سایر خبرها
زیر چرخ دنده های شرایط نامناسب اقتصادی
این یک پیپ نیست : محمد مساوات تصور کنید برادری دارید که با مادرتان که نیست، حرف می زند و ادعا می کند معشوقه اش ماریا را نمی بیند؛ در حالی که هست و از یک جایی متوجه می شوید دروغ می گوید و نه تنها ماریا را می بیند، بلکه به رابطه تو و ماریا هم شک کرده و گلوی تو را توی حمام با تیغ اصلاحی ببرد که خودت داده ای ریشت را با آن بتراشد و به این ترتیب چنین فجیع به قتل برسی؛ اما همچنان باشی و ببینی ...
فکر و خیالات
مریم سمیع زادگان نویسنده توی پارک می رفتم و به آدم های دور و برم نگاه می کردم. با خودم فکر کردم چرا آدم های توی پارک، این همه غمگین هستند و تا این اندازه مشکل دار که رسیدم به نیمکتش. دستمال کاغذی توی دستش داد می زد. اتفاقی او را وادار به گریه کرده. پا کُند کردم و بعد سر جا ایستادم. خیلی دور نشده بودم، تصمیم گرفتم که برگردم و کنارش بنشینم، شاید دلش بخواهد حرف بزند، شاید داستان به ...
آهِ دخترانی که پشت سرم بود...
. همین شد که بین همه دخترانی که به من معرفی شده بود او را انتخاب کردم. در شب خواستگاری سه چهار دقیقه مفید بیشتر با هم حرف نزدیم. همان شب مهلت خواستند تا فردا جوابشان را اعلام کنند و فردا جواب مثبتشان را اعلام کردند. یکی دو روز بعد قرار و مدار عقد گذاشته شد و قرار شد چند روز دیگر عقد کنیم. همان شب بعد از مراسم عقدمان به بهناز پیام دادم که خانمم ممنونم از اینکه به زندگی ام وارد شدی و خیلی دوستت دارم ...
رمز و رازهای ساخت ساز از زبان 4 استاد
زیرزمین موزه موسیقی آمده اند و استاد مرادی هم سر ساعت(یعنی 10صبح) می رسد. در حال احوال پرسی هستم که استاد فرهمند دستی به سینه زده و با بی میلی می گوید: مصاحبه های تکراری... شما هم می خواهید روزنامه تان را پر کنید... استاد امیرعطایی دستی به زیر چانه دارد و زیرچشمی مرا نگاه می کند. می گوید: چرا رسانه ها کاری نمی کنند؟ جوان های ما گیتار را می شناسند ولی سنتور و تار را نه؛ چون گیتار را در ماهواره دیده اند ...
ماجرایی که قاضی دادگاه خانواده را هم به خنده انداخت!
.... همه چنین نظری دارند. شما چه می گویید؟ قاضی که خنده اش گرفته بود، خودش را کنترل کرد و گفت: دو خواهرت بیشتر شبیه تو هستند، با این حال تو هم شبیه پدرت هستی و حالا که پدرتان پافشاری می کند، باید نظریه کارشناس و تشخیص هویت را مورد استناد قرار داد. مرد که تا آن لحظه اخم کرده بود، رو به دختر کوچکترش گفت: تو که از بقیه خوشگل تر هستی. واقعاً من به این زشتی چطور می توانم پدرت ...
شکایت مرد مکانیک از همسرش: این سه دختر، بچه های من نیستند!
هویت را مورد استناد قرار داد. مرد که تا آن لحظه اخم کرده بود، رو به دختر کوچکترش گفت: تو که از بقیه خوشگل تر هستی. واقعاً من به این زشتی چطور می توانم پدرت باشم؟ و در این هنگام همه حاضران خنده سر دادند. این بار خواهر وسطیگفت: پدرمان آدم خوب و مهربانی است. اما خیلی یکدنده و لجباز است و حالا هم می خواهد مادرمان را وادار به عذر خواهی کند. و پدر دخترها لبخندی زد و معلوم ...
سرکوب گودزیلا
کس به احساسات ما احترام نمی ذاره. بعد بارها شنیدم پدرم برای سایر اقوام و دوستان این موضوع را تعریف کرده و بعد هم خودش گفت ما تو 30 سالگی از زن حرف می زدیم بابامون می زد تو گوشمون چند دور بچرخیم حالا این اومده میگه می خوام آشنا بشم و بعد ازدواج کنیم؛ این اتفاق را برای هر کسی که تعریف کرد آخرش با خنده گفت اینا بچه نیستن که گودزیلان . علیرضا بعد از نادیده گرفته شدن احساسش از پدرش سرخورده ...
ماجرای یک خیانت که قاضی را هم به خنده انداخت!
سه شبیه پدرمان هستیم. همه چنین نظری دارند. شما چه می گویید؟ قاضی که خنده اش گرفته بود، خودش را کنترل کرد و گفت: دو خواهرت بیشتر شبیه تو هستند، با این حال تو هم شبیه پدرت هستی و حالا که پدرتان پافشاری می کند، باید نظریه کارشناس و تشخیص هویت را مورد استناد قرار داد. مرد که تا آن لحظه اخم کرده بود، رو به دختر کوچکترش گفت: تو که از بقیه خوشگل تر هستی. واقعاً من به این زشتی چطور ...
دلایل کناره گیری از شورای سیاست گذاری ائمه جمعه
... تقوی: خدمت شما و همه همکاران شما و بینندگان عزیز سلام عرض می کنم و آرزوی توفیق و سرافرازی را برای همگان از درگاه ایزد منان دارم. س: خیلی زمزمه جدایی شما از شورای سیاستگذاری ائمه جمعه می آید. درست است؟ تقوی: بله. س: زمان مشخص شده است؟ تقوی: ان شالله در هفته های آینده بعد از 17 سال که مسئولیت شورای سیاست گذاری را برعهده داشته ام، این مسئولیت را واگذار ...
انشاهای ذهنی و تخیلی از زبان کفش
...> مرد وقتی به خانه رسید، کفش ها را به دخترش نشان داد و با خنده گفت: آن یکی لنگه مال تو. بزرگ که شدی، باهاش لی لی بازی کن دخترک اول دمغ شد. بعد مرا گرفت و برد روی میز تحریرش گذاشت و رفت. از اینکه آنجا کنار مداد و خودکارها بودم، احساس غریبه بودن به من دست داده بود. اما اتفاق جالبی برایم افتاد. دختر وقتی شب پشت میز نشست تا مشق بنویسد، خودکار و مدادهایش را جمع کرد و ریخت توی من. با خوشحالی گفت ...
شاهرود میزبان همایش بزرگ بسیج شد/ روایت 3000 مشت گره شده
درب سالن ورزشی در حال آماده سازی پرچم ها، پلاکارد و نوشته ها هستند تا وارد فضای همایش شوند اینجا گویی پرچم ها حرف می زنند جمعیت کم کم به طرف در ورودی سالن حرکت می کند با آمدن بسیج دانش آموزی اما ولوله ای به راه می افتد یک باره شور خاصی در میانه هم همه وار سکوت شکن، غالب می شود، نوجوانان پرچم به دست شوخی ها و خنده های راه سالن برگزاری همایش را نزدیک درب ورودی جای می گذارند و بانظمی خاص وارد سالن ...
طرح 10 شبهه اساسی و پاسخ های آن پیرامون حجاب برتر اسلامی
روانی بر وی داشته باشد، بلکه چادر را برای اوقات کمی که در بیرون از منزل هست استفاده می کند و در درون خانه و در مکانی که نامحرم نیست می تواند از لباس های خوش رنگ و مناسب استفاده کند و اسلام هم روی این موضوع تاکید نموده است. ثالثا: اگر رنگ مشکی اینقدر خطرناک است چطور شما در میهمانی ها و پارتی های خصوصی خود تیپ مشکی می زنید؟! رابعا: اگر این حرف شما صحت داشته باشد باید همه خانم ...
شکوفایی اقتصاد با صنعت گردشگری
فروشند و بعد از مدتی هم دوباره کبد خودش را بازسازی می کند و آب از آب تکان نمی خورد. بیشترشان این گونه فکر می کنند. یا کسی که برای فروش قرنیه اش آگهی می دهد آیا یک لحظه با خود فکر نمی کند که آخر کدام پزشکی حاضر می شود قرنیه را از آدم زنده بردارد و به بیمار پیوند بزند؟جمله ها همه در دهانم می ماسد. صدای مرد در گوشم مانده است.آن گونه که خداحافظی کرد و انگار دیگر هیچ حرف دیگری با هیچ کس در دنیا نداشت. آن ...
مهمانان غمگین و ماندگار تهران
خانه قدیمی بوده که آب انبار و چهار چاه داشته است. او می گوید زمانی هم در این پاساژ چند دهانه طلاسازی بوده و خیلی ها بعد از آن در طمع این چاه ها بودند تا شاید به خرده طلایی در ته آن همه کثافت برسند. او از پدرش شنیده که خیلی سال پیش در اینجا قتلی هم رخ داده اما نه می داند چه زمانی و نه برای چه! آگنج آقای یگانه ، خیاط طبقه دوم پاساژ را قدیمی ترین مرد لاله زار می داند که می تواند از گذشته حرف ...
ناگفته هایی باورنکردنی در مورد نیمه پنهان جنیفر لارنس
گفت که رفتارهایی مردانه دارد. وی در ادامه چنین گفت:" من هیچگاه گربه ای را ندیده ام که فکر کنم پسر باشد. زیرا در حالت طبیعی سگ ها پسر بوده و گربه ها دختر هستند. اما او چنان انرژی مردانه ای دارد که همه فکر می کنند او پسر است و حتی برای هفته ی اول من نیز فکر می کردم که پسر است. او یک یقه پسرانه داشت و نام او را الیور گذاشتم و او را با همین نام صدا می زدم. الیور، الیور، الیور. و این اسم برای یک گربه ...
نباید اجازه بدهیم برجام را وسیله ی فشار کنند
جوانهای آن وقت است؛ با این تفاوت که آنها آن وقت در وسط کوره ی انقلاب بودند، امروز آن [شرایط] نیست، درعین حال آن روحیّه هست. تفاوت دیگر اینکه بصیرت و آگاهی و تجربه ای که جوانهای ما امروز دارند، آن روز وجود نداشت؛ یعنی ما پیش رفته ایم. امام سرنوشت انقلاب را سپرد به شما جوانها؛ و هر مجموعه ی جوانی، هر نسلی، وقتی از جوانی پا میگذارد به میانسالی، در واقع این امانت را تحویل میدهد به نسل جوان بعد از خودش و ...