سایر منابع:
سایر خبرها
مصائب زلزله هنوز تمام نشده است
در همین زمان رسیدگی نشود بعدها با کمبودهایی رو به رو می شوند که دیگر قابل جبران نیست، مثلا پسر نوجوان اگر دچار افسردگی حاصل از زلزله شود و به این موضوع رسیدگی نشود، تمام زندگی اش را از دست می دهد و این گونه نیست که ما بتوانیم دو سه سال بعد به او کمک کنیم. یا یک زن حامله یکسری رسیدگی های جسمی و روحی می خواهد که اگر به او نرسیم در نسل او اثر می گذارد، بچه او دچار سوء تغذیه می شود و از نظر روانی ...
توصیه امام خمینی(ره) به زوج های جوان چه بود؟
.... با زهرا- دختر آقای اشراقی- آماده شدیم که ظرف ها را بشوئیم. اما دیدم که خود امام هم بلافاصله به آشپزخانه آمدند. از زهرا پرسیدم: حاج آقا چرا به آشپزخانه آمده اند؟ و حق داشتم که تعجب کنم، زیرا وقت وضو نبود؛ اما امام آستین هایشان را بالا زدند و فرمودند:، چون ظرف های امروز زیاد است آمده ام کمکتان کنم. بدنم شروع به لرزیدن کرد. خدایا چه می بینم! به زهرا گفتم تو را به خدا از ...
آخر هفته چه فیلم هایی ببینیم؟
این فیلم، کوروش تهامی، لیلا بلوکات، علیرضا جلالی تبار و پویا امینی نقش آفرینی کرده اند. ************************************* فیلم تل ویزیونی ستاره من به کارگردانی حسین سهیلی زاده، جمعه 27 بهمن ماه ساعت 8 از شبکه دو سیما پخش خواهد شد. خلاصه داستان فیلم از این قرار است که: پدر و مادر ستاره ی نه ساله، سال هاست که از یکدیگر جدا شده اند. ستاره با مادر زندگی می کند. در ...
11 رهایی، 11 زندگی
حالا منتظر آزادی اش است. در انتظار آزادی مجید و محمدرضا حالا گروه یاران نجات در انتظار جمع آوری دیه برای آزادی مجید و محمدرضا هستند. دو مردی که 24 سال از زندگی شان را در زندان گذرانده اند. آنها 24 سال پیش، در یک درگیری گروهی قاتل جوانی از دوستانشان شناخته شده اند. مجید در این 24 سال مادر و پدرش را از دست داده و محمدرضا هم در تمام این سال ها بارها مرگ را تجربه کرده. مجید و ...
زندگی تلخ دختری که با پسرمعتاد همسایه ازدواج کرد
تبریک می گویم اما آزمایش های ما نشان می دهد فرزند شما عقب مانده ذهنی است. با شنیدن این حرف احساس کردم دنیا روی سرم خراب شده. وقتی شرایط زندگی ام را به او گفتم، احتمال داد اعتیاد شدید شوهرم روی مغز بچه تأثیر گذاشته باشد. نمی دانم چه کسی مقصر است، خودم، پدرم، مادرم یا همسرم. فقط می دانم که با یک ازدواج شتابزده نه تنها زندگی خودم بلکه زندگی دخترم را هم خراب کردم. مدتی بعد ...
شرایط آخرالزمانی در اتوبوس پاکستانی
...، در دستان مهندس جان می دهد و در قبری آرام می گیرد که مهندس آن را می کند. این پاداش از سوی مهندس دور از ذهن بود. او زیر درختی دفن می شود که سالها خرافات، اجازه استفاده کردن از آن را نمی داد و اکنون برای فاتحه گردو تعارف می شود آن هم با دستان مادر صبحه خانم که با جوشانده های پدر از مرگ حتمی نجات پیدا کرده بود. دیگر بار درخت گردو به ثمر نشسته است. نه برای این که به خرافات دامن زند و با ...
شکایت های تازه علیه آزاردهنده پسران نوجوان
تعرض قرار داد. پلیس در جریان تحقیقات متوجه شد چند پسر 11 تا 15ساله با همین ترفند اغفال شده و مرد آزار قرار گرفته اند. بررسی های پلیسی به افشای هویت متهم که 10 سال قبل نیز به اتهامی مشابه دستگیر اما آزاد شده بود، انجامید. متهم که پسری جوان است، در بازجویی ها به جرم خود اعتراف کرد و گفت با استفاده از خودروی پدر، اتومبیل مادر و موتورسیکلت خودش چند پسربچه را سوار کرده، به محل های خلوت برده و مورد ...
روایت رزمندگی یک چریک+تصاویر
.... یک روز که همراه یک نیرو انارها را بین بچه های دان خوش توزیع می کردم، یکدفعه دیدم که دو تا از بچه هایمان به نام کاظمی و شریفی که سنگر جلوتر بودند فرار می کنند و رنگ و رویشان پریده است، گفتم: کجا می روید؟ گفتند: شیرمحمدی ترکش خورده. او نفر سوم سنگرشان بود. شیرمحمدی منشی بخش بیمارستان شهدا بود که دو دختر یک ساله و دوساله داشت. وقتی متوجه ترکش خوردن او شدم انارها را زمین ریختم و رفتم. اوضاع هم ...
امتناع از غرور نسبت به خانه و خانواده سبب دینداری می شود
اخلاق بدِ پدر، مادر و فرزند، برای رشد ما خوب است. وی با بیان اینکه اگر پسر و دختری نگاهش را نسبت به پدر و مادرش تیز کند؛ خدا هیچ نمازی را از او قبول نمی کند، خاطرنشان کرد: غرور در زندگی مشترک و خانواده درست نیست. این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه کسی که نسبت به خانه و خانواده خود از غرور امتناع ورزد دیندار می شود، اظهار کرد: تا باور و معرفت انسان نسبت به زندگی کامل نشود ...
نظر عضو حزب اعتماد ملی درباره مدیریت رهبر انقلاب
جامعه که در روستا زندگی می کردند توجه ویژه ای داشته است. در بعد عدالت اقتصادی در روستاها و محیط هایی که مردم از کمترین امکانات رفاهی برخوردار نبودند، امروز به حول و قوه الهی از امکانات برخوردار هستند. از نظر عدالت مدیریتی در این کشور عده خاص و یک مجموعه خاص حکومت می کردند به این معنی که در راس کشور حکومت موروثی بود از پدر به پسر می رسید و شایستگی ها اصلاً لحاظ نمی شد اما به حول و قوه الهی در انقلاب ...
آیا مغزهای کوچک زنگ زده پدیده جشنواره امسال بود؟
از هر چیز، انگار اشاره ای است به مَثَل عیسی (ع) در لوقا، باب 15: کیست از شما که صد گوسفند داشته باشد و چون یکی از آنها کم شود، آن نود و نه را در صحرا نگذارد و در پی آن گمشده نرود تا آن را بیابد؟ و چون گوسفند گمشده را یافت، آن را با شادی بر دوش می نهد و به خانه آمده، دوستان و همسایگان را فرا می خواند و می گوید: با من شادی کنید، زیرا گوسفند گمشده خود را بازیافتم. همین طور انگار بازنمایی ...
آدم به آدم می رسد
..... من کریمی هستم. همسایه تون از پرسنل اورژانس. -بله، به جا آوردم. گوشی پسر من دست شما چه می کند؟ اتفاقی افتاده؟ - نگران نباشید. شکر خدا به خیر گذشته. ما داریم پسرتان را به بیمارستان منتقل می کنیم، البته تصادف کرده. - یا ابوالفضل؛ چه شده آقای کریمی؟ تو را خدا زنده است؟ جان بچه هایت کاری کن. نجاتش بده.توروخدا، التماس می کنم و... خوشبختانه آن روز توانستیم آن پسر جوان را نجات دهیم ...
ماجرای من و نامم (ازعلی پایدار تا علی) / قسمت اول
بخش نخست علی گودرزیان ع _ پایدار (این که این روزها توی فضای مجازی هرکس مرا به نامی می خواند، نه این که سرشوخی داشته باشند، عیب کاراز جای دیگری است که ما هرچند سالی نامی داشته ایم! ) درهنگامه های چله ی بزرگ آن گونه که بیان می کنند، حوالی دی ماهِ سالی [...] بخش نخست علی گودرزیان ع _ پایدار (این که این روزها توی فضای مجازی هرکس مرا به نامی می خواند، نه این که سرشوخی داشته باشند، عیب کاراز جای دیگری است که ما هرچند سالی نامی داشته ایم! ) درهنگامه های چله ی بزرگ آن گونه که بیان می کنند، حوالی دی ماهِ سالی برفی و سرد، پدر و مادرمن صاحب پسری می شوند. ازبس که پیش از این پسر، یکی دو پسر دیگر می آیند و تلف می شوند و خانواده ای شش نفره(پدر و مادر و چهارخواهر) داغدار می شوند اهالی روستا و نزدیکان یک صدا، این پسر را علی پایار صدا می کنند! “پایار” نامی بومی و به معنای مانا و ماندگاراست از آن روی که پیش ازاین پسرانِ آمده، ناپایدار و رفتنی بوده اند به نوعی نام علی پایار استغاثه ای است به درگاه مولای مومنان که این فرزندرا درپناه خودنگه دارد! روزگار چنین خواست، پایار که من باشم از آبله و سرخک و خروسک و سوختگی و... جان سالم به درببرم و بمانم و شناسنامه بگیرم و مدرسه بروم! درست یادم است نخست روزی که به مدرسه رفتم، اول مهربود! پنج سال داشتم ، مادرم مرا به پسرعمویم علی نصرت سپرد. از روستای القاص آباد تا مدرسه ی ما در کمرسیاه، کمتراز یک کیلومتر فاصله بود. علی نصرت کلاس پنجم بود. من از بس که بعدازچهاردختر زنده و یکی دو بچه ی تلف شده آمده بودم عزیزخانواده و به نوعی عزیزروستا هم به حساب می آمدم. انگارهمه برای مدرسه رفتن من روزشماری می کردند: “سرِآخر “الحمدالله” فلانی هم صاحب بچه ای شد که به مدرسه می رود!” هنوز برای مدرسه رفتن، نوبت را به پسران می دادند. دختران را به مدرسه نمی فرستادند، خواهران من بزرگ شده بودندو سه نفرشان به خانه ی بخت رفته و یکی که مانده بود، درگیر زندگی پدرو کمک حال مادربود. صبح بودو لباس نویی برما پوشاندندو با دفتری و قلمی که دست علی نصرت بود، مارا به مدرسه فرستادند. نام شناسنامه ام علی پایدار فرزند علی راست، متولد 1349 بود اما توی آبادی به من پایار می گفتند! معلم نامم را پرسید و من گفتم نامم پایار است! علی نصرت شناسنامه را به معلم داد و گفت نه آقا توی شناسنامه علی پایار است! مختصر! با علی پایدار نام نویسی کردم اما همه مرا پایار صدا می کردند! یادم هست درهمان روز، که نخستین روز مدرسه ام بود، معلم درختی را روی تخته سیاه کشید و گفت: این درخت را نقاشی کنید! من درخت را عینهو معلم نقاشی کرده بودم، وقتی معلم همه ی نقاشی هارا دید نوبت به نقاشی من رسید دیدم توی دفترمن چیزی نوشت که علی نصرت و همه ی همکلاسی هاش خیلی خوشحال شدند. معلم به من نمره ی بیست داده بود، ولی من هیچ درکی از بیست نداشتم به همه التماس می کردم که: بیست یعنی چه؟ کسی نمی توانست پاسخ پرسشم را بدهد! آن روز تعطیل شدیم و به خانه برگشتیم و علی نصرت با یکی دو نفر از بچه ها آمدند و به مادر و پدر گفتند: ” پایار بیست برده است!” معلم، چیزهای دیگری به علی نصرت گفته بود که به پدرو مادربگوید ازجمله این که: این بچه-یعنی من- زرنگ است اما چون سن شناسنامه اش قانونی نیست نمی تواند درس بخواند باید شناسنامه اش بزرگترشود! بعداز ظهرهمان روز، زیر آفتاب کم رمق پاییزی سر یک دیوارچینه ای پهن، شلال افتاده بودم و به “مستمی آزا” فکر می کردم. گویا معلم به علی نصرت گفته بود اگر شناسنامه اش را درست نکنند می تواند به شکل”مستمع آزاد” درکلاس حضور پیدا کند و من هم یک جوری از دهان علی نصرت شنیدم ، اما دقیق نمی دانستم که مستمع آزاد چیست!؟ حالم خوش نبود و پدر وقتی اشتیاق مرا برای مدرسه رفتن دیدتصمیم گرفته بود شناسنامه ام را دوسال بزرگتر کند. چندروز گذشت و پدر به اداره ی “ثبت احول الشتر” رفته و یک شناسنامه ی جدیدی برای من گرفته بود. نمی دانم چرا پدر تصمیم گرفته بود نامم را هم عوض کند کارمند ثبت احوال گفته بود: ” نامش را چه بنویسم؟” پدرگفته بود: ” بنویسید علی یار !” پدرکه سواد نداشت و خواندن و نوشتن بلد نبود شناسنامه را تا می کندو درجیب می گذارد. شب که پدرخانه آمد گفت: ” پسرم شناسنامه راعوض کردم. سنتان هم دو سال بزرگتر گرفتم. حالا می توانی مدرسه بروی اما نامت را عوض کردم ازاین به بعد نام شما علی یار است.” فردای آن شب با بچه هابه مدرسه رفتم بعداز چندروزی که به شکل”مستمع آزاد” مدرسه رفته بودم زبانم بازشده بود انگشتم را بلند کردم و گفتم: ” آقااجازه!؟ مادرم گفته اسم من، علی یار است!” معلم ازمن شناسنامه نگرفت دقیق یادم است توی دفترکلاس علی پایدار را خط زد و نوشت: آقای علیارگودرزیان القاصاباد متولد 1347حالا من دوسال بزرگتر وهفت ساله شدم. ادامه دارد..... درج شده توسط : دبیر سرویس خبر میرملاس ...
اولین پادشاه زن ایران | مقتدر و آرام در اوج نا آرامی ایران زمین
پادشاه مقتدر زن ایرانی و اولین پادشاه زن ایران است. ایرانیان روزهای تلخی را می گذراندند. خبر به قتل رسیدن 18 شاهزاده به دست برادر ، در همه جای ایران پخش شده بود، مردم دیگر از حاکمان دستور نمی گرفتند و بیشتر ساز خود را کوک می کردند. از مالیات و خراج خسته شده بودند و با خود می گفتند برای چه باید به شاهانی خراج بدهند که به جای توجه به ملک و مملکت ، به قتل و خونریزی خود مشغولند.این اخبار به گوش ...
از دو فیلمِ شهاب حسینی تا اثر سه بعدی اسکورسیزی هومن سیدی، رضا کیانیان و یوسف تیموری را آخر هفته در شبکه ...
مرگ دخترش را به پدر می سپارد. این در حالی است که ستاره به دلیل فاصله ای که به لحاظ عاطفی با پدر دارد نمی تواند با او رابطه گرمی برقرار کند و پدر به دنبال راهی است تا در نبود مادر جایگاه خود را نزد دخترش بیابد. اما حضور همسر دوم او کار را برای ایجاد رابطه ی پدر و فرزندی سخت تر کرده است.... خاکستر نشین کارگردان: وحید پرشاد دو جمعه 27 بهمن ساعت ...
ریشه های دلار 4900 تومانی در کجاست؟/ یک خیال خام
ای کسانی که ایمان آورده اید هر کس از شما از دین خود برگردد، به زودی خدا گروهی را می آورد که آنان را دوست می دارد و آنان او را دوست دارند؛ با مؤمنان فروتن و در مقابل کافران، نفوذناپذیر هستند. در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی ترسند. 3- زمستان 59 و بهار سال 60 در حالی که ارتش صدام سرگرم پیشروی در عمق مرزهای ما بود، بنی صدر در اثر پیوند با منافقین ترجیح داد به جای اهتمام ...
واکنش مهدی هاشمی نسب به صحبت های علی کریمی
هاشمی نسب یک اصطلاحی دارد که می گوید تا تهش می روم و من هم می خواهم تا ته این ماجرا بروم! من فقط به علی گفتم مراقب آرامش خودش، خانواده اش و بچه هایش باشد. این مسائل همیشه در فوتبال بوده و هست و به این زودی ها هم حل نخواهد شد. فقط در همین حد با او صحبت کردم. *موافق انتقادات علی کریمی هستید یا نه؟ خیلی از حرف های علی درست است. شک نکنید حرف حق را می زند. اگر ناحق می ...
لقمه را برای بچه ها نساختم
مثلا می گفتند که پدرم عصبی بوده و کارهای شما را دیده و حالش خوب شده است یا اینکه یک هموطن دیگری می گفت خیلی اوقات خسته از سرکار می آیم و همین یک دقیقه برایم کافی است تا سرحال بشوم . خب خدا را شکر تا الان، همین که توانستم شادی را انتقال بدهم به هدف اولم نزدیک شده ام و همین راه را ادامه می دهم . مساله بعدی که پیش می آید این که ما در ساختاری مثل اینستاگرام هستیم که همه جور قشری ...
روایت زندگی کودکان کار که قربانی آزار می شوند
. آنجا مغازه مکانیکی کوچکی است که صاحبش مردی است در آستانه 50 سالگی... . گلنار می گوید: همه اش متلک می گفت، هی حرف های زشت می زد، اما توجه نمی کردم... بعد یک روز جنس هایم را گم کردم، می دانستم بروم خانه بدون پول تکه بزرگه ام گوشم است. آمد و گفت چرا گریه می کنی؟ گفتم جنس هایم را در مترو جا گذاشتم... مرد می گوید اینکه گریه ندارد، بیا برویم مغازه پولت را بدهم... گلنار به امید پول به مغازه ...
رؤیای حسنی
پدرجد کلاغ تا صور کلاغی در شعر فارسی را به زبان شیرین و پر از تمثیل و نشانه طنز شرح داده بود. بعضی می گفتند علتش این است که ایشان ازدواج نکرده و اولاد ندارد که درگیر گرفتاری اهل و عیال باشد، اما خدا مادران همه را حفظ کند، ایشان یک میزوالده داشت که همه فکر و ذکرش بود. نفس نفس زنان از راه می رسید، می گفتیم: خسته نباشید، کجا بودید؟ (آن موقع هنوز استاداستادگفتن مرسوم نشده بود!) می گفت: میزوالده هوس تخمه ...
توصیه کلایورت پدر به پسر؛ به لالیگا برو
را از دست بدهد. به او گفتم که هنوز 18 ساله است و باید یک سال دیگر و یا بیشتر در آژاکس بماند. برای رفتن به لیگ و کشوری دیگر باید از نظر ذهنی و جسمانی قوی باشید. پاسخ منفی دادن به بارسلونا و دیگر باشگاه های بزرگ سخت است. مهمترین چیز این است که به تیمی بروید که مناسب سبک بازی شما باشد. از همین نظر فکر می کنم لالیگا بیشتر از لیگ جزیره مناسب پسرم باشد اما تصمیم گیرنده نهایی خود او است. درست ...
در مسیری متفاوت
نویسنده ای شهیر در کتاب خاطرات خود می نویسد: زمانی که پسربچه ای 11ساله بودم روزی سه نفر از بچه های قلدر مدرسه جلوی من را گرفتند، کتک مفصلی به من زدند و پولم را هم به زور از من گرفتند. وقتی به خانه رفتم با چشمانی گریان قضیه را برای پدرم شرح دادم. پدر نگاهی تحقیرآمیز به من کرد و گفت: من از تو بیشتر از اینها انتظار داشتم؛ واقعا مایه شرم است که از سه پسربچه پاپتی و نادان کتک بخوری. فکر می کردم پسر من ...
آخرین استقبال
. دیروز اما همه چیز در فرودگاه برای استقبال آماده بود، ساعت ها قبل از به زمین نشستن هواپیمای حامل 3 پیکر به جای مانده از آن حادثه تلخ. حوالی ساعت 5 صبح خانواده ها وارد ساختمان تشریفات فرودگاه شدند؛ طبقه دوم این ساختمان جایی بود که برای استقرار خانواده ها آماده شده بود. سه قاب عکس از میلاد آروی، محمد کاووسی و مجید نقیان در میان گل و شمع جا گرفته که هر بیننده را منقلب می کرد. پدر و مادر میلاد نخستین ...
بازی مورد علاقه کریستیانو رونالدو در اوقات فراغتش در خانه !
کریستیانو از دوقلوهایش رونمایی کرد. این دوقلو که پسر و دختر هستند، ماتئو و اِوا نام دارند و گفته می شود به کمک رحم اجاره ای متولد شده اند. مانند فرزند اول، رونالدو دوست دارد تصاویر دوقلوهایش را هم به طور مرتب در شبکه های اجتماعی منتشر کند. بعد از تولد دوقلوها در تابستان 2017 بود که شایعاتی در مورد تولد بچه چهارم ستاره پرتغالی منتشر شد. این شایعه خیلی زود تایید شد و مشخص شد که جورجینا ...
مادر شوهر به خاطر مهریه عروس به زندان رفت
، دی ماه امسال راهی زندان شد. او اضافه کرد: طبق تحقیقات صورت گرفته از سوی کارشناسان ستاد دیه، این زن اموالی ندارد و در منزل استیجاری زندگی کرده و پس از مرگ همسرش ماهانه مستمری دریافت می کند. مدیرعامل ستاد دیه استان همدان ادامه داد: زندانی شدن مادر پس از درخواست مهریه از سوی عروس، دیگر فرزند 11 ساله او را نیز درگیر این ماجرا کرده و او چشم انتظار بازگشت مادر به خانه است. روحانی منش گفت: درحال حاضر پرونده ای برای این زن در ستاد دیه استان همدان تشکیل شده است. ...
پسرانم از گود کشتی وارد معرکه نبرد شدند
. همسرم کارگر شیشه بر بود. بعضی از کارهایش را به عهده پسر ها گذاشته بود. بهمن ماه که می شود بزرگ تر ها ناخودآگاه یاد خاطرات انقلابی شان می افتند. شما خاطره ای از ایام پیروزی انقلاب دارید؟ همینطور است زمستانی که به لطف خدا به بهار تبدیل شد. در بحبوحه انقلاب اسلامی بود که موسی با معلمش درگیر و از مدرسه اخراج شد. گویا معلم به امام توهین کرده بود و پسرم که علاقه زیادی به امام داشت به معلم گفته ...
دوران بلوغ کودکان، نقش مدرسه و والدین
. در بیان مطالب جنسی بین فرزندان دختر و پسر به والدین، پسران از محرومیت بیشتری برخوردارند.در یک پژوهش، نوجوانان هر دو جنس گزارش کرده اند که احتمال گفت و گو با مادر بیشتر از پدر است و احتمال گفت و گوی والدین با فرزند نوجوان همجنس، بیشتر از فرزند نوجوان غیرهمجنس است؛ در کل مادران، تفهیم کننده اصلی مسائل جنسی به فرزندان هستند. نقش مدرسه تحقیقات نشان می دهد که 85 درصد از والدین ...
روایت داستانی - مستند حاج آقا خرمگس(6)
درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی پیش آمده بود. درگذشت مصطفی خمینی این بار نام خمینی را در شهر پیچاند. سخنرانی در حسینه اعظم ، حاج آقاشفیعی سخنران مراسم بود. خوب و مسلط و شمرده و مستدل ، مثل همه منبرهایش بخوبی سخن گفت. نام خمینی را اول بار در اهواز بعد از حوادث 42 ، شفیعی بر منبر مطرح کرد. او پیش نمازمسجد پدر بود و هست. مسجد شفیعی قبلا به مسجد "سرسچّه " معروف بود . پدر آقای شفیعی ...
تنها خواسته ما اعدام هر دو متهم است | تمام موهایم سفید شده است | همسرم از پا افتاده و تحمل زندگی برایش ...
. در کل زندگیمان سخت است. من یک کارگر ساده ام و قدرت پرداخت هیچ پولی را هم ندارم. هنوز در همان خانه زندگی می کنید؟ بعد از مرگ بنیتا اصلا نتوانستیم پایمان را در آن خانه بگذاریم. چند وقت بعد اسباب کشی کردیم و به محله جدید رفتیم. حتی از آن محله هم بدمان می آمد. آن خودرو را هم فروختم. نمی توانستم به آن ماشین نگاه کنم. ماشینی که محل دفن و جان دادن دخترم شد. آن را فروختم و پول پیش خانه ام ...
شهادت به هنگام اقامه نماز؛ آخرین برگ زندگی معلم قرآن
...> در ادامه زلیخا وفسی، زن عموی شهید اسلامیان امیری اظهار داشت: قاسم سال 1342 در بابل به دنیا آمد. او دانشجوی رشته زبان فرانسه در دانشگاه علامه طباطبایی بود، به همین دلیل بیشتر اوقات را به منزل ما یا خواهرش می رفت. ما قاسم را مثل پسرخودمان می دانستیم. وی افزود: پدر شهید یک سال پیش از شهادت قاسم، به رحمت خدا رفت و مادرش سال ها پس از شهادتش فوت کرد. مادر شهید در اواخر عمرش آلزایمر گرفته بود و ...