سایر منابع:
سایر خبرها
برخی ها با فشار وارد فهرست امید شدند بعدا فراکسیون جدا درست کردند
مسائل دیگر هم بود. س: شوخی شوخی اعلام جرم هم شد. مطهری: بله. آن دو سال پیش بود که دو بار اعلام جرم شد و ما هم جواب دادیم. س: با آقا جواد چطور؟ مطهری: ارتباط کمتری داریم. س: شب شهادت پدر کجا بودید؟ مطهری: من منزل بودم. اتفاقا بنا بود خود من ایشان را ببرم. من بیرون بودم و به خانه امدم و دیدم ایشان در حال نماز هستند، مادر گفت ایشان می ...
مادر شهید: تلقین پسرم را خودم خواندم!
حسین را شهید کردند وحضرت زینب را به اسارت بردند، آفرین پسرم نگذاشتی حتی دشمن طرف حرم شان برود، آفرین بعد این همه سال صدای هل من ناصر امام حسین راشنیدی و لبیک گفتی، به چشم هایش نگاه کردم وگفتم کور شودکسی که نمی تواند نظام جمهوری اسلامی را ببیند، کور شود کسی که نمی تواندعزت نظام و رهبررا ببیند. ولی احساس ناراحتی داشتم که حضرت زینب این همه مصیبت دیده است. یک ساعت و خرده ای بالاسر پیکر مسعود حرف زدم ...
گپی با مطهری از ارتباطش با لاریجانی ها تا رنگ کردن موهایش!
ایشان بودیم. مسائل مختلف مطرح شد و شوخی و مسائل دیگر هم بود. شوخی شوخی اعلام جرم هم شد. بله. آن دو سال پیش بود که دو بار اعلام جرم شد و ما هم جواب دادیم. با آقا جواد چطور؟ ارتباط کمتری داریم. شب شهادت پدر کجا بودید؟ من منزل بودم. اتفاقا بنا بود خود من ایشان را ببرم. من بیرون بودم و به خانه آمدم و دیدم ایشان در حال نماز هستند، مادر ...
ابد منهای یک روز
باعث شد که رفته رفته از همدیگر دور شویم. قرار بود زندگی بسازد که همه حسرتش را بخورند؛ تمام عشق و زندگی شوهرم بودم؛ اما او یکدفعه دور همه چیز خط قرمز کشید؛ با اینکه یک بچه هم داشتیم. مگر از قبل نمی دانستی معتاد است؟ می دانستم؛ اما قرار بود بعد از ازدواج ترک کند. من هم چون عاشقانه دوستش داشتم، این چیزها برایم مهم نبود. الان هم حاضر هستم معتاد باشد؛ ولی کار بد نکند. بیجا کاری نکند. من حتما باهاش ...
100 ساعت شکنجه زن جوان در برابر دوربین - پلیس تهران کشف کرد
اهمیتی ندارد. می دانی دختر و پسرت چطور زندگی شان را اداره می کنند؟ هفت سال پیش پسرم در یک مغازه خدمات کامپیوتری کار می کرد، اما بعد از کشته شدن مادرش، وقتی او را چند روز در خانه حبس کردم از محل کارش اخراج شد. در جلسه قبلی دادگاه گفت در یک رستوران کار می کند و شب ها هم آنجا می خوابد. دخترم هم در یک شرکت کار می کند و شب ها در خانه اجاره ای یکی از دوستانش می ماند. آنها در این ...
سیستم سینمای ایران مک دونالدی است
نبودن هملت شده. (باخنده) درنهایت به این نتیجه می رسم که به قول برخی دوستان جشنواره فیلم فجر جشنی است که آدم ها طی 10 روز دور هم جمع می شوند و یک تعداد فیلم می بینند و شاید توقع ما درباره جشنواره فیلم فجر اشتباه است که هنر کشور را حمایت می کند. راستش جشنواره فیلم فجر برای من به یک سؤال بزرگ تبدیل شده است و نمی فهمم بدون درنظرگرفتن کیفیت چطور یک جشنواره یک سال جایزه اش را به خانه دوست کجا است می دهد ...
جمشید می خواست مریم را از چنگ 3 جوان شیطان صفت آزاد کند ولی خودش...!
شماره مورد نظر قطعا عامل جنایت را می شناسد. زن میانسالی در خانه مورد نظر را برایمان باز کرد و با دیدن گوشی تلفن همراه گفت این تلفن خیلی شبیه تلفن پسرم است. بعد هم پسرش را صدا زد و از نصیر خواست بیاید و گوشی را ببیند. پسر جوان که معلوم بود پشت در فال گوش ایستاده سریع خودش را به ما رساند. نگاهی به گوشی انداخت و گفت: دستتان درد نکند. گوشی برای برادرم حمید است. از بس حواس پرت است ...
ناپدری اهورا: نه قاتلم نه متجاوز/پدر اهورا: قصاص و اعدام می خواهم
دلیل اختلافاتی که با همسرم داشتم از هم جدا شدیم و پس از آن مجتبی وارد زندگی ام شد و در این مدت رفتارهای مجتبی با اهورا آن قدر صمیمی و خوب بود که پسرم او را بابا مجتبی صدا می زد. باور این که ناپدری اهورا دست به این جنایت زده باشد، برای من غیرممکن بود. صبح روز حادثه برای رفتن به سرِ کار از خانه خارج شدم و ظهر بود که به خانه بازگشتم تا غذای پسرم را بدهم. او میلی به غذاخوردن نداشت و خوابید که از مجتبی ...
ادعاهای عجیب قاتل اهورا
: چطور طی دو هفته این بچه را تا این حد کتک زده ام. او درباره روز حادثه گفت: آن روز مادر اهورا از خانه بیرون رفت. بارها به اهورا گفته بودم که وقتی مادرش نیست، در پوشکش کثیف کاری نکند. آن روز بعد از رفتن مادرش آمد و به من گفت که پوشکش کثیف شده است. من هم از قبل عصبانی بودم، با شنیدن این حرف بیشتر عصبانی شدم و خواستم او را تنبیه کنم. برای همین یک بار آرام سرش را به دیوار زدم؛ پایش لیز خورد ...
تجربه های کهن ایده های نو
ارمغان آورد. روزهای خوشی بودند که سپری شدند و ماهرخ به سن بازنشستگی رسید. با پشت سر گذاشتن فعالیت های بسیار چطور با بازنشستگی کنار آمدید؟ زنی بودم که با همه مشغله ها از تلاش کردن و موفق شدن در مسئولیت هایی که به عهده داشتم، لذت می بردم، برای همین نمی توانستم قبول کنم بعد از آن همه فعالیت و تلاش یک باره به عنوان بازنشسته بیکار بمانم، برای همین به فکر رویای کودکی ام افتادم تا هم از بیکاری ...
حسرت 30 ساله
...، همه اش را رایگان می گیرم، داروهای ایدز هم از همان اول از بیمارستان امام خمینی به صورت رایگان می گرفتم. شما جزو گروه اولی بودید که به این بیماری مبتلا شدید؟ بله، ما گروه اولی بودیم که از آن فرآورده های خونی آلوده استفاده کردیم، من کلاس اول بودم، نزدیک به 20 تا 50 ویال با خودمان می بردیم خانه و هرچند وقت یک بار می رفتیم بیمارستان و تزریق می کردیم. برادر کوچکترتان هم درگیر ایدز ...
بلایی که این عروس سر مادر شوهرش آورد!
هر هفته من است و تقریبا همه اقوام و دوستانم از این ماجرا با خبر هستند. روز حادثه طبق روال هر هفته به بهشت زهرا رفتم و هنگامی که قصد بازگشت به خانه را داشتم خودروی پژویی در مقابلم نگه داشت. خانم جوانی که عینک آفتابی زده و چهره اش را تغییر داده بود راننده خودرو بود. زن جوان طوری تغییر چهره داده بود که نمی شد صورتش را به خوبی دید و به نظرم می آمد که لحن صدایش را نیز تغییر داده است. ...
شهید مجید شهریاری از تولد تا شهادت
...> یادم هست برای انجام کاری به کرج رفته بودم با شهید شهریاری تماس گرفتم و به وی گفتم برای فرزندان مان غذا درست کند که وی بدون ریختن روغن و نمک برای فرزندان نیمرو درست کرده بود. سال هایی که با شهید شهریاری زندگی کردم بسیار مرا رعایت می کرد و به جرأت می توانم بگویم لقمه غیر حلالی وارد زندگی ما نشد. قاسمی با تأکید براینکه شهید شهریاری علاقه داشت آنچه را که فرا گرفته به همه منتقل کند، تصریح ...
ابعاد جنایات باند سید مهدی هاشمی
کنی و گفت: من پول بیمه و آب و برق کارخانه پنبه پاک کنی را پرداخت کرده بودم، اینها آمدند و به اسم پیدا کردن مواد، آنجا را مصادره کردند. این آقای کلاهدوزان بزرگ ترین روضه خوان اصفهان بود، بنده خدا چند سال پیش فوت کرد. اولین کسی بود که پس از تبعید حضرت امام به نجف، 10 هزار تومان برای ایشان فرستاد و از همان اول، طرفدار ایشان و انقلاب و مبارزین بود. بزرگ ترین مجالس عزاداری دهه محرم، در خانه ایشان ...
کودک به دنیا آمده در زلزله چه حالی دارد+ عکس
بچه هایم... دخترِ در شکمم... ما را نجات بدهید ... دلم برای بچه هایم می سوخت. حدود 20 دقیقه زیر آوار بودیم تا این که پدرشوهرم موفق شد ما را نجات دهد. جلیله فکر کرده بود نوزاد در شکمش مُرده. نبود پزشک Doctor در روستا و وسیله نقلیه برای رفتن به بیمارستان او را ناامید کرده بود. زن 28 ساله، بعد از 9 ماه بارداری به یکباره همه چیز را از دست رفته می دید تا این که روز بعد، دنیایش تغییر کرد. می ...
آوارگان روهینگیایی: آنقدر رنج دیده ایم که نمی خواهیم برگردیم
ایران آنلاین / شبکه ی الجزیره در اردگاه کوتوپالونگ با برخی از پناهجویان روهینگیایی در مورد چشم انداز بازگشت به میانمار گفتگو کرده است. عبدالجبار، 65 ساله، کدخدای سابق روستای تونگ بازار --- در ماه آگوست در زمانی که حملات را شروع کرده بودند در حینی که ما از روستایمان می گریختیم ارتش شروع به تیراندازی به سمت ما کرد. آنها پسرم را کشتند و دو دخترم را گرفتند و من و 5 ...
به خاطر خواهر دوستم خیلی سر زنم بلا آوردم تا برود اما....
و تعداد میخ های کوبیده شده به دیوار کمتر شد، یک روز پدر به او پیشنهاد کرد تا هر بار که توانست از کسی بابت حرف هایش معذرت خواهی کند یکی از میخ ها را از دیوار بیرون بکشد. روزها گذشت تا این که پسرک پیش پدر رفت و با شادی گفت: امروز تمام میخ ها را از دیوار بیرون کشیدم، پدر دستش را گرفت و با هم کنار دیوار آمدند. پدر نگاهی به دیوار انداخت و گفت: آفرین پسرم، کار خوبی انجام دادی، اما ...
به خاطر خیانت مهسا را کشتم
نوآوران آنلاین - وضعیت مالی پدرم خوب بود و ما از هر نظر در رفاه کامل به سر می بردیم، اما در خانه ما خبری از مهر مادری نبود. من یک خواهر کوچک تر هم داشتم. او 4 سال از من کوچک تر بود. دوران تحصیلم به سرعت برق و باد گذشت و من وارد دانشگاه شدم. در دانشگاه با دختری به نام مهسا آشنا شدم. مهسا توانست در دلم جا باز کند. من پسری تنها بودم که نیاز به محبت داشتم و مهسا این خلأ را پر کرده بود ...
دام سیاه راننده برای مسافران زن پرواز استانبول تهران +عکس
و به شماره ای زنگ زد. سپس مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و بعد رها کرد.از آن روز به بعد، از خانه بیرون نرفتم و به شوهرم هم حرفی نزدم.بعد از چند ماه ماجرا را به شوهرم گفتم. او گوشی ام را بررسی کرد و شماره ای را که متهم به آن زنگ زده بود، یافت و با بررسی تلگرام آن شماره و عکس های آن دریافتم شماره متعلق به خودش است. در جریان تحقیقات، شاکی نخست هم با دیدن تصویر متهم، او را ...
حفظ وحدت، رمز پیروزی مسلمانان/جامعه بدون جهاد عزت ندارد
قرون بعد از رحلت و شهادتش نیز یک اسوه و الگو می باشد . امریکا و دشمنان اسلام به دنبال ایجاد تفرقه در بین کشور های مسلمان هستند امام جمعه سامان: امریکا و دشمنان اسلام به دنبال ایجاد تفرقه در کشور های مسلمان هستند ابراز کرد: مساله ی تفرقه ی دشمن بین بعضی از مسلمانان متاسفانه جواب داده است، همین چند روز پیش که انفجاری در کشور مصر اتفاق افتاد نتیجه ی از بین رفتن اتحاد بین شیعه و ...
روایت ایستادگی 11 ایرانی در مقابل 600 نفر نیروی دشمن
بزنم و نه می توانستم حرکتی بکنم. می دانستم دشمن وقتی منور زده قطعا من را هم دیده بود. همه اینها در عرض چندثانیه کوتاه اتفاق افتاد تا اینکه خدا کمک کرد و یکی دو تا نارنجک به سمت پایین خاکریز انداختم. به حدی نارنجک را نزدیک انداختم که حتی ترکش هایش از بالای سر خودم رد شد. بعد از آن بلند شدم و شروع به تیراندازی کردم و داد زدم. وقتی بچه ها متوجه شدند، درگیری شروع شد و تا ساعت حدود 3 نیمه شب، در مقابل ...
محمدرضا براری: نمی گذارم بلای قبلی را دوباره سرم بیاورند!
... او به من می گفت هنوز خیلی زود است که بخواهم کنار بروم و نباید امیدم را از دست بدهم. تنها دلیل من برای خداحافظی مشکلاتی بود که برایم پیش آمد وگرنه همانطور که گفته بودم تا چند سال دیگر می توانم وزنه بزنم و مدال بگیرم. تصمیم من برای خداحافظی بعد از المپیک 2020 بود نه الان. فکر نمی کنید بازگشت تان با برخی موانع روبه رو شود؟ وزنه برداری ورزشی است که رکورد در آن حرف اول را ...
آیت الله موسوی تبریزی در گفت وگو با شفقنا: روحانیت از مردمی بودن درآمد و نفوذش کمتر شد/ نه تنها روحانیت ...
و مراجع اختلاف بیاندازند مواظب باشید همه گوش می دادند. زمانی که امام می گفت وقتی عکس مرا پاره کردند هیچ نگویید مردم گوش می کردند. یادم هست در قم برنامه ای بود که طرفداران مرحوم آیت الله شریعتمداری و امام در آنجا جمع شده بودند. این توطئه از روز قبل به امام رسیده بود و امام خواسته بود اگر عکس من را پاره کردند اعتراضی نکنید عکس امام پاره شد اما اینها هیچ چیزی نگفتند. یک بار هم در بهشت زهرا بعد از این ...
حکایتی از خنده ها و گریه های شاعر مرثیه سرای اهل بیت(ع) حبیب الله چایچیان
همه ی تجربیات، خاطرات و درسهای زندگی، به ما درس اخلاص و تواضع داد. امیدواریم درج این گفت و گو برای شما نیز، توشه های معنوی فراوانی را به ارمغان آورد. خیمه: پدر، نقش مهمی در موفقیت فرزند دارد؛ از پدرتان برایمان بگویید. - شما می خواهید حافظه ی مرا امتحان کنید؟! پدرم در سن 41سالگی بعد از خواندن زیارت عاشورا و دو رکعت نماز زیارت در حالیکه از سجده بلند می شد، به رحمت خداپیوست ...
نزدیک بود زیر ماشین رضا شاه بروم
دوزار (قران) بود. از هشت صبح تا 10شب کار می کردم. بعد از مدتی با پول هایی که جمع کرده بودم یک ویولن خریدم و در صندوقخانه قایم کردم. یک روز وقتی پدرم نبود و مادرم هم برای خرید بیرون رفته بود ویولن را درآوردم و شروع کردم به ساز زدن. روی نت نمی زدم ولی این شعر را همراهش می خواندم: لولو خورخوره منو می خوره/ آقا جون قایم می شم/ هر وقت صداش می آد . نمی دانم آن روز چه شده بود که پدرم از بدشانسی من به خانه ...
فاجعه ای در تیم ملی / زنان کبدی کار بازیکن تیم ملی یا توالت شور!
مقابل هند می دانستند. حتی نمی گفتند که بازیکنان گرگانی یک امتیاز هم نگرفته بودند. حتی در یک بازی آسیب داشتم اما برای کسب مقام تا آخر بازی می کردم تا مدال بگیریم. * ملی پوشان بعد از آسیب به جای بیمارستان روانه خانه می شدند من همیشه حرف هایم را زده ام و همیشه هم بدترین آدم تیم ملی بودم. در برابر همه ناحقی ها اعتراض کردم. دو بازیکن در تیم ملی بودند که آسیب دیدند و فدراسیون جای درمان ...
خاطره جالب یک شاعر از چاپ دیوان اشعار استاد چایچیان
عاشقانه در آغوش گرفت و با اشتیاق گفت: استاد! من به شما و اشعارتان خیلی علاقه دارم و دیوان ای اشک ها بریزید شما را تاکنون بارها و بارها خوانده و بهره برده ام. اکنون نیز بی صبرانه منتظر چاپ مجموعه شعر بعدی شما هستم و دوست دارم بدانم کی چاپ می شود؟ اسماعیلی افزود: من که از مراتب ارادت و شیفتگی آن جوان دانشجو نسبت به خودم سخت شرمنده شده بودم، دستی به نوازش بر سر او کشیدم و گفتم: پسرم! شما لطف ...
آیت الله منتظری به روایت عمادالدین باقی
ها کرده بودیم. دوره کاملی از نشریات گروه ها، مجاهد، آرمان مستضعفین، حقیقت (که مال اتحادیه کمونیست ها بود)، فریاد گودنشین، انقلاب اسلامی و... دوره کامل شان را داشتم و بسته بندی کرده بودم. بسیاری از کتاب هایشان را داشتم. مرا به عنوان کسی که این جریانات و کتاب ها را می شناسد و می تواند کمک کند، دعوت کردند. وقتی به آنجا رفتم واقعاً از اینکه قرار بود همه این ها از بین بروند و آتش زده شوند، تعجب کردم ...
اولین اعترافات قاتل اهورای 3 ساله در دادگاه + عکس
.... آ پس ازآن پایش لیز خورد و سرش به دیوار برخورد کرد. متهم در ادامه دفاعیات خود، کبودی های بدن اهورا را متأثر از شیطنت های کودکانه او دانست و عنوان کرد: چگونه طی دو هفته این بچه را تا این حد کتک زده ام. او در مورد روز سانحه عنوان کرد: آن روز مادر اهورا از منزل بیرون رفت. مکرراً به اهورا گفته بودم که هنگامی مادرش نیست، در پوشکش کثیف کاری نکند. آ آن روز بعد از رفتن مادرش آمد و به من عنوان کرد که ...
امیر مرا به خانه اش برد و چهره شیطانی اش را نشان داد!
حوالی خانه دیده بود و موضوع را به پدرم گفت. او پسر معتادی داشت و مرا برای پسرش می خواست و پیش پدرم دایم خودشیرینی می کرد و من هم چون زندگی پدرم را دیده بودم تن به این ازدواج نمی دادم اما چشم پدر معتادم را وعده های دروغین این همسایه گرفته بود و هر شب کتک می خوردم و یک روز به حدی مورد خشم پدر قرار گرفتم که فکر فرار به سرم زد. دختر جوان گفت: برای این کار خیلی با خودم کلنجار رفتم چون نمی دانستم چه پیش ...