سایر خبرها
لبان خشک و تشنه محسن را نمی توانستم تحمل کنم
آمد و من و پدرش را به مشهد برد، تمام این 10 روز زیارت نامه عاشورا و نماز می خواند و در حرم بود، فقط سحر و افطار می دیدمش. وی افزود: محسن سال 94 نامه ای به اما رضا(ع) نوشته بود و از اما رضا(ع) خواهش کرده بود که توفیقش شود که به سوریه برود. مادر، تورضایت نداری که من شهید نشدم مادر شهید، اذعان داشت: شب های قدر در حرم امام رضا(ع) از من خواهش می کرد که مادر، تو رضایت ...
محسن آنگونه که دلش می خواست شهید شد
به سوریه برود و من هم وقتی دیدم که او علاقه دارد برایش دعا کردم اما در دلم دعا کردم که سالم برگردد. وی عنوان کرد: وقتی که به سوریه رفت چند هفته با من تماس می گرفت و من هم از او می خواستم زودتر برگردد اما یک روز که منتظرش بودم به من زنگ بزند زنگ نزد و بعد هم خبر اسارتش را به ما دادند. انتهای پیام/ ...
زندگی زودگذر دنیا ارزشی ندارد
خدا و عشق به شهادت بر دشمنان اسلام با شهامت حمله می برند، خداوند بزرگ تو را صدها بار شکر کرده و می کنم که مرا در چنین مرحله از زمان و چنین خانواده ای قرار دادی خانواده ای که توانستم در آن به فکر این درجه از انسان بودن بیفتم و شما پدر مهربانم از اینکه در زندگی آن طور که باید برای شما، فرزند خوبی نبودم ولی حال شما پدر عزیزم که فرزندت را قربانی اسلام کردی و به سهم خود ثمره ی عمرت را به اسلام بخشیدی ...
اظهارات علی اکبریان از حمل مواد مخدر تا حبس ابد
می کنم که این چند ماه تمام شود تا بتوانم به خانه برگردم. الان هفت، هشت سال است که او را ندیده ام. او در تیم نونهالان استقلال بازی می کند و در هر تماس تلفنی از من می پرسد که کی به خانه برمی گردم. دخترم مدام می پرسد که من کی به خانه برمی گردم... به او می گویم: مگر مرا می شناسی؟ جواب می دهد: آره... تو روماریو هستی. (به شدت بغض می کند و صدایش می گیرد) هیچ وقت فکر نمی کردم انقدر ذلیل شوم ...
پند امام حسن (ع) به مردی چاپلوس
است که مبادا در جایی مرا مدح و ثنا کنی، زیرا من به خود از تو آگاه تر هستم. یا حضور من دروغ بافی کنی، زیرا دروغ گو رأی و نظر شایسته ای ندارد. یا در نزد من از کسی بدگویی کنی. مرد که دید امام با چاپلوسان میانه ای ندارد و آنچه واقع است می گوید؛ خطاب به امام گفت: پس اجازه بده مرخص شوم. فرمود: باشد، هر وقت خواستی [برو].) انتخاب شفقنا از کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام شفقنا-مردی ...
گفتم هرگز اجازه نمی دهم به سوریه بروی!
و اسحاق چند پسر داریم؟ اگر برایش اتفاقی افتاد و او را کشتند چه؟! *خواب زن چپ است تو شهید نمی شوی در حال گفتگو و دعوا بودم که علی از پله ها پایین آمد و با صدای بلند گفت: مادر اگر تو در کربلا هم بودی روز عاشورا اجازه نمی دادی به کمک امام حسین(ع) بروم. برای یزید اجازه می دادی که برو پول می دهد در مقابل حسین کشته هم شوی اشکالی ندارد. گفتم نه خدا نکند اما اگر کشته شدی این زن جوان ...
سفرنامه بانوان ترکمن و بلوچ علی آبادکتول به مشهدالرضا + تصاویر
جمعیت کنار رفت و به اندازه یک نفرجا باز شد و من همچنان که گریه می کردم حرکت کردم دستم را به ضریح رساندم و بوسیدم. حس خوبی بود همان حسی که تا به حال هیچوقت تجربه نکرده بودم، برای همه و بعد برای خودم خیلی دعا کردم. وی با اشاره به اینکه کمک به زائر امام رضا(ع) حسی خوبی در کنار زیارت داشت، گفت: بعداز زیارت قرآن دست گرفتم که ناگهان چشمم به پیر زن ناتوانی افتاد، دلم می خواست به کمکش بروم انگار ...
در باغ سبز نشان مان دادند و رهایمان کردند!/ تهیه کننده شب کوک بابت انصراف از جایزه، 100میلیون از ما دست ...
... هم مادر و هم پدرم در آغوشم جان دادند و به رحمت خدا رفتند. بعد از فوتشون دنیا برایم محدود شد و دیگر درگیرش نبودم. امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند دنیا خاک بازی است. برای من هم خاک بازی شده است. شاید قبلاً خیلی مشتاق بودم فلان ماشین خوب را سوار شوم .الان هم دوست دارم، اما نمی خواهم به هر دری بزنم و به هر قیمتی از این راه پول در بیاورم. نمی خواهم روی استیج بروم و کاری را بخوانم که دوست ندارم فقط به ...
گفتم هرگز اجازه نمی دهم به سوریه بروی. زن و بچه نداری؟ که داری! کار نداری؟ که بهترین استاد بنا هستی! ...
شهید نمی شوی در حال گفتگو و دعوا بودم که علی از پله ها پایین آمد و با صدای بلند گفت: مادر اگر تو در کربلا هم بودی روز عاشورا اجازه نمی دادی به کمک امام حسین(ع) بروم. برای یزید اجازه می دادی که برو پول می دهد در مقابل حسین کشته هم شوی اشکالی ندارد. گفتم نه خدا نکند اما اگر کشته شدی این زن جوان و دو پسر کوچکت چه می شود؟ گفت: آنها خدا دارند. گفتم من و پدرت چه؟ گفت شما دو تا هم خدا دارید. این را ...
اس ام اس رحلت رسول اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع)
...> _______________________________________________ پیامبر اکرم(ص): بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقتش است ، آنگاه نیکی به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا . .: تسلیت باد عزای رحلت رسول خدا و شهادت امام حسن مجتبی :. _______________________________________________ عالم امروز پر از ماتم و رنج و محن است گرد غم بر سر هر محفل و هر انجمن است این چه شور است که بر پا شده در ارض و سماء ...
دیدن آن شرایط مرا به زانو درآورد
به اعصابت مسلط باش. تو نرفتی که آنجا گریه کنی، رفتی عکس بگیری و تاثیرگذار باشی.' بارها این جمله را که بر خودت مسلط باش و کارت را انجام بده را شنیده بودم و حتی خودم هم به دیگران این توصیه را کرده بودم اما در آن موقعیت سخت بود که بر احساسم مسلط باشم. ** عکسی از یک مادر در حالی که فرزندش را در آغوش گرفته و گریه می کند، از شما دیدم که بسیار تاثیرگذار است. درباره آن عکس توضیح می دهید؟ ...
صحبت های باور نکردنی برهانی در مورد جادوگری
پرسید اصلا مربوط به زمان پاس نمی شود. در آن سال ها نتایج خوبی گرفتیم و دو سه سال مدعی بود. تیم ما بازیکنان خیلی خوبی داشت. محسن بیاتی نیا گفت 3 مهاجم داشتیم ولی من می گویم 5 مهاجم آماده داشتیم. من، رسول خطیبی، محسن بیاتی نیا، خداداد عزیزی، بهرام اسماعیلی و بهنام ابوالقاسم پور مهاجمان تیم ما بودند. یعنی کسی در تیم پاس اسم مادر تو را سوال نکرد؟ من خودم دوره ای که پاس بودم کسی اسم ...
وصیتنامه شهید مدافع حرم علی جمشیدی + عکس
دوری ها وجز با خدا شدن به وجود نمی آید . البته بنده مایلم که به حق در مسیر تحقق وعده بزرگ الهی قرار گرفته ایم و از این بابت بایستی خدا را شاکر باشیم . در اوضاع سیاسی کنونی که نایب بر حق حضرت ولیعصر رهبرمان امام خامنه ای (مد ظله العالی) به تنهایی علم را بر دوش گرفته و رجال سیاسی چندان همسو با فرمایشات ایشان عمل نمی کنند بایستی بچه های مذهبی ( هیئتی و مسجدی ) خود را فدا کنند. بایستی فرمایشات ...
توضیح مهراوه شریفی نیا درمورد لباس جنجالی اش
بحران سی سالگی دخترانی است که ازدواج نکرده اند و برای آن برنده یک جایزه معتبر بین المللی می شود. اولین باری که خواستی بازیگر شوی قبل از "دزد عروسک ها" بود یا بعد از آن؟ آن موقع ها مثل الان نبود که همه بخواهند بازیگر شوند. از وقتی خیلی کوچولو بودم یعنی بعد از انقلاب فرهنگی که دانشکاه ها باز شد مادر من به دانشکده سینما تئاتر می رفت و من هم با او می رفتم. آن موقع چنج سالم بود و حتی به ...
عطر گل سرخ از خانه این شهید اردکانی همیشه حس می شود
پوشیدن لباس دامادی، مجدد لباس رزم پوشید و به جبهه رفت. مادر در مورد خصایل اخلاقی حسین گفت: دخترانم را با اخلاقی فاطمی و پسرانم را با اخلاقی علوی تربیت کردم. حسینم نمونه اخلاق بود، همسایگان، اقوام ومردم و کوچه ومحل شیفته برخورد مهربانش بودند. همیشه اهل مسجد و دعا بود و هیچ وقت نماز اول وقتش ترک نمی شد. هنوز خنده های شیرینش بر ذهن همسایگان مرور می شود. وی با اشاره به خاطرات زمان ...
ناگفته های پدر مرحوم مهرداد اولادی که دل سنگ را آب می کند
... نگهبان دم در. به او گفتم اجازه بده بروم داخل ولی گفت اگر بخواهی میتوانی به زور وارد اتاق بشوی اما طاهری از دست ما عصبانی میشود. طاهری به آن ها گفته بود اگر اولادی آمد، بگویید من نیستم یا در جلسه هستم. *در ادامه چه اتفاقی رخ داد؟ سر و صدا کردم و گفتم من بیمارم. پسرم مُرده، چرا مرا اذیت میکنید؟ من با شما چه کار کردم؟ این ها را که گفتم، گفتند برو بالا و با طاهری صحبت کن ...
اعمال و زیارات روز 28 ماه صفر
الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ پس تو ای خدا به حق محمد و آل محمد و اهل بیتش مرا نزد خود وجیه و آبرومند در دنیا و عقبی گردان و از مقربان درگاهت قرار ده یَا مُحَمَّدُ یَا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی ای محمد ای رسول خدا پدر و مادرم به فدایت یَا نَبِیَّ اللَّهِ یَا سَیِّدَ خَلْقِ اللَّهِ إِنِّی أَتَوَجَّهُ بِکَ إِلَی اللَّهِ ...
نکاتی خواندنی از شهید حججی در چهارمین همایش شهیدشناسی واحد خرم آباد
برگشته بود از من تقاضا کرد که برایش دعا کنم که به سوریه برود و من هم وقتی دیدم که او علاقه دارد برایش دعا کردم. وی عنوان کرد: وقتی که محسن به سوریه رفت چند هفته با من تماس می گرفت و من هم از او می خواستم زودتر برگردد اما یک روز که منتظرش بودم به من زنگ بزند زنگ نزد و بعد هم خبر اسارتش را به ما رساندند. در ادامه این همایش یکی از راویان هشت سال دفاع مقدس خاطراتی را از دوران ...
همایش شهیدشناسی در دانشگاه آزاد لرستان برگزار شد
. مادر شهید محسن حججی عنوان کرد: محسن از کودکی به اهل بیت (ع) علاقه داشت و مرتب زیارت عاشورا می خواند. وی بیان کرد: او از سال 94 به سوریه می رفت اما به من نگفته بودند، بلکه خواهران و پدرش و همسرش از این موضوع باخبر بودند. مادر شهید محسن حججی گفت: بار آخر که آمده بود از من درخواست کرد که برایش دعا کنم به سوریه برود و من هم وقتی دیدم که او علاقه دارد برایش دعا کردم. وی تصریح کرد: وقتی که به سوریه رفت چند هفته با من در تماس بود که از او خواستم برگردد اما یک روز که منتظرش بودم به من زنگ بزند زنگ نزد و بعد هم خبر اسارتش را شنیدیم. انتهای پیام/ ...
شیوه هایی برای مراقبت از کودکان زلزله زده
...؛ اول باید جست وجو برای یافتن خانواده آنها شروع شود، حتما نباید پدر و مادر یا خواهر و برادر باشد. عضوی از فامیل یا همسایه که بچه او را می شناسد و در کنار او احساس امنیت می کند. اگر از آشناها کسی پیدا نشد، یک مددکار یا روان شناس یا حتی یک آدم خیر، مدام کنار بچه باشد و تغییر شیفت هم ندهد، تا بچه بتواند به او اعتماد کند و به مرور احساس امنیت به او برگردد. بچه هایی که والدین خود را از دست ...
نظر علامه طباطبایی(ره) درباره زمان ظهور
...، و قرآن مجید نیز نسبت به معرفی امیرالمؤمنین(ع) وصی و جانشین اول پیامبر خاتم(ص) و آخرین وصی آن حضرت، امام زمان(ع) توجه خاصی مبذول داشته است. علماء و دانشمندان شیعه و سنّی نیز، نسبت به این دو بزرگوار حساس بودند و در اظهارات و تألیفاتشان این دو بزرگوار(ع) را مورد توجه قرار داده اند و بحث های مختلفی در این زمینه انجام داده اند. مفسرین عالیقدر نیز به مناسبت آیات مربوطه، در ارتباط با این دو شخصیت ...
بم را دوباره ساختند اما نه برای ما!
...! هیچ درآمد خاصی هم نداریم، فقط یارانه و کمک های بهزیستی. نمی توانم راه بروم. مجبورم از این ور به آن ور اتاق بخزم. نخاع من به یک مو بند است و هر آن احتمال دارد قطع نخاع کامل شوم. من به جهنم، این دو بچه چه گناهی دارند؟ حق ندارند یک زندگی خوب داشته باشند و مثل همه بچه ها بزرگ شوند؟ همه خواسته جمیله این است که از کانکس بیرون بیایند و مثل بقیه در یک خانه زندگی کنند. خانه ای از آجر و شن ...
گفتگوبا زنی که 16 ساعت زیر آوار بود/ صدای همه را می شنیدم اما کسی صدای من را نمی شنید +عکس
گفتم من زنده ام و به هوشم. اگر بولدوزر بندازند و من تکه تکه شوم، چه! از لحظه نجاتت بگو؟ بالاخره از آن چه می ترسیدم، به سرم آمد. بولدوزر را روشن کردند. می شنیدم که می گفتند همسرت دیگر زنده نیست. کار آواربرداری را شروع کنید. فقط اسم خدا را صدا می زدم. دعا می کردم به خاطر بچه ام که شده، نجاتم دهند. هنوز نمی دانستم بچه ام سالم است یا نه ولی امید داشتم. صدای روشن شدن بولدوزر آمد ...
مصاحبه ای با حضرت عزرائیل
پیامبرشان خواستند که دعا کند،هیچ کس نمیرد. او دعا کرد و دعایش مستجاب شد. از آن پس هیچ کس از آن قبیله نمیمرد تا آنجا که خانهها پر از آدمهای ریز و درشت شد و یک نفر مجبور بود،غذای پدر و مادر وجد و جده و فرزندان خود را بدهد. مردم دیدند وضع خیلی خراب شده است. به ناچار نزد پیامبر خود رفتند و از او خواستند که دعا کند تا اوضاع،همانند اول شود و سرانجام هم چنین شد. 6. اگر لطف بفرمایید وچگونگی قبض ...
رویانیان به طاهری: پرونده تو هم رو می شود / نگذارید در مورد بدهی های شما صحبت کنم!
پرسپولیس نزد هواداران این تیم محبوبیت به دست آورده ایم. آقایان در این سه چهار سال مرا می کوبند تا این محبوبیت را کمرنگ کنند. آقای طاهری شما فکر می کنید چند هزار سال دیگر مدیر باشگاه پرسپولیس هستید؟ آقایان نگران محبوبیت من هستند و شاید به آن حسادت می کنند. منبع: تسنیم
زن بارداری که پس از 16 ساعت از زیر آوار نجات یافت!
بولدوزر را روشن کنند. تمام مدت ترسم از همان بولدوزر بود. با خودم می گفتم من زنده ام و به هوشم. اگر بولدوزر بندازند و من تکه تکه شوم، چه! از لحظه نجاتت بگو؟ بالاخره از آنچه می ترسیدم، به سرم آمد. بولدوزر را روشن کردند. می شنیدم که می گفتند همسرت دیگر زنده نیست. کار آواربرداری را شروع کنید. فقط اسم خدا را صدا می زدم. دعا می کردم به خاطر بچه ام که شده، نجاتم دهند. هنوز نمی دانستم بچه ...
شهیدی که امام بربازوانش بوسه زد، میزبان مادر شد
حاجیه خانم عذرامنتظری نجف آبادی مادر شهیدان معزز مسعود ومهرداد عزیز الهی دار فانی را وداع گفت وبه فرزندان شهیدش پیوست.مراسم سومین روز در گذشت این مادر مهربان وهمسر دلسوز روز سه در مسجد حسینیه واقع در نجف آباد،خیابان امام روبه روی ساختمان پزشکی شفاء برگزار می گردد. حاجیه خانم عذرامنتظری نجف آبادی مادر شهیدان معزز مسعود ومهرداد عزیز الهی دار فانی را وداع گفت وبه فرزندان شهیدش پیوست. ...
روایت مادر شهیدی که 25 آبان، خانه جدید پسرش را تبریک گفت
شد گوهر جعفری، همسر و مادر شیهدان محمدعلی و اسماعیل حیدری نبی صدایش خسته بود اما سخن گفت که همسرم مربی تاکتیک بود که برای آموزش به رزمندگان جبهه به کردستان و مناطق جنگی می رفت، ما هر سال در دهه محرم در خانه سفر عزاداری پهن می کردیم، چند روز قبل از عاشورا آمد و گفت، من برای عملیات محرم به جبهه می روم و تا روز عاشورا برمی گردم، گفتم پسرم که توی عملیات هست، تو دیگر بمان، همسرم رفت اما ...
روایتی از زخم زلزله
هنوز مردم در زیر چادر بودند و اعتمادی به وضعیتِ پس از زلزله نداشتند. تا ورودی شهر اسلام آباد غرب شرایط مانند کرمانشاه بود، فضای بیم و امید از پس لرزه ها؛ اما هنگام ورود به شهر اسلام آباد برای تهیه عکس به سمت خیابان بیمارستان امام خمینی(ره) شهر رفتیم، از قسمتی از خیابان تردد با اتومبیل ممنوع بود با پای پیاده به سمت بیمارستان رفتیم مقابل در بیمارستان جمعیت زیادی ازدحام کرده بودند و بلندگویی مدام تقاضا ...
ماجرای ضمانت آهو توسط امام رضا علیه السلام +فیلم
و چشم به راه اند و علت فرار من هم همین است، شما ضمانت مرا نزد این شکارچی بفرمایید که اجازه دهد بروم و بچه هایم را شیر دهم و برگردم و تسلیم صیاد شوم. امام رضا علیه السلام هم ضمانت آهو را نزد شکارچی کرده و خود را به صورت گروگان در اختیار وی قرار می دهد. آهو می رود و به سرعت بازگشته و خود را تسلیم شکارچی می کند. شکارچی که این وفای به عهد را می بیند منقلب می گردد و آن گاه متوجه می شود که ...