سایر منابع:
سایر خبرها
این شرح بی نهایت
دو ده یعنی دو کون از بوی تو رونق گرفت در دو ده این چاکرت مهتر مبادا بی شما چشم را صد پر ز نور از بهر دیدار توست ای که هر دو چشم را یک پر مبادا بی شما بی شما هر موی ما گر سنجر و خسرو شوند خسرو شاهنشه و سنجر مبادا بی شما تا فراق شمس تبریزی همی خنجر کشد دست های گل به جز خنجر مبادا بی شما مولوی ...
حضرت زهرا (س) به شهید برونسی چه گفت
...، پشت خط مقدمش انتظار حمله به ما را می کشیدند. بچه های اطلاعات عملیات ، دقیق و خاطر جمع می گفتند: اون ها خودشون رو آماده کردن که فردا تک سنگینی بزنن بهمون. فردا بنا بود حمله کنند و مو هم لای درزش نمی رفت. در این صورت هیچ بعید نبود عملیات رمضان، شروع نشده، شکست بخورد! توی جلسه، بعد از کلی صبحت، بنا را بر این گذاشتیم که همان وقت برویم شناسایی و شب هم برویم تو دل دشمن و با یک عملیات ایذایی ...
روزیِ من در همین کارتن هاست
. خرج و مخارج زیاد است. دوا و درمان،کرایه خانه، قبض آب و برق. بعضی ها هم نیش و کنایه می زنند و دل پُر درد معصومه را ریش ریش می کنند. اما او سکوت می کند. دهان مردم را که نمی شود بست. برایشان هزار سؤال است؛ کسی که از دل کسی خبردار نیست. ***** این شبها معصومه زیاد سردش می شود؛ اما دلش گرم است چون صاحبخانه خوبی دارد. فقط تنها گیری که به او داده این است که گاری ات را اینجا نیاور. اما ...
حضور شهریار در محضر امام علی(ع)
. مولا(ع) فرمودند: شهریار ما کجاست؟ ، شهریار آمد، حضرت علی(ع) خطاب به شهریار فرمودند: شهریار شعرت را بخوان! و شهریار این شعر را خواند: علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ما سوا فکندی همه سایه هما را آیت الله مرعشی نجفی ، ادامه ماجرا را اینگونه نقل می کند: وقتی شعر شهریار تمام شد، از خواب بیدار شدم؛ چون من شهریار را ندیده بودم، فردای آن روز پرسیدم که ...
پسرم بدون اینکه به ما بگوید عازم جبهه شده بود/ لبخندهای پسرم را هیچ گاه فراموش نمی کنم
آیم و لباس ها را از تو می گیرم و بعد از خداحافظی راهی جبهه می شوم. زمانی که یدالله می خواست راهی شود، تسبیح قرمز رنگش از جیبش افتاد و من تسبیح را به او دادم. یدالله برگشت و باز هم مثل همیشه که لبخند روی صورت داشت گفت: خدا خیرت دهد، اصلاً متوجه افتادن تسبیحم نشدم. امکان داشت تسبیحم را فراموش کنم. یدالله رفت و بعد از اینکه در روز دوازدهم اردیبهشت ماه سال 1366 در شلمچه به شهادت می رسد ...
شاه مثل برج زهر مار وارد قم و با چکمه وارد حرم شد
برای مردم مطرح و لزوم مقابله با آن را گوشزد کرد و گفت: ای مردم! هم اکنون به من از یک وقاحت و بی شرمی خبر دادند که هیچ مسلمانی نمی تواند آن را تحمل کند. در خانه دختر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، در خانه خواهر امام رضا علیه السلام، در خانه پاره جگر موسی بن جعفر علیه السلام، در خانه فاطمه معصومه علیها السلام یک مشت عیاش بی دین و از خدا بی خبر با سر باز و صورت بزک کرده و روی باز نشسته اند ...
اس ام اس زمستانی و برفی (10)
...> . * (‘_') * . * . ( : ) . * . *( : )* . ببین چه آدم برفی نازی درست کردم ! با این که خیلی دوستش دارم ، مال تو ! ____________________________ برف بارید وخدا پاکی خود را به زمین هدیه کرد زمین مغرور شد که سفید است، پاک است، چون دل خدا... وخدا با آفتابی اشتباه زمین را به وی گوشزد کرد . . . ____________________________ ...
کشاورزان ورشکسته؛ آوارگان زمین های تفتیده
. ماه های نخست، هر جا که می رسید از اهالی روستا می پرسید: آب هست؟ و اگر می گفتند نیست و زمین های مان جان ندارند، آن وقت سر حرف های اسداله هم باز می شد: زندگی ما حکایت آوارگی است. خیلی از روستایی ها 30 سال قبل رفتند، ما ماندیم. آدم های شهر نبودیم. بچه های مان هم رفتند، ولی ما دل مان خوش بود دانه بگذاریم در دل زمین، اما برکت از زمین رفت. زمین های مان مثل بیابان شدند، خشک و خار. دام های ...
حجت الاسلام زائری: کدامیک از جذابیت های دین را ترویج کردیم که توقع داریم جوانان به آن توجه کنند؟
. بنابراین خدا با افرادی که زیاد توبه می کنند، کار دارد. امروز توبه می کند، اما فردا باز این خطا را مرتکب می شود. خداوند فرموده که صد بار اگر توبه شکستی، باز آی. پس این دین حقیقت آدم را شناخته هست و می فهمد که آدم یک جاهایی دل می بازد. پس نمی گوید که به محض این که دل باختی، تو کافر و بی دین هستی. این دین انتظار نداشت که همه ی آدم ها اولیای خاص الهی و آدم کامل باشند. من هم نباید چنین انتظاری ...
شب هایی که تختی وقف مردم کرد
شوکران مرگ . تختی رفت و گویا مرام پهلوانی در بین ورزشکاران هم با خود برد، تختی بیش از آن که در دل قهرمانان ملی ما جای داشته باشد به یک ذکری بر لب آن ها تبدیل شده است. پهلوانی بیش از قهرمانی رنج و عرق ریختن دارد که اولین شرط آن نه مدال، بلکه انسانیت است . امروز باید برخی از نام آموران ورزش را شب ها از پارتی های شبانه جمع کرد و برخی دیگر را از سفرخانه ها و گرفتن عکس سلفی با شیلنگ ...
نیم قرن جای خالی جهان پهلوان تختی
، دانشگاه رفته و اهل کتاب. غلامرضا، شهلا توکلی را نخستین بار در یک میهمانی دیده بود. آنجا که همه غرق در عیش و نوش بودند؛ دخترکی سنگین و بی ریا کنجی ایستاده بود. بی آنکه قصد خودنمایی داشته باشد، نظاره گر سرخوشی جمع بود. مثل تختی که گوشه دیگر مجلس سرش پایین بود. تختی بعدها خود اعتراف کرد که در بدو امر همین نجابت و وقار شهلا خانم بود که من را جذب خود کرد. بعدهم که دل به دریا زده و جلوتر رفته بود، فهمید ...
گفتگو با داوود غفارزادگان نویسندگی برایم مثل نفس کشیدن است/ آنچه نویسندگان محفلی نمی فهمند
اردبیل حضور داشتید. نمی دانم تجربه لمس مستقیم جنگ را داشتید یانه. اما وقتی داستان های شما را می خوانم این تجربه حسی در من قابل لمس می شود. برایم از این حس جاری در داستان هایتان بگویید و تاثیر آن بر خود شما. وقتی جنگی در می گیرد تاثیرش را در همه ابعاد زندگی می گذارد. فرق نمی کند توی خط باشی یا پشت خط. چون در وضعیت جنگی قرار داری، جنگ مرگ و تباهی را میان تو و بقیه سرشکن می کند. البته کسی ...
ده شعر عاشقانه نو که حتما باید بخوانید
...> تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است باش فردا، که دلت با دگران است تا فراموش کنی، چندی ازین شهر سفر کن ! با تو گفتم: حذر از عشق ؟ ندانم سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد چون کبوتر لب بام تو نشستم تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم باز گفتم که: تو صیادی و من آهوی دشتم تا به دام تو درافتم ...
مراقب چشم باطن خود باشیم!
...: گفتند: دل های ما از آن چه ما را بدان دعوت می کنی در پرده است و، گوشهامان سنگین است و میان ما و تو حجابی است تو به کار خود پرداز و ما نیز به کار خود می پردازیم. بدین ترتیب اگر انسان پس از روشن شدنِ حقّ، به جای خدا محوری، هوی محور و هوس مدار باشد؛ خداوند سمع و قلبِ او را مهر می کند و بر چشمِ او، پرده ای ستبر می افکند که پس از آن حق را نمی شنود و نمی بیند و نمی فهمد؛ زیرا او ...
نیم قرن جای خالی پهلوان
بار در یک میهمانی دیده بود. آنجا که همه غرق در عیش و نوش بودند؛ دخترکی سنگین و بی ریا کنجی ایستاده بود. بی آنکه قصد خودنمایی داشته باشد، نظاره گر سرخوشی جمع بود. مثل تختی که گوشه دیگر مجلس سرش پایین بود. تختی بعدها خود اعتراف کرد که در بدو امر همین نجابت و وقار شهلا خانم بود که من را جذب خود کرد. بعدهم که دل به دریا زده و جلوتر رفته بود، فهمید که آن دختر رعنا و موقر خواهر اکبر توکلی دوست فرهیخته ...
امین فقیری؛ پنجاه سال بعد از دهکده پر ملال
.... یک حادثه تاریخی که در هر کجای دنیا می تواند اتفاق افتاده باشد. بستگی به این دارد که انسان ها چطور از آن یاد کنند. نماد و نشانه های داستان از دوران هایی سخن می گوید. از آدم هایی بدنهاد و دیوسرشت که به یاری افکار شیطانی شان در دل آدم ها، به خصوص جوانان و نوباوه گان نفوذ می کنند و آن ها را در باور دیگران به خاطره ای تبدیل می کنند که می تواند مبدأیی از تاریخ باشد. شاید بتوان گفت این داستان یکی ...
چرا سیما مخاطبانش را ناامید می کند؟
چون تلویزیون بر همان تعداد اندک مخاطب است. جدای از چرایی از دست رفتن مخاطبان تلویزیون که خود دلایل متعدد و متفاوتی دارد باید این نکته را هم در نظر گرفت که هستند کسانی که این رسانه را مرجعی برای پیگیری اخبار می دانند و عده ای نیز صرف سرگرمی، وقت گذرانی یا حتی از سر عادت به تماشای آن می نشینند. در واقع با نگاهی واقع بینانه باید گفت نفوذ تلویزیون به عنوان یک ابر رسانه در شهرهای کوچک ...
شعر در وصف مادر؛ مهربان ترین اعجاز خلقت
ریحان است دیدن روی نکویت مادر همه درد مرا درمان است ورد زیر لب تو ذکر دعاست خانه با بودن تو بهترین باغ دل انگیز خداست پاک تر از همه پاکی هایی خوب تر ازهمه خوبی هایی با صفاتر ز همه دنیایی مادرم مادر خوبم به خدا دفتر عمر مرا تو چو شیرازه هستی هستی تو سزاوار چه هستی؟ همه چیز من چه دارم که تو را زیبد ؟ هیچ ...
اولین فصل مشترک ما و خانه روشنان ، تاریکی است
ترجیح می دهیم که خانه کمی بافت قدیمی و عطر و طعم قدیمی را همراه خود داشته باشد. ما تلاش کردیم از همه قسمت های خانه مثل زیرزمین و حیاط استفاده کنیم. در توریست ما یک شهر را متصور می شدیم و این به معنای چرخش بود اما خانه محلی برای استراحت و آرام شدن است و چرخش به معنای این نیست که تماشاگر مدام چرخیده شود و در فرم نیز این محل استراحت را پیدا کردیم و در طراحی هم همین اتفاق افتاده است. دو پاره ...
بهترین اشعار عاشقانه نو در دهه های اخیر
درختی پرت افتاده تر از تنهایی آدم در پرتو حسن تو بنشینم و صد سالی یک بار، پلک بزنم عباس صفاری مگر نمی گویند که هر آدمی یک بار عاشق می شود؟! پس چرا هر صبح که چشم هات را باز می کنی دل می بازم باز؟! چرا هربار که از کنارم می گذری نفست می کشم باز؟! چرا هربار که می خندی در آغوش ات در به در ...
زیباترین شعرهای عاشقانه فروغ فرخزاد
... یاد آر آن زن آن زن دیوانه را که خفت یک شب به روی سینه تو مست عشق و ناز لرزید بر لبان عطش کرده اش هوس خندید در نگاه گریزنده اش نیاز لب های تشنه اش به لبت داغ بوسه زد افسانه های شوق ترا گفت با نگاه پیچید همچو شاخه پیچک به پیکرت آن بازوان سوخته در باغ زرد ماه هر قصه ای که ز عشق خواندی به گوش او در دل سپرد و هیچ ز خاطر نبرده ...
جهاد امروز حضور در عرصه خدمات اجتماعی است/ افتتاح اولین سینمامسجد کشور در کاشان
کاشان گذاشت و خونی که پای آن ریخت را نقطه خیزش به سمت قله ها و سرآغاز معرفی این الگوی جهاد فرهنگی به دنیا بدانیم. جانباز جبهه های جنگ تحمیلی، با بیان اینکه مرحوم بدیعی، آرم خود را کنار گذاشت و دنبال آرمان انقلاب حرکت کرد؛ افزود: آیا گمان کرده اید خون حاج علی بدیعی، هدر رفته است؟ بدانید که مزد جهاد، شهادت است؛ گاهی تیر می خوری و گاهی با بدن خونی تو را می برند، چون خون دل خورده ای و با زن و ...
لقمه ای که مانع اجابت اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ها می شود/وحدت، ظهور را نزدیک می کند
روانی ماست، یعنی جسم ما را به سمت و سویی می برد که زمینه های ظهور سلامتی روانی، فکری، معنوی و اجتماعی در آن شکل می گیرد. صدوقی افزود: حلال بودن غذا بدین معنا که با خط کش دین الهی و مبتنی بر ارزش ها تهیه شده باشد می تواند در تمام ابعاد شخصیتی، ما را به حیات طیبه در دنیا و آخرت نزدیک تر کند. این کارشناس مهدوی با اشاره به اینکه دومین شرط، آن است که غذای حلال ما تمیز باشد، تاکید ...
پیام تبریک تولد برادر (تولدت مبارک داداش جونم)
ما مبارک. گل خوشبوی پدر و مادرمان و زیبایی بخش زندگی تولدت مبارک *** هدیه تولدت را فرستادم پیش خود خود خدا! لبخند بزن داداشی؛ هدیه ام این دعا بود که همیشه لبخند بر لب داشته باشی. تولدت مبارک بهترین برادر دنیا *** داشتن برادری همچون تو جزء افتخارات زندگی من است و چقدر احساس سربلندی می کنم امروز که روز زیبای به دنیا آمدن توست. تولدت مبارک تولد ...
مداحی ای علم افراشته بر سر ایوان عشق با نوای محمود کریمی
تیر به چشم تو و (ابالفضل) بر دل من خورده است خار و خس و تیغ و تیر جسم تو آزرده است صوت حرم گوش کن مشک عمو برده است خیز ز جا و ببین بی تو علی مرده است (ابالفضل) کار یتیمان من وا عطش و زاری است ای علم افراشته بر سر ایوان عشق خیز ز جا و مبر خواب ز چشمان عشق نام تو جان می برد، (ابالفضل) باز برادر بگو منتظرت زینب است ...
جز نام تو، هر آنچه بگویم نگفتنی است
افسرده من است دریا در استکان ترک خورده من است از شانه ام پرنده مستی پرید و رفت بنگر به تازیانه که بر گرده من است عمری سخن به سوی تو گفتم ولی هنوز رازی بزرگ در دل آزرده من است با هر تپش به لحظه پرپرشدن رسید این قلب نیست غنچه پژمرده من است هرچند روی خاک نشستم ولی چه باک هفت آسمان همیشه زمین خورده من است جز نام تو هر آنچه بگویم نگفتنی است یک شعر زنده در نفس مرده من است ...
در ربیع الاولِ هر سال با گلبانگِ نور
کهکشان تویی آبی ترین ترانه این آسمان تویی مثل پرنده ها پر از آواز تازه ای مثل درخت روی زمین سایه بان تویی خورشید این جهانی و خورشید آن جهان تنها دلیل خنده رنگین کمان تویی روییده بر لب همه گل ها کلام تو عطر خوش گلاب در این بوستان تویی ذکر فرشته ها همه نام محمد است چون بی دلیل مثل خدا مهربان تویی معصومه مرادی --------------------------------------------------------------------- ...
جهاد ادیبان پارس برای آزادی قدس
خار چشم دشمنان آب و خاک و دین ست خاک تو چو سرمه در چشم مقاومت باد ای که تربتِ تو نور چشم مومنین ست بر تنت هزار زخم نابجا عیان ست این تنت که آشنا با انفجار مین ست تو بگو چه الفتی بین خودت و سنگ ست مثل موشکی که پرتابش چه سهمگین ست صهیونیزم ای چپاولگر به خاک غزّه سایه ات چه شوم؛چون یک لکّه بر جبین ست ای به اصطلاح ...
این است آیین محمد(ص)
حقوقی برابرند،مبدا و منشا و مقصد یکی،خدا یکی ،خلقت یکی، روزی و روزی رسان یکی... در مرام تو دشمنی هیچ جایی ندارد و پاسخ دشمنی را باید فقط با دوستی داد. بی شک جماعتی که بر طبل خشونت و جنگ بکوبد از تو وباتونیست، بلکه بر تو و برعیله توست. در منطق تو نمی شود به بهانه هایی چون تفاوت هایی در زبان، رنگ ،نژاد و اعتقادات انسانها بر دیگر همنوعان تاخت،جفا کرد ویا سخنان ناروا بر زبان آورد ...
"خانه کاغذی"، عشق با طعم روزنامه نگاری
داوری می دانست من قبلا در این زمینه کار کرده ام، به آقای صباغ زاده پیشنهاد داده بودند. ما صحبت کردیم و متن قبلی که یک فیلمنامه صد صفحه ای بود، خواندم. تم فیلمنامه، داستان پدر و دختر روزنامه نگاری بود که به خاطر هم تن به ازدواج نمی دهند. ماجرای عشقی قدیمی وجود نداشت بلکه همسایه ای بود که باعث می شود این روزنامه نگار قدیمی دل به زندگی ببندد و از آن طرف، دختر ماجرا های دیگری داشت و ...