سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی از بانوی مازندرانی که شهید حججی روزگارش را تغییر داد
وجود نگاه های هیز نامحرمان در امان بمانند، این هنر است. همسرم راضی به این پوشش نبود و واقعاً ناراحت بود، این من بودم که به او تحمیل می کردم که بدحجاب باشم، شوهرم بی غیرت نبود اما از درون می شکست. * باحجاب ها را به سُخره می گرفتم 32 سال سن دارم و خدا را شکر می کنم که امروز می توانم بگویم که یک محجبه هستم؛ حالا هم وقتی بد حجابی ها را می بینم به خودم جرأت نمی دهم کسی ...
زلزله هم خوی مهمان نوازی را کمرنگ نکرد/ پدری که همه اعضای خانواده را از زیر آوار بیرون کشید
خانه نریخته می گفت تا بچه هام رو بیرون نبرم جایی نمی روم بچه ها همه طبقه بالا بودند آوار روی پای همسرم ریخت او نیز اسیر شد، لرزش تمام شد چیزی از خانه باقی نمانده بود داشتم دیوانه می شدم یک لحظه قدرتم چند برابر شد توانستم جلوی راهم رو باز کنم اول به سمت همسرم دویدم او را نیمه بیهوش بیرون کشیدم، داخل کوچه بردم از آوارها بالا رفتم صدای بابای بابای دخترم را شنیدم می گفتم دنیا، کجایی می گفت اینجا دارم ...
زندگی لابه لای خرابه های زلزله
کاروان هم آوار روی سرش ریخته و به دلیل خونریزی مغزی در بیمارستان بستری است: حسام 9 سال داشت، هستی 13ساله بود و سهیل مادرشان چند روز پیش تولد 30سالگی اش بود. آنها آن شب میهمان بودند. برادرم همراه با خانواده اش به خانه خواهر زنش در کوییک رفته بودند که زلزله آمد و آنها کشته شدند. بیچاره برادرم، همه خانواده اش را از دست داده. خودش هم هنوز خبر ندارد. او خیلی سختی کشیده. او کارگر بازار مرزی پرویزخان بود ...
بچه های خلیل آباد در رفاقت سنگ تمام گذاشتند
دبیرستان نیز با هم بودیم. یک سال قبل بود که ابوالفضل متوجه بیماری اش شد. آن روزها به کسی چیزی نمی گفت و من هم خبر نداشتم. بعد از مدتی به من گفت توموری در دست او رشد کرده و باید تحت درمان قرار بگیرد. من تنها کسی بودم که از این موضوع خبر داشتم و کم کم بقیه بچه ها متوجه شدند. از آنجایی که چیز زیادی از بیماری اش نمی دانستیم سعی می کردیم به او دلداری بدهیم. برای درمان بیماری اش به مشهد می رفت و به همین دلیل ...
ماجرای قتل های زنجیره ای ایستگاه های قطار
قتل سارا، جسد او را در خانه ای متروکه پنهان کرده بود که مدتی بعد پیدا شد اما از آنجا که هیچ سرنخی از قاتل نبود، پرونده در آن زمان مختومه اعلام شده بود. مدت کوتاهی پس از قتل سارا، آنجل، پسری جوان را با شلیک گلوله به قتل رساند و جسدش را در رودخانه ای بین آنتونیو و آوالده انداخت. آنجل درباره قتل این پسر نیز گفته بود او را به قتل رساندم زیرا قدرت جادوگری داشت. جسد این قربانی هرگز پیدا نشد. سومین قربانی ...
سیل کمک های مردمی به مناطق زلزله زده +عکس
. ساعت از 9 شب گذشته بود، من مهمان خانه آنها بودم. سفره را پهن کردیم تا شام بخوریم. من بودم، خواهرم، فرزند و همسرش؛ خواهرم برای شام خورش خلال درست کرده بود و من از سر سفره برخاستم تا پارچ آب را بیاورم. در یک چشم به هم زدن، همه چیز با خاک یکسان شد. وقتی به خودم آمدم، دیوارهای خانه خشک و گلی روی سرم آوار شده بود. فاطمه خاطره تلخ یکشنبه شب را مرور می کند و در ادامه می گوید: آن دقایق ...
زنی که 16 ساعت زیر آوار بود
16ساعت گذشته بود. هنوز نتوانسته بود همسرش را پیدا کند. فریادزنان، اسم همسرش را صدا می زد. اجازه نمی داد کسی بولدوزر را روشن کند. امید داشت به زنده بودن همسرش. با صدای بلند می گفت: فرانک باردار است. باید نجاتش بدهیم. نیروهای هلال احمر و ارتش همگی با هم بسیج شده بودند تا شاید بتوانند این زن باردار را در میان آوار پیدا کنند. کم کم ا ...
لحظه های وحشت زیرآوار
بروم مدرسه با چه کیف و کتابی باید می رفتم. تا الان هم اگر دوام آورده ایم به خاطر کمک های مردمی است وگرنه از گرسنگی و تشنگی مرده بودیم. دخترک مو بوری به سراغ پدربزرگش می رود. سر بر زانوی او می گذارد.پیرمردی که شب زلزله همسر و دخترش را از دست داده است و از من می خواهد خانه اش را ببینم که جز تلی از آجر، خاک و چوب چیزی از آن باقی نمانده است. با لهجه کردی می گوید: زندگی ام نابود شده. زنم، دخترم ...
آینده ای نامعلوم با مهری معلوم!
خانوادگی و بدون شک و تردید این موضوع را پذیرفتند اما تنها چند هفته بعد از جاری شدن صیغه عقد، همسرم مهریه خود را به اجرا گذاشت و حکم جلب من صادر شد. او ادامه می دهد: هرچند من در آن زمان به زندان نرفتم اما پس از ماهها بحث و پادرمیانی فامیل و دوست و آشنا مجبور شدم وام بگیرم و مبلغ دریافتی را همراه با همه پس اندازی که برای مراسم عروسی و گرفتن خانه کنار گذاشته بودم به خانم بدهم تا بتوانیم جدا شویم ...
متن نوحه شهادت امام رضا (ع)
کنید خودم بگم که، از همون لحظه چه ها شد اومدم به سمت خونه، با دل و چشم شرر بار بود یه دست به روی قلبم، دست دیگرم به دیوار حس می کردم خیلی دوره، راه کوتاه تا به خونه ام انگاری نمی رسیدم، به لبم رسید جونم دو قدم تا که می رفتم، می نشستم روی خاکا یاد مادرم می کردم، تا که پا می شدم از جا دست لرزون آروم آروم، درای حجره رو بستم ...
گفتم هرگز اجازه نمی دهم به سوریه بروی!
هایی که به سوریه می روند را نگاه می کند و تا صبح بیدار است. من هم عصبانی شدم و گوشی را از علی گرفتم و به اسحاق پسر دوم م دادم تا مبادا هوای سوریه رفتن به سرش بزند. خیلی با او صحبت کردم که این کارها را نکن. چند روزی گذشت و گفت که من بدون گوشی ام نمی توانم و آن را از اسحاق پس می گیرم و کمی بعد دوباره یک روز آمد و گفت: مادر اجازه بده می خواهم به سوریه بروم . *گفتم هرگز اجازه نمی دهم به سوریه ...
طراحی سرقت منزل توسط عروس خانواده تا دستگیری کلاهبردار میلیاردی+فیلم
ییلاقی چاره سو رفته بود جسد این 2 مرد را در یکی از خانه های خالی این منطقه پیدا کرد. وی گفت: یکی از اجساد متعلق به شهروندی اهل اسالم است و هویت جسد دیگر هنوز مشخص نیست. فرمانده انتظامی تالش گفت: جسد این دو مرد که حدود 40 تا 50 سال سن داشتند به پزشکی قانونی منتقل شد. منطقه ییلاقی چاره سو در محدوده جاده اسالم - خلخال و در فاصله 55 کیلومتری شهر تالش قرار دارد. مسمومیت 6 نفر با ...
زیارتنامه امام هشتم علی بن موسی رضا (ع) +متن و ترجمه
...> تَوَجَّهْتُ وَ إِلَیْکَ قَصَدْتُ وَ مَا عِنْدَکَ أَرَدْتُ به نام خدا و با خدا و به سوی خدا،و به جانب فرزند رسول خدا خدا مرا بس است،بر خدا توکّل نمودم.خدایا به سوی تو رو نمودم،و به جانب تو قصد کردم،و آنچه را نزد توست خواستم. چون بیرون رفتی بر در خانه خود بایست و بگو: اللَّهُمَّ إِلَیْکَ وَجَّهْتُ وَجْهِی وَ عَلَیْکَ خَلَّفْتُ أَهْلِی وَ مَالِی وَ مَا خَوَّلْتَنِی وَ ...
نمونه های نابی از برخورد امام مجتبی(ع) با مردم
فرزند رسول خدا! شخصی از من مقداری پول طلب دارد و چون نمی توانم در حال حاضر پولش را بپردازم، تصمیم گرفته است مرا به زندان بیندازد. حضرت فرمود: متأسفانه اکنون پولی ندارم که به تو بدهم، اگرچه دوست دارم که کاری انجام دهم. مرد عرض کرد: شما به او سخنی بفرمایید، شاید به مدتی مهلت دهد و مرا زندانی نکند. امام تقاضای مرد را پذیرفت. کفش هایش را پوشید تا به همراه مرد برود. من گفتم: ای پسر پیغمبر خدا! مگر فراموش ...
زندگینامه امام رضا (ع) از تولد تا شهادت
زمان کوشش های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (ع) می شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. پنج سال بعد از آن، مقارن با خلافت امین در زمان خلافت امین به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ...
متن نوحه امام حسن مجتبی (ع)
بنده نوازی فدایت شوم سلامٌ علی سبط خیر الوری ... سیه رویم و دارد این دل اُمید/که از لطف تو میشوم رو سپید کریمی هرگز نگردد شها/گدا از در ِ خانه ات نا اُمید سلامٌ علی سبط خیر الوری ... به قربان آن جود جانانه ات/فدای مزار غریبانه ات اگر رد کنی یابن الزهرا مرا/کجا دارم الا در ِ خانه ات سلامٌ علی سبط خیر الوری ... ...
اخلاق سجاد روس ها را هم جذب کرده بود
زندگی مشترک تان بگویید. من قبل از آنکه همسر سجاد باشم دختر عمویش هستم. زندگی مشترکمان را از سال 1380 شروع کردیم و از اول شهید گفته بود دوست دارم بسیجی باقی بمانم و اگر به خاطر فعالیت بسیجی و ایست و بازرسی ها دیر به خانه آمدم از دست من ناراحت نشوید. من هم آمادگی خیلی چیزها را داشتم. بار اول که در ماه شعبان سال 1395 می خواست به سوریه برود، من دودل بودم ولی خودش خیلی اصرار بر رفتن داشت و می گفت ...
هدف پیامبر(ص) رهایی انسان ها بود/ نهادسازی رسول خدا در صدر اسلام
است که الگوی ماست. وی ادامه داد:حضرت رسول(ص) فرمودند تا زمانی که می میرم رفتار بردگان را خواهم داشت، لباس خشن می پوشم و لباس اشرافی نمی پوشم، هروله راه می روم و مانند بردگان می نشینم. در تمام عمر خود به چیزی تکیه نزد تا بردگی را از دست ندهد به دیوار گلی مسجد و خانه تکیه نزد که با تفاخر نشسته باشد بلکه مانند بردگان می نشست. بر روی مردم اثرگذار بود و آنها را جذب می کرد. عدی، پسر حاتم ...
خانه ام ویران و خانواده ام آواره اند
.... آن شب به اتفاق برادرم منزل پدرهمسرم دعوت بودیم. در پذیرایی نشسته بودیم که ابتدا یک پس لرزه آمد و بعد از 20دقیقه زلزله اصلی آمد. بچه ها در اتاق خواب بودند و همسرم بلافاصله سراغ آنها رفت. چندتایی از بچه ها به بیرون خانه فرار کردند و چند نفر در راه پله بودند ولی خداروشکر به هیچکدام آسیبی نرسید. خواهر همسرم در راه پله بود که تکه ای از سیمان بالکن روی پایش افتاد و پایش به شدت آسیب دید ...
اشد مجازات برای پدر سنگدل
پس از اعترافات متهم،کیفرخواست این پرونده در دادسرای مشهد صادر شد و متهم در شعبه ی پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی پای میز محاکمه نشست 10 سال زندان برای مرد سنگدلی که پسر نه ساله اش را از بالای پلی در مشهد به پایین پرت کرد و او را به طرز دلخراشی به قتل رساند. به گزارش همشهری، روزنامه ی خراسان در این باره نوشت: تحقیقات درباره ی این جنایت هولناک 29 شهریور سال گذشته و زمانی در ...
روستاگردی از دل کویر تا قلب نیشابور
، موزه و کتابخانه چوبی است که تمام جنبه های زندگی را در بر می گیرد. این سازه ها تنها ساختمان هایی چوبی نیستند که برای جلب گردشگر ساخته شده باشند بلکه روح زندگی در آن ها جریان دارد و مردم هر روزه از آن ها استفاده می کنند و موثر از ارزش های والای فرهنگی-اسلامی هستند که در مسجد روستا، این ارزش ها بیشترین جلوه را دارد. مهندس مجتهدی تا سال 92 مسئول رسیدگی به روستا بودند و بعد از فوت ایشان، همسر او خانم حشمت ...
الکساندر اسپایسوثسف؛ فرزند ابلیس+عکس
حتی کسانی که تا به آن روز با بدترین جنایت ها در صربستان دست و پنجه نرم کرده بودند نمی توانستند باور کنند کنار گوش شان چنین فاجعه هولناکی رخ داده است. این جنایت که از پنج سال پیش شروع شده بود به شکلی تصادفی کشف شد و اگر آن روز لوله آپارتمانی که یک قاتل جانی در آن زندگی می کرد نشت نمی کرد ممکن بود دامنه جنایت ها تا مدت ها بعد ادامه پیدا کند. نفوذ به خانه شیطان آن روز صبح ...
امام حسن(ع)؛ دیدگاه ها و نظرها
) در تفسیر قرآن کریم عبارت است از: هدایتگری قرآن و صیانت قرآن از تحریف. لینک دانلود متن مقاله: http://yon.ir/i85hR معجزات و کراماتی از امام حسن مجتبی علیه السلام سرانجام معاویه، با فریفتن جعده همسر آن حضرت و اعطای صدهزار درهم و وعده ازدواج با فرزند خود یزید، امام علیه السلام را مسموم ساخت، و حضرتش بعد از 40 روز تحمل بیماری در 28 صفر سال 50 هجری در سن 48 سالگی مظلومانه به ...
عروس راز سیاه باغ انگور را می دانست / خشایار کار کثیفی کرد و ..!
بدهم و بعد از پایان کار و به قتل رسیدن پدرم 10 میلیون دیگر را بدهم. متهم میانسال ادامه داد: آدرس و مشخصات باغ را به آنها دادم و قرار شد من ابتدا به باغ بروم و سر و گوشی آب بدهم، اگر همه چیز رو به راه بود و مشکلی وجود نداشت با آنها تماس بگیرم و بگویم که بیایند. ظهر به باغ رفتم، پدرم در باغ مشغول بود و آن روز باز باهم دعوایمان شد. بعد از آن با پدر و پسر افغان تماس گرفتم و از آنها خواستم به ...
خانه نام ها ؛ روایتی مدرن از افسانه های یونان باستان
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ، خانه نام ها جدیدترین رمان کولم توبین، نویسنده ایرلندی است که چند ماه پیش منتشر شده است. توبین در جدیدترین رمان خود داستان کلوتایمنسترا، همسر آگاممنون و ملکه موکنای در اسطوره های یونان و فرزندانش را بازگو می کند. من با بوی مرگ آشنا شده ام . داستان کلوتایمنسترا از زندگی اش در موکنای آغاز می شود، شهری افسانه ای در یونان باستان که همسرش پادشاه آگاممنون آن را ترک کرده تا با جنگاورانش به تروا حرکت کند. حا ...
زن بارداری که پس از 16 ساعت از زیر آوار نجات یافت
به گزارش گیل خبر، مگر می شود کسی در این ویرانه جا مانده باشد و نفس بکشد. آن هم بعد از این همه ساعت؛ بنابراین عملیات آواربرداری با روشن شدن بولدوزر آغاز شد. مرد جوان اما دست بردار نبود. باز هم در میان خاک ها به دنبال همسرش – فرانک – می گشت. چند ثانیه مانده بود تا شروع عملیات که ناگهان صدایی از میان خاک ها شنیده شد. مرد جوان فریاد زد زنده است. نیروهای امدادی به سمت صدا رفتند. مرد جوان با ...
سه روایت تکان دهنده از دخترانگی
دکترتون به شما اینو نگفته بود؟ من یخ کرده بودم. ترسیده بودم. لباسم را پوشیدم و از اتاق آمدم بیرون. شوهرم منتظر نشسته بود. گفت: چی شد؟ گفتم: می گه من باکره نیستم. شوهرم چند دقیقه نگاهم کرد و هیچ نگفت. چند ساعت سکوت سختی بین ما گذشت. یک دفعه صدایم کرد: فرشته! این موضوع یه راز بزرگ بین من و توئه؛ برای همیشه. حتی یه نفرم نباید از اتفاقی که واسه تو افتاده باخبر بشه. گفتم چشم و بعد رفتم برای ...
اشد مجازات برای پدر سنگدل
10 سال زندان برای مرد سنگدلی که پسر نه ساله اش را از بالای پلی در مشهد به پایین پرت کرد و او را به طرز دلخراشی به قتل رساند. این یکی از خبرهای حوادثی هفته ی گذشته بود. روزنامه ی خراسان در این باره نوشت: تحقیقات درباره ی این جنایت هولناک 29 شهریور سال گذشته و زمانی در دستور کار پلیس و دستگاه قضایی قرار گرفت که رانندگان عبوری در زیرگذر پل کابلی بزرگراه فجر مشهد، پیکر کودکی را ...
گفتگو با زن باردار نجات یافته بعد از 16 ساعت ماندن زیر آوار
خانه بیرون رفته بودم. در پارک پیش دوستانم بودم. فرانک در خانه با پدرم تنها بود. ناگهان زمین لرزید و چون من بیرون بودم، هیچ آسیبی ندیدم. بعد از زلزله چه کار کردید؟ بلافاصله به خانه رفتم. پدرم و همسرم تنها بودند. وقتی رسیدم شوکه شدم. خانه تبدیل به ویرانه شده بود. وحشتناک بود. جز خاک و سنگ و کلوخ چیز دیگری ندیدم. بلافاصله سراغ همسر و پدرم را گرفتم. پدرم همانجا روی زمین افتاده بود ...
سیاه پوش بیست و هشتمین روز صفر/هنگامه رنج ، غم و ماتم
، ولی پیامبر با قاطعیت فرمود: (به خدا قسم، اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چیم قراردهید تا از دعوت خود دست بردارم، هرگز چنین نخواهم کرد!). در طی 13 سالی که از بعثت پیامبر (ص) می گذشت، آن حضرت با یاران خود به مدت سه سال در سخت ترین شرایط در شعب ابیطالب (دره ای در میان کوههای مکه) در محاصره قرار داشتند و آزار مشرکین نیز هر لحظه شدت می گرفت. ** هجرت و تشکیل حکومت اسلامی ...