سایر منابع:
سایر خبرها
اعترافات عاملان 2 جنایت خانوادگی
. خواهرم حین دعوا به من حمله کرد و من هم او را به زمین کوبیدم و با چاقو زخمی اش کردم البته فکر نمی کردم اتفاق خاصی افتاده باشد. بعد از آن رفتم خوابیدم. حدود ساعت سه بعدازظهر بود که بیدار شدم و دیدم خواهرم در همان جایی که دعوا می کردیم روی زمین افتاده است. جلو رفتم و فهمیدم بدنش سرد است. به شدت ترسیده بودم. هرگز فکر نمی کردم همان یک ضربه باعث مرگ او شود. در حالی که نمی دانستم چه کار کنم با برادرم تماس گرفتم و او به من گفت بهتر است به پلیس تلفن کنم و واقعیت را بگویم .بنا بر این گزارش، این متهم و مرد همسرکش در بازداشت به سر می برند و تحقیقات از آنها ادامه دارد. ...
نگهبان ساختمان مورد اصابت چاقو قرار گرفت
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا ، اپراتور مرکز فوریت های پلیسی 110 تهران ساعت 1:30 بامداد دیروز به تماسی جواب داد که از وقوع نزاع دسته جمعی خبر می داد. طبق اظهارات فرد تماس گیرنده، این درگیری در ساختمانی نیمه کاره در حکیمیه اتفاق افتاده بود. مأموران کلانتری دقایقی بعد در محل حاضر شدند. آنها بعد از ورود به ساختمان نیمه ساز مشاهده کردند مردی جوان مورد اصابت ضربه چاقو قرار ...
قتل به خاطر کل کل در فضای مجازی!
خواستم همراهم به محل قرار بیاید. وی ادامه داد: فرشاد مرا با موتور به محل قرار برد. آنجا آرمان و دوستش سلمان که من پیش از این هیچ وقت او را ندیده بودم با من درگیر شدند و به سمت من حمله کردند. من هم برای ترساندن آنها چاقویی را که همراه داشتم بیرون آوردم ولی چاقو ناخواسته به گردن سلمان برخورد کرد. متهم نوجوان در حالی که سرش را پایین انداخته بود به قضات گفت: باور کنید من قصد قتل ...
از دعوا در تلگرام تا نزاع مرگ بار در خیابان
...: پسر نوجوانی که به خاطر دختر مورد علاقه اش در یک گروه تلگرامی با پسر دیگری درگیر شده و بعد او را در پارک به قتل رسانده بود، به حبس و پرداخت دیه محکوم شد و این حکم از سوی دیوان عالی کشور تأیید شد. به گزارش خبرنگار ما، مأموران سوم آبان سال 94 از مرگ مشکوک پسر جوانی باخبر شدند. آنها پس از حضور در محل و تحقیقات اولیه متوجه شدند مقتول پسر جوانی به نام شهروز است که با چاقو به سینه اش ...
دردسر اعتراف شهلا به ارتباط پنهانی و عاشقانه با حمید
همراه خاله و مادرش برای بردن اثاثیه خاله اش راهی خانه باجناقم شدند. وقتی فهمیدم من هم همراه آنها شدم. ما در حال انتقال اثاثیه به داخل خودرو بودیم که باجناقم همراه برادرش از راه رسیدند. صفدر با دیدن ما چاقوی بزرگی برداشت و به طرف ما حمله کرد. او پسرم را به قتل رساند و مرا به شدت زخمی کرد و بعد با برادرش از محل گریختند. مأموران چند روز پس از حادثه متهم را دستگیر کردند. قاتل The Murderer در ...
درگیری مرگبار به خاطر پیامک های غیر اخلاقی
پسر افغان وقتی فهمید یکی از هموطنانش برای خواهرش در افغانستان پیامک های غیر اخلاقی می فرستد تصمیم گرفت او را گوشمالی دهد، اما خودش به قتل رسید. به گزارش جوان، ساعت 2 بامداد دیروز قاضی مرادی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری 146 حکیمیه از قتل پسر جوان افغانی با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد. تیم جنایی در ...
این 2 دختر جوان را می شناسید / آنیتا و خواهرش را در یافتن مادرش کمک کنید + عکس
. سفر به کابل پدرم دست من و خواهرم را گرفت و همه به کابل رفتیم. تا قبل از آن هر روز فکر می کردم که الان مادرم به خانه برمی گردد اما برنگشت. وقتی راهی کابل شدیم پدربزرگ و مادربزرگ پدری ام هم با ما آمدند. اما در آنجا کار نبود. پدرم، من و خواهرم را به دست برادرهایش سپرد و خودش برای پیدا کردن کار راهی انگلستان شد. از آن به بعد بود که سختی های آنیتا و خواهرش نازیتا شروع شد. عموهام ...
ادعای عجیب زن جوان درباره مرگ شوهرش
...، اما او بهانه گیری می کرد . همسرم چندبار نظرش را درباره رفتن به سفر تغییر داد و سر همین موضوع تا نیمه شب با هم درگیر بودیم. من صبح زود برای خرید از خانه بیرون رفتم . وقتی به خانه برگشتم برای سامان صبحانه آماده کردم . او وقتی دید کره نخریده ام بار دیگر عصبانی شد. به او گفتم فراموش کرده ام کره بخرم، اما قبول نکرد. او می گفت قصد لجبازی با او را داشته ام. همسرم همان موقع به آشپزخانه رفت و با کارد به سینه اش زد. در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند. ...
پرونده قتل حدیث کوچولو به قسامه رسید
به گزارش ایران و براساس اوراق پرونده، دختر دانش آموز روز نهم اسفند سال 91 در نزدیکی مدرسه اش واقع در منطقه لواسان ربوده شد و خواهر 12 ساله او که متوجه ناپدید شدن خواهرش شده بود بلافاصله موضوع را به خانواده اش اطلاع داد.همان موقع نیز جست وجوها برای یافتن حدیث آغاز شد. سرانجام روز بعد و در جریان جست وجوهای پلیس و مردم، جسد سوخته دختربچه در پنج کیلومتری مدرسه اش پیدا شد.خواهر حدیث که زمان ...
قتل دوست قدیمی برای جلوگیری از تجاوز!
مردی که متهم است دوست قدیمی اش را در درگیری به قتل رسانده، مدعی شد قتل به خاطر جلوگیری از تعرض بود. یک سال قبل مردی به نام حامد با مأموران پلیس تماس گرفت و از آنها خواست که هرچه سریع تر به آدرسی که می گوید، بروند. این مرد مدعی شد جسدی در آن مکان افتاده است. زمانی که پلیس در محل حاضر شد تحقیقات دراین باره آغاز شد و جسدی را که مرد جوان ادعا کرده بود پیدا کرد. حامد ...
پسر نوجوان به پرداخت دیه و مجازات حبس محکوم شد
.... او در بازجویی ها با اقرار به جرمش در شرح ماجرا گفت: مدتی قبل از حادثه با دختری در فضای مجازی آشنا شده بودم و به همین دلیل چند بار برای او پیام فرستادم. این موضوع باعث ناراحتی فرامرز شده بود. مدتی گذشت و فکر می کردم فرامرز این موضوع را فراموش کرده تا اینکه بار دیگر پیام انتقادی او را دیدم به همین خاطر با هم قرار گذاشتیم تا در این مورد صحبت کنیم. متهم در خصوص قتل گفت: روز قرار از یکی ...
شکنجه های مرگبار خواستگار خشمگین
تقاضای مجازات دارم. سپس سیما در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: چند سال بود از همسرم جدا شده بودم و با دخترم زندگی می کردم. یک سال قبل از این ماجرا به عنوان مسافر سوار خودروی آرش شدم. او که مجرد بود سر صحبت را باز کرد و این شروع آشنایی ما بود . او چند بار به دیدنم آمد و پس از مدتی به من ابراز علاقه کرد. آرش می گفت قصد ازدواج دارد.این زن ادامه داد: ماجرای پیشنهاد ازدواج آرش را با خانواده ام در میان گذاشتم ...
قسم می خورم شوهرم را نکشته ام
نکرده بودم از شوهرم خواستم که مقداری گوشت و میوه بخرد. اما وقتی متوجه شد برادرش هم قرار است به خانه ما بیاید عصبانی شد و از من خواست که با آنها تماس بگیرم و عذرخواهی کنم. سر همین موضوع هم با هم درگیر شدیم. سپس شوهرم به آشپزخانه رفت و یک چاقوی دسته سیاه برداشت و به سمت من حمله کرد. اما چاقو از دستش افتاد و درحالی که سعی می کرد با دستانش خفه ام کند به زور از زیر دست هایش بیرون آمدم. بعد رفت به ...
درگیری ناموسی 2 رفیق رنگ خون گرفت
. یکی از متهمان در شرح حادثه گفت: من و مقتول با هم دوست صمیمی بودیم. مدتی قبل لطیف به من گفت که رحیم برای خواهرش که در افغانستان زندگی می کند پیامک های غیر اخلاقی می فرستد. لطیف گفت که چند بار به رحیم هشدار داده بودم که مزاحم خواهرم نشود، اما فایده ای نداشت و او هر روز برای خواهرم پیامک می فرستاد. شب حادثه لطیف تصمیم گرفت از رحیم زهر چشم بگیرد که من و چند نفر از دوستانم تصمیم گرفتیم در این درگیری کمک ...
2 دوست شیطان صفت پدر خمارم در پایان شب نشینی من و خواهرم را ..!
چند سال قبل که در چنگ شیطان های کثیف افتاده بودیم و هر روز بیشتر در گرداب فلاکت فرو می رفتیم حتی نمی دانستیم که قانون از ما حمایت می کند، ترس از آبروریزی و خیانت های نامادری ام زندگی من و خواهرم را به نابودی کشاند و آن قدر در لجنزارهای خلاف فرو رفتیم که دیگر ... دختر 23 ساله که به همراه خواهرش و به اتهام کیف زنی و جیب بری دستگیر شده بود در حالی که سعی می کرد با پذیرش اتهام سرقت ...
همسرم را با روسری خفه کردم!
فرمانده انتظامی شهرستان لردگان در استان چهارمحال و بختیاری از قتل زن 40 ساله ای با روسری و دستگیری همسر مقتول در کمتر از 24 ساعت به عنوان مظنون به قتل خبر داد. به گزارش صدای ایران سرهنگ خسرو نجفی افزود: در پی دریافت گزارشی مبنی بر مرگ زن 40 ساله به علت برق گرفتگی، موضوع در دستور کار پلیس آگاهی شهرستان قرار گرفت. وی گفت: به دنبال سرنخ هایی از وجود اختلافات خانوادگی و خراشیدگی ...
مردی به خاطر رهاشدن از بدهی هایش، فرزندخوانده خود را کشت/ او را سالها قبل از شیرخوارگاه آورده بودم
مدارک را علیه خودش دید لب به اعتراف گشود و گفت او کاظم را به دستور پدر مقتول به قتل رسانده است. حمید توضیح داد: سال 91 در نزاعی مرگ بار شرکت داشتم و به همین علت دستگیر و روانه زندان شدم. در زندان با مردی ثروتمند به نام جلیل آشنا شدم که به جرم جعل زندانی شده بود. من و جلیل در مدت حبس با هم دوست بودیم اما بعد از آزادی دیگر خبری از او نداشتم تا اینکه چندی قبل مردی سراغم آمد و گفت جلیل او را ...
فرصت دوباره زندگی به 7 محکوم به مرگ
او را کشت و جسدش را در مکانی نامعلوم انداخت؛ اما جسد کشف نشد. با این حال تمام شواهد و قرائن نشان می داد او به جنایت دست زده است و به اتهام جنایت به زندان افتاد. سومین اعدامی مهدی نام دارد. او 26 مهر سال 88 پسر باجناقش را در جریان درگیری خانوادگی در شهریار از پای در آورد. او فکر نمی کرد این دعوا او را به پایان خط زندگی اش برساند. 9 سال بود که هر شب کابوس مرگ می دید. چهارمین ...
پسر ناخلف به مرگ محکوم شد
بچه ها آن را خوردند. نیمه های شب با گاز اشک آور به صورت پدرم زدم و او می خواست حمله کند، اما نتوانست. آنجا بود که با میله آهنی چند ضربه زدم و با طناب او را خفه کردم. سپس جسدش را داخل صندوق عقب خودروی پدرم گذاشتم و در خیابان می چرخیدم که یکباره ماشین خراب شد. به همین دلیل به تعمیرگاه رفته بودم که کارگران با دیدن قطره های خون با پلیس تماس گرفتند. بعد از اقرارهای متهم پروین 37 ساله نیز ...
زندگی بربادرفته به خاطر هیچ براساس یک پرونده واقعی
دخترخاله اش پنهان شد. او با دوستانش تماس گرفت تا جویای حال ایمان شود. ترس سهراب زمانی بیشتر شد که متوجه شد ایمان به علت شدت جراحت در بیمارستان فوت شده است. با مرگ ایمان پرونده با موضوع قتل عمد تشکیل شده و مأموران پلیس به دستور بازپرس در جست وجوی سهراب بودند تا اینکه او یک ماه بعد خودش را تسلیم پلیس کرد. سهراب در جریان بازجویی ها به پلیس و قضات رسیدگی کننده به پرونده گفت که انگیزه ای برای قتل نداشته است ...
خیانت به خاطر بی توجهی همسر
ایران آنلاین / رسیدگی به این پرونده از دو ماه قبل با شکایت مرد جوانی آغاز شد. شاکی که کارمند یک شرکت خصوصی است، به مأموران گفت: مدتی قبل برای کار به خارج از شهر رفته بودم اما به دلایلی زودتر از موعد از مأموریت برگشتم و مرد غریبه ای را در خانه ام با همسرم دیدم. پس از این اتفاق حتی نمی خواهم به چهره همسرم نگاه کنم و او را برای همیشه فراموش کرده ام و می خواهم مجازات شود. با اظهارات مرد ...
آخرین مهلت 7 اعدامی
...: مدتی قبل باجناقم همسرش را طلاق داده بود. روز حادثه به همراه همسر و پسرم و همسر متهم-خواهرزنم- برای بردن وسایلش راهی خانه باجناقم شدیم. ما در حال جابه جایی وسایل بودیم که باجناقم همراه برادرش از راه رسیدند. متهم با دیدن ما چاقوی بزرگی برداشت و حمله کرد. او پسرم را به قتل رساند و مرا بشدت زخمی کرد و بعد با برادرش از محل گریختند. چند روز پس از جنایت، قاتل دستگیر شد و در بازجویی ها ضمن ...
عاملان قتل فوتبالیست مشهور محاکمه می شوند +عکس
داخل چاهی حوالی زمان آباد در منطقه خاوران در حالی که حلق آویز شده بود کشف شده است. بررسی ها نشان داد امید قبل از حلق آویزی با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است. مأموران در گام بعدی خودروی پراید امید را در نزدیکی محل حادثه کشف کردند. آثار خون روی صندلی خودرو حکایت از این داشت امید داخل خودرواش با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است. ردپای متهم افغان در قتل امید با ...
قاتل در ایستگاه پلیس
ما دو نفر شد تا اینکه شب درگیری ابتدا فردین طی تماس تلفنی شروع به فحاشی کرد و در ادامه به نزدیکی محل سکونت من آمد. چاقوی آشپزخانه را برداشته و از خانه خارج شدم، فردین با یکی از دوستانش به نام علی به محل آمده بود و آنهاهم شمشیر و قمه به همراه داشتند که ما با یکدیگر درگیر شدیم که در حین درگیری از ناحیه سر و دست مجروح شدم. متهم در ادامه اعترافاتش به کارآگاهان گفت: با چاقو چند ضربه به سمت ...
7 ماه سخت بدون بنیتا
.... هیچ کس نمی تواند درک کند که زندگی من و همسرم بعد از این حادثه چقدر سخت شده؛ اشک هایمان تمامی ندارد. با این که از آن خانه رفته ایم، با این که خودرویمان را فروخته ایم، اما باز هم یاد بنیتا همراه ما است. زندگی بدون او سخت است. برای همین باعث همه اینها باید اعدام شود. تا آنها مجازات نشوند ما هم آرام نمی گیریم. منبع: روزنامه شهروند برچسب ها : اعدام بنیتا پرونده قتل متهم به اشتراک بگذارید : ...
11 رهایی، 11 زندگی
شده است. اما پافشاری خانواده مقتول در اقدام به قتل عمد جواد، باعث شد تا دادگاه تصمیم به برگزاری مراسم قسامه بگیرد و خانواده مقتول با احضار 52 نفر از خویشاوندان نزدیک خود به دادگاه و ذکر قسم، شهادت دادند که یقین دارند متهم پرونده با اقدام به قتل مستقیم موجبات قتل محمد را فراهم کرده است، به این ترتیب جواد محکوم به قصاص شد. از 400 میلیون دیه درخواستی اولیای دم40 میلیون تومان باقیمانده بود که به ...
سناریوی قتل پدر با کمک نامادری
نقشه ای که نامادری ام کشیده بود را عملی کنم. تعداد زیادی قرص خواب آور داخل خورشت ریختم تا پدرم و خواهر و برادرم غذای مسموم را بخورند. نترسیدی بلایی سر خواهر و برادر ناتنی ات بیاید؟ من آن زمان بچه بودم. اصلا به این موضوع فکر نکرده بودم. بعد از خوردن غذای مسموم چه اتفاقی افتاد؟ آنها همگی به خواب رفتند. من با دوستم تماس گرفتم و از او برای قتل کمک خواستم، اما ...
محاکمه پسر نوجوان در مرگ پرنیان کوچولو
به سمت دختربچه منحرف شد و با او برخورد کردم. من گواهینامه موتور ندارم و اتهام ام را می پذیرم. قاضی پرونده نیز با توجه به اعتراف های صریح متهم، او را به خاطر نداشتن گواهینامه، فرار از محل حادثه، موتورسواری در منطقه ممنوعه و تصادف منجر به مرگ مجرم شناخت و برایش قرار قانونی صادر کرد. بنا بر این گزارش، قرار است بزودی حکم دادگاه درباره متهم صادر شود. کلمات کلیدی محاکمه پرنیان قتل ...
زن جوانی که برای خودش هوو آورد!
زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای [...] زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای شگفت انگیزی را برایش رقم زد. زن جوان که به همراه شوهرش پشت در بسته دادگاه خانواده مجتمع صدر به انتظار شروع جلسه محاکمه نشسته با چشمانی اشک آلود زیر لب، خودش را به خاطر آوردن هوو برای خودش سرزنش می کند و مرد سعی می کند همسرش را آرام کند ولی موفق نمی شود. زن با لحن سرزنش باری به مرد می گوید: اگر مرا دوست داشتی پیشنهادم را قبول نمی کردی و زن نمی گرفتی، حالا باید مهتاب را طلاق بدهی وگرنه روی خوش در زندگی نمی بینی. مرد به اعتراض می گوید: من نه تو را طلاق می دهم نه مهتاب را. وقتی اصرار می کردم که لجبازی نکن و از خواستگاری دست بردار به خرجت نمی رفت و پافشاری می کردی تا اینکه دو دستی زندگی من و بچه هایمان را خراب کردی و حتی در حق همکلاسی ات مهتاب و بچه تو راهی اش هم ظلم کردی، حالا مرا کشیدی دادگاه که چه شود؟ چند بار به دست و پایت افتادم تا از زن گرفتن برای من بی خیال شوی اما تو چه کردی حالا وقت عقب نشینی است؟ ریحانه که آرام و قرار ندارد اشک می ریزد و می خواهد هر چه سریع تر وارد دادگاه شود. در همین هنگام منشی شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع صدر نام زن و مرد را می خواند و آنها را دعوت به حضور در دادگاه می کند. قاضی بهروز مهاجری در حالی که به اوراق پیش رویش نگاهی می اندازد از آنها می خواهد تا مشکلشان را شرح دهند.ریحانه 35 ساله _ با اشاره به پیچ و خم های زندگی اش می گوید: 14 سال پیش محمد به خواستگاری ام آمد. از آنجایی که همکارم بود تا حدودی او را می شناختم؛ جوان برازنده و باشخصیتی که در همان برخوردهای اول با خانواده ام خودش را در دلشان جا کرد و ازدواج کردیم. چنان خوشبخت بودم که همه فامیل آرزوی چنین زندگی سرشار از شادی ما را داشتند. با به دنیا آمدن دختر و پسرمان خوشبختی مان تکمیل شده بود تا اینکه با شنیدن یک خبر دنیا بر سرم خراب شد و مسیر زندگی ام تغییر کرد. در حدود سه سال پیش دچار یک بیماری شدم و پزشک معالجم پس از چند آزمایش اعلام کرد مبتلا به نوعی سرطان هستم و مهلت زیادی برای ادامه زندگی ندارم. شنیدن این خبر و دیدن جواب های آزمایش ها شوکه ام کرده بود نمی توانستم باور کنم که خوشبختی ام به پایان رسیده و لحظات زندگی ام مانند ساعت شنی هر ثانیه در حال تمام شدن است. تا مدتی در خودم فرو رفته بودم و با هیچ کس حرفی نمی زدم ولی یک روز به خودم آمدم و گفتم باید کاری کنم تا دختر و پسرم و همسرم که همیشه همدم و مونسم بوده اند پس از مرگم آسیب نبینند، به همین خاطر پیشنهاد ازدواج دوم را به همسرم دادم که ای کاش لال می شدم و هرگز چنین حرفی نمی زدم. مرد که برافروخته است رو به قاضی می گوید: زندگی ام را سیاه کرده بود جناب قاضی. بارها از او خواستم دست از رفتارهای بچگانه اش بردارد ولی گوشش بدهکار نبود. می گفت اگر مرا دوست داری باید هر چه می گویم گوش کنی ولی هر چه می گفتم بی فایده بود و مجبورم می کرد تا به حرفش گوش کنم و هنوز هم نمی توانم ناراحتی اش را ببینم ولی ... آن روزها رفتارش تغییر کرده بود در دنیای خودش بود و از همه حلالیت می طلبید، زندگی مان سرد و بی روح شده بود و نمی دانستم چه کنم؟ ریحانه ضمن سرزنش خود می گوید: درست است آقای قاضی هر روز به محمد اصرار می کردم تا در حضور من همسر دومش را انتخاب کند که بعد از مرگم مراقب او و مادر مهربانی برای فرزندانم باشد. شوهرم از رفتارهایم خسته شده بود ولی من مصمم بودم و وظیفه خودم می دانستم که به فکر آینده زندگی خانواده و جگرگوشه هایم باشم. با اینکه خانواده هایمان بشدت با کار من مخالف بودند ولی من در تصمیمم جدی بودم. بین دوست و آشنا و فامیل می گشتم تا زن وفاداری برای همسرم و مادر مهربانی برای بچه هایم پیدا کنم تا اینکه در یکی از مهمانی ها با همکلاسی ام مهتاب روبه رو شدم. از آنجا که مهتاب را بخوبی می شناختم نور امیدی در دلم تابید. او همانی بود که می توانستم خانواده ام را به او بسپارم. مهتاب مدیر یک مدرسه ربود و با وجود داشتن خواستگارهای بی شمار شوهر نکرده بود. رابطه ام را با او بیشتر کردم و پس از مدتی برای اقامت در هتل مشهد دو بلیت خریداری کردم و از او خواستم مرا همراهی کند تا به گردش و زیارت برویم. مهتاب که از همه جا بی خبر بود با من به این سفر آمد و با یکی از سخت ترین روزهای زندگی ام روبه رو شدم. برایم آسان نبود دو دستی زندگی ام را که لحظه به لحظه برایش زحمت کشیده بودم به دست زن دیگری که قرار بود هوویم شود، بسپارم ولی چاره ای نداشتم و به دلیل علاقه زیاد به محمد و عشق به فرزندانم خودم را کنترل کردم و با مهتاب حرف زدم. ریحانه که با یادآوری خاطرات گذشته غم در چهره اش موج میزد، ادامه می دهد: در آن شب ماجرای زندگی ام و تصمیمی را که داشتم برای مهتاب تعریف کردم و او که نمی دانست زنی که می خواهد برای همسرش زن دوم انتخاب کند من هستم با چنین تصمیمی بشدت مخالفت کرد و گفت به هیچ عنوان تصمیم درستی نیست و باید به آن زن گفت که چنین کاری نکند وقتی مخالفتش را دیدم ناگهان بغضم ترکید و با گریه و التماس همه ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم زنی که در جست وجوی هوویی برای خود است خود من هستم. باورش نمی شد من او را برای همسرم خواستگاری می کنم و از پیشنهادم بشدت ناراحت شد ولی وقتی حال و روزم را دید فرصت خواست تا در موردش فکر کند. محمد حرف های ریحانه را قطع می کند و می گوید: زندگی ام را جهنم کرده بود وقتی از سفر آمد و ماجرا را برایم تعریف کرد همه بدنم یخ کرد، برایم آسان نبود که فکر کنم قرار است او را از دست بدهم و پس از سال ها زندگی مشترک با زن دیگری ازدواج کنم ولی مخالفتم بی فایده بود با اینکه مهتاب دختر برازنده و مهربانی بود راضی نبودم زندگی او را هم خراب کنم ولی از اصرارهای ریحانه عاصی شده بودم، طفلک دختر و پسرمان هم از رفتارهای ما گیج شده بودند و وقتی دیدم راهی ندارم به ناچار تسلیم شدم. این بار ریحانه ادامه می دهد: وقتی جواب مثبت را از هر دویشان گرفتم به تدارک مراسم عقدشان پرداختم. روز ها و شب ها ی سختی بود ولی هر روز که می گذشت حس می کردم به روزهای آخر عمرم نزدیک می شوم، سکوت می کردم و نمی گذاشتم کینه در دلم ریشه کند سرانجام با برگزاری مراسم ازدواج همسرم با مهتاب همه مان در کنار هم زندگی جدیدی را شروع کردیم. روزهای خوب و خوشی را کنار هم داشتیم. گرچه واقعاً دیدن محمد در کنار مهتاب برایم راحت نبود ولی خودم خواسته بودم و نمی توانستم زندگی را برای آنها زهر کنم حتی با بچه هایم صحبت می کردم تا مهتاب را قبول کنند تا اینکه کم کم رابطه شان با مهتاب خوب شد. خوشحال بودم که توانسته ام همه چیز را سروسامان دهم و خیالم راحت بود که پس از مرگم زندگی خانواده ام از هم پاشیده نمی شود ولی افسوس که سخت اشتباه می کردم. ریحانه ادامه می دهد: یک سالی از زندگی مشترک با هوویم گذشت تا اینکه متوجه شدم او باردار شده است، تحمل این واقعیت خیلی برایم سخت بود سعی می کردم خودم را با کارهایم سرگرم کنم ولی هزار فکر و خیال در سرم بود تا اینکه در ادامه آزمایش ها نزد پزشک معالجم رفتم اما او من را به یک پزشک دیگر معرفی کرد. در دلم غوغایی برپا شده بود می خواستم بدانم فاصله ام تا مرگ چقدر است پزشک متخصص پس از انجام چند آزمایش از من خواست نزدش بروم تا خبر مهمی به من بدهد. با بدنی لرزان راهی مطب دکتر شدم و وقتی نتیجه آزمایش را داد انگار گوش هایم نمی شنید و شوکه بودم. دکتر چند بار تکرار کرد و گفت: شما هیچ بیماری خاصی ندارید و مبتلا به بیماری لاعلاجی نیستید آزمایش های قبلی به اشتباه سرطان را نشان داده است . با شنیدن حرف های دکتر به جای خوشحالی غمی به دلم نشست. این بار مرد روبه رئیس دادگاه می گوید: جناب قاضی از آن پس ریحانه هر روز دعوا و جنجال راه می انداخت و به مهتاب بیچاره طعنه می زد من هم مجبور شدم به ناچار برای امنیت مهتاب خانه جداگانه ای فراهم کنم ولی هرگز وجدانم اجازه نمی داد از او جدا شوم، ریحانه باید فکر همه چیز و همه احتمالات را می کرد باید احتمال می داد اگر زنده بماند تحمل این وضع را خواهد داشت یا نه؟ خودش با اصرار مراسم عروسی ما را تدارک دید و حالا چطور زن بی گناه را طلاق بدهم و آواره اش کنم. خوشحالم که ریحانه بیماری ندارد و آزمایش ها اشتباه بوده ولی نمی توانم چشمم را به مهربانی های مهتاب ببندم در حالی که منتظر تولد فرزندش هستیم. من نه حاضرم مهتاب را طلاق بدهم و نه از ریحانه جدا شوم ولی او هر لحظه ما را تهدید می کند و می گوید اگر مهتاب را طلاق ندهم خودش را می کشد. آقای قاضی شما بگویید چه کنم؟ ریحانه با چهره ای برافروخته در جواب شوهرش می گوید: من طاقت این زندگی را ندارم نمی توانم آنها را کنار هم ببینم. من اشتباه کرده ام و تاوانش هر چه باشد می دهم ولی باید بین من و مهتاب یکی را انتخاب کند اگر می خواهد با مهتاب باشد باید همه حق و حقوق و مهریه ام را بپردازد و طلاقم دهد در غیر این صورت من هم نمی توانم حضور هوو را در زندگی ام تحمل کنم. قاضی بهروز مهاجری با شنیدن گفته های این زوج احساس می کند با پرونده عجیبی روبه رو است و گرفتن تصمیم درباره این ماجرا هر چند مشکل به نظر می رسد ولی پرونده را در دستور کارش قرار می دهد تا پس از بررسی های لازم، رأی صادر کند. منبع: روزنامه ایران درج شده توسط : دبیر سرویس خبر میرملاس ...