشی بزرگ شدم و 15 ساله بودم که آستر نقاشی های پدرم را کار می کردم و بعدها ...
حکایت یک فرمانده عاشق از کابل تا حلب +تصاویر / می گفت بی بی زینب من را نگاه می کند، چطور بمانم؟!
اینکه یک کاری را شروع کند زمزمه اش را سر زبان بیاندازد. حالا این تصمیم قلبی سید حسین، برای روحینا یک حسرت بزرگ را به جا گذاشته ، حسرتی که از همان روز شهادتش گوشه قلبش نشسته : وقتی شنیدم شهید شده ، خیلی دلم سوخت، به خودم گفتم روحینا تو با این مرد هشت سال زندگی کردی، اما هیچوقت او را نشناختی. الان برای خودم دلم می سوزد ، می گویم کاش زودتر او را شناخته بودم. برای روحینا ، تا ...
کودکی ام در خانه مقوایی گذشت
و شیک ترین مجلات آن روز ها و نخستین مجله ای بود که یونیفرم گرافیکی داشت. من خیلی کوچک بودم یک بار هم دربان آنجا راهم نداد و گفت: برو با بابات بیا . دفتر مجله در میدان توپخانه، پشت اداره گذرنامه بود. صبح ها مدرسه می رفتم و بعد از آن در مجله مشغول می شدم. سپید و سیاه تحریریه بزرگی داشت و آدم های بزرگی هم در آن کار می کردند. درست است؟ بله... نصرت رحمانی، احمد شاملو، فریدون مشیری ...
سرداری که به زابل رفت و برنگشت
نگران حال حاجی شدم که نکند دوباره لرز کرده باشد. آن شب، در نبود حاجی، من هم به بچه ها گفتم، همان رختخواب را بیاورند و کنار بخاری بیاندازند. وضعیت خاصی برایم پیش آمده بود، خوابم نمی برد و بی علت، گریه می کردم. فکر اینکه کسی خبر شهادت همسرم را برایم بیاورد، آزارم می داد. نزدیک صبح، تازه خوابم برده بود که خانم صالحی به همراه خانم خوارزمی آمد تا خبر شهادت حاجی را به من بدهد، ساعت 6 صبح بود ...
شهاب حسینی: کار پردیس تئاتر تهران تولید اندیشه است
پیرو آن حرکت کردند. وقتی آدم غنی به دنیا بیاید، مهم ترین انگیزه زندگی را از دست می دهد و آن خواستن است. به قول اشمیت دهان که باز می کنی، قبل از اینکه غذا بخواهی غذا می دهند. قبل از اینکه آغوش محبت بخواهی، آغوش محبت به تو می دهند. ولی وقتی اینها را نداشته باشی، برای پیدا کردن آن زحمت می کشی. واقعاً باید به جوان ها احترام گذاشت و به آنها اعتماد کرد. جوانان در ارتباطاتشان با هم نگاه جنسیتی ندارند، با هم ...
سینماروها چه عیب هایی روی فیلم ها گذاشتند؟
فیلم نمی کردم ، یکی از مسائلی که باعث شد بین تمام فیلم های در حال اکران این فیلم رو انتخاب کنم، تیزر شاد و مهیجی بود که ازش ارائه کرده بودن؛ یعنی دقیقاً همون یکی- دو دقیقه اول فیلم. بعد از تصادف کردن حامد و ادامه ماجرا دیگه فیلم هیچ جذابیتی نداشت، دقیقاً مثل فیلم سارا و آیدا که کل فیلم درگیر تهیه پول بودن... آخرش هم پرده ای از راز شخصیت یکی از اشخاص پاک فیلم برداشته می شه... فیلم چیزی برای ارائه ...
ازدواج ورزشی به من کمک کرد / آب دریاچه آزادی پایین رفته است
که حدود 200 متر بود و من در 15 سالگی و با 6 ماه تمرین در این شرایط وارد تیم ملی شدم و از آن زمان تاکنون که 7 سال گذشته، همیشه عضو تیم ملی بوده ام. زمانی که به تیم ملی رویینگ دعوت شدم این رشته 2 سال بود که وارد ایران شده بود. رویینگ بعد از دو و میدانی بیشترین شرکت کننده در المپیک را دارد. ملی پوش 22 ساله قایقرانی ایران درباره مشخصات رویینگ گفت: قایق های روئینگ بلند و کم عرض با پاروهایی ...
چگونه می توان گورخواب، کلاش و یک تروریست انتحاری بود
لامبورگینی دست روی موضوع روز جامعه و خبرسازی یعنی گورخواب ها و پلاسکو گذاشته بودید که به نظر می رسد با استقبال هم مواجه شد؛ بعد از این نمایش سراغ تئاتر دیگری با محوریت یک موضوع اجتماعی می خواهید بروید؟ فعلا کاری را شروع نکرده ام ولی تئاتر بخشی از ذهن من است. الان دارم روی متن کار می کنم. طرحی دارم که هنوز نفهمیدم باید چه کارش کنم چون لحن اش را پیدا نکرده ام. موضوعی است که خودم زیاد دوست ...
انتقادهای شهرام ناظری ازشرایط موسیقی در ایران
مانده اند. ابوسعید در دوره تفتیش عقاید می آید و درس های بزرگی می دهد، او در محیطی به شدت بسته می آید و تفکرات ایرانی را زنده می کند. به نظر من حضور این بزرگان معجزه بوده است. من یکی از عشق هایم ابوسعید بوده است. بعدها که با اخوان و کدکنی آشنا شدم تازه فهمیدم که این بزرگ مرد در تاریخ ایران چه کرده است. همیشه هم در ذهنم بود که بتوانم اثری به یاد ابوسعید خلق کنم، همان طور که آثاری درباره مولانا و ...
شهریه های میلیونی و انصراف دانشجویان نخبه افغانستانی از تحصیل
روم بعد که حالم بهتر شد با خودم گفتم اشکالی ندارد، همین رشته هوشبری را می روم. وقتی وارد دانشگاه شدم، دیدم شهریه من با کسی که بدون کنکور می آید فرقی نمی کند و باید ترمی دو میلیون 500 هزار تومان می دادم. بعد از دو سال انصراف دادم. به هیچ صورتی برایم پذیرفته شده نبود که کارشناسی هوشبری بخوانم، چون دیدم زندگی ام به آن سمتی که می خواهم نمی رود و افسردگی گرفته بودم، از طرفی برایم مقدور نبود که 10 میلیون ...